صفحه 8 از 15 نخستنخست ... 456789101112 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 150

موضوع: نجوم فلسفی - فلسفه نجوم

  1. Top | #1
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    شماره عضویت
    124
    نوشته ها
    164
    تشکر
    1,361
    تشکر شده 1,517 بار در 165 ارسال

    Post نجوم فلسفی - فلسفه نجوم

    در این تایپک قصد بررسیِ :

    چیستی ها ،و چرایی های متافیزیکی علم نجوم و پاسخ به پرسشهایی ماورائی آن را داریم.

    همچنین به دلایل ذهنی و مجردات عقلی بوجود آورنده این علم ، و پیشبرنده آن می پردازیم.




    ----------------------------------------------------------------
    خواهشمندم :
    گفتگو های فلسفی و اعتقادی خود را که ممکن است در تایپکهای دیگر ، بی ارتباط با موضوع آنها شکل گرفته باشد به این تایپک منتقل کنید.

    ----------------------------------------------------------------
    تذکر !
    این تایپک منحصرا به گفتوی های فلسفی با گرایش نجومی (و بر عکس : نجومی با گرایش فلسفی)، تعلق دارد.
    پس لطفا از بحث هایی که نجوم را منفّک از فلسفه (و فلسفه را منفّک از نجوم) بررسی می کند بپرهیزید.
    ----------------------------------------------------------------

    ویرایش توسط na3r : 03-03-2011 در ساعت 02:16 PM دلیل: تصحیح لینک تصویر
    امضای ایشان
    قراره بترکونم ..!


  2. Top | #71
    کاربر ممتاز
    کاربر جدید

    عنوان کاربر
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    شماره عضویت
    737
    نوشته ها
    699
    تشکر
    3,631
    تشکر شده 3,855 بار در 697 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط smhm نمایش پست ها
    دوست عزیز شما اصلا به عرایض بنده دقت نکردید اصولا در یک بحث متقابل باید یک عقیده یا یک فرض مورد توافق طرفین برای آغاز کلام وجود داشته باشد. من هرچه سعی کردم تا به یک دیدگاه مشترک (فرض اولیه برای شروع بحث) برسیم اما شما هیچ نقطه مشترکی را باقی نگذاشتید و همه چیز را انکار می کنید حتی آنچیزی که به آن اعتقاد دارید. پس بحث ما بی نتیجه است و متأسفانه نمی توانم در این بحث به شما کمک کنم. و این آخرین پست من در این زمینه خواهد بود.


    ظاهرا به روش برهانی نمی توانم با شما صحبت کنم پس مجبورم به روش اقناعی بحث کنم هرچند بعید می دانم این هم نتیجه دهد چون شما اصرار بر این دارید که حرف خود را به کرسی بنشانید و بدنبال کشف موضوع نیستید. و اصلا هدفی در بحث ندارید.


    1. " من بارها فریاد زدم باز هم میزنم : انسان در ابتدا برای اندیشیدن از زبان کمک میگیرد ... آنچه ما حقیقت مینامیم ، صرفا فریبی زیرکانه از زبان است . "
    پس وجود زبان را قبول کردید. این حرف خودتان است.


    2. " من شک دارم بودن و نبودن زاده ی ذهن نباشد !!یا بهتر بگویم اعتقاد دارم زادهی ذهن هستند"
    پس شما به ذهن هم اعتقاد دارید بنابراین وجود آن را هم باید قبول داشته باشید.
    شما زیرکانه از زبان و ذهن حرف می زنید اما از قبول وجود آن دو طفره می روید.


    3. " بحث من بر سر آن است ، تا آن زمان که نتوانستهایم ، ماده و جوهر ذات (به اصطلاح شما ) را تعریف و اثبات کنیم ،نمیشود این سوال را در فلسفه جای داد"
    چرا نمی شود؟
    ما می توانیم عوارض و صفات یک چیز را بررسی کنیم بدون آنکه ماهیت اصلی آن چیز را شناخته باشیم. اصلا بشر برای دانستن و ارتقاء دانش خود چاره ای جز این ندارد که از عوارض اشیاء شروع کند. این همه قوانین فیزیک، مشاهدات، آزمایشها همه از عوارض ماده سخن می گوید نه ماهیت اصلی آن. بشر پس از شناخت همه عوارض در نهایت شاید به اندکی از ماهیت نیز بتواند دست یابد.


    4. " من به جهان خارج اعتقاد ندارم ، پس شما حق استفاده از کلمات وابسته به جهان خارج را برای نشان دادن چیزی به من ندارید"
    شما به پستهای قبلی من مراجعه کنید کجا حرف از جهان خارج یا چیزی مشابه آن گفتم. اگر هم حرفی زدم در پاسخ به حرفهای شما بوده و به نوعی تکرار حرف خودتان. و اگر هم از وجود حرفی زدم منظورم مطلق وجود است. وجود که فقط منحصر در جهان خارج نیست.
    اصلا هدف نهایی بحث اثبات واقعیت خارج است چطور می توانم برای اثبات آن از خود آن کمک بگیرم.


    5. منظور من از حکمت شرقی فقط بودا نیست. یه کم بالاتر بیایید ابن سینا، سهروردی، ملاصدرا...


    همواره بسوی کشف حقیقت در تلاش باشید و امیدوارم این گونه فلسفه بافی ها شما را از تلاش باز ندارد.
    این حرفها مانند آن است که یک ماهی در دل دریا وجود آب را زیر سوال ببرد و بگوید تا ماهیت آب را ندانم نفس نمی کشم. پایان
    و آخرین سخنان من :

    از آنجا میرنجم که نحوه ی نگاه من با شما متفاوت است ، و از این رو بحثی بیهوده را دنبال میکنیم ، ولی مشکل را از خودم نمیبینم !

    دوست عزیز ، این مردی که اکنون با شما سخن میگوید ، به عنوان کسی که در گذشته اندیشه های شما را داشته است ، و آن ها میستاییده است ، به هیچ وجه انتظار آن ندارم که در اندیشه من مشوش ننگرید . خویشتن روزی را بیاد می آورد که به اندیشه های همچون امروزم به دیده ی تحقر و هزیان نگاه میکردم ، و میترسیدم از آن که بپذیرم نتایج سخت و غریب آنها را . و شاید در این گذر زمان بیش از دو سال طول کشید تا آن را ارج نهم . حال اندک توضیح این دیدگاه از مسائل مربوط به احساس است که در گذر زمان شکل میگیرد و نمیتوانم به یکباره این نتایج سخت را به گونه ای تشریح کنم که درک صحیح در آن زمان کوتاه و بدور از تجربه شکل بگیرد .


    دوست عزیز اگر به اینگونه فلسفه ، نام فلسفه بافی را میدهید ، باید بگویم توحین بزرگی (شاید نه ) به بودا ، شوپنهاور ،هیوم، نیچه ،اگزیتانسیالیست،فلسفه ی زبان ، و بزرگترین قرن اخیر ، ویتگنشتاین و... کرده اید .
    امضای ایشان
    مستقبل این مجلس جز قصه ماضی نیست
    تا صبحدم محشر دی خفته به فرداها

  3. کاربر مقابل از solh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  4. Top | #72
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    شماره عضویت
    1003
    نوشته ها
    505
    تشکر
    137
    تشکر شده 3,297 بار در 484 ارسال

    ببخشيد قول ميدم آخريش باشه.

    1. "ولي مشكل را از خودم نمي بينم"
    پس مشكل از غير خودتان هست. غير خودتان هم يعني عالم خارج. پس شما بطور ضمني واقعيت خارج را ثابت كرديد.

    2. بايد بگويم توحين بزرگي .... كرده ايد."
    اولا توحين نه، توهين. شما كه ادبياتي هستيد ديگه چرا!
    بعدشم آقا توهين كدومه؟ توهين چه معني داره؟ اينها توهمات ذهني شماست كه اسمش را گذاشتيد توهين.

    3. خوب تا اينجا شد 12 سوال بي جواب كه اگر يكي را جواب مي داديد بحث مي تونست به نتيجه اي برسه. اما افسوس
    امتناع از پاسخ به سوال ديگه فلسفه نيست موضع گيري هست. يعني شما نظر شخص x برايتان يك اصل غير قابل خدشه است و هر انتقاد يا ايرادي را بايد بگونه اي توجيه كرد كه به آن اصل خدشه وارد نشود. من اسم اينكار را مي گذارم فلسفه بافي.

  5. 7 کاربر مقابل از smhm عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  6. Top | #73
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    شماره عضویت
    386
    نوشته ها
    922
    تشکر
    5,844
    تشکر شده 8,391 بار در 879 ارسال

    به یاد آوردن موضوع این تاپیک کار جذابی میشود وقتی مشغول ترجمه بخشی از کتاب دکتر نصر باشی و فرضیه ای قدیمی که در کنجی پنهان در ذهنت خاک میخورده جانی تازه بگیرد، که دارد به اثبات نزدیک میشود


    نگاه پیش از قرون وسطی به نجوم و کیهان شناسی و تفکر درباره ی افلاک و ثوابت و ... ( در تاریخ نجوم هم نوشته بودم ) از نگاهی هستی شناسانه به عالم نشأت میگرفته و نه یک نگاهی شبیه آنچه که ماها این روزها از منظرش به عالم میپردازیم!

    مثلا انباذقلس ( امپدوکلس ) که یک فیلسوف پیش سقراطی بوده ( یعنی مربوط به اوایل ظهور فلسفه و اینها ) آثار مختلفی در کیهان شناسی و فیزیک و کلا علوم مربوط به طبیعت داشته نه به خاطر علم و حفظ علوم و اینطور چیزها! که به خاطر کمک به روح در رشد و تعالی یافتن
    فیثاغورس و و پارمنیدس هم همین طور بوده اند و البته جای جذاب ترش وقتی است که میبینیم ابن سینا و سهروردی هم چنین نگاهی به بحث های این چنینی داشته اند!

    حالا اگر شاهدی پیدا شود که از منظرِ نگاه خواجه نصیر به عنوان حکیم و دانشمندی متمایز خبر دهد که بسیار جالب تر خواهد شد! ( در پی اش هستم / اگر منبعی سراغ دارید ممنون میشم خبرم کنید )

    حالا یعنی منظور این هست که اینهمه نگرستین و عکاسی کردن و اسکچ زدن و بحث کردن راجع به چنین عظمت بی نظیری در کیهان، فارغ از ثمرات علمی اش، در ذات خودش مترتب اثرات روحانی هم هست! هست؟

    ----------------------
    غرض اینکه حال ما خوبست و به یاد رفقا هستیم
    امضای ایشان
    ... جان تو بندری است، جای ورود نور، جای صدور نور ...

  7. 12 کاربر مقابل از Sunrise عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  8. Top | #74
    کاربر ممتاز
    مدیر ارشد

    عنوان کاربر
    مدير ارشد
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    شماره عضویت
    6114
    نوشته ها
    276
    تشکر
    2,535
    تشکر شده 2,560 بار در 294 ارسال

    با سلام
    در مورد سوالی که دوست عزیزمون پرسیدن ( عکسی که روی صفحه است) بنده شخصا علاقه زیادی به رنگ ابی ندارم چون قرمز رو دوست دارم در هر صورت
    یک نقل قول :
    یوری گاگارین فضانورد روسی در گزارشی اعلام کرد که رنگ کرهٔ زمین بر اساس مشاهداتش در فضا، آبی غلیظ است. خالق تک رنگ‌های آبی بر این باور بود که این رنگ با وجود آنکه دریاها و آسمان را تداعی می‌کند، از همهٴ رنگ‌ها انتزاعی تر است: «آبی، با آنکه بسیار در طبیعت مشهود است، لیکن بر خلاف رنگ‌های دیگر فاقد شخصیتی ملموس و عینی است.»



    این تصویر به نظر من اعتراض به این دنیای یک نواخته که همیشه به یک شکل پیش میره و اون فرد برای اینکه خودشو از روز مررگی نجات بده دست به پیدایش جدیدی کرده و گوشه ای از این پرده اسمان و کنار زده و تازه های زیبایی رو دیده که توش نه خونه هست که با دست بشر ساخته شده نه صنعت بلکه همش زیبایی است .

  9. 3 کاربر مقابل از SAEED560 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  10. Top | #75
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    شماره عضویت
    386
    نوشته ها
    922
    تشکر
    5,844
    تشکر شده 8,391 بار در 879 ارسال

    ذهن می خواهد بوسیلهء استدلال به آنچه در بی نهایت فضا نهفته و موجود است ،به کشفی فراتر از باور های این جهان بپردازد؛
    لوکریتوس/شاعر و فلیسوف رم باستان


    از یکی از اساتیدم شنیدم که رشته "فلسفه کیهان شناسی" در دانشگاه کمبریج در حال راه اندازیه؛ پیگیر که شدم دیدم که:
    در نوشتن طرح این رشته که پلی بین فلسفه و فیزیک کیهانی میزنه، دانشمندانی چون سیمون ساندرز، جو سیلک و دیوید والاس از دانشگاه آکسفورد و جان بارو و جرمی باترفیلد از دانشگاه کمبریج انگلستان مشارکت دارن.

    همچنین اندیشمندانی از دانشگاههای نیویورک، کالیفرنیا و دانشگاه کلمبیای آمریکا در این طرح تحقیقاتی مشترک بین کمبریج و آکسفورد همکاری میکنن.


    حمایت مالی از این طرح تحقیقاتی بر عهده بنیاد تمپلتون هست و قراره مسائل و موضوعاتی مثل بنیانهای کیهان شناسی در این رشته مورد بررسی قرار بگیره.

    یه سایت هم دارن / کلیک کنید
    امضای ایشان
    ... جان تو بندری است، جای ورود نور، جای صدور نور ...

  11. 10 کاربر مقابل از Sunrise عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  12. Top | #76
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    شماره عضویت
    386
    نوشته ها
    922
    تشکر
    5,844
    تشکر شده 8,391 بار در 879 ارسال

    چقدر حیف که فعالان این تاپیک انگشت شمارند ...

    نگاه به كيهان و انديشه در آن، بي شك، انسان را فراتر از زمين و فراتر از زمان مي برد؛

    تا وقتي جهان بيني ما زميني است، در مكان و در زمان اسيريم. نگاه به كيهان فقط نگاه به يك مكان وسيعتر نيست. نگاه به ابديت نيز هست. زماني وسيعتر و مكاني وسيعتر.

    همه ما بخوبی میدانیم که هر جرمی كه نورش به ما مي رسد، ممكن است يك خوشه ستاره اي يا كهكشاني باشد كه نور ميليون ها سال پيش آن امروز به ما مي رسد.
    پس نگاه ما به آسمان مستقل از زمان است. گويي نظريه نسبيت در همه اجزاء اين عالم جاريست كه فضا و مكان به تنهائي مطرح نيست؛ گاه و زمان هم در كنارش مطرح است.

    پس نگاه به آسمان، نگاهي فراتر از زمين است و فراتر از زمان...

    گویی ما آرزوها و اميال و روياهاي خود را در آسمان ميبینیم، بهشتي كه ما را بدان وعده داده اند، زميني نيست در مكاني محدود و زماني محدود ! بهشت ما به وسعت آسمان است، به وسعت كيهان است و به وسعت ابديت است. به وسعت كيهان در مكان و به وسعت ابديت در زمان. و به تعبير دقيقتر، بهشتي است فرا مكان و فرا زمان.

    هنگامیکه ما به چنين معرفتي دست پيدا مي کنیم، كيهان انديشي هستیم كه از مرز زمين و زمان رها مي شود، با تذرو انديشه خود، معيارهاي سنجش اين زميني را در مي نوردیم، مرزهاي خيال اين زماني را پشت سر مي گذاریم و بر دوش تخيل خلاق و احساس آزادي و رهائي، بال مي گسترانیم.

    ما به آسمان دل میدهیم و رها میشویم.

    امضای ایشان
    ... جان تو بندری است، جای ورود نور، جای صدور نور ...

  13. 11 کاربر مقابل از Sunrise عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  14. Top | #77
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    شماره عضویت
    3738
    نوشته ها
    200
    تشکر
    819
    تشکر شده 796 بار در 195 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط solh نمایش پست ها
    دوست عزيز اين حرف ها به نظر من دروغي است كه ما به خودمان ميگوييم . خداي اثبات نشدني را كسي تشريح نمي كند . به گفته براين مگي همه ي فيلسوفان دوره ما بر اين اعتقاد دارند كه خدا اثبات نشدني است و كسي هم كه به خدا ايمان مي ياره دلش رو به دريا ميزنه . افرادي كه داخل علم هستند و مذهبي اكثريت به اين موضوع اعتقاد دارند كه خدا جهان را انفريد سپس رها كرد . كه داخل علم هستند و مذهبي اكثريت به اين موضوع اعتقاد دارند كه خدا جهان را انفريد سپس رها كرد .

    ------------
    توصیه میکنم بحث اثبات خدا رو درجای دیگه دنبال کنید و اینجا به بحثهای فلسفه نجوم و نجوم فلسفی بپردازید!
    با عرض سلام خدمت دوستان و این که معذرت میخوام که الان که عملا بحث جم شده دارم اینو مطرح میکنم .اما وقتی این پستو از اقای صلح خوندم لازم دونستم که به این نکته اشاره بکنم که:حرف شما هم درسته و هم غلط.این فکری که شما دارید کاملا تفکری غربیست چرا که انسان مسیحی غربی با اون تفکرات دگم خودش در زمینه علم این رو برنمیتابه که چارچوب های دینی علمی خودشو که این دو با هم گره خوردن رو داشته باشه و به موازات اون به دنبال کشف علوم و قانون های جدید بره و پیشرفتی در زمینه علم رقم بزنه... انسان غربی مجبوره که برای پیشرفت علم بین دین و علم یکی رو انتخاب بکنه و با توجه به نیاز و عطشی که نسبت به این موضوع احساس میکنه به ناگذیر علم رو انتخاب میکنه.لذا میبینیم تمام دانشمندانی که یه همچین اعتقادی دارنئ غربی هستند و دانشمندان شرقی هم فکر اونها هم در مکتب فلسفی اونها جای دارند... این وجه درست جملتون.اما وجه غلطش ،شما هیچ وقت از دانشمندان به نام مسلمان مثل ابن سینا.علامه مجلسی ،علامه طباطبایی و...یک همچین سخنانی رو نمیشنوید زیرا اونها تفکر و تعقل در طبیعت رو عبادت میدونستن (حتی نیوتون هم به همین جمله معروف بود که کسب علم و اندیشیدن برای من عبادت است...)لذا در مکتب تفکر دینی ما مسلمان ها انقدر به کسب علم و نشر ان توصیه شده در واقع تنها دینی که انقدر اهمیت به این موضوع داده اسلامه...با توجه به این ها درست نمیبینم که شخص مسلمانی با چنین مکتبی دم از کنار گذاشتن دین در کسب علم بزنه چون دین داری و کسب علم در اسلام در واقع مکمل هم هستن...
    امضای ایشان
    اوغات خوش آن بود که با دوست به سر شد
    باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود

  15. 4 کاربر مقابل از berjis93 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  16. Top | #78
    کاربر جدید

    عنوان کاربر
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    10212
    نوشته ها
    16
    تشکر
    599
    تشکر شده 43 بار در 13 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره بنیادی نمایش پست ها
    قصدم از مطرح کردن این سوالها اینه که وقتی کسی در اذهان عمومی بزرگ شد بی خطا و مطلق و خیلی وقت ها تنها در اوج تصور می شه که اصلا هم اینطور نیست!!

    مثلا سرپرست گروه كاشف انرژي تاريك يك جوان 28 ساله بود . چند تا از نجومی ها مي دونن اون كي بود؟
    چند نفر اینجا اسم فرينتز زوييكي به گوششون خورده؟
    چند نفر كتاب هاب كاكو رو خوندن؟ (كه به نظر من ساده تر و زيباتر از كتاب هاي هاوكينگ نوشته شده)

    به نظرم هاوکینگ دردانه ی علمی نیست
    به نظر منم کتابای کاکو ساده ترن و هاکینگ هر چی هم از مرتبه ی علمی بالا باشه ولی اخر کتاباش کلا وجود خدا رو انکار کرد ولی تو جدیدترین کتابش یه اشاره به موجودی خارجی کرده که استارت جهان رو زده که مترجم گفته بود احتمالا منظورش خداست

  17. Top | #79
    کاربر جدید

    عنوان کاربر
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    10212
    نوشته ها
    16
    تشکر
    599
    تشکر شده 43 بار در 13 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره بنیادی نمایش پست ها
    چگونه نظريه ي نسبيت را ابداع كردم ؟!


    (متن سخنراني اينشتين در 14 دسامبر 1922 در دانشگاه كيوتو )



    (توضیح عکس: آخرین نوشته های اینشتین قبل از مرگش روی تخته سیاه)

    صحبت از اینکه چگونه به اندیشهٔ نظریهٔ نسبیت دست یافتم، آسان نیست؛ پیچیدگی‌های پنهان بسیار فکر مرا بر می‌انگیخت؛ وتاثیر هر فکر در مراحل مختلف رشد این اندیشه متفاوت بود. در اینجا نه به ذکر آن‌ها خواهم پرداخت و نه مقالاتی را بر خواهم شمرد که در این موضوع نوشته‌ام. بلکه به اختصار تحول فکر خود را که مستقیما به این مساله مربوط می‌شود شرح خواهم داد.

    بیش از ۱۸ سال پیش، فکر بسط نظریهٔ نسبیت برای نخستین بار در من پیدا شد. گر چه دقیقا نمی‌توانم بگویم که این فکر از کجا به ذهنم راه یافت؛ اما یقین دارم که بهمساله نور‌شناختی اجسام متحرک مربوط می‌شد. نور در دریای اتر منتشر می‌شود که که زمین نیز در آن حرکت می‌کند. به بیان دیگر، اتر نسبت به زمین حرکت می‌کند. به عبث کوشیدک که قرینه ی آزمایشی روشنی برای سیلان اتر در نوشته‌های فیزیک بیابم. آنگاه خواستم که خود سیلان اتر نسبت به زمین یا به عبارت دیگر حرکت زمین را ثابت کنم. وقتی که سخت در اندیشه ی این مساله بودم، هیچ شکی نسبت به وجود اتر یا حرکت زمین از میان آن نداشتم.
    به آزمایش زیر که در آن دو ترموکوپل به کار می‌رود فکر کردم: آینه‌هایی را چنان قرار دهید که نور یک چشمهٔ تن‌ها، در ۲ امتداد متفاوت از آن‌ها منعکس شود، یکی موازی حرکت زمین و دیگری مواز ی و مختلف الجهت با آن. اگر فرض شود که دو تابهٔ منعکس شده اختلاف انرژی وجود دارد، این اختلاف انرژی را می‌توان با استفاده از دو ترموکوپل به کمک گرمای ایجاد شده اندازه گرفت. اگر چه فکر اصلی این آزمایش خیلی شبیه آزمایش مایکلسن است، من لین آزمایش را به بوتهٔ آزمایش ننهادم.

    در‌‌ همان سال‌های دانشجویی که به این مساله می‌اندیشیدم، از نتیجهٔ حیرت آور ازمایش مایکلسن مطلع شدم. دیری نگذشت که به این نتیجه رسیدم: اگر نتیجهٔ پوچ آزمایش مایکلسن را واقعیتی بشماریم ف تصوری که از حرکت زمین نسبت به اتر داریم، نادرست خواهد بود. این نخستین راهی بود که مرا به نظریهٔ نسبیت خاص رهنمون شد. از ان پس معتقد شده‌ام که گرچه زمین به دور خورشید می‌گردد، ولی حرکت آن را با هیچ آزمایش نور‌شناختی نمی‌توان ردیابی کرد.

    فرصتی یافتم که رسالهٔ ۱۸۹۵ لورنتس را بخوانم. او در مسالهٔ الکترودینامیک بحث کرده بود و ان را به طور کامل تا تقریب مرتبه ی اول، یعنی با چشم پوشیدن از v/c)v تقسیم بر c) حل کرده بود. در اینجا v سرعت حرکت متحرک و c سرعت نور است. آنگاه کوشییدم که ازمایش فیزو را بر اساس این فرض که معادلات لورنتس برای الکترون، باید هم در چارچوب مرجع جسم متحرک و هم در چارچوب مرجع خلا (که بدوا توسط لورنتس بررسی شده بود برقرار باشد، بررسی کنم. در آن زمان عقیدهٔ راسخ داشتم که معادلات الکترودینامیک ماکسول و لورنتس درستند. به علاوه این فرض که معادلات الکترودینامیک باید در چارچوب مرجع جسم متحرک صدق کندبه مفهوم ناوردا بودن سرعت نور می‌انجامد که ناقض قاعدهٔ جمع سرعت‌ها درمکانیک است.
    چرا این دو مفهوم ناقض یکدیگرند؟ بر من آشکار شد که حل این دو مشکل براستی دشوار است. تقریبا یکسال را به عبث صرف جرح و تعدیل اندیشهٔ لورنتس کردم به این امید که این مساله را بگشایم.
    بر حسب تصادف، یکی از دوستانم در برن (می‌شل بسو) مرا یاری کرد. روزی که با این مساله در ذهن نزد او رفتم، روز زیبایی بود. صحبت را چنین آغاز کردم: این اواخر به مسالهٔ دشواریمشغول بوده‌ام. امروز آمده‌ام تا با هم به جنگ آن برویم. در جنبه‌های مختلف مساله بحث کردیم. ناگهان در یافتم که مفتاح مساله درکجاست. روز بعد نزد او بازگشتمو بی‌آنکه حتی سلام کنم، گفتم: «متشکرم، من مساله را به طور کامل حل کرده‌ام.» راه حل من تحلیل مفهوم زمان بود. زمان را نمی‌توان به صورت مطلق تعریف کرد، و میان زمان و سرعت علامت رابطه‌ای ناگسستنی وجود دارد. به یاری این مفهوم توانستم برای نخستین بار همهٔ مشکلات را به طور کامل حل کنم.

    پنج هفتهٔ بعد نظریهٔ نسبیت خاص کامل شده بود. در این شکی نداشتم که نظریهٔ جدید از دیدگاه فلسفی معقول است. پی بردم که نظریهٔ جدید با نظر ماخ توافق دارد. بر خلاف نظریهٔ نسبیت عام که که نظر ماخ را شامل می‌شود، تحلیل ملخ فقط پیامدهایی نامستقیم در نظریهٔ نسبیت خاص داشت.
    بدین طریق بود که نظریه ینسبیت خاص آفریده شد.

    فکر نظریهٔ نسبیت عام نخستین بار دو سال بعد در سال ۱۹۰۷ در ذهنم پیدا شد. این فکر ناگهان به ذهنم خطور کرد. از نظریهٔ نسبیت خاص راضی نبودم، زیرا این نظریه به چارچوبهای مرجعی مربوط می‌شد که با سرعت ثابت نسبت به یکدیگر حرکت می‌کردن، آن‌ها را نمی‌شد در مورد حرکت عام یک دستگاه مرجع به کاربست. کوشیدم تا این محدودیت را بر طرف سازم و می‌خواستم تا مساله را برای حالت کلی تدوین کنم.
    در ۱۹۰۷ یوهانس اشتراک از من خواست تا مقاله‌ای دربارهٔ نظریهٔ نسیبت خاصبرای سالنامهٔ یاربوخ در رادیو آکتیوتت بنویسم. در ضمن نوشتن مقاله متوجه شدم که همهٔ قوانین طبیعی را، جز قانون گرانش می‌توان در چارچوب نظریهٔ نسبیت خاص مورد بحث قرار داد. می‌خواستم به دلیل این امر پی ببرم ولی نتوانستم به راحتی به این هدف دست یابم.
    نکتهٔ زیر از همه نامقبول‌تر بود: گرچه از نظریهٔ نسبیت خاص رابطهٔ میان ماند و انرژی صریحا بدست می‌آمد ولی در این نظریه رابطهٔ میان ماند و وزن یا انرژی میدان گرانشی بروشنی توضیح داده نمی‌شد. احساس می‌کردم که حل این مساله در چارچوب نظریه نسبیت خاص می‌سر نیست.

    گشایش کار را روزی به ناگهان دریافتم. پشت میز خود در اداره یثبت علائم و اختراعات در برن نشسته بودم. ناگهان فکری به ذهنم گذشت: اگر کسی آزادانه سقوط کند، وزن خود را حس نمی‌کند. یکه خورده بودم. این آزمایش ذهنی ساده اثری عمیق بر من نهاد و مرا به نظریهٔ گرانش رهنمون شد. دنبالهٔ این فکر را گرفتم. کسی که سقوط می‌کند دارای شتاب است.

    پس آنچه حس می‌کند و درباره‌اش فکر می‌کند در چارچوب مرجع شتابدار واقع می‌شود. بر آن شدم تا نظریهٔ نسبیت را در چارچوب مرجع شتابدار بسط دهم. حس کردم که با این کار می‌توانم در عین حال مسالهٔ گرانش رانیز حل کنم.. کسی که در حال سقوط است وزن خود را حس نمی‌کند، زیرا در چارچوب مرجع او میدان گرانشی جدیدی وجود دارد که میدان گرانشی زمین را خنثی می‌کند. در چارچوب مرجع شتابدار به میدان گرانشی جدیدی نیاز است.

    در آن زمان نتوانستم مساله را به طور کامل حل کنم. هشت سال طول کشید تا سرانجام توانستم به جواب مساله دست پیدا کنم. در این سال‌ها جوابهای ناقصی برای این مساله بدست آوردم.

    ارنست ماخ بر این اندیشه اصرار می‌ورزید کع دستگاه‌هایی که نسبت به یکدیگر شتاب دارند باهم معادلند. این اندیشه با هندسهٔ اقلیدسی در تضاد است. زیرا در چارچوب مرجع شتابدار ، هندسهٔ اقلیدسی را نمی‌توان به کار برد. توصیف قوانین فیزیکی بدون ارجاع به هندسه مانند بیان افکار بدون استفاده از کلمات است. برای بیان منظور خود به لغات احتیاج داریم!

    تا سال ۱۹۱۲ حل نشده ماند؛ آنگاه این فکر به ذهنم خطور کرد که ممکن است نظریهٔ سطوح کارل فردریش گاوس مفتاح معما باشد. دریافتم که مختصات سطحی گاوس برای فهم این مساله بسیار با معنی است. تا آن زمان نمی‌دانستم که برنهارد ریمان ۰ که شاگرد گاوس بود)
    شالودهٔ هندسه را عمیقا بررسی کرده است. دست بر قضا، درس هندسهٔ کارل فردریش گایزر را در سالهای دانشجویی {در زوریخ} به یاد داشتم که در آن نظریهٔ گاوس بحث شده بود. پی بردم که در این مساله شالوده‌های هندسه معنی فیزیکی عمیقی دارند.

    وقتی که از پراگ به زوریخ برگشتم دوست ریاضی دانم مارسل گروسمان منتظرم بود. او قبلا، زمانی که در ادارهٔ ثبت اختراعات برن کار می‌کردم و تهیهٔ مقاله‌های ریاضی برایم دشوار بود، در فراهم کردن نوشته‌های ریاضی به من کمک کرده بود. نخست کارهای کورباستر و گرگوریو ریچی و سپس کار ریمان را به من یاد داد. این مطلب را با او در میان نهادم که آیا می‌توان این مساله را با استفاده از نظریهٔ ریمان، یا به عبارت دیگر با استفاده از مفهوم ناوردایی جزء خط حل کرد. در سال ۱۹۱۲ با هم در این موضوع مقاله‌ای نوشتیم ولی نتوانستیم معادلات صحیحگرانش را به دست آوریم. معادلات ریمان را بیشتر مطالعه کردم تا ببینم چرا نتایج مطلوب از این راه بدست نمی‌آید.

    پس از دو سال تلاش پی بردم که در محاسباتم دچار اشتباهاتی شده‌ام. به معادلهٔ اصلی که در آن از نظریهٔ ناوردایی استفاده شده بود بازگشتم و کوشیدم که معادلات درست را بنویسم. پس از دو هفته این معادلات درست در برابر دیدگان من بودند.
    در موذد کار‌هایم پس از ۱۹۱۵ می‌خواهم فقط به مسالهٔ کیهان‌شناسی اشاره کنم. این مساله به هندسهٔ جهان و به زمان مربوط می‌شود. شالودهٔ این مساله از نظریهٔ کرانه ای نظریهٔ نسبیت عام و بحث مساله یماند توسط ماخ نشات می‌گیرد. اگر چه اندیشهٔ ماخ دربارهٔ ماند را به درستی نمی‌فهمیدم، تاثیر او بر افکار من عظیم بود.
    مسالهٔ کیهان‌شناسی رابا اعمال ناوردایی بر شرایط کرانه‌ای معادلات گرانش حل کردم.
    سرانجام، جهان را دستگاهی بسته شمردم و کرانه را حذف کردم. حاصل آنکه ماند به صورت خاصیتی از مادهٔ در حال کنش متقابل آشکار می‌شود. و اگر مادهٔ دیگری وجود نداشته باشد که با آن به کنش متقابل بپردازد، ماند صفر می‌شود. به گمان من با این نتیجه، نظریهٔ نسبیت عام را می‌توان از نظر معرفت‌شناختی به وجهی رضایتبخش فهمید.
    این گزارش تاریخی کوتاهی از افکاری است که من در ابداع نظریهٔ نسبیت داشته‌ام.

    ( با استفاده از كتاب فيزيك و واقعيت ترجمه ي استاد محمد رضا خواجه پور)
    نقل قول نوشته اصلی توسط karimisss نمایش پست ها
    وقتی هیچ تاثیری روی ما نداره پس روی دنیا اطرافمون هم نداره پس توی جهان نیست وقتی روش تاثیری نمی زاره.پس باید روی دنیا یه تاثیری بزاره دیگه و ما شاید اون تاثیرو پیدا کنیم و اونوقت می تونیم بشناسیمش.
    شاید اینجوری!
    http://www.aparat.com/v/XnavQ من داخل این ویدیو دلیلشو دیدم خودتون ببینید بهتره توضیح نمیدم

  18. کاربر مقابل از violet20 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  19. Top | #80
    کاربر جدید

    عنوان کاربر
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    10212
    نوشته ها
    16
    تشکر
    599
    تشکر شده 43 بار در 13 ارسال

    نجوم فلسفی - فلسفه نجوم         
    به نظرم وجود به خودی خود وجود نداره و حقیقتی هم در کار نیست چون انسان ها فقط تجزیه و تحلیل میکنند و هیچوقت نمیشه حقیقتو با ذهن درک کرد . انسان ها هیچوقت ذات چیز ها رو نمیبینن بلکه اینجوری که بخوان اونو میبینن. و درباره وجودم بگم یه فیلسوفی میگفت : من فکر میکنم پس هستم! و این چیزا رو اگه سعی کنیم به نجوم ربط بدیم واقعا به جایی نمیرسیم

  20. کاربر مقابل از violet20 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 8 از 15 نخستنخست ... 456789101112 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق برای آوا استار محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد