صفحه 10 از 15 نخستنخست ... 67891011121314 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 150

موضوع: نجوم فلسفی - فلسفه نجوم

  1. Top | #1
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    شماره عضویت
    124
    نوشته ها
    164
    تشکر
    1,361
    تشکر شده 1,517 بار در 165 ارسال

    Post نجوم فلسفی - فلسفه نجوم

    در این تایپک قصد بررسیِ :

    چیستی ها ،و چرایی های متافیزیکی علم نجوم و پاسخ به پرسشهایی ماورائی آن را داریم.

    همچنین به دلایل ذهنی و مجردات عقلی بوجود آورنده این علم ، و پیشبرنده آن می پردازیم.




    ----------------------------------------------------------------
    خواهشمندم :
    گفتگو های فلسفی و اعتقادی خود را که ممکن است در تایپکهای دیگر ، بی ارتباط با موضوع آنها شکل گرفته باشد به این تایپک منتقل کنید.

    ----------------------------------------------------------------
    تذکر !
    این تایپک منحصرا به گفتوی های فلسفی با گرایش نجومی (و بر عکس : نجومی با گرایش فلسفی)، تعلق دارد.
    پس لطفا از بحث هایی که نجوم را منفّک از فلسفه (و فلسفه را منفّک از نجوم) بررسی می کند بپرهیزید.
    ----------------------------------------------------------------

    ویرایش توسط na3r : 03-03-2011 در ساعت 02:16 PM دلیل: تصحیح لینک تصویر
    امضای ایشان
    قراره بترکونم ..!


  2. Top | #91
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    9965
    نوشته ها
    100
    تشکر
    341
    تشکر شده 376 بار در 94 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط berjis93 نمایش پست ها
    در مقام اثبات وجود حقیقت خارجی باید بگم که وجود من(خود انسان) خودش به خوبی نشان دهنده وجود حقیقته.وقتی حقیقتی به به عنوان من وجود نداشته باشه تمام پدیده های طبیعت در نسبت با من(انسان)از اعتبار ساقط میشن . مثلا قضیه همون اواتاره وقتی منی وجود نداشته باشه تصویری هم از اواتار در نسبت با من وجود نخواهد داشت.قبول دارید اینو؟
    بله قبول دارم!! اگه شما(یا من ) نباشید حقیقت دیگری وجود نداره. اما حالا شما هستید. آیا حقیقتی به غیر از شما وجود داره؟؟؟ چرا شما نمی تونین تنها حقیقت موجود باشید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط smhm نمایش پست ها
    همین که میگید ذهن وجود داره در واقع دارید به وجود حقیقت اعتراف می کنید. حتی توهم ذهن هم یک حقیقت است.
    اگر بگید همه اون چیزی که می بینیم و می فهمیم دروغ است و فریب باز هم به وجود حقیقت اعتراف کردید. چون تا راستی نباشه دروغ و فریب معنا نداره.
    فقط زمانی می تونید بگید که حقیقتی وجود نداره که هیچ چیز وجود نداشته باشه نه ذهن، نه توهم، نه راست، نه دروغ، نه خوبی، نه بدی و نه حتی خودتون...
    هر کس حقیقت را انکار کنه در واقع همه چیز را انکار کرده و راه هر گونه استدلال، سخن گفتن و حتی شک کردن را بر خود بسته یعنی اصلا حق حرف زدن را هم دیگه نداره. حق زندگی کردن را هم نداره. اصلا هیچ حقی نداره چون حق و حقیقتی در کار نیست.
    شکاکان و به اصطلاح متفلسفین که عادت دارن تو همه چیز شک کنند(حتی حقیقت!) جلو مردم قیافه میگیرند و فکر میکنند خیلی دانشمند هستند و سوادشون از همه بیشتره در حالیکه نمی دونند تبعات چنین حرفی اول پای خودشون را میگیره و آبروی خودشون را می بره!
    خب فکر میکنم یکمی در استفاده از واژه حقیقت اشتباه کرده باشم.(احتمالا!)
    من الان دچار یه مشکل دیگه شدم!! حرف هاتون همش قبول! فقط یه سوال:
    اصلا چی تعیین میکنه که حقیقت کدومه و فریب کدومه؟؟؟ یعنی اگه همه اون فرض های من درست باشه و من چیزی رو میبینم و جایی زندگی می کنم که توهم می کنم و اگه فرض کنیم که حقیقت ( شاید وجود واژه بهتری باشه) خارجی هم وجود داره، اونوقت چی تعیین میکنه که اون وجود های خارجی حقیقتند و توهمات من فریب؟؟؟ شاید توهمات من حقیقت باشند و وجود های خارجی فریب؟!! در واقع همه چیز بنظرم نسبی است، نه؟؟؟ معیار سنجش ما برای حقیقت چیست؟
    اگه یه تعریف هم از حقیقت بدید ممنون میشم!!! وقتی داشتم مینوشتم دو سه بار هنگ کردم که حقیقت چیه اصلن!!؟؟؟؟
    ویرایش توسط آسمون : 02-02-2014 در ساعت 08:59 PM دلیل: ترکیب پست ها
    امضای ایشان
    بـبــار ای ابـر مِی اندود من مسـتـانه ام کن
    بسوز اندیشه را از بیخ و بن، دیـــوانه ام کن
    چـو رودی بر روانـم شو روان ای دولت شـب
    بکَـن تن را ز من، من را ز جـان جانانه ام کن

  3. کاربر مقابل از fatemeh.zar عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  4. Top | #92
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    شماره عضویت
    3738
    نوشته ها
    200
    تشکر
    819
    تشکر شده 796 بار در 195 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط fatemeh.zar نمایش پست ها
    بله قبول دارم!! اگه شما(یا من ) نباشید حقیقت دیگری وجود نداره. اما حالا شما هستید. آیا حقیقتی به غیر از شما وجود داره؟؟؟ چرا شما نمی تونین تنها حقیقت موجود باشید؟
    اینجا به نظر من نگاه ها به قضیه متفاوته و این زاویه دید هاست که میتونه این مشکلاتو به وجود بیاره .یه وقت شما تمام دنیا و حقیقت رو از زاویه خودتون نگاه میکنید یعنی خودتونو در مرکزیت جهان و حقایق قرار میدید و خلاصه همه چیزو با معیار های خودتون متر میکنید اونوقته که این دیدگاه پیش میاد که به جز من همه چیز میتونه توهم باشه و این تفکرمیتونه به شدت خطرناک باشه و همین تفکر هست که مکتب هیومنیزم در اون ریشه می دوونه .و قطعا ما به عنوان یک فرد مسلمان با تفکرات عمیق فلسفیمون نمیتونیم یه همچین چیزی رو بر بتابیم ...
    اما یه وقت هست که زاویه نگاهمون یه کم متفاوته یعنی دیگه خود محوری نداریم و خودمون رو بخشی از یه حقیقت خیلی بزرگ تر در جهان میبینیم. در این قسم تفکرات که اصطلاحا بهشون تئوئیسم گفته میشه انسان دیگه با این تیپ توهمات سر و کار نداره البته ممکنه بعضا الهاماتی برای انسان رقم بخوره اما چیزی که هست اینه که این الهامات(توهمات)انسان رو به پرتگاه پوچی هدایت نمیکنه بلکه ممکنه که انسان رو هدایت هم بکنه.به هر حال این نوع تفکرات و زاویه نگاه هاست که این مسائل رو میتونه به وجود بیاره و یا برای انسان حلشون کنه.امیدوارم که تونسته باشم مطلب رو برسونم...
    امضای ایشان
    اوغات خوش آن بود که با دوست به سر شد
    باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود

  5. Top | #93
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    شماره عضویت
    1003
    نوشته ها
    505
    تشکر
    137
    تشکر شده 3,297 بار در 484 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط fatemeh.zar نمایش پست ها
    آیا حقیقتی به غیر از شما وجود داره؟؟؟ چرا شما نمی تونین تنها حقیقت موجود باشید؟

    من وقتی می گویم وجود دارم، ذهن من وجود دارد، یا هر چیز دیگری ... این بدان معنا نیست که من حقیقت هستم یا ذهن من حقیقت است بلکه همه اینها نشان از وجود حقیقت است. و حقیقت یک امر بسیط است اعضا و جوارح و پوست وگوشت ندارد که بگوییم من و شما دو حقیقت هستیم. یا مثلا حقیقت من از چندین حقیقت جزء مثل اعضا تشکیل شده باشد.
    پس این سوال که آیا حقیقتی به غیر از شما وجود دارد؟ دراصل یک سوال غلط و نابجایی است.
    اساسا دوگانگی در حقیقت راه ندارد چون برای حقیقت قشر و مرز و زمان و مکان معنا ندارد. همچنین حقیقت کم و زیاد هم ندارد اگر در جهان فقط یک ذره وجود داشته باشد حقیقت هم وجود دارد و اگر هزار ذره وجود داشته باشد باز هم همان حقیقت است و فرقی نمی کند که در جهان یک ذره وجود داشته باشد یا هزار ذره. بعبارتی دیگر برای اثبات حقیقت کافی است وجود یک ذره ثابت شود. البته قبل از اثبات وجود یک ذره هم لازم است که به حقیقت اعتراف کنیم چون بدون حقیقت چیزی ثابت نمی شود بنابراین حقیقت حتی قبل از هر تصوری که انسان داشته باشد برای انسان مشهود است و بدیهی ترین چیزی است که ما به آن ایمان داریم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط fatemeh.zar نمایش پست ها
    فقط یه سوال:
    اصلا چی تعیین میکنه که حقیقت کدومه و فریب کدومه؟؟؟ ... چی تعیین میکنه که اون وجود های خارجی حقیقتند و توهمات من فریب؟؟؟
    اون وجودهای خارجی هم برای شما توهم هستند چون شما دارید اونها را تصور میکنید و از منظر خود به آنها می نگرید. پس اونها هم توهم هستند. (البته بهتره اسمش را تصور بگذاریم نه توهم).
    بنابراین شما مجموعه ای از تصورات هستید. برای اینکه بدانید کدام تصور درست است و کدام نادرست بهترین راه تطبیق است.
    تصوراتی که از حق نشأت می گیرند لاجرم باید بر هم منطبق باشند و یکدیگر را تأیید کنند. شما وقتی این تطابق را می بینید، تصدیق می کنید. و بالعکس هر تصوری که با بقیه قابل تطبیق نباشد آن را تصدیق نمی کنید یا لااقل به آن مشکوک هستید.
    اما یک سوال اینجا باقی می ماند که چرا باید تصورات نادرست (توهم) وجود داشته باشند؟ منشأ توهم و باطل چیست؟ مگر نه این است که همه ذرات و موجودات عالم از حق نشأت میگیرند پس باطل، شرارت و بدی این وسط از کجا آمده و چرا همیشه بین حق و باطل درگیری و کشمکش است؟
    پاسخ این است که اصلا باطل در جهان وجود ندارد. همه ذرات عالم مظهر و تجلی حق اند و باطل، دروغ، توهم، فریب و امثال این مفاهیم چیزی نیست جز انکار حقیقت. و به عبارتی دیگر دروغ یک امرعدمی است که به ناحق نام وجود به آن می دهیم.
    هر موجودی به لحاظ اینکه کمال مطلق نیست و محدودیت هایی دارد ناقص است. انسان هم از این قاعده مستثنی نیست و همین نقصان و خلأ وجودی اوست که او را به توهم و دروغ می کشاند و این همان چیزی است که آن را «جهل» می نامیم. در واقع منشأ توهم و فریب، انکار این نقص است. وقتی من عاجز بودن خودم را انکار کنم صفت کبر در من ایجاد می شود. وقتی عاجز بودن دیگری را انکار کنم ترس در من ایجاد می شود. وقتی حقوق دیگران را انکار کنم صفت ظلم و تجاوزگری در من ایجاد می شود..... وقتی فروشنده سالم نبودن جنسش را انکار کند دروغ می گوید او سعی می کند که از جهل و نقصان شما (عدم شناخت شما به کالا) سوء استفاده کند و شما وقتی به جهل خود اعتماد می کنید فریب می خورید.

    بهترین راه برای شناخت و تشخیص حق از باطل، خود حق است. حق هر چه بیشتر جستجو شود بیشتر به شواهد و قرائن تأیید می شود اما توهم و باطل هر چه بیشتر جستجو و تحلیل شود شواهد خود را از دست میدهد. حق با همه موجودات و نظام جهان در پیوند و استحکام کامل است و در همه آزمایشات سربلند بیرون می آید اما توهم هیچ شاهدی ندارد و از هیچ نظم و قاعده ای پیروی نمی کند. حق همیشه به سراغ شما می آید و شما آن را کشف می کنید اما باطل چیزی است شما به عمد آن را اختراع می کنید. حق همواره موجب رشد وتعالی شما بسوی کمال می شود اما باطل همیشه شما را به ورطه تاریکی و جهل و انکار سوق می دهد.

  6. 3 کاربر مقابل از smhm عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  7. Top | #94
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    شماره عضویت
    9295
    نوشته ها
    49
    تشکر
    1,194
    تشکر شده 303 بار در 54 ارسال

    از نظر من حقیقت چیزیست که افراد اون رو باور دارند اگر یک فرد فقط یک فرد به وجود چیزی ایمان داشته باشه مسلما اون چیز وجود داره و طبق اون نظریه ای که می گفتراستش نام کسی که این نظریه رو مطرح کرده فراموش کرده ام) جهان مادی بطور مستقل از اندیشه های موجوداتش وجود ندارد در واقع هیچ اتمی تا زمانی که شروع به جستجو ی آن نکنیم وجود ندارد .و اما فریب....نمی دونم این سوال خودمم هست
    امضای ایشان
    "Astronomy compels the soul to look upward, and leads us from this world to another."
    Artmisami.LDK.aslani

  8. Top | #95
    کاربر جدید

    عنوان کاربر
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    شماره عضویت
    3550
    نوشته ها
    4
    تشکر
    4
    تشکر شده 23 بار در 4 ارسال

    سلام دردانه بودن هاوكينگ در دنياي علم رو نميدونم ولي اينو ميدونم كه اين شخصيت كسيه كه نظريات بزرگي رو داده وهمچنين جالب و گاهي عجيب .شايد همين علاقه كه به فيزيك و نجوم داره باعث شده كه با وجود اون بيماريش هنوز زنده بمونه
    امضای ایشان
    ali fendereski

  9. Top | #96
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    9965
    نوشته ها
    100
    تشکر
    341
    تشکر شده 376 بار در 94 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط smhm نمایش پست ها
    تصوراتی که از حق نشأت می گیرند لاجرم باید بر هم منطبق باشند و یکدیگر را تأیید کنند. شما وقتی این تطابق را می بینید، تصدیق می کنید. و بالعکس هر تصوری که با بقیه قابل تطبیق نباشد آن را تصدیق نمی کنید یا لااقل به آن مشکوک هستید.
    خیلی ممنون!
    یکمی بیشتر درباره تشخیص حقیقت از باطل میتونید توضیح بدید؟

    حق همواره موجب رشد وتعالی شما بسوی کمال می شود اما باطل همیشه شما را به ورطه تاریکی و جهل و انکار سوق می دهد.
    خب چطور میشه تشخیص داد که چی کماله و چی تاریکی؟؟؟ من فکر میکردم حقیقت سنجش ایناست اما شما میگید اینا سنجه ی حقیقت هستند!!!؟؟؟

    اون وجودهای خارجی هم برای شما توهم هستند چون شما دارید اونها را تصور میکنید و از منظر خود به آنها می نگرید. پس اونها هم توهم هستند. (البته بهتره اسمش را تصور بگذاریم نه توهم).
    من میخوام بدونم که آیا خارج از تصورات من چیزی بجز من وجود دارد؟
    تصورات من چیزهایی هستند که وجودشان به من وابسته است. اگر من نباشم تصوراتم هم نخواهد بود.
    آیا ماهیت این جهان به گونه ایه که اگه من نباشم اون هم نخواهد بود؟؟(یعنی تصور منه)
    یا وجودش از وجود من مستقله و اگه من نباشم هم اون خواهد بود؟؟ (وجود خارجی داره)
    اگر جواب شما هرکدام است، چرا؟
    امضای ایشان
    بـبــار ای ابـر مِی اندود من مسـتـانه ام کن
    بسوز اندیشه را از بیخ و بن، دیـــوانه ام کن
    چـو رودی بر روانـم شو روان ای دولت شـب
    بکَـن تن را ز من، من را ز جـان جانانه ام کن

  10. Top | #97
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    شماره عضویت
    3738
    نوشته ها
    200
    تشکر
    819
    تشکر شده 796 بار در 195 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط ᗩᖇ☂ᗰᓰᔕᔕ نمایش پست ها
    از نظر من حقیقت چیزیست که افراد اون رو باور دارند اگر یک فرد فقط یک فرد به وجود چیزی ایمان داشته باشه مسلما اون چیز وجود داره و طبق اون نظریه ای که می گفتراستش نام کسی که این نظریه رو مطرح کرده فراموش کرده ام) جهان مادی بطور مستقل از اندیشه های موجوداتش وجود ندارد در واقع هیچ اتمی تا زمانی که شروع به جستجو ی آن نکنیم وجود ندارد .و اما فریب....نمی دونم این سوال خودمم هست
    حالا اگه چیزی رو کسی بهش فکر نکنه ایا وجود نداره؟اجازه بدید یه خاطره تعریف کنم از دکتر مهدی گلشنی.ایشون میگفتن تو دهه هفتاد میلادی یه ازمایشی تو شتاب دهنده ها دانشمندای امریکایی انجام میدادن که دنبال یه ذره ای که اسمشو یادم رفته میگشتن خلاصه بعد یه مدت ازمایش کردن اون ذره رو پیدا کردن.همون دانشمندا بعد اون سری ازمایشاتشون ببازگشتن ازمایش های دهه سی شونو بازبینی کردن به طور اتفاقی متوجه شدن که تاثیرات همون ذرات تو ازمایشات قبلیشون بوده و قابل رصد بوده اما چون هیچ تمایلی به پیدا کردنش نداشتن اونو ندیده بودن و بهش دقت نکرده بودن...
    این یه نمونه کوچیکه از یک حقیقت و اون حقیقت اینه که در جهان مادی حقایقی مستقل از ذهن و تفکرات وجود دارد که باید به جستو جو انها رفت تا پیدا شون کرد...
    امضای ایشان
    اوغات خوش آن بود که با دوست به سر شد
    باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود

  11. 3 کاربر مقابل از berjis93 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  12. Top | #98
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    شماره عضویت
    1003
    نوشته ها
    505
    تشکر
    137
    تشکر شده 3,297 بار در 484 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط fatemeh.zar نمایش پست ها
    من میخوام بدونم که آیا خارج از تصورات من چیزی بجز من وجود دارد؟
    این سوال فقط سوال شما نیست بلکه هزاران نفر دیگر هم همین سوال را ممکن است بپرسند. پس معلوم می شود هزاران «من» دیگر هم وجود دارند و شما من واحد نیستید.
    اصلا همین که شما از بنده دارید سوال می کنید و پاسخ سوالتان را از من می خواهید در واقع به وجود خارجی بنده اقرار نمودید. بعبارتی دیگر شما با فرض وجود من دیگری بجز من خودتان سوال می کنید که آیا من دیگری وجود دارد یا نه؟! بدیهی است پاسخ بنده هر چه باشد چیزی بیشتر از فرض سوال نیست.
    حالا همین هزاران من، هر کدام جهان را کم و بیش یکسان توصیف می کنند پس معلوم می شود جهان موجودی مستقل از ذهن آنهاست. از طرفی روزانه چندین من جلو چشم شما می میرند ولی باز هم جهان شما برقرار است و هیچ تأثیری در آن ایجاد نمی شود پس همانطور که جهان مستقل از من آنهاست مستقل از من شما هم هست. در واقع جهان چیزی نیست جز مجموعه بسیار بزرگی از میلیاردها میلیارد «من» نه فقط یک من واحد.

    نقل قول نوشته اصلی توسط fatemeh.zar نمایش پست ها
    یکمی بیشتر درباره تشخیص حقیقت از باطل میتونید توضیح بدید؟ خب چطور میشه تشخیص داد که چی کماله و چی تاریکی؟؟؟ من فکر میکردم حقیقت سنجش ایناست اما شما میگید اینا سنجه ی حقیقت هستند!!!؟؟؟
    همانطور که قبلا عرض کردم حقیقت بدیهی ترین مقوله است و ذاتا قابل اثبات نیست. چون هر اثباتی نیاز به اقرار حقیقت دارد. تمام شناخت و معرفت ما انسانها از پدیده ها و هر چیزی که بطور کلی تحت عنوان «علم» قلمداد می کنیم با مطالعه آثار و نشانه های حقیقت حاصل میشود نه خود حقیقت.
    یعنی همه این آثار و شواهد خارجی قبل از اینکه خودشان را به شما نشان دهند، وجود حقیقت را به شما اعلام می کنند. بنابراین منظور ما از سنجش حقیقت، سنجش خود حقیقت نیست بلکه سنجش آثار و مظاهر آن است. در واقع حقیقت یک چیز بیشتر نیست اما آثار آن بیشمار است. و راه شناخت این آثار هم با تطبیق صورت میگیرد. هر اثر و پدیده ای با آثار و پدیدهای شناخته شده قبلی اثبات و شناخته می شود. به بیانی دیگر حق فقط با حق اثبات می شود.
    از اینجاست که مفهوم باطل و راه تشخیص آن از حق معلوم می شود. یعنی باطل هر چیزی است که منطبق بر شواهد نباشد. هیچ مشاهده ای آن را تأیید نمی کند، هیچ استدلالی ندارد. هیچ نشانه ای ندارد.

  13. 5 کاربر مقابل از smhm عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  14. Top | #99
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    شماره عضویت
    9295
    نوشته ها
    49
    تشکر
    1,194
    تشکر شده 303 بار در 54 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط berjis93 نمایش پست ها
    حالا اگه چیزی رو کسی بهش فکر نکنه ایا وجود نداره؟اجازه بدید یه خاطره تعریف کنم از دکتر مهدی گلشنی.ایشون میگفتن تو دهه هفتاد میلادی یه ازمایشی تو شتاب دهنده ها دانشمندای امریکایی انجام میدادن که دنبال یه ذره ای که اسمشو یادم رفته میگشتن خلاصه بعد یه مدت ازمایش کردن اون ذره رو پیدا کردن.همون دانشمندا بعد اون سری ازمایشاتشون ببازگشتن ازمایش های دهه سی شونو بازبینی کردن به طور اتفاقی متوجه شدن که تاثیرات همون ذرات تو ازمایشات قبلیشون بوده و قابل رصد بوده اما چون هیچ تمایلی به پیدا کردنش نداشتن اونو ندیده بودن و بهش دقت نکرده بودن...
    این یه نمونه کوچیکه از یک حقیقت و اون حقیقت اینه که در جهان مادی حقایقی مستقل از ذهن و تفکرات وجود دارد که باید به جستو جو انها رفت تا پیدا شون کرد...
    خوب دقیقا همینه از نظر من یعنی بلاخره اونا داشتن دنبال چیزی که فکر می کردن و یه جورایی یقین داشتن وجد داره می گشتن و همین باعث شد که اون چیز وجود داشته باشه ولی خوب در دهه سی کسی نبوده که فکر کنه اون ذره وجود داره و این تصور نبوده و در نتیجه کلا اون شی نبوده
    امضای ایشان
    "Astronomy compels the soul to look upward, and leads us from this world to another."
    Artmisami.LDK.aslani

  15. Top | #100
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    شماره عضویت
    3738
    نوشته ها
    200
    تشکر
    819
    تشکر شده 796 بار در 195 ارسال

    نجوم فلسفی - فلسفه نجوم         
    نقل قول نوشته اصلی توسط ᗩᖇ☂ᗰᓰᔕᔕ نمایش پست ها
    خوب دقیقا همینه از نظر من یعنی بلاخره اونا داشتن دنبال چیزی که فکر می کردن و یه جورایی یقین داشتن وجد داره می گشتن و همین باعث شد که اون چیز وجود داشته باشه ولی خوب در دهه سی کسی نبوده که فکر کنه اون ذره وجود داره و این تصور نبوده و در نتیجه کلا اون شی نبوده
    نه اشتباه نشه اون ذره اون موقع موجود داشته اما هیچ کس چون دنبالش نبوده بهش دقت نکرده که ببیننش و گیرش بندازن...
    امضای ایشان
    اوغات خوش آن بود که با دوست به سر شد
    باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود

  16. کاربر مقابل از berjis93 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 10 از 15 نخستنخست ... 67891011121314 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق برای آوا استار محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد