صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14

موضوع: نقد خوب بخوانیم ...

  1. Top | #1
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    8788
    نوشته ها
    108
    تشکر
    751
    تشکر شده 1,139 بار در 113 ارسال

          نقد خوب بخوانیم ...

    با عرض سلام خدمت همه ی دوستداران هنر و عکاسی

    این تاپیک ِ کمی متفاوت برای خواندن نقد های زیبا و آموزنده اساتید مختلف ، که در سایت ها ، وبلاگ ها ، مجله ها و یا حتی در کتاب های مختلف به چاپ رسیده تهیه شده است .




    تا در کنار هم به دانش بینایی خود بهبود ببخشیم و دید خود را نسبت به هنر عکاسی بازتر کنیم .
    گاهی خواندن یک نقد خوب می تواند ذهن را نسبت به موضوعی خاص روشن و یا حتی دید فرد را به کلی تغییر دهد.

    نقد ها حتما با دیدی منفی نیستند بلکه نقد خوب نقدی است روشنگر که با بیانی سنجیده گفته می شود موریس وایتس نقد را چنین تعریف میکند "شکلی از سخن گفتن سنجیده درباره اثر هنری با استفاده از زبانی که برای آسان ساختن و وسعت دادن به درک هنر ، طراحی شده است"
    و باید اضافه کرد که منتقد و هنرمند (در اینجا عکاس) درمقابل یک دیگر نیستند و در کنار هم برای پیشبرد هنر می کوشند .

    در مجموع در اینجا به این که نقد چیست و چگونه نقد بنویسیم به صورت مستقیم نمی پردازیم برای کامل کردن اطلاعات خود در این زمینه به تاپیک نقد عکس ؛ چرا و چگونه ؟ مراجعه نمایید .

    چند قانون کوچک برای پیشرفت بهتر به سوی هدف

    1 - تمامی نقد ها همراه با عکس باشند.
    2 - درج نام منتقد مهم است .
    3 - اگر نقدی بر عکسی داریم در این جا ننویسیم ! ( ترجیحا نقد ها از اساتید انتخاب شوند )
    4 - اگر نقدی را درج می کنید اسم منبع با بهتر هست که آدرس سایت نیز ضمیمه شود .
    5 - برای قرار دادن نقد های ترجمه شده در صورت امکان متن اصلی نقد رو هم قرار بدهیم


    موفق باشید
    امضای ایشان
    وقتي انتها هم آن ابتدا است وقتي پايان آغاز است وقتي روز ، شب و قفس آسمان است سفر بايد كرد


  2. Top | #2
    کاربر جدید

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز آوا استار
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    شماره عضویت
    1
    نوشته ها
    2,772
    تشکر
    17,041
    تشکر شده 43,792 بار در 2,956 ارسال

          نقد خوب بخوانیم ...




    عکاس : نوشین وفادار

    نقد عکس از : کیارنگ علایی


    حالا با عکسی ساده روبرو هستیم که آراستگی و بی پیرایگی از جزء جزء آن به چشم می آید. «نوشین وفادار» در این عکس به همان سادگی و سهولتی در بیان بصری دست می یابد که در سال های دور و در کسوت یک فیلمساز در انیمیشن « تشنه »‌ی او دیده بودیم؛ فیلم کوتاهی که به عنوان پایان نامه‌ی دانشجویی خود ارائه کرده بود و از ساختار و روایتی صریح و صمیمی برخوردار بود.
    عکاس می‌خواهد از همه‌ی هیاهوهای دنیای پیرامون به ترسیم لحظه ای بکر بسنده کند و بار دیگر ما را در مقابل آن جمله ی کلیدی و کاربردی " Less is more" قرار دهد!
    اما براستی نمی توان این عکس را از جنسیت عکاس اش جدا کرد، اگرچه شخصا نگاه جنسیتی را در عکاسی مقدم نمی‌شمارم، اما به هیچ عنوان منکر آن نیز نیستم، چرا که نگریستن به جهان از نگاه یک زن با انتخاب‌هایی که یک مرد از دنیای اطراف دارد نمی‌تواند همسان باشد. از این گذشته آرایه‌های یک نگاه زنانه در این عکس حاکم است؛
    انتخاب موضوع، درون گرایی، احساس امنیتی که در سراسر این عکس دیده می شود، هم نشینی رنگ‌های گرم و حضور پر رنگ نوعی «‌پوشیدگی» در این عکس از جمله‌ی این عوامل اند.

    عکس به فضایی روستایی تعلق دارد و خانه ای روستایی را به تصویر می‌کشد. معمولا آنچه در این لوکیشن‌ها جذاب به نظر می رسد و محمل خلق آثار بصری متفاوتی می‌شود "معماری" و هندسه‌ی ساده‌ی این خانه‌هاست. عنصری که اینجا نیز نه به طور مستقیم اما به شیوه‌ای کارآمد در صحنه حضور دارد.
    عکس، ورودی خانه ای روستایی را به تصویر می کشد که با پرده‌ای گلدار آرایش شده است، پلکانی کوچک از گوشه‌ی سمت چپ قاب نگاه ما را به مرکز و سمت راست عکس رهنمون می کنند، جایی که یک جفت کفش خودنمایی می‌کند و از حضوری پنهان در قاب خبر می‌دهد. پرده‌ی گلدار به همان وجه بدوی ِ معماری خانه های روستایی بر دیوار آویخته شده و پلاک فلزی در سمت چپ قاب شاید در پی نقض این دنیای بسیار ساده باشد.
    بافتی از کاهگل تمام پس زمینه را پوشانده و با ترک ها و شیارهای خود، احساس بصری خوبی را ایجاد می‌کند.
    همه چیز برای ثبت یک عکس خوب فراهم است، حتی نور. فضای ملهم از سایه و یکدستی نور در این فضا به اکسپوزی خوب انجامیده است که در حقیقت ارزش های بصری عناصر عکس را به طور یکسان در کنار هم قرار داده است.
    پرده‌ی گل دار فقط یک پرده نیست که وجه بصری آن را ما را به تعمق فرو بَرَد، پرده‌ی گلدار نمایشگر یک فرهنگ است بخصوص آنگاه که آن را به عنوان ورودی یک خانه روستایی می‌بینیم. این پرده برای ما آشناست، ما را به سال های دور می‌برد، به خانه‌ی مادربزرگ هایمان، آنجا که این نوع پارچه ها را در هیات روتختی یا پشت دری دیده بودیم. پس اینجا پرده‌ی گلدار یک «فرهنگ» است و انتخاب چنین صحنه ای توسط عکاس به گونه ای بر حفظ و احیای این فرهنگ پهلو می زند و ممارست او را برای حفظ بخشی از تاریخ نمایان می کند.
    معنا در این عکس از "پوشیدگی"ای می آید که عناصر قاب به آن دچار هستند. عکس بواسطه جفت کفش قرار گرفته در مقابل ورودی خانه از حضوری سخن می گوید که نمی دانیم کجاست، کیست و چگونه است! تنها می دانیم که هست و این " بودن" وجه معما گونه و رازآلود این عکس است که تماشاگر را دچار لذتی دوچندان می‌کند.


    زاویه دید:
    زاویه دید انتخابی عکاس را در این عکس نمی‌توان ساده انگاشت اگرچه ممکن است قرار گرفتن در برابر چنین صحنه ای - به طور شهودی نیز - ما را به انتخاب زاویه ای تخت دعوت کند.
    عکاس با انتخاب زاویه تخت و نگریستن از روبرو به موضوع، در حقیقت تمام اغراق ها و تحمیل های پرسپکتیو را به حداقل رسانده است و پرسپکتیوی تخت را ایجاد کرده که در آن هیچ عامل انحرافی برای چشم بیننده وجود ندارد و به‌گونه ای چشم بیننده با کمال آسودگی فقط به موضوع فکر می کند. اثری از اغراق، بزرگنمایی یا کوچک کردن وجهی از موضوع در عکس نیست، همه چیز همانگونه است که باید باشد، بی آنکه گوشه ای از تصویر بر بخش های دیگر آن سنگینی کند.
    اگرچه به نظر می‌رسد تغییر ارتفاع دوربین تنها به اندازه‌ی چند سانتی متر بالاتر، می‌توانست وجه گویاتری از کفش‌های جفت شده در برابر پرده را نمایان سازد و به نمایش بهتری از سطح ایوان و پلکان نیز دست یابد.

    رنگ:
    رنگ حضور موثری در این عکس دارد. به هم نشینی سبزها، صورتی‌ها و رنگ حاکم اُخری در کل عکس نگاه کنید. از دیدگاه تجسمی، رنگ در این عکس به مثابه یک بافت عمل می کند: بافتی از رنگ های گرم که حالا و در این عکس برای ما نشانه ای از زندگی ِ آرام و مصلحانه را ترسیم می‌کند. امنیت ایجاد می‌کند، و نوعی امید و گشایش را تصویر می‌کند.

    سازمان دهی تصویر:
    نمی توان از ترکیب بندی این عکس به سادگی گذشت. عکاس با نهایت دقت عناصر مختلف را در پرسپکتیو حاصل از لنز نرمال در کنار هم چیده است. فضای یک سوم پایین قاب به پله ها و ایوان اختصاص داده شده و دو سوم بالا به پرده.
    این تقسیم خوب فضا به همراه دقت در به کارگیری فضاهای خالی اطراف ِ موضوع سبب شده تا تناسبی چشمگیر و پویا را به نمایش بگذارد.

    هدف و موخره:
    عکس می کوشد تصویرگر سادگی جهان پیرامون باشد و ازین بابت به نظر می‌رسد راه پر پیچ و خم و دشواری را پیش رو دارد.
    عکس می‌کوشد خود را مماس با لحظه‌های بکر و ساده‌ی زندگی کند؛ لحظه‌هایی که از فرط سادگی، از فرط زلالی و شفافیت ، می‌روند که در پستوی هزار فکر و پیچیدگی و روزمرگی‌های ما آدم ها گم شوند. این ساده دیدن و دعوت به سادگی در عکس چه قدر می تواند به گسترش توانمندی‌های هنر عکاسی کمک کند و در پی احیای آن بخش از زندگی باشد که در جهان مدرن امروز در سایه قرار گرفته است.

    منبع


  3. Top | #3
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    8788
    نوشته ها
    108
    تشکر
    751
    تشکر شده 1,139 بار در 113 ارسال

          Indoor desert

    مجموعه عکس "بیابان داخلی" اثر زیبای Alvaro Sanchez-Montañes

    چند عکس از این مجموعه عکس انتخاب شد و نقد آقای علیرضا ملکیان به این مجموعه پیوست شده است .








    «آلوارو سانچز مونتانز» متولد ۱۹۷۳ در مادریدِ اسپانیاست. وی زادگاهش را پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی‌ ترک کرد تا به بارسلونا برود. جایی که اکنون مشغول فعالیت عکاسی در آن است. در میان آثار وی مجموعه‌ای با عنوان «بیابان داخلی» دیده می‌شود. وی در مقدمهٔ مجموعه شرح داده است که عکس‌ها در «کویر نامیب» واقع در جنوب آفریقا عکس‌برداری شده است. جایی که معدن الماس متروکه‌ای در آن قرار دارد. آلمانی‌هایی که معدن را اداره می‌کرده‌اند پس از پایان جنگ جهانی اول آنجا را ترک کرده و خانه‌هایی را از خود به جا گذاشته‌اند که معماری ایالت بایرن آلمان را یادآوری می‌کنند.

    می‌توان خیره‌ کنندگی عکس‌های مجموعه‌ای که مونتانز تهیه کرده‌است را نه در وجه گزارشی‌اش به عنوان نشان‌ دادن شهری متروکه بلکه در آن هویتی دانست که در میان فریم‌های مجموعه قرار داده است. او خانه‌هایی را به ما نشان‌ می‌دهد که برای زندگی غربی ساخته شده است. معماری در این عکس‌ها خاطره‌ای کلی و مشترک از زندگی مردمان طبقهٔ متوسطِ جامعهٔ شهری به همراه دارد. واقعهٔ شگرفی که به عکس‌ها معنا می‌بخشد، حضور شن‌های بیابان در داخل خانه‌هاست. با توجه اینکه عکاس پنجره‌ها را از ما مخفی نگه داشته است و ما تنها فضای داخلی خانه‌ها را می‌بینیم، می توان چنین برداشت کرد که سورئالیسم مشخص در این مجموعه بیشتر از آنکه اشاره به بازپس‌گیری محیط زیست انسانی توسط محیط زیست طبیعی داشته باشد، نگاهی به مفهوم «خانه» به عنوان خصوصی‌ترین قسمت زندگی روزانهٔ شهری دارد و «امنیت» آن را از حجوم خارجی مورد سوال قرار ‌می‌دهد.

    «نور» و «رنگ» قسمت‌های مختلف خانه‌های تصویر شده را از هم جدا کرده و باعث می‌شود عکس‌ها به جای داشتن حسی تلخ از حجوم گستردهٔ تخریب و فرسودگی، مخاطب را به سوی لذت از گسترهٔ رنگی ایجاد شده، هدایت کند. حسِ مبهم عکس‌های مجموعه، نه تنها از محدود شدن دید دوربین/مخاطب توسط دیوارها و نشان دادن مکان و واقعه‌ای غیر معمول، بلکه از این حقیقت نیز ایجاد می‌شود که این حجومی که خانهٔ آشنای زندگی شهری را فراگرفته است، رویا گونه و خوش‌آیند به نظر می‌رسد.

    این نوشته در تاریخ شنبه 5 مرداد ماه سال 1392 نگاشته شده است.

    منبع
    امضای ایشان
    وقتي انتها هم آن ابتدا است وقتي پايان آغاز است وقتي روز ، شب و قفس آسمان است سفر بايد كرد

  4. 15 کاربر مقابل از kopernik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  5. Top | #4
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    8788
    نوشته ها
    108
    تشکر
    751
    تشکر شده 1,139 بار در 113 ارسال

          همه چیز دور است ...

    این هم یک نقد متفاوت از خانم زهرا درویشیان


    این نقد نشان می دهد گاهی منتقد از عکس و زبان نقد استفاده می کند که افکار و احساس خود را بنویسد این نقد شاید فنی نباشد ولی به نظرم به نوبه خود زیبا بود با حس و حال تصویر در رابطه ی تنگاتنگ هست

    طبف گفته های خانم زهرا درویشیان عکاس اثر گمنام است اما من با جستجویی در اینترنت و بالا پایین کردن چند وبلاگ روسی که انصافا کار سختی بود نمانه ی عکس ودیگر تصاویر رو در وبلاگی به صورت یکجا و کامل یافت کردم و از اونجایی که و بلاگ برای فردی به نام Redrik بود این تصویر سی و چهارمین عکس آلبومی از این فرد به نام Another Russia بود .

    برای رفع ابهام از نوشته ی زیر سه اسمی که در زیر به آنها اشاره شده است :

    سوزان سونتاگ : یک نویسنده و نظریه پرداز ادبی وفعال سیاسی آمریکاست وی در 28 دسامبر 2004 در سن 71 سالگی در شهر نیویورک درگذشت . کتابی هم در زمینه ی عکاسی با نام درباره ی عکاسی نوشته است که مجید اخگر آن را ترجمه و توسط انتشارات حرفه منتشر شده است .

    بورخس : یک شاعر و نویسنده ی ادبی اهل آرژانتین است که از برجسته ترین نویسندگان آمریکای لاتین به شمار می آید نام کامل او خورخه لوئیس بورخس است وی در 14 ژوئن سال 1986 در سن 86 سالگی در ژنو سوئیس درگذشت .

    برشت : نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر و شاعر آلمانی ناو کامل او برتولت برشت است وی در 14 اوت 1956 در برلین شرقی ( آلمان شرقی ) در سن 85 سالگی درگذشت .





    عصر من، عصری که همپا‌ی آن گام برمی‌دارم، از برایش حاضرم زبان به سخن گشایم یا جرات دارم در آن بنویسم، فقط یک تعبیر سرد برایم به همراه دارد: دور است. می‌بینم!

    هاله‌ای که قطارها، سالن‌های غذا، کوچه‌ها و حتی موسیقی‌شان را احاطه کرده، گنگ است. مکان‌های عمومی فضاهای یکدست و عمدتا نامهربانی هستند که به شاخه‌های بی‌انتها وصل‌اند و تاب خوردن خوب بلدند، آنقدر خوب که ما را هیپنوتیزم می‌کنند تا آن دور را نبینیم؛ از نگاه کردن به آن‌ها عاجزم. و کسانی که بلدند چگونه این مکان‌ها را پر کنند از آمار دقیق‌ لذت می‌برند، پر از بانک‌اند، خوب می‌فهمند، عادت‌های عجیب بلدند، قادرند فاصله‌‌ی بین مکث‌ها را سریع پر کنند، می‌توانند روی قیمت‌ها تکیه کننده‌اند و بی‌نفس حرف بزنند و آن دیگری که خود گویش قوی‌ دارد می‌تواند طوری سر تکان دهد که گویی او هم بود همین‌ها را تکرار می‌کرد. آه که آنها دورند. دور.



    وابستگی‌های امروزی، بی‌شک تعمدی نیست، اجباری‌ست. آنچه معین گشته ملموس است اما خاص نیست، به همین علت تاثیرگذارند و همه‌گیر. سخن از دال‌های بی‌مایه‌ای‌ست که بر مدلول‌های بزرگ سلطه یافته و در عصر من به طرز حیرت‌آوری رشد می‌کند.



    گمگشتگی شایسته‌تر است تا گمراهی؛ در هر دو گم شدن الزامی‌ست، اما در دومی دیگر بیداری معنا ندارد، تنها دَوَران عقربه‌های تیز: مسخ گشتن و پارگی حس و عمیق‌تر شدن تو رفتگی‌ها (همیشه جا برای فرو رفتن هست). ارزش‌های دوران من (حتی با ترس واژه‌ی «من» دهن کجی می‌کند) زیر چنگالِ پرحوصله مدیا خس‌خس می‌کنند. آنها نمی میرند. نمی‌گذارند که بمیرند. همیشه قدرت با انگشت گذاشتن و فشار دادن ارزش‌ها تا بیرون زدن چرک‌، نام نامی‌اش را سربلند نگه داشته است و الا مرده‌ها را دیگر نمی‌توان به بازی و تحمل رنج هل داد.


    همه‌ی این‌ها برای این بود که بگویم دلم برای خیلی چیزها تنگ است، بیش از همه برای مردمی که کتاب می‌خوانند. من سوزان سونتاگ را از نامه‌ای به بورخس در باب ستایش او و زنده نگه داشتن کتابخانه‌ها می‌شناسم:
    «و در این زمان دیگر نیازی به آتش‌سوزی مهیب نیست. بربرها حتما نباید کتاب بسوزانند. ببر در کتابخانه خانه کرده است.



    بورخس عزیز، این را بدان که ذره‌ای لذت در شکایت نیست. اما از برای سرنوشت این کتاب‌ها به چه کسی جز تو گلایه برم؟ ده سال است، بورخس! تمامی آنچه می‌خواهم بگویم این است که دلمان تنگ است. دلم تنگ است. و تو همچنان متفاوت خواهی بود. دورانی که هم‌اکنون وارد آن می‌شویم، روح را در ابعاد جدید خواهد آزمود. اما اطمینان داشته باش، بعضی از ما «کتابخانه بزرگ» را ترک نخواهیم کرد و تو هماره راهبر و حامی ما باقی خواهی ماند».


    آری ... نه به قول برشت که «به راستی در دورانی تیره به سر می برم» که در هیچ دورانی به سر نمی‌برم. گاه که مرور می‌کنم می‌بینم به عکاس‌های بی‌نشان ارادت خاصی دارم. بی‌شک عکس‌ها به خودیِ خود جن‌زده‌اند و این گمنام بودن عکاس خود مهری‌ست بر باور به سرگشتگیِ تصویر؛ به سرگشتگی خودم. گویی اصالت عکس چند برابر می‌شود، دیگر یک فتوژورنالیست دنبال جایزه نیست یا یک آژانس خبری در پی اعتبار. هویت آگاهی ژرفی‌ست که در دوران من نبودنش درد ندارد بودنش خوره است.
    به یاد بورخس، برشت، سونتاگ و دوران «نبوده‌ی من» این عکس از یک عکاس گمنام روسی را دوست دارم.




    زهرا درویشیان/ ۲ آگوست ۲۰۱۳

    منبع
    امضای ایشان
    وقتي انتها هم آن ابتدا است وقتي پايان آغاز است وقتي روز ، شب و قفس آسمان است سفر بايد كرد

  6. 13 کاربر مقابل از kopernik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  7. Top | #5
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    8788
    نوشته ها
    108
    تشکر
    751
    تشکر شده 1,139 بار در 113 ارسال

          بی چیزی ؟ !

    و این بار نقدی بر یک نمایشگاه عکس

    نمایشگاه عکس آقای مهران مهاجر که در 12 تا 24 آبان ماه سال 1391 برگزار شد نقد های متفاوتی را در پی داشت خوب نمایشگاه خیلی عجیب بود و به همین علت نقد های گوناگونی برای این نمایشگاه انفرادی نوشته شد که در ادامه ی پست ها ، چند نقد از همین نمایشگاه رو قرار خواهم داد تا نقد های متفاوت در باره ی یک مجموعه اثر رو با هم برسی کنیم

    ابتدا با مهران مهاجر بیشتر آشنا شویم :

    مهران مهاجر (متولد ۱۳۴۳) عکاس، منتقد هنری، مترجم، زبان‌شناس و فرهنگ‌نویس ایرانی‌ست. او فارغ‌التحصیل رشته عکاسی از دانشکده هنرهای زیبا است. مهاجر دوره کارشناسی ارشد زبان‌شناسی را با نگارش رساله‌ای تحت عنوان «زبان‌شناسی متن‌بنیاد و بررسی متن ادبی» به راهنمایی علی‌محمد حق‌شناس در سال ۱۳۷۳ در دانشگاه تهران گذراند. او هم‌اکنون در مؤسسه پرسش تدریس می‌کند.

    منبع : ویکیپدیا

    برای دیدن تمام عکس ها به تاپیک عکس خوب ببینیم مراجعه نمایید و اونجا اگر نقدر داشتید می توانید بنویسید

    در زیر نقد آقای میلاد رستمی که آقای علیرضا صحاف زاده زاده در وبلاگ خود قرار داده بودند رو انعکاس میدهم .


    بیش‌چیزی

    نگاهی به نمایشگاه اخیر مهران مهاجر در گالری طراحان آزاد


    میلاد رستمی


    مجموعه­ی جدید عکس­های مهران مهاجر در ادامه­ی مجموعه­های پیشین اوست. از لحظه­ی ورود به نمایشگاه سکون و آرامش خاکستری مهاجر در تمامی فریم­ها موج می­زند. مکاشفه­ای اگر هست در لابه‌لای بافت و پرز اشیا غیرقابل‌تشخیص پنهان شده و عکاس سعی در لمس بسیار نزدیک آن دارد. سوژه هرچه بی‌اهمیت‌تر، برای او بهتر. این گذر از موضوع به‌ تمامی نمایشگاه تسری داده شده است. اسم نمایشگاه «بی­چیزی»ست و هنرمند در متن کوتاه ورودی نمایشگاه خودآگاهی­اش را در رابطه با موضوع به رخ می­کشد. نمایشگاه در یک فریم خلاصه نمی­شود و در عین حال تمامی فریم‌ها در حال تبدیل شدن به یک چیزند. برای دیدن یک عکس از این مجموعه ناچاریم تمامی عکس­ها را مرور کنیم چون بی­چیزی تن به خلاصه‌تر شدن از وضعیت کنونی‌اش نمی­دهد. به بیان درست‌تر، دیگر امکان خلاصه‌شدنی بیش از این وجود ندارد. ناچاریم دنباله­ی یک فریم را در فریم بعدی بگیریم و امیدوار باشیم عکاس سرنخی از مورد قابل مشاهده را به ما نشان دهد. در میان این مجموعه رد آثار قبل­تر مهاجر را نیز می­توان دید. هم‌چنان کتاب‌ها و بسته‌بندی­های کاغذی پوسیده و پیچیده در کنفِ آبی‌رنگ آقای مترجم دیده می‌شود. تک‌آثاری از این نمایشگاه، عکس­های قبلی مهاجر را تکرار کرده اما در کل با مجموعه­ی جدیدی مواجه‌ایم که انسجامی به‌مراتب بهتر و البته بیانی مکاشفه­گر و نتیجه­ای شگفت­انگیز­تر از نمایشگاه قبلی او «خطوط و چیز­ها» دارد.

    چیزی‌که نمی­توان در این نمایشگاه نادیده گرفت، دقت و حرفه­ای‌گری مهاجر است. کل چیزی که در مقابل ماست یک‌پارچه، منظم و خوش‌ترکیب است و از شلختگی­های رایج نمایشگاه­ها خبری نیست. عکاس دقیقا می­داند در پی چیست و در این راه هر فریمی را به اندازه­ای که باید آگراندیسمان کرده. نه چیزی بی­مورد بزرگ است و نه کوچک. نمایشگاه به‌طورکلی به چندین بخش قابلِ ‌تقسیم‌بندی‌ست و بیننده در حال مرور نمایشگاه می‌داند از کجا شروع کند و خود عکس‌ها راهنمایست برای دیدنشان. در فریم اول تکلیف ما با همه‌چیز روشن می‌شود. جایی‌که کار‌ماده‌ی هنرمند نوشته­‌ای‌ست که شیفتگی را تا سر حد شعارزدگی و افراط پیش می­برد: «عکاسی فقط». اما خوشبختانه این میزان از بیان مستقیم سریع به پایان می­رسد و در ادامه با پنجاه فریم عکس ناب روبرو می­شویم؛ عکس­هایی از جزیی­ترین قسمت­های چیز­های بی‌اهمیت. از طبله‌کردن کاغذهای نم‌کشیده تا انعکاس­ها، خراش­ها، بریده­های کاغذ، پارچه­های پوسیده، عکس‌های قدیمی و سطح‌های غیرقابل‌شناخت با پرداختی عالی و دقتی آشنا از هنرمندی که معلوم است در پی ظاهر آرام‌اش، سال‌ها و ساعت‌ها کار با دوربین نهفته است.


    مهاجر برای هر موضوعی که برگزیده چند فریم عکس نهایی را انتخاب‌کرده و به این ترتیب با مجموعه­های کوچکی در دل یک کل منسجم روبرویم. این مجموعه­های کوچک از دو تا شش هفت فریم عکس را دربرمی­گیرند که یک وجه مشترک همه­ی آن‌ها را به ‌هم ‌پیوند داده و آن پررنگ‌کردن وجه نادیده‌گرفته‌شده­ی اشیا، بافت­ها و انعکاس­ها است. قابلیت ویژه­ی دوربین در تمرکززدایی و معطوف‌شدن به‌وسیله­ی فلو و فکوس لنز و زوم‌کردن و عکاسی ماکرو وجوه جدیدی از اشیا پیرامونی را پیش روی ما می­گذارد که خارج از دایره­ی عکاسی دست نیافتنی‌ست. این ویژگی به قول مهاجر «بیش از دیدن ماده» به «لمس» آن می­انجامد و این جاست که هنرمند «بی‌چیزی را لمس‌کرده و دیده» است.



    در راه این لمس و نزدیکی بیش از اندازه، ثبت تصویری مهاجر دیدنی‌­ست. سکوت سنگینی تمامی عکس­ها را دربرگرفته که گویی خبر از جهان دیگری می­دهند که ما آن را نمی­شناسیم. این سکوت در لبه­ی پوسیده­ی کتابی قدیمی که انگار از ویرانه­های باستان آمده تا به بافت نخ‌نما‌شده­ی پارچه­ی خاک‌آلودی که متن مقدسی در تاروپود آن رسوب‌کرده حاکم است. در چند فریمی که از منابع نور پشت پنجره گرفته‌شده قاب پنجره­ای را می­بینیم که یادآور لحظه­‌ای‌ست که ظهر یک روز کسل‌کننده از خواب پا می­شوی و اولین چیزی که از پس چشمان قی‌کرده می­بینی همین منبع نور آشناست که می­گوید روز از نیمه گذشته. در عکس‌هایی که از قاب عکس­های قدیمی گرفته‌شده بیش‌تر به حاشیه‌ها و ترک‌خوردگی کناره­های کاغذ عکاسی توجه‌شده تا به افراد در عکس از این راه خود عکس‌ها در برخوردی هوشمندانه و با تمهید فلوکردن لنز به حاشیه می­روند و وجه تاریخی آن‌ها موکد می­شود. در یکی از عکس­ها پاسپارتوی خالی و نم­کشیده­ای را می‌بینیم که حاشیه­های طلایی رنگی آن خبر از عکس و یا میراث ارزشمندی داشته که احتمالا قابی محتشم سلامت و حفظ آن را عهده‌دار بوده است. اما اینک از آن قاب چیزی نمی‌بینیم و از عکس درون پاسپارتو نیز خبری نیست. تنها کاغذ سفید چروکیده و پاره­ای درون این قاب دیده می‌شود. عکس توصیف چیزی نیست. عکاس به‌جای دیدن عکسِ درونِ پاسپارتو آن را حذف‌کرده و به پشت آن رسیده. عملی تراژیک و تاریخی که حذف یک عکس را برای آفرینش چیزی جدید لازم می­بیند. انگار خود هر چیز برای مهاجر ناکافی‌ست و او در پرسه­های روزمره­اش دنبال چیزی بیش از آن‌چه قابل مشاهده است می­گردد.


    چیزی که احتمالا در اطراف اشیا خود را از نظر ما پنهان کرده و با دوربین بیش از چشم انسان آشناست.



    عکس­های مهاجر بیش‌تر شبیه به خاطره­ای گنگ و یا خوابی مبهم است که در آن توانایی یادآوری سوژه­ی اصلی از دست رفته و تنها چیز باقی‌مانده حاشیه­هایی ظاهرا کم اهمیت است. مهاجر ماده‌ی عکاسی‌شده را هم از بیننده دریغ می­کند. همه‌چیز در حال پنهان‌کردن هویت خود است و این درست جایی‌ست که بیننده در توصیف عکس­ها شکست می­خورد. «بی­چیزی» چیزی نیست جز دقیق‌شدن و نزدیک‌شدن بیش‌ازاندازه به جاهایی غریب از اطراف چیز­ها. بیننده در حین دیدن عکس­ها همواره با این پرسش روبروست که من باید دقیقا کجای عکس را ببینم. پرسشِ «این چیست؟» کلنجار مستمر ذهن مخاطب با «بی­چیزی»ست. از این رو نمایشگاه بر خلاف اسم آن دچار بیش­چیزی‌ست تا بی­چیزی. هنگامی که حساسیت ما در شناخت، ما را وادار به نزدیکی بیش از حد به چیزی می­کند رفتاری وسواس‌آلود از خود نشان می­دهیم و این برخورد هنگامی که با رویکرد شاعرانه­ی مهاجر ترکیب می­شود نتیجه­ای جذاب و به­یاد ماندنی از خود به‌جای می­گذارد.



    آذر ۱۳۹۱
    ویرایش توسط kopernik : 08-16-2013 در ساعت 11:46 PM
    امضای ایشان
    وقتي انتها هم آن ابتدا است وقتي پايان آغاز است وقتي روز ، شب و قفس آسمان است سفر بايد كرد

  8. 11 کاربر مقابل از kopernik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  9. Top | #6
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    8788
    نوشته ها
    108
    تشکر
    751
    تشکر شده 1,139 بار در 113 ارسال

          بی چیزی !!!

    و حال نگاهی می اندازیم به نقد آقای علیرضا احمدی ساعی که بر مجموعهی بی چیزی آقای مهران مهاجر نگاشته شده است . این نقد را نیز آقای علیرضا صحاف زاده در وبلاگ خود قرار داده بودند .

    برای رفع ابهام از نوشته پیش رو :

    اُبژه : ابژه، در برابر سوبژه یا ذهن، آن است که درباره اش گفته مى شود، بر خلاف سوبژه یا ذهن که خود گوینده است. ابژه مى تواند فکر شود، ولى سوبژه فکر مى کند. در اینجا مقصود تصاویر و موضوع هایی هستند که عکاسی شده است .

    مدلول : چیزی که به آن دلیلی نصبت داده می شود .

    دال : دقیقا مقابل مدلول است و به معنی دلالت کننده بر چیزی است .

    تلاش مذبوحانه‌ی دوربین : حرکتی از روی کمال نومیدی و بی اندک فایده ای باشد مذبوحانه خوانده می شود .

    دیالکتیک : در کل وقتی دو فلسفه در تضاد با یکدیگر باشند عملی خردگون که دونظریه رو در یک نظریه جدید جمع می کند دیالکتیک گفته می شود و پیشینه ی دیالکتیک اینگونه است که دیالکتیک به روش خاصی از بحث و مناظره گفته می‌شود که اول بار سقراط حکیم در مقابلِ طرف گفتگوی خود در پیش گرفت. هدف وی از این روش، رفع اشتباه و رسیدن به حقیقت بود. روش او به این صورت بود که در آغاز، از مقدمات ساده شروع به پرسش می نمود و از طرف خود در موافقت با آنها اقرار می گرفت . سپس به تدریج به سوالات خود ادامه می داد تا اینکه بحث را به جایی می رساند که طرف مقابلش، دو راه بیشتر نداشت: یا اینکه مقدماتی را که پیش از این در آغاز بحث پذیرفته بود، انکار کند و یا اینکه از مدعیات خود دست کشیده و به آنچه سقراط معتقد است، معترف شود. این روش گفتگو و بحث، امروزه نیز به نام روش دیالکتیکی یا روش سقراطی معروف است.

    پسا : نامی است که در فیزیک و دینامیک سیالات به نیروهایی که در جهت بازداشتن اجسام از حرکت در درون سیالات کار می‌کنند، داده می‌شود. که در اینجا با نگاه فلسفی منتقد و موقعیت به کار رفته در متن معنی متفاوت ولی در راستایی با معنی اصلی یافته است .

    در کل منتقد با استفاده از مفاهیم فلسفی می خواهد بی چیزی را در این نمایشگاه اثبات کند .





    نا«چیزی»



    علیرضا احمدی ساعی



    عکاسی فقط …



    اگر تمامی ویژگی‌های عکاسی را بزداییم تا به اصلی‌ترین شاخصه‌ی آن برسیم شاید نهایتا با مسئله «ثبت» و یا «بازنمایی» مواجه شویم؛ مسئله‌ای که در عکس‌های نمایشگاه «بی‌چیزی» مهران مهاجر به بحث گذاشته شده است. این‌جا عکاسی‌ست که خودنمایی می‌کند: از راه آن‌چه می‌بیند و آن‌گونه که می‌بیند (تمهیدات دیداری رسانه‌ی عکاسی). مهران مهاجر در ادامه‌ی روند نگاه معطوف به ابژه‌ در عکس‌هایش این بار به‌شیوه‌ای سلبی به تدقیق در اُبژه‌ها (چیزها) می‌پردازد. به‌سیاقی متفاوت از گذشته، نگاه معطوف و متوجه ابژه‌ها، در روند بازنمایی‌شان به‌گونه‌ای متناقض‌نما آن‌ها را از ابژه‌بودگی خود تهی می‌کند (بی‌چیزی در تقابل با چیزها).



    این اتفاق در دو فرایند منطقیِ موازی یکدیگر صورت می‌پذیرد و این نکته که ابژه را در عکس‌های مهاجر چه چیزی در نظر بگیریم تفاوت این دو مسیر را تعیین می‌کند. در فرایند اول، اُبژه مورد توجه عکاس را جسمی که از آن عکاسی شده فرض می‌گیریم. فاصله‌ی بسیار ناچیز دوربین از سوژه‌اش و عکاسی به شیوه‌ی ماکروگرافی چیستی جسم عکاسی‌شده را از آن گرفته و پنهان کرده است.



    در فرایند دیگر، اُبژه را دال‌های موجود در تصویرها متصور می‌شویم. دال‌ها در عکس‌های مهاجر از دلالت به مدلول خویش (چیزی که به معنی دال‌بودگی دال‌هاست) بسیار دور می‌شوند، هرچند کاملا به فرم دیداری ناب نیز فرو نمی‌افتند. در چند اثری که ازعکس‌های قدیمی عکاسی شده این موضوع با محوشدن تصاویر، بیرون قرارگرفتن سرِ سوژه از کادر، افتادن نور (پنجره) روی سرزن، در پرسپکتیو شدید قرارگرفتن پیکره‌ها و تکه‌تکه‌گی آن‌ها و … به‌خوبی دیده می‌شود. در واقع، می‌توان گفت که نیروی عکس‌هایِ موفقِ مجموعه در گرو حفظ همین چالش و بینابینت در دل خود است. چالشی که دال را در میان مقوله‌ی دلالت (دال بودن) و فرم انتزاعی محض و خودپاینده (دال نبودن) نگه می‌دارد.


    اجسامی که از آن‌ها عکاسی شده اغلب سطح‌های ثبت و بازنمایی واقعیت‌اند. در عکس اول یک برگه‌ی جزوه، در مجموعه‌ی نخست تصویرهای نگاتیوهای شیشه‌ای و در پی آن‌ها، فایل‌های نگاتیو‌، صفحه‌ی تلویزیون، سطح شفاف بازتابنده، عکس‌های قدیمی، صفحه‌های یک کتاب ادعیه‌ی فرسوده و مشتی روزنامه‌ی زمان انقلاب … این‌ها دال‌های عکس‌های مهران مهاجرند که خود بسترهای آشنای دال‌ها و نشانه‌ها هستند. نمایش پوسیدگی و فرسودگی ابژه‌های داخل تصاویر (عکس‌ها، صفحه‌های کتاب، سطح شیشه‌ای نگاتیوها) و به‌کارگیری تمهیدهای دیداری رسانه‌ی عکاسی به زوال تدریجی دال‌ها که با تهی‌شدن آن‌ها از فرایند دلالت صورت می‌گیرد تجسد عینی می‌بخشد.



    در نهایت، گره‌خوردن دو فرایندی که بررسی کردیم به تولید سطحی (اثری) موازی با واقعیت و متفاوت از آن می‌انجامد. تلاش مذبوحانه‌ی دوربین در هرچه نزدیک‌تر شدن به بستر آرامیدن دال‌ها برای شناخت موشکافانه‌تر آن‌ها به‌گونه‌ای وارونه منتهی به دورشدن از آن‌، ایجاد ابهام و در نهایت زایش یک سطح فراواقعی می‌شود. این سطح جدید نه حاصل ادراک دقیق‌تر اُبژه بلکه نتیجه‌ی برساختن معنای متفاوت از آن است. اُبژه‌ دیگر ابژه نیست. دال و بسترش با هم ادغام شده و زندگی تازه‌ای دارند. درک متفاوت ما از سطوح کاغذ عکاسی‌، روزنامه و… در عکس‌های مهران مهاجر گواهی بر این امر است. این درک متفاوت می‌تواند برایند تمهیدهای دیداری متفاوت چون عکاسی ماکرو، زاویه تند دوربین نسبت به سطح عکاسی شده، عمق میدان بسیار کم و بازی وضوح و عدم وضوح باشد.



    عکس‌های مربوط به برگه‌های یک کتاب ادعیه بسیار قدیمی و فرسوده به خوبی می‌تواند مثال نمونه‌وار بحث باشد. ما در این عکس‌ها با صخره‌هایی که خطوط («قال…») در آن درهم پیچیده‌اند روبرو‌ایم و نه هر آن‌چه از پیش فرض گرفتیم. از تولید این سطح‌های موازی (با واقعیت ابژه) در هر کدام از بخش‌های مجموعه، نتیجه‌ی متفاوتی حاصل گشته. در برخی، عکس به انتزاع محض دچار شده است. در واقع، در جایی عکس‌ها «چیزی» دارند که ارتباط دیالکتیکی خود را با واقعیتی که از آن برآمده‌اند هم‌چنان حفظ کرده باشند.



    برای پرهیز از تقلیل‌گرایی ساده‌لوحانه باید به این نکته اشاره کرد که عکس‌های مجموعه‌ی «بی چیزی» متکثرتر از آن‌اند که بحث‌های مورد اشاره در بالا به قدر کافی توان‌مندی توضیح تمامی عکس‌ها و نکات آن را داشته باشد. در واقع، عکس‌های بی چیزی چندین مجموعه است، که در قالب یک نمایشگاه عرضه شده‌اند. تکثر عکس‌های مجموعه تا جایی منطقی و قابل دفاع‌اند، اما وجود بعضی عکس‌ها و به‌خصوص دو مجموعه (که در یکی از آن‌ها از سکه‌ها در ظروف یک‌بارمصرف و در دیگری از یک گل سرخ ، یک لیوان و یک بطری آب روی لامپ مهتابی عکاسی شده) به‌طرزی غیرمنتطقی به این تکثر دامن‌زده و حضورشان را بی‌ربط می‌سازد.
    نکته دیگر این‌که، تمامی پایه و اساس این نقد بر اطلاع از چیستی ابژه‌های عکاسی‌شده در اثر دسترسی من به عکاس بنیان نهاده شده، و بدون اطلاع از این امر تمامی این نوشتار بی‌معنا خواهد بود. اما معتقدم که معنای عکس‌ها به شکلی بنیادین وابسته به این «چیستی»ست و بدون آن مجموعه ناقص و معلق خواهد بود‌، مسئله‌ای که می‌توانست تنها با نام‌گذاری آثار برطرف شود.
    «بی‌چیزی» مجموعه‌ای‌ست که در آن دیدگاه و علاقه‌های زبان‌شناختی و فلسفی عکاس بر دغدغه‌های اجتماعی او می‌چربد و این قضیه تا جایی پیش می‌رود که در بسیاری موارد عکس‌ها از بیان‌کردن و چالش برانگیختن بازمانده‌اند و عکاس به ورطه‌ی همان «پسا…»‌هایی در اُفتاده است که در متن همراه نمایشگاه از آن برائت می‌جوید. با این‌حال، پس‌زدن فضای غالب و رو برگرداندن از همه چیز به‌طور ضمنی معنای انزوای او از فضای سیاسی- اجتماعی موجود را نیز در پی‌خواهد داشت و هنری محافظه‌کارانه را می‌آفریند.



    آذر ۱۳۹۱

    منبع

    امضای ایشان
    وقتي انتها هم آن ابتدا است وقتي پايان آغاز است وقتي روز ، شب و قفس آسمان است سفر بايد كرد

  10. 9 کاربر مقابل از kopernik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  11. Top | #7
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    شماره عضویت
    2166
    نوشته ها
    632
    تشکر
    8,638
    تشکر شده 7,688 بار در 659 ارسال

          شریک اشک و لبخند





    عکسی از: ناصر گُل نظری
    نقدی از: فخرالدین دوست محمد



    ظاهرا عکس در نگاه سختگیرانه بعضی منتقدین؛ ساده و در دام کلیشه و تکرار گرفتار شده است، اما سادگی عکس؛ روایتگر نگاه ساده و صمیمانه ی عکاسی را در خود دارد که همچنان در تلاش است تا حرف و پیامش را بدون پیچیدگی های تکنیکی رنگ و لعاب دار و پرسپکتیوهای غلو آمیز در فضایی فانتزی نقل کند.


    همچنان که سهراب سپهری اشاره میکند :



    زندگی شستن یک بشقاب است.


    عکس نگاهی مستند گونه و مردم نگارانه به فضای روستاهای کردنشین دارد (با توجه به نوع پوشش ولباس ).


    گرافیک وساختار عکس از هندسه ساده و از عناصر مختصری برخوردار است و از لحاظ فضا تخت و بدون عمق می باشد.


    خشونت و زمختی موجود در پس زمینه عکس ؛ حکایت از سختی و خشونت زندگی روستا نشینان این نقطه جغرافیای دارد.


    رنگ گرم حاکم بر عکس؛ به همراه ملاحت وشیرینی نگاه و خنده پیرمرد و پیرزن روستایی؛ تداعی کننده حسی از جنس امید ونشاط است و چرخیدن تسبیح در دستان پیرمرد؛ نشان از عجین بودن اعتقادات و باورهایشان در لحظه لحظه زندگی این مردمان دارد.


    در سمت راست چسبیدن کفش پیرمرد به لبه کادر باعث تنش و درگیری نگاه مخاطب و باعث تلف شدن و هدر رفتن نیروهای تجسمی می شوند چرا که نیروهای تجسمی و بصری عکس بایستی بر حس و پیام اصلی اثر متمرکز شوند.


    این اشکال در صورت فاصله گرفتن عکاس از سوژه در نمای بازتری قابل رفع و اصلاح می باشد همچنین در صورت استفاده از نمای بازتر چهارچوب در را نیز به عنوان یک فرم هندسی منظم در تضاد با فرم های غیر هندسی کاراکترهای انسانی؛ به شکلی کامل تر خواهیم داشت که می توانست به نوبه خود به پویایی و جذابیت عکس کمک کند.


    اما کلیت عکس روایت گر تضاد واقعیت های خشن و زمخت ( دیوار سنگ چین ) موجود در زندگی این روستا نشینان پاک و معصوم با ملاحت و لطافت نشسته بر نگاه و چهره گشاده آنها می باشد و نشان می دهد سختی و زمختی زندگی در پیکار و نبرد با این مردمان سخت کوش بازنده اصلی است.


    این عکس دیالگی از شخصیت پیشگوی فیلم (زندگی و یا چیزی شبیه آن ) را تداعی می کند که می گوید :



    ((خدا به مردمان قدیمی تر نزدیک تر است ))


    منبع : فتوریویو


  12. 8 کاربر مقابل از رخساره روشنی عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  13. Top | #8

    عنوان کاربر
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    شماره عضویت
    17
    نوشته ها
    1,405
    تشکر
    4,984
    تشکر شده 12,423 بار در 1,283 ارسال

          نقد علمی -هنری!!!

    بعد از نقد هایی که دوستان در این تاپیک قرار دادند جای نقد های نجومی خالی به نظر میرسید.
    اولین نقد نجومی که من در این تاپیک قرار میدهم اختصاص دارد به:
    نقدی بر عکس های منتشر شده از خورشید گرفتگی 11 مرداد87

    در ابتدای نقد فرد نقاد به موقعیت جغرافیایی پدیده میپردازد که این مورد با نقد های هنری متفاوت است.


    خورشید گرفتگی روز 11 مرداد در بخش کوچکی از شمال کانادا و جزایر شمالی آن ، شمال گرینلند ، شمال و نواحی مرکزی روسیه ، غرب مغولستان و نواحی مرکزی چین به صورت کلی دیده شد.
    هم چنین این خورشید گرفتگی در شمال کانادا ، اروپا به جز بخشی از جنوب آن و آسیا به جز بخش کوچکی از جنوب‌غرب و شرق آن به صورت جزئی دیده شد .
    در شهر تهران گرفتگی در ساعت 14 و 34 دقیقه آغاز شد و در ساعت 15 و 33 دقیقه به حداکثر رسید که در این حالت ماه تقریباً 25 درصد از سطح قرص خورشید را پوشاند.
    این گرفتگی در ساعت 16 و 28 دقیقه در تهران خاتمه یافت.
    مقایسه زمان و میزان خورشیدگرفتگی قابل رویت در 30 مرکز استان نشان داد که حداقل میزان پوشیدگی خورشید در بوشهر با 12 درصد و حداکثر این میزان در مشهد با 40 درصد گرفتگی بوده است.
    خورشید گرفتگی در مناطق شمال شرقی ایران در مقایسه با دیگر مناطق کشور طولانی تر بود و بخش وسیع‌تری از قرص خورشید پوشیده شد.

    حال به بدنه ی اصلی نقد میرسیم.
    هدف نقاد که در پایان نقد نیز بیان شده است ، تحلیلی بر عکس های خبرگزاری های مختلف از پدیده مذکور است.



    در این مطلب برخی عکسهای منتشر شده در خبرگزاری های داخلی را با هدف بررسی و شناخت نقاط قوت و ضعف خود ؛ بازبینی مختصری می کنیم .
    7 عکسی که خبرگزاری مهر از این رخداد منتشر کرد ، تصاویری بود که عکاس( ناشناس) می توانست به خاطر وجود ابر در آسمان تصاویر زیبا تری خلق کند ولی رعایت نکردن چند نکته ی ساده باعث شد از ارزش این عکس ها کمی کاسته شود:
    یکی از این نکات عدم استفاده از تراز سفیدی (White Balance) یکسان برای تمام عکس ها بود به نحوی که در هر یک از عکس‌ها خورشید به یک رنگ بود عکس اول کمی سبز عکس دوم کمی زردعکس سوم متمایل به سفیدی و …
    یکی دیگر از این نکات ساده تمیز نکردن CCD دوربین قبل از عکاسی بود. همان طور که می دانیم با تنگ‌شدن دریچه ی دیافراگم عمق میدان بیشتری خواهیم داشت به طوری که لکه ها و پرز های روی CCD هم به راحتی نمایان خواهند شد. در عکس سوم چند نمونه از این لکه ها و پرزها کاملاً مشخص است.



    عکس های خبرگزاری فارس علی رغم تلاش عکاس جوان آن( جواد مقیمی ) برای ثبت و انتشار این پدیده ی زیبا تصاویری بود که از جذابیت و تنوع زیادی برخوردار نبود. این 7 عکس در واقع می تواند یک عکس باشد با هفت برش(Crop) مختلف که با افزودن بیش از حد تضاد (Contrast) از واقعیت کمی دور شده است. نویز بیش از حد هم که به طور قطع نمی تواند مربوط به حساسیت(ISO )بالا باشد چون زیر نور خورشید عکاسی کردن نیازی به حساسیت بالا ندارد و قطعاً به افزایش بیش از حد معمول کنتراست مربوط می شود.



    14 عکس ایسنا عکس هایی بود که بیشتر به حواشی امر پرداخته بود تا به اصل موضوع . یعنی عکاس (نگارنده ی این مطلب) دوربین خود را از آسمان که در آن لحظه کانون توجه بود به سمت زمین پایین آورده بود و بیشتر از رصد این پدیده توسط مردم عکاسی کرده بود و در کنار آن 2 عکس هم‌( در واقع یک عکس با 2 برش) از خورشید گرفتگی جزیی گرفته بود.



    مقایسه ی عکس هایی که در ایران منتشر شده بود نسبت به عکس هایی از عکاسان دیگر در کشور های مختلف نشان از مهجور بودن این شاخه از عکاسی (عکاسی نجومی) در ایران دارد که به طبع آن تعداد عکاسان خوب نجومی در ایران به زحمت به شمار انگشتان یک دست می رسد.





    در پایان از تمام دوستان عکاس خوبم که با تلاش خود سهمی در آشنایی مردم با این پدیده ی شگفت انگیز داشتند سپاس گذارم.
    به امید اینکه عکاسان ایرانی با عکاسی نجومی آشتی کنند.

    نقد از: حنیف شعاعی

    منبع
    =============================

    خب دوستان

    این نقاد ، نقد خود را با جمله ی "به امید اینکه عکاسان ایرانی با عکاسی نجومی آشتی کنند." به پایان رسانده است.
    و همچنین در چند خط بالا تر عکس های منتشر شده در داخل را با خارج از کشور مقایسه کرد که از نظر من جنبه ی انصاف را رعایت نکرده است چرا که در فروم خود ما در تنها 2 سال بعد تعداد زیادی عکس از خورشید گرفتگی 14 دی 89 منتشر شد که هم از نظر علمی و هم از نظر زیبایی شناختی دارای ارزش فراوانی بودند و این مطلب در مورد سایت های دیگر نجومی نیز صادق است. این عکسان به طور حتم در طی این 2سال پرورش نیافته اند و قبل از اون هم بوده اند.
    اینجا یک سوال پیش می آید که آیا استفاده نکردن خبرگزاری ها از عکس های خوب عکاسان ایرانی بیانگر پایین بودن سطح عکاسی نجومی ایران است؟!

    در پایان دعوت میکنم به تاپیک خورشید ، گرفت سری بزنید و عکس های خوب منجمان ایرانی را مشاهده بفرمایید.
    ویرایش توسط yperseusy : 08-18-2013 در ساعت 08:23 AM
    امضای ایشان
    [CENTER][COLOR="navy"][B]as days and nights,
    would pass me by
    i tell myself that i was waiting for a sign
    then she appeared,
    a love so fine,
    my valentine[/B]
    [/COLOR]:ORLY::ORLY::ORLY::ORLY:

    [/CENTER]

  14. 6 کاربر مقابل از yperseusy عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  15. Top | #9
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    8788
    نوشته ها
    108
    تشکر
    751
    تشکر شده 1,139 بار در 113 ارسال

          :)

    نقل قول نوشته اصلی توسط yperseusy نمایش پست ها
    بعد از نقد هایی که دوستان در این تاپیک قرار دادند جای نقد های نجومی خالی به نظر میرسید.
    اولین نقد نجومی که من در این تاپیک قرار میدهم اختصاص دارد به:
    نقدی بر عکس های منتشر شده از خورشید گرفتگی 11 مرداد87

    در ابتدای نقد فرد نقاد به موقعیت جغرافیایی پدیده میپردازد که این مورد با نقد های هنری متفاوت است.

    خورشید گرفتگی روز 11 مرداد در بخش کوچکی از شمال کانادا و جزایر شمالی آن ، شمال گرینلند ، شمال و نواحی مرکزی روسیه ، غرب مغولستان و نواحی مرکزی چین به صورت کلی دیده شد.
    هم چنین این خورشید گرفتگی در شمال کانادا ، اروپا به جز بخشی از جنوب آن و آسیا به جز بخش کوچکی از جنوب‌غرب و شرق آن به صورت جزئی دیده شد .
    در شهر تهران گرفتگی در ساعت 14 و 34 دقیقه آغاز شد و در ساعت 15 و 33 دقیقه به حداکثر رسید که در این حالت ماه تقریباً 25 درصد از سطح قرص خورشید را پوشاند.
    این گرفتگی در ساعت 16 و 28 دقیقه در تهران خاتمه یافت.
    مقایسه زمان و میزان خورشیدگرفتگی قابل رویت در 30 مرکز استان نشان داد که حداقل میزان پوشیدگی خورشید در بوشهر با 12 درصد و حداکثر این میزان در مشهد با 40 درصد گرفتگی بوده است.
    خورشید گرفتگی در مناطق شمال شرقی ایران در مقایسه با دیگر مناطق کشور طولانی تر بود و بخش وسیع‌تری از قرص خورشید پوشیده شد.

    حال به بدنه ی اصلی نقد میرسیم.
    هدف نقاد که در پایان نقد نیز بیان شده است ، تحلیلی بر عکس های خبرگزاری های مختلف از پدیده مذکور است.


    در این مطلب برخی عکسهای منتشر شده در خبرگزاری های داخلی را با هدف بررسی و شناخت نقاط قوت و ضعف خود ؛ بازبینی مختصری می کنیم .
    7 عکسی که خبرگزاری مهر از این رخداد منتشر کرد ، تصاویری بود که عکاس( ناشناس) می توانست به خاطر وجود ابر در آسمان تصاویر زیبا تری خلق کند ولی رعایت نکردن چند نکته ی ساده باعث شد از ارزش این عکس ها کمی کاسته شود:
    یکی از این نکات عدم استفاده از تراز سفیدی (White Balance) یکسان برای تمام عکس ها بود به نحوی که در هر یک از عکس‌ها خورشید به یک رنگ بود عکس اول کمی سبز عکس دوم کمی زردعکس سوم متمایل به سفیدی و …
    یکی دیگر از این نکات ساده تمیز نکردن CCD دوربین قبل از عکاسی بود. همان طور که می دانیم با تنگ‌شدن دریچه ی دیافراگم عمق میدان بیشتری خواهیم داشت به طوری که لکه ها و پرز های روی CCD هم به راحتی نمایان خواهند شد. در عکس سوم چند نمونه از این لکه ها و پرزها کاملاً مشخص است.



    عکس های خبرگزاری فارس علی رغم تلاش عکاس جوان آن( جواد مقیمی ) برای ثبت و انتشار این پدیده ی زیبا تصاویری بود که از جذابیت و تنوع زیادی برخوردار نبود. این 7 عکس در واقع می تواند یک عکس باشد با هفت برش(Crop) مختلف که با افزودن بیش از حد تضاد (Contrast) از واقعیت کمی دور شده است. نویز بیش از حد هم که به طور قطع نمی تواند مربوط به حساسیت(ISO )بالا باشد چون زیر نور خورشید عکاسی کردن نیازی به حساسیت بالا ندارد و قطعاً به افزایش بیش از حد معمول کنتراست مربوط می شود.



    14 عکس ایسنا عکس هایی بود که بیشتر به حواشی امر پرداخته بود تا به اصل موضوع . یعنی عکاس (نگارنده ی این مطلب) دوربین خود را از آسمان که در آن لحظه کانون توجه بود به سمت زمین پایین آورده بود و بیشتر از رصد این پدیده توسط مردم عکاسی کرده بود و در کنار آن 2 عکس هم‌( در واقع یک عکس با 2 برش) از خورشید گرفتگی جزیی گرفته بود.



    مقایسه ی عکس هایی که در ایران منتشر شده بود نسبت به عکس هایی از عکاسان دیگر در کشور های مختلف نشان از مهجور بودن این شاخه از عکاسی (عکاسی نجومی) در ایران دارد که به طبع آن تعداد عکاسان خوب نجومی در ایران به زحمت به شمار انگشتان یک دست می رسد.





    در پایان از تمام دوستان عکاس خوبم که با تلاش خود سهمی در آشنایی مردم با این پدیده ی شگفت انگیز داشتند سپاس گذارم.
    به امید اینکه عکاسان ایرانی با عکاسی نجومی آشتی کنند.

    منبع
    =============================

    خب دوستان

    این نقاد ، نقد خود را با جمله ی "به امید اینکه عکاسان ایرانی با عکاسی نجومی آشتی کنند." به پایان رسانده است.
    و همچنین در چند خط بالا تر عکس های منتشر شده در داخل را با خارج از کشور مقایسه کرد که از نظر من جنبه ی انصاف را رعایت نکرده است چرا که در فروم خود ما در تنها 2 سال بعد تعداد زیادی عکس از خورشید گرفتگی 14 دی 89 منتشر شد که هم از نظر علمی و هم از نظر زیبایی شناختی دارای ارزش فراوانی بودند و این مطلب در مورد سایت های دیگر نجومی نیز صادق است. این عکسان به طور حتم در طی این 2سال پرورش نیافته اند و قبل از اون هم بوده اند.
    اینجا یک سوال پیش می آید که آیا استفاده نکردن خبرگزاری ها از عکس های خوب عکاسان ایرانی بیانگر پایین بودن سطح عکاسی نجومی ایران است؟!

    در پایان دعوت میکنم به تاپیک خورشید ، گرفت سری بزنید و عکس های خوب منجمان ایرانی را مشاهده بفرمایید.

    yperseusy عزیز به توجه و دقت نظر شما به این که جای نقد های نجومی خالی بود آفرین میگم

    اما همه نوشته ها در رابطه با تصاویر نقد نیستند و تنها گزارش نویسی در رابطه با اثر هستند مانند گفته های این به فرض منتقد یا به قول شما نقاد حال آنکه اصلا نوشته ها به نقد چه چیزی پرداخته بود ؟؟ از این که این نوشته نقد بود یا نظر یا هر چیز دیگر بگذریم

    ذکر نام منتقد الزامی هست

    در کل بابت تذکر بجا بسیار سپاس
    امضای ایشان
    وقتي انتها هم آن ابتدا است وقتي پايان آغاز است وقتي روز ، شب و قفس آسمان است سفر بايد كرد

  16. 4 کاربر مقابل از kopernik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  17. Top | #10
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    8788
    نوشته ها
    108
    تشکر
    751
    تشکر شده 1,139 بار در 113 ارسال

          شهر سایه ها

    نقد خوب بخوانیم ...         
    نقد جالبی از خانم نازنین طباطبایی یزدی بر یک مجموعه ی عجیب ، اثر Alexey Titarenko با نام City of shadows نگاشته شده است .

    برای دیدن کل عکس ها به تاپیک عکس خوب ببینیم مراجعه کنیم














    شهر سایه ها



    این عکس‌ها متعلق به « Alexey Titarenko »، عکاس روس است که در مجموعه‌ای تحت‌ عنوان « City of shadows »، در فاصله سال‌های 1992- 1994 خلق کرده است. این عکس‌ها در برگیرنده‌ی نگاهی متفاوت به چشم‌اندازهای شهری و خیابانی هستند. کوچه‌ها و پس کوچه‌ها، خیابان‌ها، ایستگاه‌های مترو و اتوبوس و آدم‌ها که جزیی جداناشدنی ازاین مکان‌هاست، همه و همه با تخیلات عکاس ادغام می‌شود و نتیجه آن چیزی می‌شود که در زیر می‌بینید.


    درون عکس‌ها زمان به شکل متفاوتی دیده می‌شود؛ از سویی به زمان‌های گذشته برده می‌شویم ( به دلیل سیاه و سفید بودن عکس و خاکستری‌های بی‌فام بسیار و هم‌چنین نوع معماری مشهود در عکس ) و از سویی احساس بسیار نزدیکی به آدم‌ها درون قاب‌ها داریم، گویی در همین زمانی هستیم که آدم‌های درون عکس هم در آن به سر می‌برند و این همان چیزی است که از اهمییت بیش‌تری برخوردار است و اصلا یکی از دلایل اصلی برای آفریدن این مجموعه است؛ یعنی به تصویر کشیدن آدم‌های زندگی معاصر در لحظاتی از روز و در بخش‌های مختلف یک شهر.
    از نگاه این عکاس آدم‌های زندگی معاصر شبیه به شبح هستند؛ آن‌ها بدون توجه به دیگری از کنار یکدیگر می‌گذرند، بین آن‌ها هیچ پیوند عاطفی برقرار نیست و هر کسی به کار خود مشغول است. آن‌ها شبیه به یک شبح از خانه بیرون می‌آیند، شبیه به یک شبح وارد خیابان می‌شوند، رفت و آمد می‌کنند اما آرام و بی‌صدا، بدون آن‌که دیده شوند.



    برای زندگی در دنیای معاصر به امکانات مدرن روی می‌آورند؛ به وسایل نقلیه گوناگون که تنها حرکت آدم‌ها را سرعت می‌بخشد. اما دنیای مدرن آن‌قدر دغدغه و مشغله با خودش آورده که هیچ چیز فاصله‌ی بین‌ آدم‌ها را بهبود نمی‌بخشد.



    آدم‌های شهر سایه‌ها، شبیه به ما هستند. به ما که در کنار هم و دور از همیم. به ما که هر روز که از خانه خارج می‌شویم انبوهی از فکر و کار و دغدغه نمی‌گذارد که کمی به آسمان آبی پاکیزه‌ی اول صبح نگاه کنیم. به ما که هر روز در میان انبوهی از شلوغی‌ها بی‌حاصل گم می‌شویم.


    استفاده‌ی درست از تناسبات قاب مربع، سیاه و سفید بودن عکس و حضور تن‌های میانه با توجه به مفهوم عکس، بهره‌مندی از نور خوب روز، شناخت درست از معماری و به‌ کارگیری اشل انسانی در کنار آن و زاویه دید‌های متفاوت از دیگر نکات خوب این مجموعه است. هم‌چنین این مجموعه بیانگر نگاه شخصی یک عکاس به دنیای اطراف اوست که فارغ از هرگونه تعریف‌های رایج است.


    قابل به ذکر است Alexey فارغ‌التحصیل مقطع ارشد هنرهای زیبا از دپارتمان هنرهای سینمایی و فتوگرافیک در شهر لنینگراد است.




    بیست و هفتم فروردین ماه سال یک هزار و سیصد و نود و یک


    منبع
    امضای ایشان
    وقتي انتها هم آن ابتدا است وقتي پايان آغاز است وقتي روز ، شب و قفس آسمان است سفر بايد كرد

  18. 3 کاربر مقابل از kopernik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق برای آوا استار محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد