گشت رصدی الموت - 30 و 31 تیرماه

[شادی حدادی زاده]

مرکز نجوم آوااستار برنامه رصدی در الموت برگزار می کند

زمان حرکت : ساعت 13 روز پنجشنبه 30 تیر

جهت دریافت اطلاعات بیشتر به بخش رصدهای سایت مرجعه نمایید

اين تاپيك جهت اطلاع رسانی و اعلام پيشنهادات براي برگزاري بهتر برنامه ايجاد شده است .

اعضای ممتاز از 30% و اعضای فعال از 20% تخفیف در این برنامه رصدی برخوردارند .



فرم ثبت نام

[شادی حدادی زاده]

سلام.
دوستان اگه بخوایم میتونیم با شما بیایم ولی خودمون دوربین دو چشمی بیاریم و توی برنامه از بقیه جدا کار کنیم؟؟؟

بله حتما می تونین ابزارهای رصدی مورد نیازتون رو همراه داشته باشین

[169]

احتمالا(زیاد) خدمت برسیم...

[mahdad_haghighi]

خوب جمعه بر می گردی دیگه برنامه اختفا جمعه شروع میشه از رصد برگشتی زودی میری رصدخونه زعفرانیه اگر اشتباه نکنم

کارگاه 8:30 صبح شروع میشه ولی تور نوشته ظهر جمعه برمی گرده

[karimisss]

دوستان آوایی الان ساعت حدود سه روز پنج شنبه است به احتمال زیاد رصدگران به راه افتادن .
ای کاش من هم بودم جدی میگم اما نشد .
نکته جالب اینه که ایندفعه کسی نگفت گزارش آنلاین داریم و به احتمال زیاد هم نخواهند داشت .
صبر می کنیم تا بیایند و گزارش بگزارند فقط خواهشن زود بنویسید و ما رو منتظر نزارید .

[narcissus flower]

مگه میشه دوستان عزیز در حین مسافرت و لذت بردن از آسمون اعضای فروم رو فراموش کنند !!!!!!!!!!

[169]

بله بله دوستان من تقریبا نیم ساعتی میشه رسیدم خونه(چون الموت توی قزوین هست و منم ساکن قزوین به خاطر همین من دیگه تهران برنگشتم و زودتر به خونه رسیدم یه چیزی حدود 5-6 ساعت وقتم صرفه جویی شد)
خب این رصد خوب بود مثلی خیلی از رصدها
گزارش مختصر رو می نویسم ولی تصویریش رو دوستان قرار میدن چون من هیچ عکسی ندارم متاسفانه

خب دو مینی بوس(حالا میدل باس) حدودا 30 نفر کلا بودیم که تقریبا ساعت 2 ظهر حرکت کردیم و در کرج هم یه دوست دیگه(آقا کاوه کشاورزیان) رو سوار کردیم و به سمت قزوین حرکت کردیم! تقریبا دو ساعت راه بود تا میدان مینودر(غریب کش) و از میدان مینودر یه راه انحرافی داره که به سمت الموت میره! تقریبا 3.5-4 ساعت از خوده اول راه انحرافی الموت تا مقصد راه بود که طول کشید. در طول سفر بازی های مختلف سفری هم انجام شد برای سرگرم شدن دوستان و رفتیم و رفتیم تا به پلی رسیدیم که روی دره "گرمدره"(اگه اشتباه نکنم اسمش همین بود) ساخته شده بود و همه اومدیم پایین و شروع به عکاسی و دیدن کردیم! خیلی جالب بود برای همه و اکثرا افراد بعد از دیدن می گفتن اوه هاااا چه توپه! نمی دونم عجب چیزیه و این چیزا گفتن که عکسشم دارم ولی حال ندارم بزارم چون هم خوب نشده هم حس گذاشتن نیست! حالا عکس با کیفیت رو می گذارن دوستان ... خب بعد از دیدن دره شروع به حرکت کردیم راستی اینم بگم که وضعیت هوا از موقع شروع حرکت تا رسیدن به مقصد شدیدا ابری بود و رعد و برق و باران و ... که خوشبختانه یکی دو ساعتی باز شد در نیمه شب و مقداری هم در نزدیکیای صبح! خب رفتیم و رفتیم تا به مقصد که خانه معلم بود رسیدیم! همه پیاده شده اند و وسایل رو بردند در حیاط پشتیه خانه معلم و البته در مکان خانه معلم هم یک اتاق گرفتیم که خیلی به درد خورد و خوب بود! خلاصه اومدیم پایین و رفتیم وسایل رو گذاشتیم و رفتیم داخل اتاق و بساط جشن تولد سه دوست برگزار شد. دوتا کیک تولد و فش فشه و ... اها تولد آقای محمدرضا صادقیان، خانم ایران نژاد(sh*) و خانم رمضانی(hasti) بود ولی بگم که تولد محمدرضا یک هفته دیگه بود،تولد خانم sh* اول مرداد بود و تولد خانم hasti هم به گمونم هشتم مرداد بود! خلاصه کیک خورده شد و بعد از پذیرایی کیک نوبت شام رسید (این کارها پشت سره هم انجام شد تا هوا صاف بشه) و شام هم خوراک مرغ(اگه بازم اشتباه نکنم) با مخلفات و ... بود. بعد از شام هم که خورده شد رفتیم بیرون و ابزار الان عکاسی و رصدی برپا شد و همه منتظر بودند که هوا صاف بشه! یه چندتایی جرم دیده شد ولی چون هوا ابری بود و ماه هم ساعت حدودا 1 بامداد طلوع می کرد زیاد فرصت رصد نبود و فقط بعد از طلوع ماه و مشتری تونستیم این دو جرم رو رصد کنیم! البته یه چیزه جالب بگم که نمی دونم واقعا درست بود یا نه ولی یکی از بچه ها(فکر کنم آقای کامبیز خالقی بود) دو تا شبه ستاره رو که داشتن به دنباله هم به سمت جنوب حرکت می کردند و نشان داد و جالبیش اینجا بود که این شاتل و ایستگاه فضایی هستند که گویا می خوان به هم متصل بشن( یا شایدم جدا بشن) که صحتشو بقیه میگن! خلاصه رصد هم کردیم و هوا هم اصلا سرد نبود و همه با همون لباس های عادی تا صبح استفاده کردند(البته دمه صبح یه کم لرزش توی بچه ها دیده می شد) و تعداده زیادی از بچه ها حدودا 4 رفتن خوابیدن تا حدودا طلوع خورشید و صبح که همه بیدار شدن و صبحانه هم خورده شد کم کم آماده ی برگشت شدیم! البته یه اتفاقی هم افتاد این بود که اونجا شلوغ بود به نسبت و یکی از ساکنین اتاق از سر و صدای شبی که مثله اینکه بچه ها ایجاد کردند شاکی بودند و یه کم مشکل داشتند ولی واقعا بچه ها اروم بودند و صحبت های علمی و اموزش نجومی بود که اینم طبیعیه!بیخیال بلاخره تموم و شد و گذشت.
ساعت حدودا 7-7.5 هم شروع به برگشت کردیم و 3-4 ساعتی برگشت هم طول کشید و اکثره بچه ها خوابیدند البته سه نفر از دوستان المپیادی هم بهمون اضافه شده اند که برای تمرین رصدی اومده بودند. راستی یه چیز جالب این بود که در این سفر خانم mahsa هم قرار بود هم سفرمون باشند که مثله اینکه نشد با هم باشیم ولی از اینکه خیلی اصرار داشته حتما رصد حضور داشته باشه مثله اینکه با خانواده اشون حدودا ساعت های 2-3 بامداد خودشون رو به خانه معلم الموت رسوندن و به جمع مون اضافه شده اند. خیلی جالب بود و زیبا البته! اموزش های صورت فلکی و نجوم مقدماتی هم آقای معین پناهنده زحمتشو کشیدند و بسیار خوب اموزش دادند و در اخر هم بگم که افرادی جدیدی هم برای اولین بار به جمعمون اضافه شده اند که انشالله عضو فروم می شن و خودشون رو معرفی می کنند و تعیین می کنند چون اسم ها به یادم نمونده! راستی یه چیزه دیگه اینکه تنها تور رصدی اواستاری بود که در اون مجلس گرم معارفه برای اولین بار انجام نشد! البته داخل ماشین معارفه انجام شد! اینم نکته جالبی بود!

جالا کیا بودن و نبودن و عکس و سایر گزارشات هم بقیه دوستان قرار میدن...

[آسمون]

ااااااااااااااا خوش به حال همتون،همگی خسته نباشید
اگر منم بودم تولد من هم میگرفتییییییییییییییییید
راستی تولد آقای ابراهیمیان هم توی مرداده چرا واسه ایشون نگرفتین؟؟؟؟؟؟؟؟(ستاد دفاع از متولدین مرداد)

[Sunrise]

سلام به همه دوستان خوب

جای همه تون خیلی خالی بود مخصوصا آسمون و طهو و استارگیزر و ستاره کوچولو و ستاره بنیادی و ...

حدود سی نفر بودیم که از مقابل آوا استار راه افتادیم و در طول مسیر هم دوستان دیگه ای به ما ملحق شدن؛ آقای کشاورزیان و خانم سایه و مهسای عزیز و چند نفر از بچه های المپیاد نجوم...

از دفتر که راه افتادیم یه بار ترمینال آزادی توقف داشتیم که مینی بوس ها کارهای قانونی شون رو انجام بدن و یه بار هم کرج که دوستان به ما ملحق بشن...

از نزدیکی های قزوین ابر و نم بارون و رعد و برق شروع شد و سوژه جالبی برای ما که احتمالات مختلف برنامه شب پیش رو رو بررسی کنیم

نزدیکی های الموت در رجایی دشت توقف داشتیم. و بعد هم کنار یه دره زیبا! اسمش رو یادم نیست ولی نزدیک روستای گازرخان بود.

بعد از اون هم رسیدیم پای قلعه که محل استقرار کمپ بود (خانه معلم)

پشت ساختمان وسائل رو گذاشتیم و یه کم دور و اطراف رو گشتیم و تولد و شام و... آسمان تقریبا باز شد و برای رصد و عکاسی و ... آماده شدیم.

همین موقع ها بود که مهسای عزیز و دوستان المپیادی به ما ملحق شدن!

تا طلوع ماه به همراه اوریون و کاوه عکاسی کردیم و فکر کنم آقای rock_iml هم کمی با فاصله از ما عکس میگرفتن.بقیه بچه ها هم در محل کمپ در گروههای مختلف به آموزش و رصد و جرم گیری مشغول بودن.

ماه و مشتری رو با تلسکوپ رصد کردیم و جلسه مدیران داشتیم و ... تا باز هوا ابری شد و برخی از بچه ها رفتن استراحت کنن و همون موقع بود که بچه هایی که بیدار بودن موفق به دیدن شاتل شده بودن

بالاخره صبح شد و مشغول جمع و جور کردن وسایل بودیم که یه خانواده ای که از رفت و آمد ها و سر و صدا های ما ناراحت بودن ابزار دلخوری کردن و حال همه گرفته شد! (حالا یعنی خودمون فکر نمیکردیم که اینقدر سر و صدا داشتیم و البته تذکر خاصی هم همون شب بهمون نداده بودن!!! )

در مسیر بازگشت هم که خیلی خوش گذشت دیگه جاتون خالی!

پست های بعدی گزارش تصویری سفارشی دوستان هست! البته برخی دوست ( نماها ) عکسای خوبی که داشتم (شکار لحظه ها تقریبا) رو از دوربینم پاک کرده بودن! (این شد تجربه که دوربین دست کسی ندم) یه وقتایی هم دوربینم دم دستم نبود و بقیه بچه ها عکس میگرفتن( مثلا تولد)

[Tahereh Ramezani]

با عرض سلام خدمت تمامی دوستان خوب

در ابتدای امر بسیار متشکرم از همه کسانی که زحمت کشیدند و گزارش خوب جناب astronomer169 گرامی و خانم sunrise عزیزم

ساعت 14 روز پنجشنبه ، بعد از آمدن یکی از دوستان که آخر رسیدن و نام نمی برم ، حرکت کردیم ؛ حدود ساعت 45 : 20 به خانه معلم الموت رسیدیم . پس از اسکان ، با چند خفاش روبرو شدیم که دوستان عکس هایی را گرفتند ، سپس جشن تولدی گرفتیم که بنده و خانم شهین جان کیک را بریدیم البته تولد دو تن از دوستان دیگر هم بود و تولد خانم شهین اول مرداد و تولد من هم 17 مرداد است . پس از جشن تولد و گرفتن کادویی بسیار خوب ، که بسیار متشکرم ، شام را صرف کردیم و خبر رسید که هوا صاف شده است . ما نیز به بیرون رفتیم و جناب آقای پناهنده با توضیحات خوبشان صورت های فلکی و بعضی چیزهای دیگر را توضیح دادند . پس از آن کمی جرم گرفتیم و هوا ابری شد و تقریبا دیگر هیچ … . دوست بسیار خوب و دوست داشتنیمان خانم مهسا جان عزیز به جمع ما پیوستند و تا صبح ما را همراهی کردند که از دیدار ایشان بسیار خوشحال شدیم ؛ پس از مدتی ماه طلوع کرد و به نظاره آن پرداختیم ( البته از نظر بنده دیدن طلوع ماه با دوربین از پس ابر بسیار منظره دیدنی و زیبایی بود که من را مسحور خود گردانده بود ) . پس از مدتی کمی هوا صاف شد و صورت فلکی ثور و خوشه پروین را دیدیم و مجددا هوا ابری شد و دوباره تقریبا هیچ … . بالاخره خورشید طلوع کرد و در کمال ناباوری در هوای آفتابی کمی هم باران آمد ، پس از مدتی و پس از شکایات گویا توهمی ! همسایگان ، صبحانه را صرف کردیم و به سمت تهران حرکت کردیم . در برگشت ، دوستان از جمله جناب آقای امام و جناب astronomer و orion و احسان و سایر دوستان شعرهایی را به زبان های مختلف خواندند و خاطراتی تعریف کردند که بسیار خندیدیم و خوشحال شدیم ( بنده که تا میشد خندیدم ) . خلاصه حدود ساعت 50 : 13 به مؤسسه رسیدیم .
در آخر مجددا از تمامی دوستان سپاسگزارم و آرزوی موفقیت را برای تک تک شما دوستان خوب دارم .

[Sunrise]