این تاپیک رو گذاشتم تا دوستان نظراتشون رو در مورد نمایشنامه ای که قراره بنویسم بذارن...اگه قطعی شد برای بچه های بی آسمان اجراش می کنم...
خواهشی که از دوستان دارم اینه که در مورد نوشتن نمایشنامه نظر بدن،نه در مورد اجراش!
این تاپیک رو گذاشتم تا دوستان نظراتشون رو در مورد نمایشنامه ای که قراره بنویسم بذارن...اگه قطعی شد برای بچه های بی آسمان اجراش می کنم...
خواهشی که از دوستان دارم اینه که در مورد نوشتن نمایشنامه نظر بدن،نه در مورد اجراش!
ممنون گندم جان بابت این تاپیک جالب
فعلا من یه چیز به ذهنم میرسه که میگم
شاید بعدا هم دوباره چیزی به ذهنم رسید
اینکه داستان با رگه های طنز در مورد یه آدمایی مثل خودمون باشه بچه هایی که به نجوم علاقه دارن اما مامان و باباهاشون کمی مخالف هستند و سیر راضی کردن اونا.... البته فقط یه ایده اولیست میتونه تخیلی تر باشه.
کمی ستاره روی صورتم بپاش
سعی میکنم شبیه کهکشان شوم
سلام بر دوست خوش ذوق
به نظر من قصه ی زندگیه کسی باشه که دیگه تحمل دنیا و آدماشو نداره,افسرده شده و هیچ همدم و سنگ صبوری رو زمین نداره که درکش کنه,اونوقت یه روز ناخودآگاه سرشو بالا میگیره شروع به درد دل و تحسین آسمون میکنه, کم کم با نجوم و قصه ی صور فلکی آشنا میشه و بهترین حس دنیا رو از آسمون میگیره,همینطور که پیش میره رفقایی پیدا میکنه که مثه خودش ترجیح دادن سر به هوا بشن تا بتونن رو زمین دووم بیارن و ...............
در کل کسی که با شناخت آسمون دوباره به زندگی بر میگرده!
آرامش...
چخوف:هيچ وقت داستاني و نمايشنامه اي كه يك بار ان را تجربه نكرده باشم ننوشته ام.
به نظرم نكته ي اساسي واقعي بودن نمايشنامست.نه به معناي مستند بودن به معناي اينكه بيننده(يا خواننده)بتونه شرايط رو تجسم كنه و صرفا زاده ي خيالتون نباشه(به نظرم براي مثال اگر فيلم هاي اصغر فرهادي رو با بقيه كارگرداناي ايران مقايسه كنيد مي تونيد اين تفاوت رو درك كنيد).براي اين هم تاپيك هايي مثل صندلي داغ كه زندگي شخصي منجمان رو به ما نمايش مي زاره مي تونه منبع الهام خيلي خوبي باشه يا تجربه ي شخصي خودتون.
اميدوارم موفق باشيد
بکش ای دل چراغت را که خورشیدست در سرسو/بهل یعقوب پیراهن عزیز مصر رویت شد
راستش من از نظر آسمون جون و یاسی جون خوشم اومد، اما خب میتونیم اینارو هم با هم ترکیب کنیم مثلا؛ همون جریان افسردگی و علاقه ی ناگهانی به نجوم پیش بیاد، اما از طرفی بقیه ردش بکنن و مشکلات ایجاد کنن ، همچنین یه نمایش علمی هم میشه و میتونید از طریق این خیلی چیزا رو یاد بدین...
که اگه یه کم موضوع رو گندم جان مشخص تر بکنی، فکر کنم بهتر به نتیجه میرسیم...
حتی در انتهای بن بست نیز، راه آسمان باز است... !
پس پرواز را بیاموز!
راستش خیلی بلا ها سر این تئاتر اومد...اولش قرار شد خودم یک با ایده اعضا بنویسم که کار به جایی نرسید...تصمیم گرفتم که یک کار معروف رو اقتباس کنم...بعد که نمایشنامه ام آماده شد شروع کردم به کار...پروسه های طولانی ای طی شد و هم اینکه نمایشنامه ای که دست گرفتم نمایشنامه شازده کوچولو هستش که یه کار اقتباسی از نوشته معروف دو سنت اگزوپریه...الانم داره مراحلی رو طی می کنه که اگه اوکی بشه تو فروم اعلام می کنم
سلام دوستان من یه نظر کوچولودارم
این نمایشنامه میتونه زندگی فردی رو به تصویر بکشه که آدمی شلخته و مثلا شاگرد تنبل کلاس بوده و بعد از اینکه با نجوم آشنا میشه زندگیش از این رو به اون رو میشه
یا آدم خیلی مخ و شیطونی که هرشب تو دنیای خودش با افسانه ها و اسطوره های صورت فلکی ها سرو کار داره و میشه سر رصد رفتن و جریانات راضی کردن خانوادش هم چیزایی روایت بشه
یا میشه دنیای تک تک اعضای یه گروه نجومی رو روایت کرد
که مثلا یکیشون معلمه یکی وکیله ؛اینطوری میشه فهموند که هر کسی میتونه دنبال نجوم رو بگیره
به نظرم اگه حالت طنز داشته باشه خیلی بهتره
اون دو قصه ی اول رو میشه تو قصه ی سوم هم گونجوند
توضیحاتم فراوانه اگه قسمت شد مفصل توضیح میدم
I hope God grant you the serenity and power to struggle on
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)