جان هیک معتقد بود که اگر هیچ موجود درک کننده ای نباشد که واقعیت یک شیئ مثلا یک ماژیک را درک کند ، حالا این به این معناست که این ماژیک حقیقت ذاتی دارد یا ندارد ؟؟البته که دارد ولی کسی نمی تواند آن را درک کند .. اسم این ذات فی نفسه ی اشیا ( کلا موجودات ) نومن ( nomen ) است . حالا کسی که دارد این ماژیک را میبیند اگر عینک قرمز زده باشد آن را به رنگ قرمز می بیند و اگر عینک آبی زده باشد آن را به رنگ آبی میبیند یعنی برداشت ها متفاوت است . این برداشت ها فنومن است یعنی درک ما از اشیا و ما فنومن ها را درک میکنیم و نمی توانیم نومن ها را درک کنیم . و مثالی که جان هیک می آورد همان داستان معروف مولانا است ( فیل و کوران ) که بسته به اینکه به کدام قسمت از بدن فیل را لمس کرده بودند ، برداشت های متفاوتی از فیل داشتند البته جان هیک این نظریه را از امانوئل کانت گرفته بود و با توجه به این جمله که ما همه چیز را از پشت عینک ذهنمان میبینیم ، جان هیک نظر داد که هیچ کس به نومن خدا نمی رسد و نتیجه گرفت که معرفت ما به خدا متغیر است ولی واقعیت خدا یکی است یعنی مسیحیان ویهودیان و مسلمانان و بودایاین و هندو ها و...همه در حال پرستش یک خدای واحد هستند ولی برداشت آنها از خدا متفاوت است . عده ای آن را در قالب سه خدا میبینند ، عده ای خدای واحد و عده ای در قالب های بیشمار ( مثل هندو ها ) ...
پس ما به چه صورت خدا را باید بشناسیم ؟؟؟؟
جواب : باید از جان هیک پرسیده شود که آیا نومن خدا را درک کرده یا نه ؟؟اگر به نومن خدا رسیده باشد ، اشکالی که به او وارد می شود همین رد نظریه ی اوست که هیچ کس به نومن خدا نمی رسد و اشکال دوم این است که اگر چان هیک به نومن خدا رسیده باشد در حالی که تمام پیامبران به نومن خدا نرسیده بودند یعنی مقام جان هیک از پیامبران بالا تر است که هیچ کس این را قبول ندارد .خوب در این صورت جان هیک خود ، نومن خدا را درک نکرده ، پس از کجا ادعا می کند که همه ی ادیان یک خدای واحد را می پرستند ، در حالی که خود خدا را ندیده است و فقط فنومن خدا را درک کرده است !!!! در داستان مولوی قبلا کسی باچشم باز فیل را دیده بود و اگر کسی فیل را ندیده بود آنها نمی گفتند که این فیل یک ستون است بلکه میگفتند که یک ستون اینجاست ...کسی که خدای واقعی را ندیده از کجا ادعا می کند که همه یکی هستند ؟؟؟
جواب دوم : کانت ، حس و عقل را مبنای دستیابی به نومن واقعی خدا و دیگر نومن ها می دانست که منابع ادراک بشر هستند و به همین دلیل درک خدا از من و شما ساقط است ولی این پیامبران هستند که درک آنها به خدا از طریق وحی است نه حس و عقل لذا فقط پیامبران بودند که نومن خدا را درک کرده و آن را به تناسب درک انسان ها ، برای آنها بیان کردند...
پس تنها پیامبران هستند که درک کاملی از خدا دارند ولی تمام انسان ها می توانند خدا را بشناسند زیرا ما معتقدیم که همه ی افراد با فطرت پاک به دنیا می آیند ...