خدایا در شب فقرم بسوزان ولی محتاج نامردان مگردان
گیرم که در باورت به خاک نشستم و ساقه های جوانم از ضربه های تبرت زخم دار است ، با ریشه ام چه میکنی؟!
گیرم که بر سر این بام ، بنشسته در کمین پرنده ای ، پرواز را علامت ممنوع میزنی ، با جوجه های نشسته در آشیانه چه میکنی؟!
گیرم که میزنی ، گیرم که می بُری ، گیرم که میکُشی ، با رویش نا گزیر جوانه چه میکنی؟!