
نوشته اصلی توسط
doostesetareha
نمیدونم چرا ولی حس میکنم بعضی حرفای این تاپیک نسبت به طرف مقابل تند نوشته شده. هر کسی آزاده نظرشو بده و از اون دفاع کنه. قصد تحمیل نظر یا توهین رو نداریم. نه ؟؟
اول از همه اینو بگم که علم و فلسفه رو نمیشه از هم جدا کرد که به نظرم غلطه و اینا مکمل همدیگند.
با اینکه خودمم معتقدم گزینه چهار به احتمال زیاد درسته ولی با اطمینان نمیتونم بگم. با خانم سان رایس هم موافقم. این بحث شدیدا فلسفیه . میگید نه بقیه حرفامو بخونید !
ببینید در نظر بگیریم جهان ابدی و ازلی نباشه یعنی یه آغاز و پایانی داشته باشه. اینو فقط داریم در نظر میگیریم ولی مطمئن نیستیم. از کجا معلوم بعد از گذشت ان سال جهتگیری قوانین علمی بنابه یه دلیل ناشناخته عوض نشه و یه چیز دیگه از آب درنیاد ؟؟ ما از هیچ چیز اطرافمون مطمئن نیستیم. هیچ چیز. بخاطر اینکه خب طبیعتا همه قبول داریم که یه خدایی هست از کجا معلوم همون خدا یه شرایطی رو جور نکرده باشه که ما دقیقا بعد از یه سری تحقیقات به همین نتایج برسیم ؟؟ از کجا معلوم خدا از روی همون دلیل آفرینش و دلایل مشابه اون – که من اسمشو میذارم جبر خدایی – شرایطی رو پیش نیاورده که ما به همین چیزایی فکر کنیم که الآن داریم فکر میکنیم ؟؟ از کجا معلوم به قول خودم جبر خدایی باعث نشده که ذهن بشر فقط به یه سری موضوعات درگیر بشه و از رسیدن به یه نتیجه دیگه عقب بمونه ؟؟ از کجا معلوم قرار نباشه بعد ها یه اتفاقاتی بیفته و همه چیز 180 درجه با چیزایی که پیش بینی میکنیم عوض بشه ؟؟ اینها سوالایین که نمیشه بهشون جواب داد.
بازم تاکید میکنم نمیتونیم به قطع علمو با فلسفه و منطق جدا کنیم. همونطور که براتون مثال هم آوردم اگه خدایی باشه که هست از کجا معلوم چی میخواد سر راهمون قرار بده ؟؟
جناب 169 منم به علم بیشتر از هر چیز دیگه ای اعتقاد دارم ولی بعضی جاها تو بعضی مسائل نمیشه فقط بر اساس یه دید خاص قضاوت کرد. درست عین این میمونه که به یه جهان چهار بعدی از یه بعد خاص نگاه کنیمو بقیه رو نبینیم. قطعا نتیجه گیریمون هم غلط از آب درمیاد.