من یه پیشنهاد دارم
البته اگر باز حذف نشه 
اسم این تاپیک رو به نجوم در ادب فارسی تغییر بدید و بعد هم ببریدش در بخش نجوم و سایر رشته ها( البته جسارت نباشه- فقط پیشنهاده
) تا بشه راجع به مسائل اینچنینی هم صحبت کرد :
بنات النّعش یا ستارگان هفت گانه ی ملاقه ی دب اکبر، در ادب فارسی بیشتر در تشبیه و توصیف پراکندگی و گسستگی به کار رفته است ، همچنانکه خوشه ی پروین در تشبیه تجمّع و به هم پیوستگی ؛
از جمله فرخی سیستانی در مدح امیر یوسف ، برادر محمود غزنوی، گفته است : او سپاهی را که مانند پروین انبوه و به هم پیوسته است ، با تیر خود مانند بنات النعش پراکنده می کند؛
و باز در قصیده ای دیگر در مدح همو گفته است : از بس که عطا می کند، خزینه هایی را که مانند پروین پُر است ، همچون هفت اورنگ (= بنات النعش ) می پراکند.
امیر معزّی در مدح ملکشاه سلجوقی گفته است : قومی که در مخالفت تو مانند ثریّا (= پروین ) با هم پیوسته بودند، اکنون همچون بنات نعش از هم گسسته اند : همچون بنات نعشند از هم گسسته اکنون / قومی که بر خلافت بودند چون ثریا، که ظاهراً اشاره است به بیت مشهور ابونُواس که از امثال عرب محسوب می شود : فَکُنّا فِی اجْتماعٍ کَالثریّا - فَصِرنا فُرقَةً کَبَناتِ نعش .
خاقانی شروانی هنگامی که خود را برتر از عنصری می شمارد، نثر خود را به نعش و نظم خود را به پروین تشبیه می کند : به نظم چو پروین و نثر چو نعش - نبُود آفتاب جهان عنصری که البته در این تشبیهات پراکندگیِ بنات النعش حُسن محسوب شده است .
در شعر فارسی از مناسبت بنات النعش با جوزا نیز یاد شده است .
سنائی غزنوی در بهاریة خود، با عنایت به شکل جوزا و اینکه نام دیگر آن «دو پیکر» است ، گفته است : عاشقانی که مانند بنات النعش از هم جدا بودند، در زیر گلبنهای پروین پاشِ باغ به شکل جوزائی در آمدند، یعنی در کنار یکدیگر قرار گرفتند.
نظامی گنجوی در ذکر معراج پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از بنات النعش به صورت «دختران نعش » یاد کرده است : دارای سپهر و اخترانش / دارندة نعش و دخترانش .
در شعر فارسی از گردش بنات النعش در آسمان نیز سخن رفته است ؛
منوچهری گردش آن را به گرد قطب ، به چرخش فَلاخن در دست «مردِ چپ »، و انوری به گردش زیور گوهرین گردِ حقّة فیروزه تشبیه کرده است . نظامی از آن در لیلی و مجنون به عنوان «پرگارِ بنات نعش » یاد کرده ، و خاقانی در بیتی زیبا کعبه را به قطب و مردمی را که گرد آن طواف می کنند، به بنات النعش تشبیه کرده است .
خلاصه در قدیم ادبا هم دستی بر آتش نجوم داشتند و دور قطبی ها رو هم میشناختند
آها تا یادم نرفته من این ها رو در دائره المعارف جهان اسلام وقتی در حال مطالعه بر روی موضوع دیگه ای بودم پیدا کردم ...