گشت رصدی، مرنجاب -6 و 7 آبان

[Mostafa]

سلام به همه اعضا گرامي

مركز نجوم آوااستار در نظر دارد در تاريخ پنجشنبه و جمعه 6 و 7 آبان گشت رصدي برگزار كند

مكان : کویر مرنجاب

اطلاعات بيشتر در بخش اصلي سايت موجود است .

http://www.avastarco.com/tours.asp

اين تاپيك جهت اعلام پيشنهادات براي برگزاري بهتر برنامه ايجاد شده است .

نکته مهم : از این پس اعضا کلوپ نجوم ( افرادی با حد اقل 30 پست و بیش از یکماه از شروع عضویت ) از 25% تخفیف در گشت های نجومی برخوردار خواهند بود .

موفق باشيد

[169]

جریان این دم پایی زرد رنگ آقای امام چیست در عکس چهارم؟!؟

اها فکرکنم اول کتانی پوشیده بودن و وقتی رفتیم اون ورای تپه و رصد در اوردن و دمپایی پوشیدن که راحت باشن!اگه اشتباه نکنم!

[Hojjat Zafarkhah]

اين عكس خود كوير مرنجابه البته اوايلش:
http://forum.avastarco.com/forum/pic...&pictureid=265

اين عكس به همكاري آقاي صادقيان كرفتيم با گرين ليزر و چادر ها و.....
http://forum.avastarco.com/forum/pic...&pictureid=264

برو بچه هاي آوااستاري :خودم_ astronomer169_hamid reza_avastar و آقاي ابراهيم حجاريان
http://forum.avastarco.com/forum/pic...&pictureid=263

يكي از بچه هاي آوا استاري فقط نترسي ها!!!!!
http://forum.avastarco.com/forum/pic...&pictureid=266

[Hojjat Zafarkhah]

بازم به همكاري جناب صادقيان!!!
http://forum.avastarco.com/forum/pic...&pictureid=268

اينم دست منه!!!
http://forum.avastarco.com/forum/pic...&pictureid=269

و قدم هاي من!!!!
http://forum.avastarco.com/forum/pic...&pictureid=270

و يكي از بچه ها كه حمام گرم آفتاب در اون سرما مي گرفتند!!!
http://forum.avastarco.com/forum/pic...&pictureid=271

[Hojjat Zafarkhah]

جناب حضرت امام البته آقاي آوااستاري:
http://forum.avastarco.com/forum/pic...&pictureid=274

جناب صادقيان ميان شن ها:
http://forum.avastarco.com/forum/pic...&pictureid=272

ياسر جان (astronomer169) و كوير خدا:
http://forum.avastarco.com/forum/pic...&pictureid=273

منم تو استيل خاص خودمم:
http://forum.avastarco.com/forum/pic...&pictureid=275

[Hojjat Zafarkhah]

رصد متفكرانه‌:
http://forum.avastarco.com/forum/pic...&pictureid=277

تبليغ آوا استار:
http://forum.avastarco.com/forum/pic...&pictureid=276

استيل آقاي آوااستاري هنگام عكس گرفتن:
http://forum.avastarco.com/forum/pic...&pictureid=278

اينم به همكاري جناب صادقيان هستش بايد دقت كنيد كلب اكبر بطور كامل ديده مشه:
http://forum.avastarco.com/forum/pic...&pictureid=279

[Hojjat Zafarkhah]

بدون شرح:
http://forum.avastarco.com/forum/pic...&pictureid=280

عكس از ماه:با توجه به كثيف بودن لنز دوربينم!!!!!!!
http://forum.avastarco.com/forum/pic...&pictureid=281

[Hojjat Zafarkhah]

خوب من جاي خوبي براي آپلود عكسام پيدا نكردم ببخشيد ديگه بد شد مي خواستم بهتر از اين بشه!!!!!!

كلا ببخشيد!!!!!!!!!!!

ارادتنمد شما orion (حجت)

[محمدرضا صادقیان]

پریشب وقتی به کاروانسرا رسیدیم انگار به درکه یا دربند یا یه جای تفریحی رفته باشیم... خیلی شلوغ بود.تصمیم گرفتیم که بریم سمت تپه های شن.توی مسیر ماشین به رانندگی آقای امام عزیز توی شن ها گیر کرد...
همه پیاده شدن و با هم شروع کردن از جلو به عقب ماشین رو هل دادن...ماشین کمی جابجا شد اما بیشتر توی شن ها فرو رفت.آقای امام گفتن دیگه نه هل بدیم و نه ماشین و گاز بدیم.آقای امام با آقای ابراهیم حجاریان برگشتن پیاده به سمت کاروانسرا تا کمک بیان.اما یه لیزر سبز دادن به من برای علامت دادن بهشون...توی این حین قرار شد که ما شام بخوریم.
داشتیم شام میخوردیم که دوستان برگشتن با کلی نیروی کمکی.ماشین رو توسط یه جیپ از شن ها خارج کردن و به مسیرمون ادامه دادیم.وقتی به تپه ها رسیدیم اونجا هم شلوغ بود اما نه به شلوغی کاروانسرا.ساعت حدود ۱ بود که رسیدیم به تپه ها...بلافاصله با کمک همه دوستان چادرها رو برپا کردیم و چادرها تقسیم بندی شدن.بعد وسایل رصدی رو از مینی بوس خارج کردیم و آماده رصد شدیم.اما آلودگی نوری ماه خیلی مزاحمت برامون ایجاد کرد...وسایل که آماده شد با دوستان تعدادی از اجرام رو صد کردیم.با دوستان در حین رصد کلی خندیدیم و حرف های نجومی زدیم.تا این که آقای امام و آقای حجاریان برای عکاسی وسایلشون رو آماده کردن.جاتون واقعا خالی بود که ببینید چقدر تلاش شد برای عکس هایی که بعدا خواهید دید.عکس هایی با نوردهی های مختلف و سوژه های مختلف.حدود ساعت ۴.۳۰ بود که آقای امام و حجاریان رفتن که بخوابن تا برای طلوع خورشید به بالای تپه ها بریم. با بقیه دوستان تصمیم گرفتیم که به رصد ادامه بدیم.من خودم چون واقعا خسته بودم تصمیم گرفتم که برم یه چرتکی بزنم توی مینی بوس.اما بقیه دوستان نیز به دلیل سرما اومدن که یکم گرم بشن.توی مینی بوس آقای راننده و دونفر از خانم ها خواب بودن اما ما انقدر سروصدا کردیم و خندیدیم که یکی از خانم ها دادشون درومد اما چه دادی،ایشونم به دلیل سرما چون خوابشون نمیبرد،با ما شروع کردن به چای خوردن تا کمی گرم بشن.من می خواستم بخوابم که آقا یاسر بی اندازه سربه سرم گذاشت و نمیزاشت من بخوابم.اما آقا حجت خوابیدن.راستی ما نفری یه لیوان چای خوردیم اما گلگی آقا یاسر و سروصداش بیشتر به این خاطر بود که چرا چای تموم نمیشه...!!!آره دیگه انقدر چای خورد تا گرم بشه اما فایده نداشت.بالاخره تصمیم گرفت بره پیش آتیش گروه مجاورمون.آقا یاسر که رفتن انگار دنیا رو به من دادن...
حدود ساعت ۵.۴۵ بود که رفتم آقای امام رو بیدار کنم برای آماده شدن طلوع خورشید.اما ایشون در خواب ناز به سر میبردن و گفتن میام الان .... منم گفتم تا آقای امام میان برم یک مقدار دیگه چرت بزنم...توی خواب ناز بودم که آقای امام منو صدا زدن و گفتن آماده بشیم برای رفتن به بالای تپه ها.وقتی پاشدم متوجه شدم ساعت ۶.۴۵ دقیقه س و خورشید طلوع کرده.فقط تصمیم بر این شده بود که بریم بالا برای دیدن تپه ها و تماشای مناظر اون منطقه.همه آماده حرکت شدن.مقداری از مسیر رو با کفش رفتیم اما وقتی به پایین تپه ها رسیدیم آقای امام گفتن که کفش هامونو در بیاریم تا راحت تر بتونیم بالا بریم به همین دلیلم بود که خودشون دمپایی پوشیده بودن.وقتی کفشمو دراوردم و پامو روی شن ها گذاشتم،انگار که پامو روی یخ گذاشته باشم.اما چند دقیقه بیشتر اینجوری نبود چون خیلی زود پاهام با شن ها هم دما شد و چه بسا شن ها با پاهای من...
درحین بالا رفتن فکر اینو نمیکردم که انقدر بهمون خوش بگذره این صعود...
وقتی بالا رفتیم با منظره فوق العاده زیبایی روبه رو شدیم و اونم رنگ زیبای شن ها وقتی خورشید داشت مایل بهشون میتابید.شروع کردیم به خندیدن و اذیت کردن هم دیگه... بعداز کلی خندیدن و عکس گرفتن تصمیم بر این شد که از یه تپه با شیب 60 درجه به پایین بدویم... آره بدویم...
اما قبلش آقای امام به پایین رفتن و تعدادی عکس ازمون گرفتن که خیلی زیبا شد...
وقتی همه باهم با اون شور و اشتیاق مشغول دویدن به پایین شدن برام خیلی زیبا و پر خاطره شد...
وقتی به پایین رسیدیم انگار که از نو متولد شده باشم.. احساس شادابی بسیار میکردم.مخصوصا اینکه پاهای آدم داشت شن ها رو و سرماشو احساس می کرد.
بعد که برگشتیم آماده شدیم برای خوردن صبحونه.. جاتون خالی که خوردن صبحونه تمامش خاطره شد...
بعد با آموزش های آقای امام در چه طور جمع کردن چادر ها،تمام چادرها رو جمع کردیم و وسایل رو به داخل مینی بوس منتقل کردیم و به سمت کاروانسرا حرکت کردیم.
به کاروانسرا که رسیدیم به منظره خیلی بد و نگران کننده ای مواجه شدم...
به قدری مردم در شب گذشته اونجارو کثیف کرده بودن که نگو و نپرس...
خلاصه حدود 30 دققه ای اونجا چرخیدیم و بعد به راه بازگشتمون ادامه دادیم.
توی مسیر برگشت قرار شد چند تا مسابقه از قبیل پانتومین و شناسایی افراد از روی خصوصیاتی که دیگران براش میگن رو انجام بدیم...
که کلی خندیدیم و باعث اتفاقاتی شد که از گفتن اون معذوریم...
تا اینکه به شرکت رسیدیم و برای جلسه پربار با دیگر اعضا آماده شدیم...

در کل خیلی این برنامه جالب بود...از هر لحاظ که فکرش رو بکنیم جالب و پر بار بود.
جای تمام دوستان واقعا خالی بود.امیدوارم در برنامه های بعدی در خدمت دیگر دوستان عزیز باشیم.

[محمدرضا صادقیان]

عکس های جدید رو گذاشتم...

می تونید به این آدرس برید و تماشا کنید...

http://forum.avastarco.com/forum/album.php?albumid=26

راستی من دیگه نمیتونم آپلود کنم.100 تا عکسم تموم شد...

[169]

مممنون محمد !!!!!!!!!!!!!!!!!! خیلی جالب تویح دادی!کلی خندیدم با اینکه واسه یکی دوروز پیش بود!!!

"که کلی خندیدیم و باعث اتفاقاتی شد که از گفتن اون معذوریم... "

محمد پس این قسمتو سانسور کردی!!!!ولی چای خوردن من ...
خداکنه دوستان همراه از وضعیتت یه عکی چیزی تهیه میکردن!عزیزان به اسمایل ی که زدم توجه کنید!

راست دوستان گل و عزیز آقای moha و آقای بهرام پور هم توی جلسه ای که آقای امام گذاشتن بودن! خیلی خوشحال گشتیم!