صفحه 6 از 15 نخستنخست ... 2345678910 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 150

موضوع: نجوم فلسفی - فلسفه نجوم

  1. Top | #1
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    شماره عضویت
    124
    نوشته ها
    164
    تشکر
    1,361
    تشکر شده 1,517 بار در 165 ارسال

    Post نجوم فلسفی - فلسفه نجوم

    در این تایپک قصد بررسیِ :

    چیستی ها ،و چرایی های متافیزیکی علم نجوم و پاسخ به پرسشهایی ماورائی آن را داریم.

    همچنین به دلایل ذهنی و مجردات عقلی بوجود آورنده این علم ، و پیشبرنده آن می پردازیم.




    ----------------------------------------------------------------
    خواهشمندم :
    گفتگو های فلسفی و اعتقادی خود را که ممکن است در تایپکهای دیگر ، بی ارتباط با موضوع آنها شکل گرفته باشد به این تایپک منتقل کنید.

    ----------------------------------------------------------------
    تذکر !
    این تایپک منحصرا به گفتوی های فلسفی با گرایش نجومی (و بر عکس : نجومی با گرایش فلسفی)، تعلق دارد.
    پس لطفا از بحث هایی که نجوم را منفّک از فلسفه (و فلسفه را منفّک از نجوم) بررسی می کند بپرهیزید.
    ----------------------------------------------------------------

    ویرایش توسط na3r : 03-03-2011 در ساعت 02:16 PM دلیل: تصحیح لینک تصویر
    امضای ایشان
    قراره بترکونم ..!


  2. Top | #51
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    شماره عضویت
    1003
    نوشته ها
    505
    تشکر
    137
    تشکر شده 3,297 بار در 484 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط solh نمایش پست ها
    گفتم شاید نظر یه انسان شک گرایی که اعتقاد داره هر چیز رو باید از فلسفه زبان شروع کرد و به این پرسش پاسخ داد که آیا پرسش میتواند مطرح شود یا نه آغاز کرد ،برایتان جالب باشد . حالا اشکالات من رو در مورد صحبتتان بخانید :

    1. کلمه ی وجود ، خود مورد تردید است ، و هنوز نمیدانیم که وجود را میتوانیم به چیزی نسبت دهیم یا نه (ساخته ی ذهن است یا نه )

    2. بزرگترین تردید زندگی من : آیا جهان خارج (هر آنچه که خارج از ذهن باشد ) وجود دارد یا نه ( درصورتی که بتوان وجود را به چیزی نسبت داد )

    3. آیا حقیقتی وجود دارد یا نه ، که به نظر من نه ، زیرا انسان ها(ذهن ) مطابق با آچه میخواهند ، حقیقت را میسازند( و بهتر است درک کنیم که ذهن تمام آنچه استدلال میکنیم را زیر محدوده ی خود دارد ، و ما با استفاده از ذهن استدلال میکنیم )

    4.قسمت اول حرفتان : مگر هر چیزی لازم است به خاطر چیزی باشد ؟( اثبات بدون استقرا )


    ادامه ی بحث بدون پاسخ گویی به سوالات بالا میسر نیست ، مگر آنکه احتمالا طرف های بحث همه در پاسخی از آنها هم اندیشه باشند .
    1- اگر در همه چیز شک کنیم در وجود نمی توانیم شک کنیم چون خود شک نشان از وجود چیزی است که شک می کند همان سخن معروف من شک می کنم پس هستم.
    اما من جور دیگه به شما عرض می کنم. ببینید فرض کنید همه اشیایی که می بینیم ساخته ذهن ما باشد و در خارج چیزی وجود نداشته باشد. حال سوال اینجاست پس چرا اشیاء مختلف و متفاوتی را می بینیم بدون آنکه ذهنیت قبلی نسبت به آنها داشته باشیم؟ این تفاوت ها ناشی از چیست؟
    بیننده که فرقی نکرده پس چرا شیئ a با شیئ bتفاوت دارد؟
    معلوم می شود این تفاوتها از درون انسان نیست بلکه ناشی از یک واقعیت خارجی است. (دقت کنید)
    2- همان پاسخ اول
    3- همان پاسخ اول. ببینید انسان هم فرزند جهان است. انسان با تمام جوانبش خواب، خیال، عقل، شعور و... جزئی از جهان است چرا باید اینها را جدا از جهان فرض کنیم. چرا باید اینها را خارج از علم تصور کنیم. همه اینها محصول واقعیتی در جهان است.
    4- اینکه چیزی برای چیز دیگری باشد یا به عبارتی نوعی هدفمندی در جهان، به وفور مشاهده می کنیم(حالا کار نداریم که علوم تجربی قادر به توجیه این مسئله باشند یا نه) بعنوان مثال شما دقت کنید در بال یک پروانه. می دانیم که پروانه با جثه ضعیفش نیازی به یک حالت دفاعی دارد. طرح و الگوی روی بال پروانه دقیقا مطابق این نیاز ساخته شده.
    حال سوال این است: این نقاشی از کجا آمده؟ آیا خود پروانه فکر کرده و به این نتیجه رسیده است که بال خود را نقاشی کند؟ آیا پروانه های دیگر این کار را انجام داده اند؟ آیا طبیعت این شعور را داشته و نیاز او را جواب داده؟ آیا خود بخود و همین طوری (بی هدف) این طرح ایجاد شده؟و هزاران سوال دیگر...
    وقتی در پدیده های جهان دقت می کنیم با یک نظمی شگفت انگیز، هدفمند، دقیق، کارشناسی شده و مهندسی شده مواجه هستیم ما اسم این کار را شعور متعالی می گذاریم. و به قول دانشمندان «تنظیم ظریف»
    حال چه کسی باید پاسخ این سوالات را بدهد؟ مطمئنا فیزیک و حتی سایر علوم پایه هم نمی توانند پاسخ دهند. رسیدن به پاسخ و تحقیق در مورد نحوه هدفمندی جهان فرا تر از آن است که علوم تجربی بخواهند اثبات کنند.

  3. 5 کاربر مقابل از smhm عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  4. Top | #52
    کاربر ممتاز
    کاربر جدید

    عنوان کاربر
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    شماره عضویت
    737
    نوشته ها
    699
    تشکر
    3,631
    تشکر شده 3,855 بار در 697 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط smhm نمایش پست ها
    1- اگر در همه چیز شک کنیم در وجود نمی توانیم شک کنیم چون خود شک نشان از وجود چیزی است که شک می کند همان سخن معروف من شک می کنم پس هستم.
    اما من جور دیگه به شما عرض می کنم. ببینید فرض کنید همه اشیایی که می بینیم ساخته ذهن ما باشد و در خارج چیزی وجود نداشته باشد. حال سوال اینجاست پس چرا اشیاء مختلف و متفاوتی را می بینیم بدون آنکه ذهنیت قبلی نسبت به آنها داشته باشیم؟ این تفاوت ها ناشی از چیست؟
    بیننده که فرقی نکرده پس چرا شیئ a با شیئ bتفاوت دارد؟
    معلوم می شود این تفاوتها از درون انسان نیست بلکه ناشی از یک واقعیت خارجی است. (دقت کنید)
    2- همان پاسخ اول
    3- همان پاسخ اول. ببینید انسان هم فرزند جهان است. انسان با تمام جوانبش خواب، خیال، عقل، شعور و... جزئی از جهان است چرا باید اینها را جدا از جهان فرض کنیم. چرا باید اینها را خارج از علم تصور کنیم. همه اینها محصول واقعیتی در جهان است.
    4- اینکه چیزی برای چیز دیگری باشد یا به عبارتی نوعی هدفمندی در جهان، به وفور مشاهده می کنیم(حالا کار نداریم که علوم تجربی قادر به توجیه این مسئله باشند یا نه) بعنوان مثال شما دقت کنید در بال یک پروانه. می دانیم که پروانه با جثه ضعیفش نیازی به یک حالت دفاعی دارد. طرح و الگوی روی بال پروانه دقیقا مطابق این نیاز ساخته شده.
    حال سوال این است: این نقاشی از کجا آمده؟ آیا خود پروانه فکر کرده و به این نتیجه رسیده است که بال خود را نقاشی کند؟ آیا پروانه های دیگر این کار را انجام داده اند؟ آیا طبیعت این شعور را داشته و نیاز او را جواب داده؟ آیا خود بخود و همین طوری (بی هدف) این طرح ایجاد شده؟و هزاران سوال دیگر...
    وقتی در پدیده های جهان دقت می کنیم با یک نظمی شگفت انگیز، هدفمند، دقیق، کارشناسی شده و مهندسی شده مواجه هستیم ما اسم این کار را شعور متعالی می گذاریم. و به قول دانشمندان «تنظیم ظریف»
    حال چه کسی باید پاسخ این سوالات را بدهد؟ مطمئنا فیزیک و حتی سایر علوم پایه هم نمی توانند پاسخ دهند. رسیدن به پاسخ و تحقیق در مورد نحوه هدفمندی جهان فرا تر از آن است که علوم تجربی بخواهند اثبات کنند.
    دقت کنبد به متن نوشته ی خودتان و بیاد بیاورید که چگونه این متن را نوشته اید . از اول شروع میکنم ، شما استدلال کردید ، درست است ؟!!
    حال آن استدلال را چه کسی هدایت میکند ، لیکن فکر کنم که هر دو اعتقاد داشته باشیم که ذهن . آیا پاسخ مسئله ی اول شما ، نمیتواند آن باشد که همه چیز در ذهن مرور میشود ؟ و یا توهم یک انسان مثالی برای نقض موضوع باشد .

    اما در بقیه ی مطالب ، من به شخصه در مورد زبان صحبت میکنم ، اگر نیک بیندیشیم که انسان واقعیت را از چه راهی پیدا میکند ( آنچه واقعین پنداشته میشود ) پاسخ آنست که اگر جهان خارجی باشد ، انسان میبیند ، استدلال میکند ، و نتیجه میگیرد ، اما پرسش اینست : چه نتیجه ای میگیرد و چگونه ؟

    که پاسخ من اینست : ذهن نتیجه میگیرد ، آنطور که میخواهد . یعنی به طور صریح طر هرآنچه ما واقعیت میپنداریم ، تنها تفصیل و تفسیر است .

    اما در مورد آخرین مطلب : گفتم که استقرا نکنید !! استقرا قرن هاست که در فلسفه و حتی علوم نوع مفیدی از استدلال به شمار نمی آید ، و یا بهتر بگوییم متزلزل است . از پاسختان متشکرم .
    امضای ایشان
    مستقبل این مجلس جز قصه ماضی نیست
    تا صبحدم محشر دی خفته به فرداها

  5. 2 کاربر مقابل از solh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  6. Top | #53
    کاربر جدید

    عنوان کاربر
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    شماره عضویت
    2859
    نوشته ها
    16
    تشکر
    124
    تشکر شده 74 بار در 15 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط smhm نمایش پست ها
    1-
    حال چه کسی باید پاسخ این سوالات را بدهد؟ مطمئنا فیزیک و حتی سایر علوم پایه هم نمی توانند پاسخ دهند. رسیدن به پاسخ و تحقیق در مورد نحوه هدفمندی جهان فرا تر از آن است که علوم تجربی بخواهند اثبات کنند.
    عزیز خدا که بیکار نیست این همه جهان هدفمند را خلق کند و طوری خلق کند که انسان نتواند خلقت آن را درک کند
    پس آیا حیات ما انسان ها بیهوده است؟ یا به قول بعضی ها انسان فقط برای ............ است و بس؟
    امضای ایشان
    به دست آهنه تفته کردن خمیر *** به از دست بر سینه پیشه امیر

  7. 3 کاربر مقابل از STAR4U عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  8. Top | #54
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    شماره عضویت
    1003
    نوشته ها
    505
    تشکر
    137
    تشکر شده 3,297 بار در 484 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط STAR4U نمایش پست ها
    عزیز خدا که بیکار نیست این همه جهان هدفمند را خلق کند و طوری خلق کند که انسان نتواند خلقت آن را درک کند
    پس آیا حیات ما انسان ها بیهوده است؟ یا به قول بعضی ها انسان فقط برای ............ است و بس؟
    من فقط گفتم علوم تجربی نمی توانند درک کنند. علم که فقط منحصر در علوم تجربی نیست.
    از طرفی شما از کجا می دانید که انسان بتواند همه جوانب خلقت را درک کند؟
    هر معمایی از خلقت که دانشمندان حل می کنند چندین معمای جدید دیگر ظاهر می شود گویا هر چه علم پیشرفت می کند مجهولاتمان بیشتر از معلوماتمان می شود!
    به نظر شما آیا روزی می رسد که دانشمندان همه چیز را در مورد خلقت بفهمند و دیگر چیزی برای تحقیق باقی نماند. (روز بیکاری دانشمندان)؟
    به نظر من جهان دارای حقیقتی بسیار هوشمند، هدفمند و حکیمانه می باشد اما اینقدرها هم ساده نیست که هر کسی بتواند آنرا درک کند. انسان هم فقط می تواند به نوبه خودش به بخشی از این معرفت که به سعادت خودش مربوط می شود دست یابد نه بیشتر.
    سهراب سپهری هم در این زمینه زیبا سروده:
    کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
    کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم.

  9. 6 کاربر مقابل از smhm عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  10. Top | #55
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    شماره عضویت
    1003
    نوشته ها
    505
    تشکر
    137
    تشکر شده 3,297 بار در 484 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط solh نمایش پست ها
    دقت کنبد به متن نوشته ی خودتان و بیاد بیاورید که چگونه این متن را نوشته اید . از اول شروع میکنم ، شما استدلال کردید ، درست است ؟!!
    حال آن استدلال را چه کسی هدایت میکند ، لیکن فکر کنم که هر دو اعتقاد داشته باشیم که ذهن . آیا پاسخ مسئله ی اول شما ، نمیتواند آن باشد که همه چیز در ذهن مرور میشود ؟ و یا توهم یک انسان مثالی برای نقض موضوع باشد .

    اما در بقیه ی مطالب ، من به شخصه در مورد زبان صحبت میکنم ، اگر نیک بیندیشیم که انسان واقعیت را از چه راهی پیدا میکند ( آنچه واقعین پنداشته میشود ) پاسخ آنست که اگر جهان خارجی باشد ، انسان میبیند ، استدلال میکند ، و نتیجه میگیرد ، اما پرسش اینست : چه نتیجه ای میگیرد و چگونه ؟

    که پاسخ من اینست : ذهن نتیجه میگیرد ، آنطور که میخواهد . یعنی به طور صریح طر هرآنچه ما واقعیت میپنداریم ، تنها تفصیل و تفسیر است .

    اما در مورد آخرین مطلب : گفتم که استقرا نکنید !! استقرا قرن هاست که در فلسفه و حتی علوم نوع مفیدی از استدلال به شمار نمی آید ، و یا بهتر بگوییم متزلزل است . از پاسختان متشکرم .
    پس قبول کردید که واقعیتی هست اما تفسیر و برداشت ما از واقعیت ممکن است تنها زاییده ذهن باشد و بس.
    خوب این حرف را بنده هم قبول دارم.
    همه دانسته های ما از واقعیات حاصل مشاهدات ماست. مشاهده هم که معلوم است ناقص است یعنی ما با چشم خیلی چیزها و خیلی از طول موج ها را نمی توانیم ببینیم. حتی دستگاه های آشکارساز هم محدودیت دارند و یا حتی ممکن است چیزهایی غیر از امواج الکترومغناطیسی هم از مواد خارج گردد که تاکنون هزگز آنها را ندیده ایم.
    پس تصویری که ما از اشیاء پیرامون خود داریم زاییده ذهن است و واقعیت ممکن است کاملا متفاوت با آن چیزی که ظاهرا می بینیم باشد.

  11. 2 کاربر مقابل از smhm عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  12. Top | #56
    کاربر ممتاز
    کاربر جدید

    عنوان کاربر
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    شماره عضویت
    737
    نوشته ها
    699
    تشکر
    3,631
    تشکر شده 3,855 بار در 697 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط smhm نمایش پست ها
    پس قبول کردید که واقعیتی هست اما تفسیر و برداشت ما از واقعیت ممکن است تنها زاییده ذهن باشد و بس.
    خوب این حرف را بنده هم قبول دارم.
    همه دانسته های ما از واقعیات حاصل مشاهدات ماست. مشاهده هم که معلوم است ناقص است یعنی ما با چشم خیلی چیزها و خیلی از طول موج ها را نمی توانیم ببینیم. حتی دستگاه های آشکارساز هم محدودیت دارند و یا حتی ممکن است چیزهایی غیر از امواج الکترومغناطیسی هم از مواد خارج گردد که تاکنون هزگز آنها را ندیده ایم.
    پس تصویری که ما از اشیاء پیرامون خود داریم زاییده ذهن است و واقعیت ممکن است کاملا متفاوت با آن چیزی که ظاهرا می بینیم باشد.
    از این موضوع خوشحالم که در مورد آخر به ابتدای اندیشه من رسیدید . ولی در آغاز آنچه گفتبد دقیقا مقصود من نیست ، متاسفانه گاها به دلیل کمبود واژه ها در بیان اندیشه ها تفکرات متفاوتی برداشت میشود .

    نظر من هم سو با نیچه چنین است : آنچه واقعیت میپنداریم (و نه تعریف واقعیت از دیدگاه مطلق زبان ) تنها تفسیر است .

    حالا نگاه کنید ، از کجا اطمینان میابید ، که ذهن فریبتان نداده است و آنچه به نفع وی بوده را برداشت نکرده است ؟ یا بهتر بگویم ذهن هم مانند بدن ابزار هایی برای دفاع کردن از خود دارد ، از کجا میدانید که تفکرات شما و آنچه واقعیت میپندارید ، تحت تاثیر آن شکل نگرفته است ، برای مثال من اینگونه فکر میکنم ، که موضوع اختیار از چنین مواردی است ، و ذهن برای این که نمی خواهد خود را در اوضاع به ظاهر مشوش جبر ببیند ، خود را آزاد میپندارد . و آن انسان به خاطر واکنش های دفاعی ذهن به این موضوع اعتقاد دارد که انسان اختیار دارد ، و میترسد . ( البته موضوع بحث این نیست و تنها مثالی بود )

    حال موضوع اساسی آنست که من دقیقا به آن اعتقاد دارم که ذهن آنچه را برداشت میکند که میخواهد و از آن مستقیما برداشت میکنم که واقعیت مطلق و جدا از ذهن نمیتواند مورد بحث قرار گیرد ، و از آن جا دقیقا جهان خارج را که بر پایه ی آنچه حقیقت میشماریم استوار است را مورد تردید قرار میدهم .( متاسفانه در فلسفه زبان نوشتن عقاید بسیار دشوار مینماید و اینکه احساس آدمی در جریان نمیاید ، گفتن عقاید را بسیار دشوار میسازد . )

    و نکته مهم : شما به آن اعتقاد دارید ، که واقعیتی هست ، ولی دریافت ما از آن کامل نیست و نمیتواند کامل باشد ؟
    (اگر چنین است ، گزاره ی واقعیتی هست را تشریح کنید )
    و من اعتقاد دارم که واقعیت مطلقی نیست . 
    امضای ایشان
    مستقبل این مجلس جز قصه ماضی نیست
    تا صبحدم محشر دی خفته به فرداها

  13. 3 کاربر مقابل از solh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  14. Top | #57
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    شماره عضویت
    1003
    نوشته ها
    505
    تشکر
    137
    تشکر شده 3,297 بار در 484 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط solh نمایش پست ها
    و نکته مهم : شما به آن اعتقاد دارید ، که واقعیتی هست ، ولی دریافت ما از آن کامل نیست و نمیتواند کامل باشد ؟
    (اگر چنین است ، گزاره ی واقعیتی هست را تشریح کنید )
    و من اعتقاد دارم که واقعیت مطلقی نیست .
    اگر بگوییم واقعیتی نیست پس باید بگوییم انسانی هم نیست. اختیار هم نیست. جبر هم نیست. عقل هم نیست. توهم هم نیست. و به همین ترتیب همه چیز نیست می شود.
    در اینصورت تمام گزاره ها مفهوم خود را از دست می دهند علم، انسان، زندگی، ... و هیچ جایی برای بحث باقی نمی ماند. هدف شما از شرکت در بحث چیست؟ دانستن؟ دانستن چیست؟ اصلا شما وجود دارید که بخواهید بدانید؟

    باز هم می گویم اگر در همه چیز شک کنیم در وجود (مطلق هستی) نمی توانیم شک کنیم.

    از طرفی اینکه گفتید ذهن به نفع خودش تفسیر می کند پس در مورد ترس، عذاب وجدان، غم ... چه پاسخی می دهید آیا اینها به نفع ذهن است. اگر قرار بود ذهن به نفع خود قضاوت کند همیشه باید خوشحال و آسوده باشیم چرا گاهی با دیدن بعضی اشیاء ناراحت و غمگین می شویم و با دیدن بعضی دیگر خوشحال؟ چگونه می توان گفت ذهن به نفع خود تفسیر می کند؟ ذهن از اینکار چه نفعی می برد؟
    باز هم همان حرف اول را می گویم: این تفاوت ها ناشی از چیست؟ مطمئنا از ذهن، توهم و یا هرچیز درونی نیست.
    در ثانی: به فرض هم که ذهن از این تفاسیر خود نفع ببرد. به نظر شما آیا این منفعت یک منفعت واقعی است یا کاذب؟

    ثالثا: این همه انسان با رنگ ها و زبان های مختلف چگونه است که در ذهن و نتایج ذهنی مشترکند و تفاوتی ندارند؟ اگر قرار بود هر کسی دچار توهمات خودش باشد پس هیچگاه دانشمندان نمی توانستند به نقطه مشترکی برسند. و اساسا چارچوب تفکر و تحقیق دچار هرج و مرج و بی هویتی بود.

  15. 4 کاربر مقابل از smhm عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  16. Top | #58
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    شماره عضویت
    2917
    نوشته ها
    64
    تشکر
    106
    تشکر شده 271 بار در 64 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط smhm نمایش پست ها
    من فقط گفتم علوم تجربی نمی توانند درک کنند. علم که فقط منحصر در علوم تجربی نیست.
    از طرفی شما از کجا می دانید که انسان بتواند همه جوانب خلقت را درک کند؟
    هر معمایی از خلقت که دانشمندان حل می کنند چندین معمای جدید دیگر ظاهر می شود گویا هر چه علم پیشرفت می کند مجهولاتمان بیشتر از معلوماتمان می شود!
    به نظر شما آیا روزی می رسد که دانشمندان همه چیز را در مورد خلقت بفهمند و دیگر چیزی برای تحقیق باقی نماند. (روز بیکاری دانشمندان)؟
    به نظر من جهان دارای حقیقتی بسیار هوشمند، هدفمند و حکیمانه می باشد اما اینقدرها هم ساده نیست که هر کسی بتواند آنرا درک کند. انسان هم فقط می تواند به نوبه خودش به بخشی از این معرفت که به سعادت خودش مربوط می شود دست یابد نه بیشتر.
    سهراب سپهری هم در این زمینه زیبا سروده:
    کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
    کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم.
    ببینید،چند تا اصول موضوعه بیان میکنم بعد نتیجه گیری میکنیم : (از کلمات اشتباه کس و کجا استفاده کردم چون معادلی براشون در خارج از فضا و زمان پیدا نکردم)
    1:جهان ما دارای 4 بعد (با صرف نظر از ابعاد دیگر) فصا و زمان است
    2:ما برای اینکه به بخواهیم همه چیز را در مورد خلقت بدانیم باید بفهمیم که چه کس و کجا،جهان را افریده است
    3:در صورتی کسی میتواند فضا و زمان را خلق کند که خودش در بند فضا و زمان نباشد یعنی در جایی باشد که فضا و زمان بر انجا حاکم نباشد
    4:انسان مادی است و محدود شده به فضا و زمان
    بنابراین،(طبق 2 و 3)برای شناختن ان کس،باید به خارج از فضا و زمان سیر کنیم ولی(طبق 4) نمیتونیم این کار را بکنیم.پس نمیتوانیم
    امضای ایشان
    تعداد سلول های مغز شما با تعداد ستاره ها قابل مقایسه است...........
    ........... بزرگ فکر کنید

  17. 4 کاربر مقابل از poorya pvp عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  18. Top | #59
    کاربر جدید

    عنوان کاربر
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    شماره عضویت
    2859
    نوشته ها
    16
    تشکر
    124
    تشکر شده 74 بار در 15 ارسال

    سلام دوستان خوب من

    اینکه ما داریم درباره شناخت جهان در این ابعاد بسیار بزرگ حرف میزنیم همش به خاطر بیشرفت سریع و خارق العاده علم در این دو قرن پیش هستش
    همون علوم تجربی پس این علوم را دست کم نگیرید

    و اما در مورد 4 بعد فضا و زمان اولا اینکه چهار بعد است یا نه هنوز علوم تجربی اون را تایید نکردند
    و ببین اگه بین تمام جهان ها ارتباطی باشه مطمئن باش علوم تجربی به آن پی میبره و از آن برای انتقال استفاده میکنه
    و اگر نه که اصلا کشف نمیشه که بخواهند در موردش بحث کنند

    اگر شما عزیزان به این جهان های مخفی اعتقاد دارید بحث شما تا ابد ادامه خواهد داشت و نتیجه قابل قبول نمیگیرید
    امضای ایشان
    به دست آهنه تفته کردن خمیر *** به از دست بر سینه پیشه امیر

  19. کاربر مقابل از STAR4U عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  20. Top | #60
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    شماره عضویت
    1884
    نوشته ها
    88
    تشکر
    6,777
    تشکر شده 566 بار در 88 ارسال

    نجوم فلسفی - فلسفه نجوم         
    سلام .من تا یه جایی بحث را دنبال کردم و راجع به مطلق و نسبی بودن واقعیت چیزی به ذهنم رسید که دوست دارم با شما در میون بزارم و میخواهم از اعتقاد جان هیک که از فیلسوفانی بود که با شدت به پرورالیسم دینی اعتقاد داشت مثالی براتون بزنم : خیلی طولانی شد ولی به نظرم جالبه...و خیلی واضح و روشن ...
    جان هیک معتقد بود که اگر هیچ موجود درک کننده ای نباشد که واقعیت یک شیئ مثلا یک ماژیک را درک کند ، حالا این به این معناست که این ماژیک حقیقت ذاتی دارد یا ندارد ؟؟البته که دارد ولی کسی نمی تواند آن را درک کند .. اسم این ذات فی نفسه ی اشیا ( کلا موجودات ) نومن ( nomen ) است . حالا کسی که دارد این ماژیک را میبیند اگر عینک قرمز زده باشد آن را به رنگ قرمز می بیند و اگر عینک آبی زده باشد آن را به رنگ آبی میبیند یعنی برداشت ها متفاوت است . این برداشت ها فنومن است یعنی درک ما از اشیا و ما فنومن ها را درک میکنیم و نمی توانیم نومن ها را درک کنیم . و مثالی که جان هیک می آورد همان داستان معروف مولانا است ( فیل و کوران ) که بسته به اینکه به کدام قسمت از بدن فیل را لمس کرده بودند ، برداشت های متفاوتی از فیل داشتند البته جان هیک این نظریه را از امانوئل کانت گرفته بود و با توجه به این جمله که ما همه چیز را از پشت عینک ذهنمان میبینیم ، جان هیک نظر داد که هیچ کس به نومن خدا نمی رسد و نتیجه گرفت که معرفت ما به خدا متغیر است ولی واقعیت خدا یکی است یعنی مسیحیان ویهودیان و مسلمانان و بودایاین و هندو ها و...همه در حال پرستش یک خدای واحد هستند ولی برداشت آنها از خدا متفاوت است . عده ای آن را در قالب سه خدا میبینند ، عده ای خدای واحد و عده ای در قالب های بیشمار ( مثل هندو ها ) ...
    پس ما به چه صورت خدا را باید بشناسیم ؟؟؟؟
    جواب : باید از جان هیک پرسیده شود که آیا نومن خدا را درک کرده یا نه ؟؟اگر به نومن خدا رسیده باشد ، اشکالی که به او وارد می شود همین رد نظریه ی اوست که هیچ کس به نومن خدا نمی رسد و اشکال دوم این است که اگر چان هیک به نومن خدا رسیده باشد در حالی که تمام پیامبران به نومن خدا نرسیده بودند یعنی مقام جان هیک از پیامبران بالا تر است که هیچ کس این را قبول ندارد .خوب در این صورت جان هیک خود ، نومن خدا را درک نکرده ، پس از کجا ادعا می کند که همه ی ادیان یک خدای واحد را می پرستند ، در حالی که خود خدا را ندیده است و فقط فنومن خدا را درک کرده است !!!! در داستان مولوی قبلا کسی باچشم باز فیل را دیده بود و اگر کسی فیل را ندیده بود آنها نمی گفتند که این فیل یک ستون است بلکه میگفتند که یک ستون اینجاست ...کسی که خدای واقعی را ندیده از کجا ادعا می کند که همه یکی هستند ؟؟؟
    جواب دوم : کانت ، حس و عقل را مبنای دستیابی به نومن واقعی خدا و دیگر نومن ها می دانست که منابع ادراک بشر هستند و به همین دلیل درک خدا از من و شما ساقط است ولی این پیامبران هستند که درک آنها به خدا از طریق وحی است نه حس و عقل لذا فقط پیامبران بودند که نومن خدا را درک کرده و آن را به تناسب درک انسان ها ، برای آنها بیان کردند...
    پس تنها پیامبران هستند که درک کاملی از خدا دارند ولی تمام انسان ها می توانند خدا را بشناسند زیرا ما معتقدیم که همه ی افراد با فطرت پاک به دنیا می آیند ...
    امضای ایشان
    درست ..

    همانجایی که دیگر راهی نیست ،

    رهایی آغاز می شود
    ...

  21. 4 کاربر مقابل از af.skylover عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


صفحه 6 از 15 نخستنخست ... 2345678910 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق برای آوا استار محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد