با تلاش بنده و به همت مسئولین محترم موسسه رهپویان صبح امید آقایان ثواچه که مدیریت اردوگاه بهزیستی واقع در بخش نیر را بر عهده دارند تصمیم گرفته شد تا برای میهمانان تحت پوشش بهزیستی که در اردوگاه حضور دارند برنامه شب رصدی برگزار گردد. البته لازم به ذکر است که برادران ثواچه احمد آقا و آقا علیرضا ثواچه علاوه بر برنامه های علمی به ویژه نجوم که شامل ارائه جزوات آموزش نجوم و سی دی با موضوعات نجوم و ... هست برنامه های فرهنگی بسیار متنوعی را در این مجموعه مدیریت می نمایند.
احمدآقا حدود 40 روز است که در اردوگاست اردوگاهی که حتی موبایل هم آنتن نمیده،تلویزیون نداره،رادیو نداره . او به خاطر علاقه ای که به کار خود دارد همه سختی ها را به جان خریده و صادقانه به فعالیت می پردازد.تصمیم نداشتم گزارش بنویسم،آخه ما سال قبل هم اردوگاه رفته بودیم اما امسال با توجه به اتفاقات جالبی که افتادتصمیم گرفتم از فعالیتهایی که این موسسه و برادران ثواچه در اردوگاه انجام میدهند، دوستانم را مطلع کنم.
بریم سراغ گزارش رصد
اول قرار بود ساعت 7 از یزد به سمت اردوگاه حرکت کرده باشیم اما به خاطر مشکلی که توی هماهنگی پیش اومد حدودای ساعت 8 به همراه خانم دهقانیزاده (subaro) و خانم میربیگی (hesaby2012 البته این آی دی شون توی سایت یزد اسکای هست و نمیدونم عضو آوا هم هستند یا نه) و آقا علیرضای ثواچه راه افتادیم و ساعت 9.30 رسیدیم اردوگاه.برای من که سال گذشته هم اومده بودم اردوگاه تغییرات بسیار محسوس بود و میتونستم ببینم که موسسه رهپویان و به ویژه مسئولین سازمان بهزیستی چقدر برای تکمیل اردوگاه زحمت کشیدند که واقعا جای تشکر و خسته نباشید داره. سریع شام را خوردیم و رفتیم وسایل و تجهیزات مون را برای رصد مهیا کنیم.جمعیت مهمانان اردوگاه حدود 120 نفر بود.مربی های گروه ها اونها را به چند گروه دسته بندی کرده بودند و گروه اول رفتند برای مراسم توی سالن اجتماعات و گروه دوم برای رصد همراه با ما شدند تا با هم خرس بزرگ و ستاره قطبی،عقرب زیبا و قوس که مثل کتری آب جوش داره به روی دم عقرب میریزه و رد کهکشان بخار آب کتری هست را ببینیم و کمی هم مثلث تابستانه باعث بشه تا مجبور بشیم به خاطر قرار گرفتنش توی سرسو بیش از پیش سر به هوا بشیم.
بعد هم گروه دوم اومدند و ما باهاشون به تماشای زیبایی های خلقت نشستیم.برای خیلی از مهمانان این ستاره ها آشنا بودند و اونها را از توی خونه هاشون میدیدند ولی براشون مفهوم خاصی نداشت که با دیدن و شناختن اونها خاطره امشب برای هرزمانی که به عقرب و قوس که بهتره بگم کتری آب جوش به یادشون میمونه.
آسمون اردوگاه خیلی زیبا و تاریک بود و من هم از آسمون با ستارهای بی آسمون چند تا عکس گرفتم که براتون میزارم.در آخر هم باید از خانم دشمن فنا (stargazer) تشکر کنم ،که متاسفانه به خاطر مشکلی که از هماهنگی من بود، نتونستیم با ایشون در برنامه رصدی ستاره های بی آسمون شرکت کنیم.