یه سوالی سالها تو ذهنم بود، الان فک کننم میتونم بپرسم.
سوالم رو به صورت جوابی در سوال شما میگم!
فرض کنید که هیچ چیز خارجی وجود نداره و فقط ذهن من وجود داره که اون همه چیز رو برای خودش می سازه (توهم میکنه). اونوقت توی دنیای ذهن من آدم های دیگه ای وجود دارن که توی دنیای واقعی نیستند(امیدوارم تفاوت دنیای واقعی و ذهنی کاملا محسوس باشه) و اون مربی ای که میاد کار من در پیدا کردن جرم x تو صورت فلکی y رو تایید می کنه هم در واقع ساخته ی ذهنی من هست! پس از نظر من اصلا آدم های متفاوتی وجود ندارند که بخوایم دربارشون صحبت کنیم!!! مثلا جناب berjis93:
شما از کجا میدونید که من اون عکس رو یه اقیانوس نمی بینم؟؟؟؟
خودم بهتون گفتم؟
کی؟
fatemeh.zar یکی از کاربران آوا استار که یک شبکه از دنیای مجازی است و دنیای مجازی بخشی از دنیای شما است. اما چه دنیایی؟ همان دنیایی که ذهنتان آن را ساخته. شما در ذهنتان می خوابید، بیدار می شوید، غذا می خورید، درس میخوانید و در آوا استار با من صحبت می کنید!!! من هم بخشی از توهمات شما هستم! پس اگه من به شما بگم اون تصویر رو اقیانوس نمی بینم در واقع توهمتون بهتون گفته.(و یا بطور دقیقتر ذهنتون) شما از این که من و شما تصویر آواتارتون رو یک چیز می بینیم نتیجه گرفتید که حقیقت وجود داره اما در واقع قبل از هرچیز فرض کردید که من و شما مستقل از هم در دنیای خارجی(یا واقعی که من فرقی بینشون نمیذارم) وجود داریم. خب شما شاید بتوانید وجود خود را اثبات کنید با این استدلال که من می اندیشم پس هستم. اما درباره ی من چه؟ آیا من مستقل از شما و تفکرات و ساخته های ذهنی تان وجود دارم؟ چطور میخواهید اثبات کنید؟ وقتی تنها ابزارتان استدلال است و لازمه ی استدلال استفاده از ذهن و ذهن همان فریبنده ی مخوف!!!؟
حال اگر شما ثابت کردید من وجود خارجی دارم! چطور میخواهید مستقیم (بدون کمک گرفتن از ذهن؛ فریبنده ی مخوف)با من ارتباط برقرار کنید تا ببینید آیا من هم تصویر آواتارتان را همان می بینم که شما می بینید یا نه؟
ممنون میشم یکی به سوالام جواب بده!