هواي سرد، دوري از شهر و تمدن، بي خوابي، ناامني، حمل تلسكوپ و لوازم اپتيكي سنگين، كمبود منابع آموزشي، هزينههاي گزاف و... بخش كوچكي از مشكلاتي است كه به طور كلي و در يك رصد، گريبانگير يك منجم ميشود، اما او همچنان به نجوم عشق ميورزد، از آن دست نميكشد، باز هم اگر فاصلهي بين دو رصد او زياد شود، دلش براي آسمان صاف و پرستارهي كوير و كوهستان تنگ ميشود، با وجود اطلاعات فراواني كه دارد باز هم مشتاقانه به دنبال كتابهاي جديد ميگردد و هنوز هم از اول ماه از جلوي هر دكهي روزنامه فروشي كه ميگذرد سراغ مجله نجوم را ميگيرد، اما چرا؟
اين علاقه نميتواند پايههاي سستي داشتهباشد و قطعاً بر مبناي محكمي استوار است. اما وقتي به يك منجم ميگوييد: «خب حالا كه چي؟ نجوم به چه دردت ميخوره؟ برو دنبال يه لقمه نون كه خربزه آبه!» اغلب جوابي كه ميشنويد خيلي شمارا قانع نميكند.
هر کس به دلیلی خاص نجوم را دنبال می کند.
شما چطور؟ با چه هدفی نجوم را دنبال می کنید؟ شما چرا نجوم را دوست دارید؟ به کدام بخش نجوم علاقه مندید؟