از اونجایی که هرکسی تو هر زمینه ای که داره فعالیت میکنه ممکنه سوتی های جالبی بده این پستو میذارم تا هرکس که دوس داشت تجربه هاشو بنویسه تا بقیه استفاده کنن. این شما و این هم سوتی های کلینیکی!
اولین جلسه فیزیولوژی عملی استاد اول پری لبو توضیح داد که قراره امروز خون بگیریم به گروه های 2 نفره تقسیم بشین و از هم گروهی هاتون خون بگیرین بعد از کلی توضیح که برای خون گرفتن عجله نکنین,رگو درست انتخاب کنین چون بار اولتونه خون میگیرین حتما رگو لمس کنین,با انگشتتون پوستو بکشین که رگ حرکت نکنه,سوزنو با زاویه 15 درجه وارد رگ کنین,بعد از اینکه سر سوزنو وارد کردین باید خون سریع ته سوزن جمع بشه واگر نه رگو درست انتخاب نکردین,قبل از بیرون کشیدن سرنگ گارو حتما باز بشه که خون فواره نزنه...سرتونو درد نیارم بنده خدا استادمون هر چی توصیه به ذهنش میرسید گفت.بعد گفت کی داوطلبه اولین نفر خون بگیره من گفتم من!!! یه سرنگه نو باز کردمو سوزنو گذاشتم سرش گارو بستم رگو پیدا کردم یه کم الکلی کردم دستو و از جایی که تو ضمیر ناخودآگاهم سرنگ وسیله ی آمپول زدنو تزریقه یه ده سی سی هوا کشیدمو یا علی! استاد دستمو گرفت:داری هوا میزنی! تازه فهمیدم بعلههههه...داشتم دستی دستی بی هم گروه میکردم خودمو! تازه اونجا بود که مفهوم غلط " سرنگ فقط برای تزریق است" از ذهنم اومد بیرون!!!
حالا هم گروهی عزیزمو بگم براتون استاد فرموده بودن "سر"سوزنو میکنین تو رگ خون میگیرین دوست عزیزم شنیده بود "دو سومه"سوزنو میکنین تو رگ خون میگیرین...آقا چشمتون روز بد نبینه سر سوزنو کرد تو رگ ما هی فشار هی فشار...حالا منم مات مبهوت دارم به دستم نگاه میکنم ول کنم نبود... بهش گفتم الان سوزن از اون طرف دستم میاد بیرون داری چیکار میکنی؟؟؟؟خلاصه خونو گرفت ازم ولی تا دو هفته رگم کبود شده بود مگه ورمش میخوابید... خدا رو شکر تلفات جانی ندادیم...
ما هم این کارو انجام دادیم من دفعه اول نتونستم خون بگیرم آخه رگ دوستم خیلی عمقی بود.. بیچاره دوستم. دستشو سوراخ سوراخ کردم تا تونستم خون بگیرم ول کن هم نبودم اونم خوب تلافی کرد.دستم کلآ کبود شده بود.
من همیشه افق های روشنی تو شما می دیدم به همین روال ادامه بدین دوستای من
درابکینز یک شنبه امتحان فیزیولوژِ عملی آزمایشگاه: استاد:با اون محلولی که گذاشتیم تو تاریکی قراره کدوم آزمایشو انجام بدیم؟ -سنجش هموگلوبین استاد. استاد:انجام بدین من در حال صفر کردن اسپکتوفتومنر با بلانک استاد:محلول بلانکتون چیه؟ من با اعتماد بنفس کامل:برادکینز استاد. استاد:چی؟ -برادکینز اسناد. استاد با خنده :درابکینز!!!! من بدون توجه به استاد دارم آزمایشو انجام میدم چند دقیقه بعد استاد:خب گفتین محلول بلانکتون چی بود؟ -برادکینز استاد. استاد:هنوزم یاد نگرفتی اسمشووووووو!!!!برو پا تخته بنویس درابکینز ببینم...