PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اسطوره های فلکی آوا استاری



celestial boy
10-01-2011, 04:41 PM
با سلام خدمت دوستان عزیز.
این تاپیک رو ایجاد کردم تا دور هم جمع شویم و داستان هایی برای صورت های فلکی بسازیم.داستان هایی مطابق با فرهنگ ایرانی.
هر کسی به دلخواه خود می تواند چند داستان جالب خوب بسازد.البته بهتر است یک داستان را به صورت جمعی ادامه دهیم.
در آخر کار مجموعه این داستان ها را می توانیم به جای اسطوره های قدیمی که بیشتر هم یونانی اند به کار ببریم.:thumbsup:

Flare star
10-01-2011, 05:28 PM
خیلی کار جالبیه;)اگه قراره که یه داستان رو به صورت جمعی ادامه بدیم پس شما موتورو روشن کنین که این تاپیکم کارش بگیره:grin:

hadi soleimani
10-01-2011, 08:10 PM
دوستان داستان این تاپیک بسیار طولانیه.برای اینکه بهتر جلو بره تک تک صورتهای فلکیرو میگیم و داستانشو بیان میکنیم این بهترین راهه آخر سر جمع که شد همه چی مشخص میشه
...
صورت فلکی گاو یا ثور
صورت فلكي ثور(گاو):
صورت فلكي ثور يكي از زيباترين صورت هاي فلكي است و در عهد بابل حكايت از اين دارند كه ايشتار الهه عشق بابل به آسمان رفت تا گيلگمش قهرمان اسطوره بابلي را كه به نداي عشق او پاسخ نداده بود را نابود سازد. اما افسانه هاي يوناني مي گويند زئوس (زوس) بزرگترين خداي يونان خود را به گاوي تبديل كرد و دختر پادشاه را كه اروپا نام داشت با خود ربود و به جزيره ي كرت در درياي مديترانه برد. اروپا از زئوس صاحب پسري به نام مينوس شد كه تمدن مينويي مديون اوست. در كنار قصر مينوس ساختماني با راه پله هاي پيچ در پيچ بود كه در اين ساختمان هيولايي به نام مينوتاروس بود كه از گوشت انسان تغذيه مي كرد كه به دست قهرمان بزرگ يونان تزوس به قتل رسيد . همجنين در صورت فلكي مشهور است .افسانه ها مي گويند كه آنان هفت دختر اطلس كبير بودند( اطلس خدايي بود كه جهان را بر دوش خود داشت) جبار شهوت پرست هم كه همواره دنبال اين هفت دختر بود تا آنكه زئوس همه ي اين خواهران را به آسمان منتقل كرد .

sasan20oo20
10-01-2011, 09:08 PM
خیلی کار جالبیه;)اگه قراره که یه داستان رو به صورت جمعی ادامه بدیم پس شما موتورو روشن کنین که این تاپیکم کارش بگیره:grin:

خوب یکم سخته چون همه همراهی میکنن ؟؟؟؟ یا از داستان های ما پیروی میکنن ؟؟؟ واسه این جای قضیه فکری کردین؟؟؟؟
راستی یکم توضیح بیشتر بدین منظورتون از داستان چیه میخواین تخیلی باشه قدیمی یا امروزی یا طنز مثلا
جبار جون رفت سر کوچه یه شارژ ایرانسل بخره و...

celestial boy
10-03-2011, 04:50 PM
از شما marsboyکاربر عزیز تشکر می کنم. اما این مطلبی که گذاشتین با موضوع نمی خونه.گفتم هرچی رو که خودتون می سازین بنویسین.نه اسطوره های قدیمی رو.
و شما دوست عزیز.دیگه قراره همه به هم کمک کنیم.می خوایم یه چیزی در حد اسطوره های قدیم بشه اما با فرهنگ خودمون هم مطابق باشه.حالا یه جا های طنز هم داشت فکر نکنم بد بشه.اما نه اون همه طنز.جبار کجا ایرانسل کجا؟!!!!!!!!!

hadi soleimani
10-03-2011, 05:36 PM
جالب هست من متوجه نشده بودم.به کمی فکر آزاد و قدرت انشایی نیازمندیم که با کمک دوستان حتما نوشته خواهد شد.من فردا قسمتی از داستان را قرار خواهم داد

hadi soleimani
10-05-2011, 07:58 PM
دوستان من دیشب راجب 1 داستان فکر کردم ولی دوست دارم یه جور ارتباطی با داستان های شاهنامه داشته باشه شاید اینجوری هم جذابتر باشه هم تاریخیتر هم علمی تر.داستان از اینجا شروع بشه که یک منجم ایرانی طی یک رصد در بیابانهای سیستان وبلوچستان.دچار تغییر زمان میشه و تو زمانهای رستم و سهراب میفته.و تمامی صورتهای فلکی بصورت داستانوار جلوی سفر این منجم ایرانی اتفاق میفته.تا اینجا برای امرو کافیه.دوستان اسم منجم و اولین ماجرارو بگن تا ادامه بدیم.درضمن انتقادات خودتون رو هم بگین تا ویراستاریش بکنیم.یا علی.....

celestial boy
10-05-2011, 08:33 PM
سلام.
خب پیش از شروع داستان پردازی ها چند تا مطلب باید بیان بشه.وقتی همه چیز آماده شد شروع می کنیم.

1)قراره یک داستان کلی رو درباره همه بنویسیم یا برا هر کدوم یک داستان؟؟
2)داستان ها از کجا باشن؟؟همش از خودمون باشه یا از داستان های دیگه هم استفاده کنیم؟؟
3)واسه چند تا از صورت فلکی داستان درست کنیم؟؟؟از کدوما شروع کنیم؟؟

یه مطلب دیگه.از همه دوستان تقاضا دارم در این کار ما رو همراهی کنن.هر کسی فرصت و حوصله داره لطفا کمک کنه..
و این که به دلیل شروع مدارس نمی تونم زیاد به آوا سر بزنم.گفتم که نگین تاپیک درست کرده خودش گم و گور شده!!!!!!

ashk
10-05-2011, 09:54 PM
کار جالبیه... می تونیم حتی برای صور اسم های جدید بسازیم.

Flare star
10-05-2011, 09:54 PM
من فکر کنم اگه برا هر کدوم یه داستان بنویسیم و اینکه از خودمون باشه بهتره چون اسم تاپیکم "اسطوره های فلکی آوااستاری"!!!!پس بهتره داستاناشم ماله بچه های آوااستار باشه;)

hadi soleimani
10-06-2011, 12:31 AM
نظر بجا و متینی هستش.آره.چون آواستاری هستش پس اول با اسم های بچه ها شروع میکنیم.اسم من به الهه مارس یعنی الهه جنگ نسبت داده میشه.حالا من این وسط قراره با جبار جنگ کنم یا باکی(شوخی)؟آخه دوسته عزیز اینجوریکه سخت میشه و دوستان هم ناراحت میشن.دردسر میشه.همون بهتر که با شاهنامه بریم جلو.یعنی این پسر جوان که وارد سرزمین پارس میشه میبینه دنیا عوض شده.با پسری آشنا میشه که نصف بدنش انسان و نصف بدنش اسب بوده.اولش حول میکنه و میترسه.ولی وقتی میبینه طرف موجود منطقی هستش باهاش کنار میاد.......................به نظرم این جالب شد.دوستان نظراتشونو بذارن.وادامه بدن.

hadi soleimani
11-10-2011, 11:16 AM
دوستان عزیز و بالاخره با تلاش مدیران عزیز این تاپیک فعلا به شرایط گذشته خود برگشت.با این که داغی بحث داستانسراییه این تاپیک سرد شده.ولی با تلاش دوستان باز رونق خواهد گرفت.حال من اول از همه ادامه این تاپیک رو پیگیر میشوم.واز دوستان تقاضا دارم که اگرشیوه ای نوییین برای داستانسرایی این تاپیک دارند.بگویند.تااگر دوستان مایل باشند با آن شیوه ادامه بدهیم..
.
.
.من شخصا علاقه داشتم تا داستان بر اساس داستان های حماسی ایران خلق بشه.حالا اگر دوستان قبول دارند یا علی وگرنه شیوه خودرا بیان کنند.متشکرم

celestial boy
11-10-2011, 01:18 PM
با سلام خدمت دوستان عزیز.خوشحالم دوباره تاپیک راه افتاد.دست مدیران گرامی هم درد نکنه.

منم با داستان های کهن ایرانی موافقم.فقط چنتا مشکل هست. ممکنه مجبور بشیم اسم صورت ها رو عوض کنیم که با این کار خیلی موافق نیستم.یا این که واسه بعضی از صورت ها شخصیت داستانی نیست.مثل خرچنگ.(البته با اطلاعات من)و همچنین این مورد مهم که داستان های ایرانی به هم پیوسته هستن.اونوقت وسط رصد که نمیشه دو سه ساعت نشست و داستان گفت.همه چی قاطی میشه.در انتخاب داستان ها بهتره به نحوه گفتنشون هم توجه کنیم.
اما میشه یه چیزای کلی رو پایه قرار بدیم.بعد واسه صورت ها تک تک یا مجموعه ای داستان بگیم.تقریبا یه چیزایی شبیه اسطوره های یونانی.مثل داستان عقاب که تکی هست.یا مثل داستان آندرومدا با پدر و مادرش و برساوش که یه به هم پیوستگی خوبی دارن.
مثلا اینجوری داستان رو شروع کنیم:((سه تا پهلوان بودن که هر کدوم تو یک کشور زندگی می کردن.(شکارچی،هرکول،برساوش)( ایران،توران،هند یا...).....))
یا مثلا میشه اون سه تا پهلوان رو مثلا بچه های جمشید(اگه اشتباه نکنم)در نظر گرفت که جمشید هر کدوم رو فرمانروای یک کشور قرار داده.برای اینکه صلاحیتشون رو نشون بدن هر کدوم مامور یه کاری می شن.....
اینا موارد کلی باشن.و بعد جزئیجات!....فقط زود تر طرح کلی رو اعلام کنید تا زود شروع کنیم

hadi soleimani
11-11-2011, 01:13 PM
با سلام خدمت دوستان عزیز.خوشحالم دوباره تاپیک راه افتاد.دست مدیران گرامی هم درد نکنه.

منم با داستان های کهن ایرانی موافقم..
.
.
منم موافقم.بقیه دوستان هم نظر بدن تا شروع بشه.درضمن دوست عزیز.بهتر اینکه خودشما اول شروع کنید تا ما هم ادامه بدیم

Tara
11-11-2011, 04:09 PM
من نمیدونم چه اصراری هست که اصطلاحات بین المللی رو ایرانی کنیم باور کنید این کار بعضی مواقع نتیجه عکس میده

hadi soleimani
11-11-2011, 04:30 PM
من نمیدونم چه اصراری هست که اصطلاحات بین المللی رو ایرانی کنیم باور کنید این کار بعضی مواقع نتیجه عکس میدهپس نظر شما راجب داستانسرایی چیه؟به نظرتون با چه شیوه ای ما داستانهارو کنارهم قرار بدیم که یک داستان ایرانی بشه

Tara
11-11-2011, 04:40 PM
خوب مجبور نیستیم که داستان ایرانی بگیم همون اصلیا خیلی بهترن

hadi soleimani
11-11-2011, 04:54 PM
خوب مجبور نیستیم که داستان ایرانی بگیم همون اصلیا خیلی بهترن
من به نظر شخصیه شما احترام قائلم اما هدف ازاین تاپیک همینه که داستانسراییه جدیدی صورت بگیره.

celestial boy
11-11-2011, 06:58 PM
سلام دوستای خودم...
خب اول این که داستان های یونانی یه چنتا مشکل دارن که می گم و قضاوت با شما...
اول:همه این داستانا پیرو مکتبای شرک آلودی هستن.این رو در بیش از 90 درصد صورتا می تونین پیدا کنین.واسه همه چی یه خدا قرار دادن.
دوم:بیشتر اسطوره ها شیفته مسائل قبیح جنسی هستن.دیگه خجالت آوره به دوستامون تو رصد بگیم زئوس خودشو شکل پرنده کرد تا بره پیش لدا...تازه این خوبه.دب اکبر رو که اصلا نمیشه تعریف کرد.
سوم:این داستانا یکم به هم ریخته هستن.اگر هم بخواهیم رابطه شون رو بگیم باید کل اسطوره های یونانی رو بخونیم.خیلی پیچیده میشه.
چهار:اصلا مگه بده حداقل واسه استفاده خودمون هم که شده داستان هایی رو خودمون بسازیم.قوه تخیل نجومی ها هم که آخر نداره.

خب بهتره زود تر شروع کنیم.تا مدیرای گرامی عصبانی نشدن و تاپیکو نبستن شروع کنین.یکی شروع کنه دیگه.هرچی گفتین ما هم ادامه می دیم.خوب هم نباشه تغییرش می دیم.

Tara
11-11-2011, 09:59 PM
ولی دوست عزیز اینجوری نمیشه صورت مسئله رو پاک کرد.

آسمون
11-12-2011, 12:07 AM
دوستان عزیز از توجه شما به این تاپیک ممنون
این تاپیک با موافقت مدیران مربوطه دوباره بازگشایی شده و سیری که قرار است پیش بگیرد در پست اول آمده است.
دوستان که علاقه مند به ادامه این تاپیک هستند هر چه سریع تر روند این تاپیک را طبق پیام های شخصی با ایجاد کننده تاپیک هماهنگ کنند و از گذاشتن پست های زائد در این تاپیک پرهیز کنند.
پست های اضافی بعدا پاک می شوند.

با تشکر فراوان:have a nice day:

celestial boy
12-31-2011, 04:43 PM
سلام
با عرض پوزش از دوستان به خاطر متوقف ماندن این تاپیک.به محض این که وقت کنم داستان ها رو با کمک هم شروع می کنیم.
روش انتخابی همان استفاده از اسطوره های ایرانی یا شاهنامه است.

celestial boy
02-03-2012, 11:06 AM
با سلام خدمت دوستان.
اونايي كه گفتن با اسطوره هاي ايراني داستان بسازيم بيان وسط چون من چيزي بلد نيستم.::banghead:
فعلا يه نمونه داستان سازي از خودم مي نويسم اگه موافق بودين ادامش مي ديم.

جناب قيفاووس و دور و بري هاشون يه مسابقه قدرت ترتيب دادن تا قوي ترين فرد رو شناسايي كنن.(درباره جايزه مسابقه بعدا صحبت مي كنيم.)سه نفر در اين مسابقه شركت كردن كه عبارت اند از:جناب شكارچي (به همراه دو سگ وفادارشون)-جناب برساوش (به همراه سلاح كشندشون سر غول)-و جناب هركول (كه به تنهايي و بي سلاح و فقط با قدرت بدني شون)در اين مسابقه شركت مي كنند.:
اين افراد (كه صورت هاي فلكي انساني هستند) در طول اين مسابقه با حوادث زيادي روبرو مي شن و كار هاي زيادي انجام مي دن (كه اين حوادث بر اساس صورت هاي فلكي نوشته مي شن) و سر انجام يكي برنده ميشه.حالا از اين به بعدش با كمك دوستان نوشته مي شه.البته اگه موافق اين داستان باشيد.....:thumbsup:

Astronomy
02-03-2012, 11:26 AM
سلام
من هم یه موضوع باحال به ذهنم رسید
"صورت های فلکی تو آسمون نقشه می کشن تا بیان به زمین حمله کنند و انتقام بگیرن از انسان هایی که نیاکانشون اونا رو به آسمون ها فرستادن و اونا تنها شدن
در این بین هر صورت فلکی با توجه به توانایی هاش نقش میگیره
مثلا:
1- روباهک میشه طراح و برنامه ریز
2- کلب اصغر و کلب اکبر میشن ردیاب ها
3- شکارچی میشه فرمانده کل قوا
4- عقاب میشه فرمانده نیرو های هوایی
5- قیطس میشه فرمانده نیرو های دریایی
6- اسد میشه فرمانده نیرو های زمینی
7- دلو میشه مسئول تدارکات
8-ارابه ران میشه فرمانده سواره نظام
9- کبوتر میشه خبر چین
10- قوس میشه فرمانده کمانداران"
و فقط یه داستان نویسی میمونه

space
01-16-2013, 11:15 PM
دوستان پیشنهاد میکنم بدون هیچ محدودیتی دست به قلم و کیبرد بشین و برای آسمون و صور فلکی داستان بگید
با هر قالبی که دوست دارید و میتونید(طنز و جدی و کوتاه، بلند، دنباله دار شاهنامه ای و...........)
داستاناتونو میخونیم و لذت میبریم شایدم بشه یکی از اینا رو تقویت کرد و به عنوان اسطوره ی آوااستاری پذیرفت.
پس شروع کنید دیگه
اولین چراغم روشن میکنم
اینو همین الان نوشتم با الهام از نوشته ی پرهام جان اشکال زیاد داره ولی تقدیم به همه اسطوره های آوای خودمون:)
شما هم دست به کار بشید...

"آسمان خالی است..."
در تاريخ بشريت داستان هاي زيادي دهان به دهان گفته شد.
شرح حال رشادت ها و پهلواني ها.
اين پهلوانان به قدري در دل مردم جاي داشتند که مردم براي جاودان ماندن آنها با کمک ساحره اي که بيشتر از 1000 سال عمر داشت آنها را به آسمانها فرستادند و آنها را جاودانه کردند.
اين پايان تمام اسطوره هاي ما بود.کودکانمان پس از این جمله به خواب میرفتند.
کسی نمیپرسید پس اِدامش چی؟!!!
اما درواقع اين ابتداي داستان بود.
هيچ کس به بَرساوش بيچاره فکر نميکرد کسي به ياد قيفاووس نبود،هرکول از ياد ها رفته بود.
ولي آنها زنده بودند و در آسمان ها در جايي ميان حال و آينده و در ميان دالان هاي زمان به ناکجا آباد ره سپار بودند.

اما اين پهلوانان شاهد پيشرفت بودند
همه را زير نظر داشتند.
پيشرفت تکنولژي و نابودي بشريت را تماشا ميکردند.
در زماني که همه چراغ ها روشن بود و آسمان شب نورانی
وقتي همه ي اميد ها نا اميد شده بود،
چراغي خاموش شد!!!
جواني پاک طينت از تبار فارس طلسم اسطوره ها را شکست.زمان وارد تحولی نوین گشت.شاید هم از بعد 4 به بعد صفرم رفت و هم خطی مرکز کهکشان راه شیری به وقوع پیوست!
حال زمان آن بود که زمين از منجلاب نابودي رها شود.
حالا همه ي آن پهلوانان بر روي زمين بودند.همه در کنار ما
بشر مدت ها بود به آسمان نگاه نکرده بود ديگر ستاره اي در آسمان ديده نميشد . ديگر برجيس و کيواني نبود.آسمان خالی بود.
جبار چراغي به دست گرفت .هرکول نيرو در دست داشت و هر قهرماني گوشه اي از زمين را در کنترل گرفت.
با نيروي پايان ناپذير هرکول نيازي به بنزين نبود نيازي به سد نبود نيازي به سوخت نبود
همه را هرکول تامين مي کرد.
نيازي به برق نبود جبار همه جا را روشن مي کرد.
تکشاخ آسمان دار بود ،هوايي آلوده نمي ماند.
دلو غذا آماده میکرد
دیگری حیوانی شکار نمیشد
آنها دیگر اسطوره های زمینی بودند
تمام اشتباهات بشر را بر دوش گرفتند.
کم کم زمين به زندگي باز مي گشت. چراغ ها خاموش ميشد . چاه هاي نفت بسته ميشد و آسمان تميز مي ماند و حیوانات زنده می ماندند.
کم کم ستارگان نمايان شدند آسمان آبي شد و زمين رنگ سبزي گرفت
از آن زمان تا کنون زمين ، آسمان پر ستاره و زندگي زيباست
اما هیچ صورت فلکي در آسمان نيست
آسمان خاليست!!!
این جریمه ی خطا های انسانی است
اکنون آسمان خالیست!!!