سلام به شما دوستان عزیز؛
این تاپیک اختصاص داده شده به خاطرات نجومی جالب و جذاب شما.
شما می تونید خاطرات قشنگتون رو بگید تا بقیه هم از خواندن اونها لذت ببرن و برای دوستانتون هم تجدید خاطره باشه.
سلام به شما دوستان عزیز؛
این تاپیک اختصاص داده شده به خاطرات نجومی جالب و جذاب شما.
شما می تونید خاطرات قشنگتون رو بگید تا بقیه هم از خواندن اونها لذت ببرن و برای دوستانتون هم تجدید خاطره باشه.
asemanih, aypara, e_moases, has_ansar, Hojjat Zafarkhah, Hooman, javadstar76, jawl mong, mahsa, melika-m, mobi, nakhodaye aseman, Navid MMM, pishzamine.com, pulsar, rezash, rostam, SAEED560, sasan20oo20, Setare KOchOlO, shazde, Sky_Watcher, stargazer, subaro, timytailor, محمدرضا صادقیان, امین, بهزاد, حسین زارعی, دختر ستاره, شهلا ناصریان, شادي شهراييني, شبنم مختاری, شعری
یکی دیگه از خاطرات نجومی من اینه که یه بار داشتم بالای پشت بوم خونمون عکاسی میکردم البته قضیه برمیگرده به یه هفته پیش بر میگرده::::
تقریبا اواسط شب بود و مثلث تابستانی داشت غروب می کرد و من هم خواستم که از غروب با شکوه صورت فلکی دجاجه یا قو یا صلیب شمالی توی نور شهری عکس خوب بگیرم ولی هرچه کردم زاویه دیدم مناسب عکاسی نشد و از اونجایی هم که محو تماشای آسمون شده بودم بدون توجه به اینکه روی پشت بومم همینطوری عقب عقب رفتم که................!!!
یه جای خوب رو پیدا کردم و دوربین رو گذاشتم و زمان باز موندن شاتر رو روی 30 ثانیه تنظیم کردم وقتی دکمه رو فشار دادم یک قدم عقب رفتم و یه لحظه به خودم اومدم که رو هوا معلق بودم و بعد طی چند ثانیه وصیت کردم و از نجوم هم خداحافظی کردم ..............!!!!!!!! ...!:
بالاخره داداشم اومد و منو از روی بالکن جمع کرد، خدارو شکر زیاد چیزیم نشده بود فقط دستم یه جورایی شده و اکثر پستهایی رو که میذارم داداشم تایپ می کنه مثل همین الان......
عکس اون روز رو الان تو دستم نیست ولی هر وقت رسید میذارم که شما هم تو درد من سهیم بشید!!!!!!!!!:
عاشق دستپخت مادرمم
اگرم سرد باشه مشکلی نیس
در عوض یه ادویه ای می زنه که بکره
تو هیچ رستورانی نیست و اسمش عشقه
orion سابق!!!
خب خاطره من اینه که وقتی تازه دوربین 2 چشمی گرفتیم با داداشم کلی ذوق داشتم که به آدما ماه و مخصوصا سحابیه جبار رو نشون بدم.
یه عزیز جون مهربون دارم که یه عالمه عاشقشم!!! آقا ما دوربین رو نصب کردیم، با کلی بدبختی جبار رو گرفتم. حالا آماده بود که عزیز بیاد ببینه. عزیز اومد. یه چند ثانیه نیگا کرد سرشو بالا آورد و خیلی جدی ازم پرسید خب سارا حالا خودت این عکس رو کشیدی زدی رو دوربین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منو میگی موندم چی بگم.
دیگه پروژه ام این شده بود کهکشان، سحابی و سال نوری رو واسه عزیز توضیح بدم اما یادش بخیر، خیلی حال کردم...
بی نقطه...
یه روز من به یکی سر نحس بودن 13 بحث می کردم و خیلی اعتقاد داشتم به نحس نبودن و این که از خرافات بیزارم و...
شب که شد رفتم با دوربین دو چشمی 15 در 70 خودم رصد کنم زمانی که داشتم M13 رو رصد می کردم یک لحظه رفتم عقب و دیدم دوربین عزیزم که تازه خریده بودمش از بیشترین ارتفاع ممکن پایه افتاد و منشور لوله ی راستی شکست
#############
الان حدود چهار سال از این موضوع می گذرد...
#############
حدود یک ماه قبل بود که دوباره همین دوربینم که تعمیر شده بود دوباره افتاد اما این بار توی رصد آوااستار که یک مدرسه رو برده بودن کهک قم
کنفرانس دیشب هم خاطره ای شداااا.....
گاهی ستاره هدیه کن به مشت پوچ شب ها ...
گيرند همه روزه و من گيسويت / جويند همه هلال و من ابرويت
از جمله ي اين دوازده ماهِ تمام / يك ماه مباركست و آن هم رويت
2 سال قبل مدرسه ما یک همایش فیزیک برگزار کرد و من هم مسئول غرفه نجوم بودم.شبی رو هم به رصد کردن اختصاص داده بودیم. از چند ساعت قبل از شروع رصد هیجان خیلی زیادی داشتم و مشغول جمع آوری وسایل مورد نیاز و آماده کردن تلسکوپم بودم.
حدود یک ساعت قبل از اومدن بازدید کننده ها به مدرسه رفتم و وسایلم رو مرتب کردم و در همون فاصله هم زهره و ماه رو که در اون ساعت تنها اجرام قابل مشاهده بودن به دوستام که از مسئولان همایش بودن نشون دادم.
بالاخره بازدید کننده ها اومدن و رصد به طور جدی شروع شد.یادم میاد چقدر خوشحال بودم و چقدر احساس مفید بودن داشتم... اما متاسفانه طوفانهای باد و خاک اهواز حتی اون یک شب هم به ما رحم نکردن و طولی نکشید که اجرام کم کم غبار آلود و در نهایت غیرقابل دیدن شدن!
نتیجه این شد که اون شبی که قرار بود از بهترین شبای زندگیم باشه خیلی زودتر از اونی که فکر میکردم به پایان رسید بدون اینکه من نصف برنامه هایی رو براش داشتم اجرا کرده باشم.
در هر اتفاقی باید یک نکته مثبتی دید...و من اونشب دیدم که واقعا چقدر نجوم رو دوست دارم و همه تردیدهایی که برای دنبال کردنش در دانشگاه داشتم در همون شب از بین رفت.
دو چیز را حد و مرزی نیست: عالم و حماقت بشری.البته در مورد اولی مطمئن نیستم! (آلبرت اینشتین)
سلام،
نمشه به این چیزی که می خوام بگم گفت خاطره نجومی اما دوست داشتم که بقیه هم بدونن.
به خاطر شروع کلاس های دانشگاه،و چون به این گروه علاقه پیدا کرده بودم دو روز پیش با کلی تکاپو و به خاطر این که بتونم در بین کلاس هام و در راه،بین رفت امدهام از وقتم به نحوه احسنت استفاده کنم،با یکی از دوستام تصمیم گرفتم یه گوشی بگیرم که بتونم هر موقع که خواستم به گروه سر بزنم.
پس در تمام وقت های بیکاریم و مخصوصا به خاطر اینکه سفرهای بین شهریم زیاده از این پس در دست رس هستم که به کارای گروه برسم.
با ارزوی پیشرفت گروه
همیشه مراقب اشتباه دوم باش!
اشتباه اول حق توست...!
سلام ...
اولین رصد من از اسمون در 6 سالگیم بود ... یادمه با برادر بزرگم که اون موقع دبیرستانی بود رفتیم بیرون شهر و بهم راه شیری رو که به علت الودگی نوری زیاد هم خوب معلوم نبود نشان داد ...
در سال 68 تلوزیون اعلام کرد که لکه های خورشیدی زیاد شدن و مردم می تونن با یک فیلتر مناسب رصدشون کنند .
من هم یک عکس رادیولوژی برداشتم و تکه تکه کردم ، وصلش کردم سر یک لوله کاغذی ( مثل یک تسلکوپ شکستی )
دیگه کارم شده بود رصد لکه های خورشیدی ، از فامیل هر کسی به خونه ما میهمانی میامد ، یک پذیرایی رصدی هم داشت ...
اخرین خاطره نجومیه من مال چند ساعت پیشه !
چند ساعت پیش برای خرید کتاب به فروشگاه اسمان شب رفتم ...
وقتی برگشتم که سوار ماشینم بشم دیدم ماشین نیست اقا پلیسه مهربون برده بودش پارکینگ ...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)