ماهم با اقتدار این تاپیک رو دوباره ایجاد می کنیم تا جایی باشد برای بحثهای فیزیکی که ربطی به نجوم ندارد!:blink:
نمایش نسخه قابل چاپ
ماهم با اقتدار این تاپیک رو دوباره ایجاد می کنیم تا جایی باشد برای بحثهای فیزیکی که ربطی به نجوم ندارد!:blink:
در کوانتم مسئله ای وجود داره به اسم فروریزش تابع ِ موج به وسیله ی خود آگاهی! سیستم ِ کوانتمی برهم نهی احتمالی از حالتهای مختلف کوانتمیه. یعنی یک سیستم کوانتمی ممکنه 10 حالت با احتمالهای متفاوت داشته باشه و وقتی ما تنها اطلاعاتی که از این سیستم داریم همین احتمالها باشه، واقعیت ِ این سیستم فیزیکی، مجموعه ی این حالتها است. حالا بعد از این قضایا ما که مشاهده می کنیم فقط یکی از 10 حالت رو می بینیم! در نتیجه واقعیت ِ فیزیکی ِ سیستم به جای بر هم نهی این حالات تبدیل می شه به فقط یکی از 10 حالت. نکته چیه؟ نکته دقیقا اینه که سیستم ِ کوانتمی می فهمه که مشاهده شده! در واقع مشاهده شدن به تنهایی کافی نیست! سیستم ِ کوانتمی دقیقا میفهمه که مشاهده گر فهمیده یا نه! در واقع خود آگاهی ما تو سیستم ِ کوانتمی تاثیر می گذاره! نه به این صورت که مثلا فوتونی آزاد شده، دقیقا به هر راهی که خود آگاهی ما حاصل بشه سیستم ِ کوانتمی می فهمه!
مثال ِ گربه ی شیرودینگر در این باب راه گشاست!
آقای احسان با تشکر از مطالبتون میتونید در مورد کامپیوترهای کوانتومی هم توضیحاتی بدید.
در مجلات و خبرگزاریها کمی در این زمینه مطالعه داشتم ولی دقیقا" کارکرد این کامپیوترها و اجزای سازنده ان برام مهمه.ممنون.
یه کتابی هست در این باب که من هنوز خودم کامل نخوندمش ولی محشره: برنامه ریزی عالم تآلیف seth lloyd که استاد دانشگاه MIT هستش. خیلی کتاب محشریه!
یه چیزی که خیلی خیلی برام بده در مورد همین رشته فیزیک و اینا
هر کسی رو می بینم و ازم می پرسن(حتی امشب دبیر فیزیک رو دیدم و صحبت کردم) چه رشته ی می خوای بری و اینا بعد میگم فیزیک! میگن فیزیک هم رشته اس!!! اینده نداره!! جایگاه و موقعیت شغلی خوبی نداره!! نمی دونم اینکه میگن اخرش چیکاره میشی و ...!!! میگم دوست دارم بخونم اینده اش هم هر چی باشه بهتر از هیچیه!!! میشد برم رشته های پرطرفدار(منظورم پول ساز) دیگه مثله عمران و مکانیک و ...(البته منظورم کسانی بود که به خاطر موقعیت شغلی خوب میرن این رشت ها نه همه) ولی خب این یعنی پا روی علاقه گذاشتن! هر چقدر هم توضیح بدی میگن رشته ی سخت و به درد نخوریه!!! موندم چرا!!! خب همین دلسردی و همین چیزهای که اینا میگنه که این رشته توی کشور وضعیتش به نسبت جالب نیست!!! اگه توی این رشته بتونی فعالیت کنی و افتخار کسب کنی(واسه علاقه مندان) مطمئنن هم میشه درامد داشت!! دیگه تهش معلمی دبیرستانه دیگه که اونم بازم از خیلی رشته ها بهتره!!
از دوستان خواهش میکنم دیگه کسی رو دیدید رفته فیزیک نگید چرا فیزیک؟!
یه دو سه سالی میشه که من هر وقت ازم پرسیده شده که می خوای رشته چی بری میگم فیزیک از پیر و جوون گفتن که این طوریه این رشته و به همه هم یه جواب دادم! دیگه کلافه کننده اس بخوام بازم بگم که چرا فیزیک!!!
از دوستان علاقه مند به فیزیک دلایل خودشون رو بگن که ما بگیم به این افراد!!! شاید شاید قانع شدن!!!
ولی به نظر من رشته ای بسیار خوب و عالی است.شاید تا چند سال پیش خود فیزیک به تنهائی رشته ای سخت به حساب میومد ولی در دنیای امروزی که رو به رشد و متکی به فیزیکه اینطور نیست.
من در جمعی بودم و شخصی میگفت پسرم فیزیک هسته ای میخونه و قراره بعد از فوق لیسانس به انگلیس بره برای ادامه تحصیل.و عکس العمل بقیه افراد حاضر در جمع که چند تا پیرمرد هم بودند خیلی جالب
بود و به ناگهان از تاسیسات هسته ای ایران و دزدیدن پسرش در خارج و غیره... سر درآوردیم.
امروزه و به خاطر مسائل اتمی و اشاعه نجوم و غیره ... تا حدود زیادی نظر مردم نسبت به این رشته بهتر شده.ولی از حق نگذریم سخت و مردافکنه!!!
راستش من هم مطلب ِ زیادی در این مورد نمی دونم ولی این لینک از ویکی پدیاست که شاید براتون مفید باشه.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%...88%D9%85%DB%8C
ووووووووووووووووووووووووو وووووو اين جملتون جاي تامل داشت::::::::::::::::::::::::
يعني چي تهش معلمي دبيرستانه؟؟؟؟؟؟؟؟ يعني آخرش بي ارزشترينش ميشه معلمي دبيرستان؟؟ با اجازتون بنده با رتبه خوبي كه اورده بودم ميشد برق و عمراني كه ميگيد هم قبول شم اما فيزيك گرايش "دبيري" رو انتخاب كردم تا معلم بشم!!!!!!!!!! پس تهش معلمي نيست جناب!اي خدا كمتر از سه ماه ديگه ميرم شغلِ ته!!!!!!!!!!!
توضيحات::: من دوست ندارم كه از خودم و يا رشتم تعريف كنم ايني كه گفتم مجبور شدم تا از طرف همه معلما بگم :
پس ببخشيد كه اينجا مينويسم: اما خواستم بدونيد كه معلمي در ته نيست و همه هم بدووووووووووووووووووووونن د.
همين!===== معلم شمع نيست كه فقط بسوزد! معلم مي سوزد تا بسازد!
با تكشرات فراوان.
من نگفتم معلمی بده(چون بده تهِ) و اصلا هم نمی گم و اصلا هم نیست که بگم!!! اینو به اون افرادی گفتم که میگن فیزیک اینده ای نداره!!! منم گفتم تهش معلم دبیرستان میشی!!!و تازه اخرش هم گفتم که از خیلی رشته ها هم بهتره!!!:have%20a%20nice%20dمن فقط جدا از بعد معنوی به این افراد ضد فیزیک گفتم!!
فکر کنم تا حالا نشده به هرجا برسی و بهت بگن چرا فیزیک اون موقع می فهمید که چی باید گفت! معذرت میخوام از دوستانی که ناخواسته فکر کردن توهینی بهشون شده!!!:you seem to be seri
با عرض سلام و تشکر
بنده فیزیک خواندم و از این بابت هم بسیار خرسند هستم ، با من هم مثل شما بسیاری از این قبیل صحبت ها را داشته اند ولی از آنجایی که به نظر بنده اگر انسان به دنبال چیزی که علاقه دارد برود قطعا احساس رضایت خواهد داشت چرا که ممکن است کسی بر حسب موقعیت یا به هر عنوان دیگری مثلا وارد کاری یا رشته ای شود و حتی سعی کند علاقه هم ایجاد کند و در نزد سایرین فرد موفقی هم باشد ولی با همه این اوصاف در درون خودش احساس کاملا رضایتمندی ای ندارد و به نظر بنده چنین فردی خوشبخت نیست چرا که انسان خوشبخت کسی است که در وهله اول نزد خودش احساس شعف و موفقیت و کامیابی داشته باشد .
افرادی که به من می گویند که به نظر شما که فیزیک خوانده اید اگر فرزندمان فیزیک بخواند آینده ای دارد یا نه ؟ من در پاسخ این افراد می گویم : هر کسی در هر رشته ای می تواند موفق باشد و آینده ی درخشانی داشته باشد و تنها به این شرط که خلاقیت ، پشتکار و اراده قوی داشته باشد .
من به نوبه خودم قبل از دانشگاه به فیزیک بسیار علاقمند بودم و اکنون که در انتهای کارشناسی ام هستم ، علاقه ام بیش از پیش شده است .
امیدوارم موفق و سربلند باشید
آزمایش ِ ذهنی ِ گربه ی شیرودینگر بسیار جالب ِ توجه است. الکترون خاصیتی دارد به نام ِ اسپین که این مقدار (اسپین) به احتمال ِ 50 درصد مثبت است و به احتمال 50 درصد منفی. فرض کنید گربه ای را درون ِ یک جعبه قرار داده ایم که کاملا در بسته است و هیچ صدا و تصویر و ماده ای از درون ِ جعبه به بیرون نمی رود تنها راه ِ ارتباطی ِ این جعبه با دنیای بیرون یک آشکارگر ِ اسپین است که این آشکارساز به یک بسته ی محتوی ِ گازی بسیار سمی وصل است. اگر اسپین ِ الکترونی که به سمت ِ آشکار ساز می فرستیم مثبت باشد، آشکار ساز در ِ بسته ی گاز ِ سمی را باز می کند و گربه میمیرد!!!!! اگر اسپین ِ ذره منفی باشد گربه زنده می ماند!
حال الکترون را می فرستیم.تجربه ی ما از زندگی می گوید که از نظر احتمالاتی گربه به احتمال ِ 50 درصد کامل زنده است یا به احتمال ِ 50 درصد کامل مرده است! اما نقطه نظر کوانتمی این حالت عجیب است:
گربه برهم نهی از حالت ِ مرده و زنده است! یعنی گربه هم مرده است و هم زنده! نه این که 50 درصد سلول هایش مرده باشد و 50 درصد دیگر زنده بلکه دقیقا هم کاملا مرده است و هم کاملا زنده! روی هم قرار گرفتن ِ زنده بودن و مرده بودن گربه یک حالت کوانتمی و در واقع واقعیت ِ فیزیکی سیستم است!
حال بیایید در ِ جعبه را باز کنیم: یا می بینیم که گربه مرده است یا می بینیم که گربه زنده است! یعنی نمی توانیم مشاهده کنیم که گربه هم زنده است و هم مرده و فقط یکی از حالات را مشاهده می کنیم به اصطلاح این برهم نهی ِ مرده-زنده بودن فقط به یکی از دو حالت ِ مرده بودن یا زنده بودن فرو رویزش می کند! اما چه چیزی باعث ِ فرو ریزش می شود؟ آگاهی ِ ما از درون ِ جعبه!!!!!!!!! آگاهی ما از درون ِ جعبه واقعیت ِ فیزیکی سیستم را تغییر میدهد! ولی چگونه؟ چگونه سیستم می فهمد که ما فهمیدیم!
شاید بگویید سیستم هم مارا مشاهده کرده ولی به فرض ِ مشاهده کردن ِ ما از کجا فهمیده که فهمیده ایم! نکته این است که حتی اگر ما را مشاهده نکند و ما مثلا از بوی ِ درون ِ جعبه بفهمیم که گربه مرده باز هم واقعیت سیستم تغییر می کند! در واقع مهم آگاهی است نه راه ِ حصول ِ آن!
از چند تا از دوستان شنيدم كه نظريه پادماده و جهان پادماده كه ديراك به تصوير كشيد جوابي بوده به همين گربه شرودينگر ... ميشه اگه ممكنه ربط اين دو تا رو هم توضيح بديد (البته ممنون ميشم اگه شبيه پست قبلي تون نثرش ساده باشه!)
اين رو تو يك كتاب در مورد پايستگي انرژي خوندم ... يعني هنوز شكي در مورد پايستگي انرژي وجود داره؟ ... اين قانون كه تا حالا از خيلي آزمايش ها و مشاهدات (مثل وجود نوترينو) سر بلند بيرون اومده ... ميشه توضيح بديد؟! من جايي رو بد متوجه شدم؟نقل قول:
... برخي از اين انتقاد مي كنند و معتقدند درستي آن فقط به اين دليل حفظ ميشود كه دانشمندان انرژي جديدي ، يعني انرژي شيميايي رو از خودشان اختراع كرده اند كه جلوي نقض آشكار اين قانون بگيرند. البته دليل موجهي براي وجود اين انرژي وجود دارد : كبريتي را روشن كنيد ، مقداري زيادي انرژي به صورت گرما و نور توليد مي شود . فيزيكدانان مدام علت توليد اين انژري را توضيح ميدهند و تاكيد مي كنند كه چوب كبريت و سر آن انباشته از انرژي شيميايي است، كه انتظار تبديل شدن به انواع انرژي هاي آشكار تر را مي كشند . لازم به توضيح نيست كه انرژي شيميايي به گونه اي تعيين مي شود كه محاسبات درست از آب در بيايند . به بيان ديگر جمع كل انرژي پيش و پس از اشتعال با هم برابر ميشود. ...
يك سوال ديگه ... قانون صفرم ترموديناميك بعد از قانون دوم و سوم تعريف شد؟
(لطفا يك جوابي بديد!!)
شک که والا در بدیهی ترین اصول هم ملت شک می کنند ولیییییییییییییییییییییی
در مورد انرژی شیمیایی واقعا کم لطفی هستش که این جوری راجع بهش قضاوت بشه! دقت کنید منشا این انرژی شیمیایی پیوند های الکترو مغناطیسی هستش! یعنی چیزی که کاملا شناخته شده هستش نه یک چیز ناشناخته! این کتاب احتمالا قدیمی هستش! (عهد بوق!) ولی در نسبیت واقعا چنین چیزی (پایستگی انرژی) فقط و فقط مبنای شهودی داره یعنی معادلات پیش بینی نمی کردند و فقط از آزمایش فهمیدند که این پایسته است ( و البته انرژی رو طوری تعریف کردند که پایسته بمونه!)
در مورد قوانین ترمودینامیک هم اتفاقا خیلی جالبه اولین قانونی که ملت باهاش آشنا بودند قانون دوم بود! بعد قانون اول ولی قانون سوم و صفرم بعدا ایجاد شدند و قانون صفرم به این دلیل صفرم شد چون بنیادی تر بود و تعریف ِ دما رو شامل میشد.
یک نقطه ی خیلی کوچیک در فضا در نظر بگیرید (کوچکترین نقطه ی ممکنه) انرژی این نقطه بنا به کوانتم نباید صفر باشه بلکه باید یک مقدار ِ پایه داشته باشه که بستگی به شرایط مرزی داره و صفر هم نیست!!!!! حالا اگر تک تک ِ این نقاط ِ بی نهایت کوچک رو در یک فضا کنار هم قرار بدیم به تعداد بینهایت نقطه هر کدوم با یک انرژی غیر صفر میرسیم که نهایتا این نتیجه رو میده که..................
که..............
ها .....بگید!
.
.
.
.
در یک حجم ِ بسته ی غیر ِ صفر انرژی ِ بینهایت وجود داره!!!!!! یعنی چگالی انرژی ِ جهان بینهایته
این موضوع آشکارا با اون چه که در جهان مشاهده شده در تناقضه هم اکنون ریاضی-فیزیک دانها در حال تلاش برای حل ِ این تناقض ها و رفع این بینهایت ها هستند گویا با جهان های موازی و این ها میشه یه جوری وصله پینه اش زد.
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــ
چیه چرا این جوری نیگام می کنی؟ ساعت هفت صبحی که شب زنده دار بودم چرا پست ِ فیزیک محض میزارم؟!؟
خوابم نمیاد خوب چی کار کنم؟! خوبه برم معتاد بشم؟!
والا!
من تو پست قبلي ام گفتم كه كشف نوترينو نتيجه ثبات انرژي است ... ديروز يك جايي بودم (بماند!) داشتم فكر مي كردم ! ... يادم اومد تو ذرات بنيادي گريفيتس خونده بودم كه نوترينو حاصل ثبات تكانه است ... مي خواستم ويرايش كنم امكانش نبود! بابت اشتباه ببخشيد (البته هنوز مطمئن نيستم شايد همين يكي اشتباه باشه تا مهر به گريفيتس دسترسي ندارم!!)
پست شما اشتباه نیست!!!!!!!!!!!!! خوشحال باشید!!!
این لینک رو ببینید:
نوترینو
يعني چي واقعا !
شونصد شال پيش تونستن از طريق تغيير دما به اين كمي بفهمن نوترينو وجود داره و يك ديوانه نوتريتو رو پيش بيني كرد(منظور از ديوانه پائولي است !! اون هايي كه زندگي نامه پائولي رو نخوندن به اين موضوع توجه كنند كه همه نوابغ به نوعي ديوانه اند !(از اديسون گرفته كه اسم خودش رو فراموش كرد تا نپوشيدن جوراب توسط اينشتين!!) ... اون هايي هم كه زندگي نامه اش رو خوندن مي دونن منطورم چيه!!) و يك جاني براش اسم انتخاب كنه (منظور فرمي است ... همه دانشمندايي كه مستقيم و غير مستقيم در پروژه منهتن بودند جاني محسوب ميشن!! چه برسه به فرمي كه كلا ايتاليايي و بدنيا نيومده اسمش تو ليست مافيا ثبت شده !)
بعد از اين همه سال و اين همه سيكلوترون و سينكروترون ساختن هنوز نمي تونن جرم دقيقش رو تعيين كنند ... اين همه فيزيك دان نشستن تو سرن فقط اتم مي كوبونن به هم ديگه(حيف اون اتم هاي طلا كه داره حروم ميشه!) هر چند وقت يك مطلب ميگذارن رو سايت كه احتمالا ذره هيگز پيدا شد و بعد چند ماه بعد تا خبر بعدي ... حالا خوبه نوترينو نخود هر آش و از بد انسان گرفته كه باسرعت 400 تا در ثانيه تا خورشيد با سرعت 2 با 38 تا صفر جلوش در ثانيه ! دارن توليدش مي كنند ... يعني چي واقعا !
اگه از شوخي بگذريم !! چرا وقتي مي تونن تغيير انرژي رو متوجه بشن نمي تونن جرم رو اندازه بگيرن ... E=mC^2 انيشتين واسه همين روز هاست ديگه؟
به يك مشكل فلسفي ترمولوژي ( همون كسموديناميك ... علم آميخته كيهانشناسي و ترموديناميك!!) بر خوردم كه ممنون ميشم حلش كنيد
چيزي كه بديهي اينه كه اگه حجم يك سيستم افزايش پيدا كنه آنتروپي سيستم افزايش پيدا مي كنه ... از طرفي اگه دما كاهش پيدا كنه آنتروپي كاهش پيدا مي كنه ... جهان ما داره منبسط ميشه و دماش هم داره كم ميشه ... از اونجايي كه طبق قانون سوم ترموديناميك انتروپي جهان داره زياد ميشه پس در جهان ما عامل انبساط بر دما برتري داره
سوال من اينه كه آيا ممكنه جهاني در حال انباساط وجود داشته باشه كه عامل كاهش دما بر عامل انبساط غلبه پيدا كنه و به عبارت ديگه قانونه سوم ترموديناميك در آن جهان بر عكس باشه؟ ... (ممنون ميشم كه اشتباهي در نتيجه گيري هام وجود داره بگيد!)
کم شدن دمای جهان همیشه تابعی از انبساطه. یعنی همیشه طوری تنظیم میشه که آنتروپی نقض نشه. اگر جهان منقبض بشه دما هم زیاد میشه. اگر جهان ثابت باشه دمای جهان هم ثابت می مونه. (راجع به انبساط بهتره بدونید که انبساط جهان یک انبساط بی دررو هستش چرا که انرژی ِ داخلش باید ثابت بمونه).
الان يادم اومد خيلي وقت پيس تو مجله دانشمند خونده بودم ميشه در مورد جهان هاي موازي گفت كه قوانين فيزيكي درشون فرق مي كنه ... مثلا يكجا نيروي ضعيف وجود نداره ، يك جا سرعت نور فرق مي كنه ، يك جا از انفجار سرد به وجود اومده و ... ! و اگه جهان هاي ديگه رو طبق اصل آنتروپيك و همون ساعت ساز نابينا معروف تعريف كنيم ! ... پس ميشه قوانين ترمودينانيك هم فرق كنه ؟ نه؟
فرض كنيد جهان تا ابد به انباساطش ادامه پيدا كنه ... اون وقت در يك زمان دچار مرگ ترموديناميكي ميشه و دماش به صفر مطلق ميل مي كنه ... پس فكر كنم آنتروپي اش هم بايد به صفر ميل كنه ... نه؟
و سرانجام پرانتز ! ... طبق نوشته هاي كتاب فيزيك 3 ما ... وقتي انرژي سامانه تغيير نكنه همدما ميشه و در بيدرو درسته كه گرما صفر ولي سامانه كار انجام ميده و انرژي سامانه تغيير مي كنه ... ميشه بيگد اشتباهم در كجاست؟
فكر كنم اگه بگيد كه در فرمول آنتروپي ، في كه وجود داره تابع چه چيز هايي هست ممنون ميشم ! من نتيجه گيريم صرفا بر اساس قانون سوم بود
اون پرانتز رو هم توضيح بديد ... مي دونم جهان كار انجام ميده و هم دما نيست ولي چرا در انبساط بيدرو تغييرات انرژي دروني جهان صفر شده؟
يه مطلبي توي هوپا بود گفتم حيفه شايد بعضي ها نديدن بزرارمش اينجا !! واسه خودم يه حس شوك و جالبي بود ، يه لحضه دوست داشتم به زمان قديم ميرفتم !!
....................
اين تصوير، مشهورترين تصوير دانشمندان دنياي فيزيك است كه به يادگار مانده است.
تصوير حاضر در پنجمين كنفرانس Solvay، اكتبر1927 ميلادي برابر با مهر 1306 شمسي در بروكسل بلژيك گرفته شده است.
كشور بلژيك آن زمان، ميزبان بزرگترين فيزيكدانان آن روزگار بود. اين تصوير دستهجمعي، مشهورترين تصوير دنياي فيزيك لقب گرفته است.
موسسه بينالمللي فيزيك و شيمي Solvay در سال 1912 در بروكسل بلژيك، تاسيس شد. اين موسسه در نيمه اول قرن بيستم بسيار مشهور بود و كنفرانسهاي بينالمللي آن كه هر چند سال يكبار برگزار ميشد، شاهد دستاوردهاي بسيار بزرگ علمي بود.
مشهورترين كنفرانس اين موسسه، پنجمين كنفرانسي بود كه در اكتبر 1927 برابر با مهر 1306 با عنوان الكترونها و پروتونها برگزار شد.
29 نفر از دانشمندان مشهور فيزيك در آن زمان در اين كنفرانس شركت كرده بودند. از 29 دانشمند فيزيك 17 نفر برنده جايزه نوبل بوده يا در سالهاي بعد از آن، برنده اين جايزه شدند.
موضوع اين كنفرانس، بحث و بررسي در مورد نظريه كوانتومي بود كه به تازگي ارايه شده بود. اصل و عدم قطعيت هايزنبرگ به موضوع بحث داغ بين آلبرت اينشتين و نيلز بوهر تبديل شده بود. اينشتين ميگفت؛ خدا وند تاس نمياندازد و نيلز بوهر در جواب ميگفت؛ كافيه! نگو خداوند بايد چهكار كند.
به تصوير اين دانشمندان نگاه كنيد... هيچ كدام از آنها ديگر در اين كره خاكي زندگي نميكنند. آيا به نظر شما در دنياي ديگر آنها دوباره گرد هم خواهند آمد؟
http://www.technolife.ir/upload/blog...9f664e7947.jpg
دانشمندان حاضر از راست به چپ:
رديف اول نشسته: اوون ريچاردسون (نوبل فيزيك 1928) - چارلز ويلسون (نوبل فيزيك 1927) - چارلز گويه
- پل لانگهوين - آلبرت اينشتين (نوبل فيزيك 1921) - هنريك لورنتز (نوبل فيزيك 1902) -
ماري كوري (نوبل فيزيك 1903 و نوبل شيمي 1911، توجه كنيد، خانم ماري كوري، تنها دانشمند زن اين گروه تنها دانشمندي است كه داراي دو جايزه نوبل در فاصله زماني كم است)
- مكس پلانك (نوبل فيزيك 1918) - اروينگ لنگموير (نوبل شيمي 1932)
رديف دوم نشسته: نيلز بوهر (نوبل فيزيك 1922) - مكس بورن (نوبل فيزيك 1954) - لوييس ديبروگلي (نوبل فيزيك 1929) - آرتور كامپتون (نوبل فيزيك 1927) - پل ديراك (نوبل فيزيك 1933) - هنريك كرامرز - ويليام براگ (نوبل فيزيك 1915) - مارتين نادسن - پيتر دبيه (نوبل شيمي 1936)
رديف سوم ايستاده: لئون بريلوئين - رالف فاولر - ورنر هايزنبرگ (نوبل فيزيك 1932) - ولفگانگ پائولي (نوبل فيزيك 1945) - ژولز اميل ورشافلت - اروين شرودينگر (نوبل فيزيك 1933)- تئوفيل ديداندر-ادوارد هرزن - پل اهرنفست- اميل هنريوت- آگوست پيكارد.
.......
..........
كلمه ي انسان خاص بودن خودش رو از اين جمع درك ميكنه.
حتما ماجرا اين ماهواره داره سقوط ميكنه رو شنيديد
سوال اينه چرا نمي تونن مكان سقوطش رو تعيين كنند؟
مگه نيوتون خيلي سال پيش بهمون ياد نداد كه چه جوري مكان يك جسم رو با دونستن سرعت و مكان اوليه و شتاب و ... پيش بيني كنيم
تو فيلمي كه تو سايت خبر آنلاين هست ... ماهواره تكه تكه ميشه و يك جا نميريزه رو زمين ... ولي خوب به هر حال اون تكه ها هم تو يك محدوده مشخصي ميافتند !
واقعا چرا؟
نفهميدم ! ... خطاي اندازه گيري زماني معلوم ميشه كه اتفاقي بيافته نه قبل از اتفاق! ... اين ماهواره به دليل خطاي اندازه گيري از مدارش خارج شد ... ولي همون طور كه بعد از خروجش از مدار متوجه خطاي اندازه گيري شدن ... بعد از سقوطش بايد متوجه خطاي اندازه گيري در پيش بيني محل سقوط بشن ، نه اينكه سقوط نكرده بگن نميدونيم كجا ميافته !
اگر هم پردازشش سخته ابر كامپيوتر ناسا براي همين ساخته شده ، يعني سقوط يك ماهواره اندازه اتوبوس اهميتش رو نداره كه خوشه پروين خودي نشون بده؟
خطای اندازه گیری ربطی به سختی ِ محاسبات نداره!!! وقتی شما در اندازه گیری تون نا اطمینانی داشته باشید قطعا در مورد نتایج ِ تحلیل هم عدم قطعیت خواهید داشت!
در ضمن فقط قضیه خطای اندازه گیری نیست که! وقتی ذرات وارد جو بشند کلی مشکل پیش میاد و وضع ِ جوی دقیقا تاثیر خواهد داشت! و کلی المان ِ موثر دیگه.
منظورم از سختي محاسبات چيز ديگري بود !
اين ماهواره داشت دور زمين مي چرخيد ، يك اشتباهي اتفاق افتاد (خطاي محاسبه) ماهواره از مسيرش خارج شد ! ... داده هاي گذشته موجوده و ميشه با انجام دوباره محاسبات فهميد خطا كجا بوده و مسير فعليش رو تعيين كرد ... به فرض نشه ، وقتي ميشه يك ماهواره رو در جو منفجر كرد يا به خاطر وجود پيچ گوشتي در جو پرواز شاتل رو به عقب انداخت پس ميشه با استفاده از رادار ، مكان و سرعت يك ماهواره به اندازه اتوبوس رو در جو تعيين كرد ! (به همين راحتي به همين خوشمزگي!) ... بعدش هم مي مونه محاسبات جديد و پيش بيني هاي جديد و مسلما به دليل وجود پارامتر هاي كه شما بعضي از رو نام برديد محسابه سخت ميشه و چون زمان زيادي در دست نيست ميشه از ابر كامپيوتر ناسا استفاده كرد ، تا حداقل با دقت 80% مكان سقوط ماهواره رو تعيين كرد
نتيجه گيري من:
داده گيري ممكنه ، قوانين نيوتون موجوده ، پس محل سقوط بايد با دقت خوبي تعيين بشه !
اشتباه؟
اشتباه این جاست که داده گیری ممکن نیست!!!!!! مگه کشکه؟! تازه کی به خاطر پیچ گوشتی، شاتل رو با تاخیر انداختن! و تازه این پارامتر ِ جوی که گفتم اصلا پارامتر ِ کمی نیست (مخصوصا وقتی که زاویه ی ورود به جو فوقالعاده کوچیک باشه. و نهایتا ما مجبور خواهیم شد که فقط یک ناحیه ی بزرگ رو به عنوان ِ محل سقوط مشخص کنیم!
ولی از دقت نظرت خوشم اومد ایول! تو می تونی یه فیزیکی ِ خوب بشی! :thumbsup:
پيچ گوشتي كه نماد بود ! ... نماد از توده زبالههاي فضايي كه فكر كنم چند باري فضانورد ها رو از سكان شاتل به قرنطينه اشون برگردوند !
در مورد پارامتر ها هم ، شايد مني كه تو حل مسئله هاي سقوط آزاد 99% مواقع اصطكاك رو در نظر نميگيرم وقتي شما ميگيد پارامترها پارامترهاي كمي نيست عمق فاجعه رو خوب درك نكنم !! ولي وقتي طرف ديگه اين معادله ابر كامپيوتر ناسا رو قرار ميدم نميتونم از اين حرفم دست بكشم كه در صورتي كه داده هاي لازم گرفته بشه محل سقوط قابل پيش بيني خواهد بود ! كه اونم شما ميگيد نميشه گرفت !
ولي در كل اگه اون جمله آخرتون اتفاق مي افتاد من مشكلي نداشتم ! ... تو همه رسانه هاي تصويري فقط مي گفت معلوم نيست كجا ميفته ، نمي گفت تو فلان منطقه بزرگ ...
(بازم ممنون @};- )
بايد گفت كه چند مسئله مهم وجود دارد:
1) اطلاعات اوليه اي كه از مكان ماهواره داريم چقدر دقيق است؟؟
2) همونطور كه ميدونيد نيروي اصطكاك ناپايستار است و نميتونيم دقيقا بگيم كه چه مقدار انرژي ماهواره رو گرفته.
3) معادله اصطكاك از كجا مياد؟؟؟ از تجربه و با فرض اينكه با توان اول يا دوم سرعت متناسب است. اما همين معادله براي يك ماهواره چه خواهد بود معلوم نيست. چون ممكن است مؤلفه هاي تواني ديگري هم ظاهر شوند و چون شكل ماهواره اصلا خوش تركيب نيست اصطكاك وارد به هر قسمت متفاوت است
4) در طي مسير ماهواره ممكن است با چندين نوع از توده هاي هوايي مواجه شويم. جو يك گاز ايده آل نيست و مناطق مختلف كم فشار و پرفشار دارد و جريانهاي بادي مختلف
5) هيچ ديدي نمي توان نسبت به اتصالات يك ماهواره فرسوده داشت. به همين دليل نمي توان تعيين كرد كه چه موقع و از كجا ماهواره از هم مي پاشد. ممكن است قسمت هاي مختلف ماهواره به دليل خستگي يا پيري تنوانند همانند زمان پرتاب مقابل نيروها مقاومت كنند. و اين درمورد ماهواره ها قابل اندازه گيري نيست.
6) سقوط در جو پس از مدت اندكي، قطع شدن ارتباطات راديويي مي شود و نميتوان از ماهواره اطلاعاتي كسب كرد. به اين دليل كه گاز اطراف ماهواره به دليل گرما يونيزه مي شوند و يك مانع راديويي ايجاد ميكنند. اين مطلب براي همه بازگشت هاي از فضا صادق است. به همين خاطر از اوونجايي كه به ياد دارم براي برقراري ارتباط راديويي در بازگشت شاتل از دو چنگنده براي اسكورد و پل ارتباط راديويي در كنار شاتل استفاده مي شد. نمي توان انتظار داشت در كنار يك توده فلزي كه هر لحظه احتمال از هم پاشيدگي دارد يك جنگنده قرار داد.
7) واقعا سرعت تحليل ابركامپيوتر ناسا چقدر است و اصلا اين ابركامپيوتر براي محاسبات سريع به اين شكل توليد شده و يا براي حل مسائلي از جنس ديگر؟؟ مگر چند بار سقوط ماهواره 6تني را شاهد هستيم؟؟؟ مثلا همين رصد و اميد ايران بيش از 20كيلوگرم نبودند و در بالاترين نقاط جوي كاملا نابود مي شوند در حالي كه 6تن اصلا عدد كمي نيست.
8) و ...
1- از يك زماني متوجه شديم ماهوازه از مدارش خارج شده ... آخرين دفعه اي كه ماهواره در جاي اصلي خودش وجود داشته رو به عنوان مكان اوليه در نظر مي گيريم اطلاعاتش با دقت بالايي خوبه (اگه نبود كه ديگه تو فضا سنگ رو سنگ بند نميشد!) ... كافيه بفهميم چرا ماهواره از مدارش خارج شده و اشتباه محاسبه تعيين بشه و با توجه به شرايط جديد محاسبات جديد و ...
3- مگه لايه هاي بالايي جو ثبات نسبي ندارن؟ اين همه ماهواره تا حالا فرود اومده ، پس اطلاعات پايه خوبي (با دقت نچندان زياد) در مورد اينكه اصطكاك چه قدر تاثير ميگذاره داريم ... نداريم؟
6- اصل مطلب رو نمي دونستم ، ممنون كه گفتيد ... ولي اون شاتل كه گفتيد ... جت ها براي اينكه شاتل رو همراهي كنند بايد همون قدر سرعت داشته باشند، پس تمام احكام در مورد اون ها صادق ميشه ! ... اگه از فناوري خاصي استفاده مي كنند ، چرا اين فناوري در شاتل ها وجود نداره؟
7- ابر كامپيوتر ناسا براي اين منطور ساخته نشده ولي نبايد انتظار داشت گوگل پلكس از كامپيوتر هاش استفاده كنه ... يعني سقوط ماهواره 6 تني هرچند تكه تكه شده اون قدر اهميت نداره كه ناسا دقايقي از وفت كامپيوترش رو به اون اختصاص بده؟
نه ديگه واقعا كي ميتونيم بگيم از مدار خودش خارج شده؟؟؟ با قرار گرفتن در مدار ماهواره به خاطر اصطكاك از مدار خودش خارج ميشه ولي اين كه كي از مرز خطاي مجاز رد ميشه و سقوط ميكنه در جو هم خودش وابسته به اصطكاك جوه كه خوب ناسا تا اينجا رو به خوبي محاسبه كرد... بازه زماني و مكاني سقوطي كه ناسا داده خيلي معقوله براي اين نوع پديده ها. مطمئنا نميشه شما استحكام قطعات درون ماهواره رو بدونيد تا متوجه بشيد كه چطور اين قطعات از هم جدا ميشن، چون اصلا دستگاهي نمي توان تعبيه كرد كه اين داده گيري رو در اون مكان تعيين كنه و از اون خبر دار بشيد. حتي با تخمين هاي بسيار خوبي كه براي اصطكاك بزنيد نمي تونيد براي مومنتوم(تكانه خطي) قطعات مختلف حرفي بزنيد چون قطعات رو نمي شناسيد...
ميتونيم بگيم كه ندارند...كمي در مكانيك سيالات وارد بشيم كاملا ميتونيم به اين برسيم كه با اندك اغتشاشي به خاطر بالا بودن عدد رينولدز هوا و سطح ماهواره، جريانات عبوري از سطح ماهواره كاملا آشفته خواهند بود و اين يعني حل تحليلي كلي براي اين مسئله وجود نداره. اين همه ماهواره اي كه مي فرماييد هيچ كدوم فرود نيومدند و سقوط كردند همينطور در حين سقوط اصلا ارزش اين رو نداشته ايند كه تله متري بشوند چون قبل از رسيدن به زمين كاملا نابود ميشدند... پس اطلاعات خاصي درمورد عامل اصطكاك نداريم.
نه! اشتباه نكنيد... شاتل در زمان بازگشت به جو به منزله يك گلايدر عمل ميكنه درحالي كه جنگنده ها موتور دارند و كنترل حركتشون به دست خودشونه!!! جنگنده از احتراق موتور براي حفظ خودش در هوا استفاده ميكنه درحالي كه شاتل به خاطر نيروي ارشميدسي وارد بر زير بالش كه به خاطر سرعت بالا اين گازها يونيده ميشن...حالا كلي بحث داره كه ميشه صحبت كرد.
احسان گفت كه بدرد فيزيك ميخوري ولي من كه ميگم بيا هوافضا... بدجوري حال ميكني با اين مباحثا...
هدف ِ اولیه ی ِ این نوشتار از روی ِ بیکاری بود!
هدف ِ بعدی شد نمره گرفتن از استاد ِ مکانیک تحلیلی!!!!
که بد بختانه حاصل نگردید! پس قرار می دهیم اینجا باشد که روزی به درد ِ کسی مرهمی باشد!!
یادداشتی است من باب ِ نوسان های ِ جفت شده ی ِ اجرامی که با فنر به هم وصل اند و نوسان می کنند.
سپس بررسی شده که چگونه می توان انتشار ِ صوت را با این سیستم شبیه سازی کرد!
http://www.4shared.com/document/9ScBfq81/CO_online.html
همین الان یک سوال ِ بسیار بسیار بسیار بسیار ............ زیبای ِ الکترومغناطیس دیدم که کلی حال کردم!
سوال اینه:
فرض کنید پتانسیل ِ حاصل از یک توزیع ِ بار در مختصات ِ کروی به صورت ِ زیر باشه:
V(r)= A*exp(-l*r)/r
که l و A دو ثابت ِ مثبت هستند. حالا اولا میدان ِ الکتریکی رو در همه جا حساب کنید.
ثانیا چگالی ِ بار ِ کل ِ فضا رو پیدا کنید.
ثالثا کل ِ بار ِ فضای درون ِ کره ای به شعاع ِ R رو
یک بار با قانون ِ گاوس حساب کنید (به دلیل ِ تقارن ِ مسئله از روی ِ میدان به راحتی و مستقیما قابل ِ محاسبه است)
و یک بار هم با استفاده از انتگرال گیری از تابع ِ چگالی ِ به دست آمده حساب کنید!
آیا این دو نتیجه ی قسمت ِ آخر یکسان هستند؟
یک سوال قدیمی!
چرا حفظ تعادل روی دو چرخه ی در حال حرکت خیلی راحتتر از دو چرخه ی ساکن است؟
با سلام به همه دوستان
اين تاپيك ، يكي از تاپيك هاي تالار مباحث غير تخصصي بود كه فقط اعضاي ممتاز به مباحث آن دسترسي دارند .
اما به نظرم رسيد با توجه به اينكه فيزيك ، حتي در حالت محض هم به هر حال قرابتي با نجوم و منجمان دارد ( يا بايد داشته باشد ) بد نديدم كه اين تاپيك را موقتآ به تالار مباحث متفرقه انتقال بدهم تا همه اعضا امكان استفاده از مباحث و شركت در بحث ها را داشته باشند .
هر چند كه اين حركت كاملآ ديكتاتور مآبانه ( :guntootsmiley[1]:) و بدون نظر سنجي و اطلاع ساير مديران انجام مي شود ! اما پس از مدتي تست ( حدود 2 هفته ) درباره ادامه اين حالت يا برگرداندن به تالار غير تخصصي تصميم گيري جمعي خواهيم كرد .
فکر کنم این یه کار بسیار خوبه ، چون افراد بیشتری میتونن نظرات خودشون رو بگن !!! با تشکر از اقای امام .