هر مطلبی از سه حال خارج نیست: یا علم است یا خرافه است و یا شبه علم
علم چیزی است که صحت آن قابل اثبات باشد (البته این اثبات می تواند به روش های تجربی، عقلی و یا حتی نقلی هم باشد که بحث در مورد آن مفصل است.)
خرافه چیزی است که بطلان آن قابل اثبات باشد (این اثبات حتی با یک مثال نقض هم ممکن است)
اما شبه علم حالتی بینابین است نه قابل اثبات است و نه قابل ابطلال یا بالعکس هم قابل اثبات و هم قابل ابطال. (شبهه ، مغالطه، سفسطه )
شبه علم باید تحقیق شود تا تکلیفش معلوم شود. خطرناکتر از شبه علم، باقی ماندن در آن و نادیده گرفتن آن است.
انسان برای اینکه از جهل به دانایی برسد ناگزیر است که از مرحله شک یا همین شبه علم گذر کند. این مرحله گذار باید طی شود و باقی ماندن در آن می تواند عواقب سوئی را درپی داشته باشد.
تحقیق در شبه علم هم لازم است و هم (بقول برخی دوستان) می تواند منجر به کشفیات جدیدی شود.
زمانی که سیبی از درخت بر سر نیوتن افتاد، جرقه ای در ذهن نیوتن ایجاد شد. جاذبه!؟
این جرقه شبه علم است چون هنوز نه ماهیت آن را می داند و نه مدل ریاضی برای آن سراغ دارد. اما نیوتن این شبه علم را نادیده نگرفت و در پی تحقیق آن برآمد تا اینکه سرانجام به نظریه منتهی شد و تحولی در علم فیزیک.
شاید این جرقه ها گاهی برای ما هم پیش آمده باشد اما متأسفانه بدلیل سهل انگاری و یا توهم و تخیل پنداشتن آن را رها کردیم و جدی نگرفتیم