
نوشته اصلی توسط
masoumehbahri
اسم منو که نمیشه گذاشت منجم، شاید بشه گفت یه تازه کارم...
علاقه من به آسمون از دوران بچگی شروع شد، اونوقتی که تهران آسمونش زیاد ستاره نداشت ولی وقتی میرفتیم خونه مادربزرگم تبریز یه عالمه ستاره می دیدیم و سر این که کی کنار پنجره بخوابه تا بتونه آسمونو خوب ببینه دعوا میشد... البته این علاقه و کنجکاوی به سرانجام نرسید چون مشغول درس و کنکور و دانشگاه شدم... جونم براتون بگه که دست تقدیر منو کشوند یزد و آسمون زیبای کویر و یه دوست خوب که نجوم کار میکرد. این دوست باعث شد من دوباره سرمو بگیرم بالا هم آسمونو ببینم و هم یادم بیفته که یه زمانی دلبسته آسمون پر ستاره بودم