PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نام های پارسی ستارگان



hermes
09-08-2011, 02:49 PM
با سلام خدمت همه ی منجمان عزیز:
در چند پستی که به بعضی از تاپیک ها داشتم اسامی ایرانی بعضی از ستارگان را مطرح کردم. دوستان سوال کردند که این اسامی از چه منابعی استخراج می شود و چه دلیلی برای صحت آن ها دارم.
پس ترجیح دادم این موضوع را مطرح کنم تا به بررسی آن ها بپردازیم.:wink:

hermes
09-08-2011, 02:55 PM
ابتدا از دوستان میخواهم هر اطلاعاتی که راجع به اسامی پارسی ستارگان می دونند رو در این تاپیک قرار بدهند تا من به طور مفصل راجع به آن ها صحبت کنم.

m.aryayi
09-08-2011, 08:39 PM
فكر كنم معروف ترين نام پارسي ستارگان ، تيشتر باشه ... نام پرنور ترين ستاره آسمان ... تيشتر هم اگه اشتباه نكنم امشاسپند باران و حاصل خيزي است ! (قبلا از يك نفر شنيده بودم نام شهر "رشت" از اسم همين الهه گرفته شده)

Sunrise
09-08-2011, 10:15 PM
ممنون از m.aryayi & hermes عزیز

یک نکته ای وجود داره و اون اینکه که ایرانی ها (در دوران قدیم) اصولا به تک ستاره ها توجه ویژه ای داشتند و برعکس اروپاییان خیلی به فکر صور فلکی و اینها نبودن!

ولی این روزها ما بیشتر صور رو میشناسیم و ممکنه نام اصیل و پارسی یه ستاره ی آشنا به نظرمون نا آشنا بیاد...:have a nice day:

پس پیشنهاد میکنم که وقتی نامی رو ذکر میکنید، صورت فلکی و نام لاتین ستاره رو هم در صورت وجود بگیم

مثلا ستاره "تیشتر" که دوستان اشاره کردن به نام شباهنگ و شعرای یمانی و sirius در صورت کلب اکبر واقع شده:thumbsup:

ستاره بنیادی
09-08-2011, 10:33 PM
با اینکه اسم تاپیک اسامی ستاره هاس! ولی من با اجازه از سیاره ی زهره شروع میکنم.


زهره

از این اختر در زبان پارسی با نام های ناهید و بیدخت یاد شده است.

اناهید با صفت ارد ویسور ، ایزد حامی زمین و استر بیدیته یعنی ستاره ی بیدخت، در ادبیات پهلوی دیده می شود.

آناهیتا شکل دیگر ناهید و اناهید فارسی و پهلوی به معنای پاک و بی عیب از فرشتگان نگهبان آب بوده است. .

نپید هم نام اساطیری زهره است.

hermes
09-08-2011, 10:47 PM
با تشکر از نظراتتون.
همان طور که دوستان گفتند معروف ترین ستاره ای که اکثر ماها نام ایرانی یا بهتره بگم نام پهلوی اون رو میدونیم تیشتر هست. البته باید گفت که اصل اسم به اوستایی تیشتریه و به معنی فرشته ی باران هست.
خوب حتما این سوال براتون پیش می آد که این اسم از کجا اومده و با چه دلیل و مدرکی می خوام اسم ستارگان دیگر رو بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کتابی به نام یشت ها وجود داره که بخشی از کتاب اوستا است. کتاب یشت ها به چند بخش تقسیم شده که عبارت است از:
هرمزد
امشا سپندان
اردیبهشت یشت
خرداد یشت
ناهید
آبان یشت
خورشید یشت
تیشتر
و....
که در هر کدام از این یشت ها به چند رویداد نجومی اشاره شده . یشت ها مجموعه سروده هایی است که برای درک بهتر آن ها
آقای دکتر پور داوود به کوشش بهرام فره وشی آن را تالیف کرده اند. اما به دنبال کتاب یشت ها با تالیف ایشون نباشید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!
چاپ سوم این کتاب بر می گرده به سال 2536 شاهنشاهی یعنی 1356 ه.ش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من خود این کتاب رو دارم اما احتمال زیاد می دم که پیدا کردنش به آسونی خرید دیوان حافظ نیست!
اما حالا بخش هایی از اون به طور جدا وجود داره.
منبع من هم برای اثبات نام هایی که می گم همین کتاب یشت هاست .
خوب اگه دوستان سوالی ندارند شروع کنم.

roset
09-09-2011, 11:05 AM
خوب این موضوع خیلی جالبه و بابتش واقعا ممنون .چیزی که من میدونم اینه که نام پارسی دب اکبر هفت اورنگ هست فکر کنم به خاطر تعداد ستاره هاش باشه؟!

Negar Najafi
09-09-2011, 02:33 PM
سلام دوست عزیز
هرمس جان میشه بیشتر درباره ی نام های ستارگان صور فلکی معروف توضیح بدی مثل جبار (شکارچی)، عقرب، آندرومدا (زن به زنجیر کشیده شده) و ...

hermes
09-09-2011, 03:55 PM
سلام دوست عزیز
هرمس جان میشه بیشتر درباره ی نام های ستارگان صور فلکی معروف توضیح بدی مثل جبار (شکارچی)، عقرب، آندرومدا (زن به زنجیر کشیده شده) و ...




خوب بهتره از اول شروع کنیم. در ایران باستان چهار ستاره بودند که از بقیه اهمیت بیشتری داشتند. در واقع این چهار ستاره پادشاهی و فرماندهی هر یک از جهات چهار گانه را دارند و بقیه فرمان بردارند.
این چهار ستاره عبارتند از:
1. تیشتر
2.ستویس (satvis)
3. هفتو رنگ
4.وننت
در ضمن توجه شود که این ها نام های ستارگانی هستند که به بررسی آن ها می پردازیم نه نام صورت فلکی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

پیمان اکبرنیا
09-09-2011, 05:07 PM
این ستاره آخری ونند نیست؟ یا در طول زمان تغییر کرده؟

hermes
09-09-2011, 08:21 PM
این ستاره آخری ونند نیست؟ یا در طول زمان تغییر کرده؟




خیر تا اون جایی که من در تیشتر خواندم نام این ستاره به پهلوی وننت است . اما ممکن است در نسخ دیگر به صورت ونند باشه.

Sunrise
09-09-2011, 08:28 PM
هرمس جان
من یه پیشنهاد دیگه هم دارم و اون اینکه این لغات پهلوی رو یا با اعراب یا فینگلیش بنویسید که تلفط صحیحش رو هم یاد بگیریم!


درباره ی نام های ستارگان صور فلکی معروف توضیح بدی مثل جبار (شکارچی)، عقرب، آندرومدا (زن به زنجیر کشیده شده) و ...

چون بحث تیشتر شده بود میشه به "اَپوش" اشاره کرد که نام ایرانی ابر غول سرخ صورت عقرب یعنی "قلب العقرب" هست و در فرهنگ عوام یک تضاد مفهومی با تیشتر داشته! اپوش نشانه فصل تابستان و گرما و خشکسالی بوده در حالیکه تیشتر یا شباهنگ نوید روزهای پربارش نیمه دوم سال رو میداده

m.aryayi
09-09-2011, 08:52 PM
در يكي از شماره هاي مجله نجوم (فكر كنم 180) نوشته بود كه قلب العقرب ، فم الحوت ، اسد و دبران ، چهار ستاره سلطنتي ايران باستان بودند.

نمي دونيد چرا از اين چهار ستاره نام برده شده و اين چهار تا در كنار هم چه ويژگي دارند؟

hermes
09-09-2011, 09:14 PM
بزرگ ترین و مهم ترین در میان ستارگان ستاره ی تشتر است. تشتر در اوستا تیشتریه و در پهلوی تیشتر و در فارسی به آن تشتر می گوییم.

تشترینی به چه معناست؟
تشترینی اسم جمعی از ستارگان است که در نزدیک تشتر می باشد. آن طور که در مقدمه ی اوستا تعریف شده است شکی نیست که این ستاره شعری یمانی باشد ابو ریحان بیرونی در کتاب التفهیم گوید:((آن ستاره ای است بر دهان کلب اکبر)).
ستاره ی مذکور در زبان ها اروپایی به سیریوس siriusمعروف است. بنا بر آن چه که پلوتارک می نویسد از زمان بسیار قدیم هم می دانستند که تشتر ستاره ی شعری یمانی هست این مورخ صراحته از ستوده بودن این ستاره در نزد ایرانیان اشاره کرده است: "هرمزد سیریوس را نگهبان و پاسبان سایر ستارگان قرار داده است"
و این به کلی مطابق است با آن چه که در خصوص تشتر در اوستا آمده است در فقره 44 از تشتر یشت آمده: ما ستاره ی تشتر درخشان و با شکوه را تعظیم می کنیم که اهورا مزدا او سرور و نگهبان برگزیده.

خوب دوستان این خلاصه ای از شرح حال ستاره ی شعری یمانی یا همان تشتر بود . افسانه ی پارسی مربوط به آن رو بعد از شرح 3ستاره ی دیگر میگم. اگه تا این جا سوالی هست بفرمایید تا شرح این ستاره کامل بشه.

hermes
09-09-2011, 09:18 PM
هرمس جان
من یه پیشنهاد دیگه هم دارم و اون اینکه این لغات پهلوی رو یا با اعراب یا فینگلیش بنویسید که تلفط صحیحش رو هم یاد بگیریم!


چشم حتما!!!!!!!

چون بحث تیشتر شده بود میشه به "اَپوش" اشاره کرد که نام ایرانی ابر غول سرخ صورت عقرب یعنی "قلب العقرب" هست و در فرهنگ عوام یک تضاد مفهومی با تیشتر داشته! اپوش نشانه فصل تابستان و گرما و خشکسالی بوده در حالیکه تیشتر یا شباهنگ نوید روزهای پربارش نیمه دوم سال رو میداده


با تشکر از نظرتون اما بهتره بزارین من شرح کامل این 4پادشاه رو
بگم بعد افسانه های پارسی شون رو باز گو کنم.

mahdad_haghighi
09-09-2011, 09:47 PM
سلام

با اجازه ی دوستان می خوام تا حد امکان متناسب با نام ستاره ها و مطالب ارائه شده قسمت هایی از لغت نامه دهخدا رو هم اسکن کنم و برای دوستان بزارم تا مطالب کامل تر شه.

برای اولین قسمت هم به دنبال تیشتر تو لغت نامه گشتم که معنی زیر رو برای تیشتر ارائه داده بود :


http://www.myup.ir/images/78759461119127897874.jpg (http://www.myup.ir/)

همون طوری که می بینید خود لغت نامه ارجاع داده به لغت تشتر . برای همین معنی این لغت رو هم گذاشتم (متن دوم ادامه متن اوله) :



http://www.myup.ir/images/29085244700603723672.jpg (http://www.myup.ir/)

http://www.myup.ir/images/69607210202579948832.jpg (http://www.myup.ir/)

Negar Najafi
09-09-2011, 10:43 PM
در ضمن توجه شود که این ها نام های ستارگانی هستند که به بررسی آن ها می پردازیم نه نام صورت فلکی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

منظوره بنده این بود که نام پارسی ستارگان صور فلکی مشهور رو عرض کنید خانوم هرمس!!!!!!!!!!!!!!!!

hermes
09-10-2011, 12:45 AM
این جا قرار نیست دعوا بشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خوب من 2تا عذر خواهی باید بکنم یکی از خانم نجفی و دیگری از آقای اکبر نیا:
نگار خانوم دوست عزیزم منظوره من این بود که یک موقع با اسامی صورت فلکی اشتباه نگیرید.
و
همه خوب توجه کنید!!!!!!!!!!!!!!!

آقای اکبر نیا توی یک پست گفتند که اسم اون ستاره ونند نه وننت!
حق کاملا با ایشون بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
با گفتن این حرف من به نوشته ی خودم شک کردم این بود که رفتم یک باره دیگر تیشترو نگاه کردم در واقع نام اوستایی این ستاره وننت هست و نام فارسی اون ونند!
بازم از اشتباهی که کردم عذر می خواهم!

hermes
09-10-2011, 12:58 AM
<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /><o:p> </o:p>
در ضمن این نکته فراموشم شد: سپهسالاری ستارگان مشرق به تشتر سپرده شده است.



خوب به سراغ دومین پادشاه ایران باستان می رویم!!!! البته در آسمان!!!!!!!!!!!!!<o:p></o:p>

ستویس(satvis )امیرالغرب سپاه مغرب است! یعنی فرمانروایی کل قوای ستار گان نیک غرب با این ستاره است. ستویس پهلوی است. کلمه اوستایی آن ستوئس (satava asa)

می باشدمعنی لفظی آن صد چاکر است چنان که خواهم گفت در افسانه ی تشتر ستویس در عمل بارندگی یار و همراه تشتر می باشد.<o:p></o:p>
متاسفانه نمی توانیم به طور یقین بگوییم که ازستویس کدام یک از ستارگان اراده شده است. گیگر دانشمند آلمانی احتمال می دهد که ستویس یکی از ستارگان برج نسرالواقع باشد. در یک جا ازاوبه عنوان ثریا و در جایی دیگربه عنوان دبران یاد شده است

smhm
09-10-2011, 11:20 AM
رد پای ایرانیان در آسمان<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /><o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
بنده طی بررسی هایی که اخیرا در رابطه با تاریخ ایران باستان و اسطوره های ایرانی داشتم به نتایج جالبی رسیدم.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
به نظر من پیدایش صورت های فلکی و افسانه های آنها آنطور که گفته می شود مربوط به یونان باستان نیست بلکه مربوط به سرزمین بابل (خاستگاه پیامبران الهی) است که توسط کورش کبیر فتح گردید و جزو قلمرو بزرگ ایران باستان می باشد. (کورش کبیر به احتمال زیاد همان ذوالقرنین است که در قرآن از او به بزرگی یاد شده).<o:p></o:p>
بعدها که رومیان به سرزمین های مصر و بابل دست یافتند آثار علمی و تمدنی آنان را ربودند و حتی اسطوره های آنان را با تحریف و اضافاتی بنام خود در جهان رواج دادند.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
اما چند سرنخ از ارتباط صورت های فلکی با اسطوره های ایرانی :<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ اول: قیفاوس >> یادآور واژه کیکاوس پادشاه بزرگ ایران باستان.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ دوم: کاسیپویه (ذات الکرسی) >> یادآور واژه کاسپین نام اصلی دریای خزر یا دریای مازندران.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ سوم: پرساوش >> یادآور واژه پرشین به معنای نژاد ایرانی.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ چهارم: آندرومدا >> مادر ایرانیان. طبق افسانه های یونانی (که البته چندان مورد اعتماد نیست) حاصل ازدواج آندرومدای اتیوپیایی با پرسه ئوس رومی فرزندی است بنام پرسس که نیای (پدر) ایرانیان است.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ پنجم: بنات النعش(هفت ستاره دب اکبر) >> دختران جنازه. مراسم تشییع جنازه سیاوش، قهرمان جوانمرد ایرانی است. سیاوش پسر کیکاوس است که بی گناه و مظلومانه بدستور افراسیاب سرش را از بدن جدا می کنند و از آن تاریخ جنگهای طولانی بین ایرانیان و تورانیان در می گیرد که حوادث و رزمهای ایرانیان در این جنگها بطور مفصل و زیبا در شاهنامه فردوسی آمده است.<o:p></o:p>
در عقب جنازه زنی است که کودکی را در آغوش دارد (عناق و سها) طبق افسانه ها هنگامی که خون سیاوش به زمین می ریزد گیاهی در کنار آن می روید که به آن پرسیاوشان یا خون سیاوشان گفته می شود این گیاه خواص دارویی بسیاری دارد و همچنین به نامهای برساوشان، دم الاخوین و شعر الغول نیز معروف است.<o:p></o:p>
احتمالا پرساوش انتقام گیرنده خون سیاوش است که همان کیخسرو و به اعتقاد برخی همان کورش کبیر است.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ ششم: رأس الغول >> احتمالا ضحاک ماردوش یا غول آشموغ است که توسط فریدون و با کمک کاوه آهنگر نابود می شود. این غول نماد زشتی و پلیدی و فریب و نیرنگ است و خوردن مغز جوانان توسط این غول نشان دهنده دروغگویی و فریب مردم است و به نوعی این غول، دجال زمان خود است.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ هفتم: ساگیتاریوس(قوس، کمانگیر) >> آرش کمانگیر که با کمان خود ساگا ها را از مرزهای شمالی ایران دور می کند.<o:p></o:p>

mahdad_haghighi
09-10-2011, 12:10 PM
رد پای ایرانیان در آسمان<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /><o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
بنده طی بررسی هایی که اخیرا در رابطه با تاریخ ایران باستان و اسطوره های ایرانی داشتم به نتایج جالبی رسیدم.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
به نظر من پیدایش صورت های فلکی و افسانه های آنها آنطور که گفته می شود مربوط به یونان باستان نیست بلکه مربوط به سرزمین بابل (خاستگاه پیامبران الهی) است که توسط کورش کبیر فتح گردید و جزو قلمرو بزرگ ایران باستان می باشد. (کورش کبیر به احتمال زیاد همان ذوالقرنین است که در قرآن از او به بزرگی یاد شده).<o:p></o:p>
بعدها که رومیان به سرزمین های مصر و بابل دست یافتند آثار علمی و تمدنی آنان را ربودند و حتی اسطوره های آنان را با تحریف و اضافاتی بنام خود در جهان رواج دادند.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
اما چند سرنخ از ارتباط صورت های فلکی با اسطوره های ایرانی :<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ اول: قیفاوس >> یادآور واژه کیکاوس پادشاه بزرگ ایران باستان.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ دوم: کاسیپویه (ذات الکرسی) >> یادآور واژه کاسپین نام اصلی دریای خزر یا دریای مازندران.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ سوم: پرساوش >> یادآور واژه پرشین به معنای نژاد ایرانی.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ چهارم: آندرومدا >> مادر ایرانیان. طبق افسانه های یونانی (که البته چندان مورد اعتماد نیست) حاصل ازدواج آندرومدای اتیوپیایی با پرسه ئوس رومی فرزندی است بنام پرسس که نیای (پدر) ایرانیان است.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ پنجم: بنات النعش(هفت ستاره دب اکبر) >> دختران جنازه. مراسم تشییع جنازه سیاوش، قهرمان جوانمرد ایرانی است. سیاوش پسر کیکاوس است که بی گناه و مظلومانه بدستور افراسیاب سرش را از بدن جدا می کنند و از آن تاریخ جنگهای طولانی بین ایرانیان و تورانیان در می گیرد که حوادث و رزمهای ایرانیان در این جنگها بطور مفصل و زیبا در شاهنامه فردوسی آمده است.<o:p></o:p>
در عقب جنازه زنی است که کودکی را در آغوش دارد (عناق و سها) طبق افسانه ها هنگامی که خون سیاوش به زمین می ریزد گیاهی در کنار آن می روید که به آن پرسیاوشان یا خون سیاوشان گفته می شود این گیاه خواص دارویی بسیاری دارد و همچنین به نامهای برساوشان، دم الاخوین و شعر الغول نیز معروف است.<o:p></o:p>
احتمالا پرساوش انتقام گیرنده خون سیاوش است که همان کیخسرو و به اعتقاد برخی همان کورش کبیر است.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ ششم: رأس الغول >> احتمالا ضحاک ماردوش یا غول آشموغ است که توسط فریدون و با کمک کاوه آهنگر نابود می شود. این غول نماد زشتی و پلیدی و فریب و نیرنگ است و خوردن مغز جوانان توسط این غول نشان دهنده دروغگویی و فریب مردم است و به نوعی این غول، دجال زمان خود است.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ هفتم: ساگیتاریوس(قوس، کمانگیر) >> آرش کمانگیر که با کمان خود ساگا ها را از مرزهای شمالی ایران دور می کند.<o:p></o:p>



سلام دوست عزیز اطلاعات شما برام خیلی جالب بود میشه بفرمایید همه این مطالب فقط و فقط نتیجه گیری های شخصیتونه یا به نحو دیگری این نتیجه گیری ها انجام شده ؟

ممنون

----------------------

الان که دوباره مطلبتون رو خوندم یه موضوعی نظرم رو جلب کرد . شما مثلا گفتین قیفاوس یادآور کیکاوس . خب آخه دلیلی نداره ممکنه خیلی چیزا شبیه هم باشه ولی هیچ ربطی بهم نداشته باشه .اگه ممکنه در این مورد هم توضیح بدین .

smhm
09-10-2011, 01:18 PM
در رابطه با تاریخ باستان و اسطوره ها هیچ چیزی را بطور قطع نمی توان گفت اما بنظر من اسطوره ها کاملا هم خرافات نیستند بلکه ریشه در واقعیات تاریخی می توانند داشته باشند.
پژوهش در افسانه های ملل مختلف در اغلب موارد منجر به کشف این همانی ها می شود. مثلا ممکن است شخص x در افسانه های یونانی همان شخص y در اسطوره های ایرانی و همان شخص z در متون دینی باشد.
این کشفیات را می توان با تحقیقات میدانی و تطبیقی در تاریخ ملل جستجو کرد.
ایران باستان کشوری بسیار پهناور و تقریبا جهانی بوده است و افسانه ها بیشتر از آن زمان ها نشأت گرفته اند.

Ahmad
09-10-2011, 02:32 PM
لطفا محل این ستارگان در آسمان و نامی که امروز بیشتر منجمین آماتور باهاش آشنا هستند را هم بگید

Setare KOchOlO
09-10-2011, 11:09 PM
لطفا محل این ستارگان در آسمان و نامی که امروز بیشتر منجمین آماتور باهاش آشنا هستند را هم بگید

تو اين يه مورد به hermes جان ، من كمك ميكنم:;)


بزرگ ترین و مهم ترین در میان ستارگان ستاره ی تشتر است. تشتر در اوستا تیشتریه و در پهلوی تیشتر و در فارسی به آن تشتر می گوییم...

بیرونی در کتاب التفهیم گوید:((آن ستاره ای است بر دهان کلب اکبر)).[/COLOR][/COLOR][/SIZE]
... تشتر ستاره ی شعری یمانی هست ...

اولين پادشاهي كه معرفي كردن ، ستاره ي شعراي يماني هستش ... پرنورترين ستاره ي آسمان شب از قدر 1.4-
نام متعارفي كه داره شباهنگ هستش ... و اول كار بهتون گفتم "شعراي يماني" ... همچنين بهش آلفا-كلب اكبر(سگ بزرگ )هم ميگن ... Sirus هم نام لاتينش هس.
اين شب ها ساعتاي حول وحوش 1:30 به بعد به شمال شرقتون نگاه كنين كمر بند جبار رو ميبينين ... با آلفا-كلب اصغر(شعراي شامي)كه نويد دهنده ي طلوع شعراي شامي هستش ... نيم ساعت با هم اختلاف ساعت دارن.





ستویس(satvis )امیرالغرب سپاه مغرب است! یعنی فرمانروایی کل قوای ستار گان نیک غرب با این ستاره است. ستویس پهلوی است. کلمه اوستایی آن ستوئس (satava asa)



دومين پادشاه : سدويس (Sadvis)
رو هم من شنيدم ستاره ي معروف ،سهيل هستش ... ستاره ي بد قولا و كسايي كه يه هويي غيب ميشن .
ستاره ي سهيل كه همون آلفا - شاه تخته هستش با قدر 0.62- دومين ستاره پرنور آسمان هستش ... صورت فلكي شاه تخته يكي از صور نيمكره ي جنوبي است و عرضاي زير30درجه جنوبي ميتونن شاهد اين صورت در آسمونشون باشن .

و چون كهكشان راه شيري از اين صورت در حال عبور هستش سوژه هايي زيادي از نوع خوشه هاي باز در اون موجوده ... سحابي Ngc 3372 كهبه سحابي اتا-شاه تخته معروفه شايد ديده باشين:


http://www.myup.ir/images/48918883907182900604.jpg (http://www.myup.ir/)

اما طبق گفته هاي hermes جان احتمال داره نام ستارگان : نسرواقع(آلفا-شلياق)دبران(آلفا-ثور،چشم سرخ گاو)ثريا(البته طبق سواد من ستاره اي بنام ثريا نداريم و خوشه پروين رو ميگن ثريا)

hermes
09-11-2011, 02:22 PM
سپهسالارو فرمانده ی سوم هفتورنگ است.<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /><o:p></o:p>

در تعیین این ستاره اشکالی نداریم چرا که او بر خلاف ستاره ی ستویس هنوز در زبان ما باقی مانده است.در واقع هفتورنگ همان دب اکبر یا خرس بزرگ خودمان است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!<o:p></o:p>

تا بدین هفت فلک سیرکند هفت اختر همچنین هفت پدیدار بود هفتورنگ<o:p></o:p>

فرخی یزدی<o:p></o:p>

هفتورنگ دراوستا هپتو ایرنگ آمده است و معنی آن دارنده ی هفت علامت ونشانه می باشد. قسمت دوم این کلمه یعنی ایرنگ در سانسکریت به معنی رنگ باشد.در لغت سازی عامیانه قسمت دوم این کلمه را اورنگ پنداشته اند. و آن را به معنی هفت تخت معنی کرده اند. در مقدمته الادب آمده که این ستاره را در فارسی هفت برادر گویند.در ضمن اگر بدونیم که دب اکبر در کجا قرار دارد نباید حدس این که هفتو رنگ پادشاهی ستارگان شمال را دارد برایمان سخت باشد. <o:p></o:p>

hermes
09-11-2011, 02:46 PM
ستاه ی چهارمی ونند است که در اوستا وننت آمده است از این ستاره نیز نمی توانیم به طور حتم بگوییم که منظور کدام یک از ستارگان امروزی هست بارتولومه احتمال میدهد که یکی از ستارگان نسر واقع باشد.

mahdad_haghighi
09-11-2011, 06:33 PM
سپهسالارو فرمانده ی سوم هفتورنگ است.<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /><o:p></o:p>
در تعیین این ستاره اشکالی نداریم چرا که او بر خلاف ستاره ی ستویس هنوز در زبان ما باقی مانده است.در واقع هفتورنگ همان دب اکبر یا خرس بزرگ خودمان است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!<o:p></o:p>
تا بدین هفت فلک سیرکند هفت اختر همچنین هفت پدیدار بود هفتورنگ<o:p></o:p>
فرخی یزدی<o:p></o:p>
هفتورنگ دراوستا هپتو ایرنگ آمده است و معنی آن دارنده ی هفت علامت ونشانه می باشد. قسمت دوم این کلمه یعنی ایرنگ در سانسکریت به معنی رنگ باشد.در لغت سازی عامیانه قسمت دوم این کلمه را اورنگ پنداشته اند. و آن را به معنی هفت تخت معنی کرده اند. در مقدمته الادب آمده که این ستاره را در فارسی هفت برادر گویند.در ضمن اگر بدونیم که دب اکبر در کجا قرار دارد نباید حدس این که هفتو رنگ پادشاهی ستارگان شمال را دارد برایمان سخت باشد. <o:p></o:p>

یه سوال داشتم مگه دب اکبر صورت فلکی نیست پس چرا نوشتین ستاره ؟

mahdad_haghighi
09-11-2011, 07:40 PM
با اینکه هنوز نفهمیدم دب اکبر یا همون هفت اورنگ از کی تا حالا شده ستاره و پادشاه ستاره ای ایران ، توضیح لغت نامه ی دهخدا درباره ی هفت اورنگ رو می ذارم .(متن دوم ادامه متن اوله )



http://www.pic.iran-forum.ir/images/2vmbsveox65yf6s879v9.jpg

http://www.pic.iran-forum.ir/images/8yd6kd37ymdtypt6pknn.jpg

hermes
09-11-2011, 09:39 PM
یه سوال داشتم مگه دب اکبر صورت فلکی نیست پس چرا نوشتین ستاره ؟



والا بله منم متوجه این موضوع شدم اما چون نمی خواستم تحریفی تو خود نوشته بشه عین مطلب رو وارد کردم ولی در این مورد حتم دارم که منظور خود صورت فلکی دب اکبر بوده نه ستاره ای داخل صورت فلکی.

rezash
09-12-2011, 01:37 AM
در انتخاب اسامی ستارگان و صور فلکی از نظر بین المللی اسامی لاتین آنها مورد استفاده است.و نام فارسی امروزه آنها نیز مخلوطی از اسامی قدیمی فارسی و عربی و یونانی است.

البته بسیاری از ستارگان پرنور واجرام صور فلکی مهم که در کتب قدیمی نامی از آنها برده شده و یا دارای افسانه های منتسب به خود هستند اغلب از نام بومی آنها استفاده میشود که اغلب عربی هستند که این به خاطر قسمتی از تاریخ ایران میباشد که بعد از ورود اسلام به ایران زبان عربی نفوذ بسیاری پیدا کرد و این بیشتر به خاطر کتاب مسلمانان و عبادات آنها بود که به زبان عربیست و همینطور تعداد عمده ای از منجمان ایرانی در اوج شکوفائی تمدن اسلامی به امر ستاره شناسی پرداختند و بعضی تالیفاتشان به زبان عربیست است که همین عوامل باعث تسلط بیشتر نامهای عربی بر این اجرام است.

با اینحال معدود نامهای فارسی نیز که در حال حاضر میبینیم در متون قدیمی به کار رفته یا در کتب امروزی باز نویسی شده است.از جمله این اسامی میتوان به این نامها اشاره کرد:
تیشتر-اورنگ-ناهید-بهرام-کیوان-تیر-برجیس-تاج-آبریز-دوپیکر-کمان دار-شباهنگ وغیره...

البته اگر همه ما بتونیم تلفظ درست این اجرام و صور را به هر سه زبان فارسی عربی و لاتین بدونیم خیلی بهتره.

hermes
09-13-2011, 11:16 AM
دوستان دیگه نظری ندارین؟

جا داره که در این تاپیک از آقای پاشا مجیدی تشکر فراوانی بکنم . چرا که ایشون برای اولین بار کتاب هایی به من معرفی کردند که بتونم اطلاعاتی رو به دوستان برسونم

smhm
09-14-2011, 08:31 AM
تمدن بابل بعنوان اولین تمدن بشری در تاریخ است که تمدن یونان و همچنین تمدنهای سایر ملل متأثر و مقتبس از آن است.
قدیمی ترین متون بدست آمده که به خط میخی جایگاه صورت های فلکی را در منطقه البروج نشان می دهد متعلق به همین بابلی ها است (مراجعه کنید به کتاب تاریخ پیدایش نجوم)
بنابراین پیدایش صورت های فلکی مطمئنا به دوران قبل از یونان و حداقل به دوران بابل می رسد.

باید گفت که همین بابل (http://tarikhema.ir/words/%d8%a8%d8%a7%d8%a8%d9%84/) داستانهای فریبندة زیبایی را به یادگار گذاشته که با میانجیگری مهارت و ذوق ادبی یهودیان، هم‌اکنون، پاره‌ای از داستانهای دینی اروپا را تشکیل می‌دهد؛ نیز از همین بابل (http://tarikhema.ir/words/%d8%a8%d8%a7%d8%a8%d9%84/)، یونانیان جهانگرد، بیش از مصر اصول ریاضیات و نجوم و پزشکی و صرف و نحو و فقه‌اللغه و باستانشناسی و تاریخ (http://tarikhema.ir/words/%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%ae/) و فلسفه را به کشور – شهرهای خود انتقال دادند، و همین میراث است که از آنجاها به روم و از روم به ما رسیده است. نامهایی که یونانیان برای فلزات و صور فلکی و سنگ و اندازه و آلات موسیقی و بسیاری از داروها گذاشته‌اند، یا ترجمة اسامی بابلی است یا گاهی همان کلمة بابلی است که با حروف یونانی نوشته شده.
تمدن و فرهنگ بین‌النهرین و بابل، به میانجیگری یک سلسلة طولانی از حوادث تاریخی مهم، از گاهوارة خود جابه‌جا شد و به صورت جزئی از میراث فرهنگی بشریت درآمد: آشوریان بابل را گشودند و میراث فرهنگی این شهر کهن را تصاحب کردند و آن را در اطراف و اکناف امپراطوری وسیع خویش انتشار دادند؛ در آن مدت دراز که یهودیان به اسیری در بابل به سر می‌بردند، زندگی و افکار بابلی در آنان سخت تأثیر کرد، و آنان تأثرات خود را به جاهای دیگر جهان منتقل ساختند؛ تسلط ایرانیان و یونانیان بر بابل سبب آن شد که تمام راههای بازرگانی و ارتباطی میان این شهر و شهرهای تازه تأسیس شده در یونیا و آسیای صغیر و یونان، با کمال آزادی، پرآمد و شد شود، و هرچه بیشتر فرهنگ و تمدن بابلی به خارج سرزمین بابل انتقال پیدا کند. (به نقل از سایت تاریخ ما tarikhema.ir مبحث انتقال میراث تمدن بابل).

مسأله اقتباس غرب از شرق در مورد اسامی ستارگان که بسیار واضح و روشن است. به عنوان نمونه:
thuban ثعبان
algol رأس الغول
aldebaran الدبران
deneb ذنب
pherkad فرقد
dubhe دبه
merak مراق
sirrah سره الفرس
menkar منقار
alphekka نیرالفکه
rigel رجل الجبار
...

smhm
09-14-2011, 09:28 AM
کاسیوپیه ملکه اتیوپی در اصل یک کاسی است و از نژاد ایرانی.
مطلب ذیل برگرفته از سایت تاریخ ما www.tarikhema.ir (http://www.tarikhema.ir)

از حدود هزاره سوم پیش از میلاد، کاسی (http://tarikhema.ir/words/%da%a9%d8%a7%d8%b3%db%8c/)‌ها (آشوری (http://tarikhema.ir/words/%d8%a2%d8%b4%d9%88%d8%b1%db%8c/)‌ها آن‌ها را به این نام خوانده‌اند) طوایف باستانی کوه نشینی بوده‌اند که در زمینهای جنوب غربی دریای کاسپین (خزر) و سپس در دامنه‌های کوههای زاگرس نشیمن داشته‌اند. از این قبایل که به زبان آکدی، «کاشی» خوانده می‌شده‌اند تا هزاره دوم پیش از میلاد، آگاهی در دست نیست. استرابون قلمرو حکومتی کاسی‌ها را از حدود همدان تا دربندهای خزر در شمال تهران می‌نویسد گسترهٔ حضور کاسی‌ها چنان که از نوشته‌های آشوری (http://tarikhema.ir/words/%d8%a2%d8%b4%d9%88%d8%b1%db%8c/) بر می‌آید، از سمت غرب تا همدان ادامه داشته است. ایشان در سرزمینهایی زیسته‌اند که در دوره‌های پسین تاریخ ایران، مهد تمدن «ماد» بوده است.
در نوشته‌های آشوری (http://tarikhema.ir/words/%d8%a2%d8%b4%d9%88%d8%b1%db%8c/)، از آنان با نام «کاسی‌ها» (Kassi) یاد شده است. نام هگمتانه یا همدان را آشوری (http://tarikhema.ir/words/%d8%a2%d8%b4%d9%88%d8%b1%db%8c/)‌ها پیش از دوران ماد‌ها «کار – کاسی» یه معنی شهر کاسیان می‌نامیدند. یونانی‌ها، به قلع کاسیتروس Kassitiros می‌گفته‌اند چرا که آن را از سرزمین کاسی‌ها به دست آورده‌اند. همچنین همدان را پیش از دوره ماد، آکسایا Akessaia می‌نامیدند.
لئونارد ویلیام کینگ در تاریخ بابل (http://tarikhema.ir/words/%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%ae-%d8%a8%d8%a7%d8%a8%d9%84/)، آن‌ها را از‌نژاد آریایی و از خویشاوندان فرمانروایان می‌تانی می‌داند. همچنین نام خدایان کاسی‌ها، نشان دهندهٔ پیوند میان ایشان و مردم آریایی است.
مردم ناحیه لرستان کنونی را بازماندگان کاسی‌ها می‌دانند. آنچنان که از روی ظاهر واژه‌ها بر می‌آید نام شهرهای قزوین و کاشان و همچنین نام دریای کاسپین از نام این قوم باستانی گرفته شده است. آثار کاسی‌ها تا نواحی دوردست ماد نیز تا هزارهٔ نخست پیش از میلاد به یادگار مانده و عنصر کاسی را در جنوب غرب ماد به طرز آشکاری می‌توان مشاهده کرد.
ایشان در دامنه‌های زاگرس با اقوامی چون گوتی‌ها، لولوبی‌ها در هزارهٔ سوم پیش از میلاد، همسایه بوده‌اند.
از کاسی‌ها حدود دویست کتیبه سلطنتی کوتاه باقی مانده است که با توجه به مدت زمان فرمانروایی آن‌ها در بابل، کوتاه به نظر می‌رسد.
کاسی‌ها در بابل
کاسی‌ها در هزاره دوم پیش از میلاد به بابل حمله کردند، این مردم با سپاه آراسته و اسلحهٔ تازه که تا آن زمان سابقه نداشت، از ایران به بابل آمدند. و سومین سلسله بابلی را تشکیل دادند. دورهٔ طولانی فرمانروایی کاسی‌ها بر بابل، نشان از توانایی بالای آن‌ها در اداره کشور دارد و شایستگی فرمانروایان کاسی‌ها آشکار می‌شود.. پایتخت آنان دور کوری گالزو Dur-Kurigalzu بود.
پس از حملهٔ کاسی‌ها به سرزمین بابل در زمان سامسوایلونا Samsuiluna، حملات مشابه دیگری نیز صورت گرفت اما در زمان شاهان پسین بود که کاسی‌ها جای پای ثابتی در شمال بابل به دست آوردند. مؤسس سلسله کاسی‌ها در بابل، گدش Gadash نام داشت که صورت فشرده‌ای از نام «گانداش» است. او در متن خود، خود را افزون بر شاه بابل با لقبهایی چون «پادشاه چهارگوشه جهان» و شاه سومر و اکد نامیده است. پس از او پسرش، آگوم Agum بر تخت نشست که پس از بیست و دو سال فرمانروایی، کشتیلیاش Kashtiliash که هماورد کاسی او به شمار می‌آمد، تاج و تخت را به دست آورد. در کاوش‌های باستان‌شناسی که در سال ۱۹۶۹ میلادی صورت گرفت، یادگاری به صورت قبّه از او به دست آمد که در آن خود را پادشاه سرزمین دریا Sea-country خوانده است. پادشاهان بعدی بابل، از خانواده کشتیلیاش بوده‌اند.
بخش مهمی از آگاهی ما از دوره فرمانروایی کاسی‌ها در بابل، از منابع بابلی نبوده بلکه از بن مایه‌های مصری به دست آمده است. از این اسناد می‌توان به روابط مصر با دولتهای بزرگ آسیا، از جمله پیوند‌های زناشویی میان شاهان بابل و مصر و روابط ناشی از آن پی برد.
معماری (http://tarikhema.ir/words/%d9%85%d8%b9%d9%85%d8%a7%d8%b1%db%8c/)
پادشاهان کاسی در قلمرو خود به بازسازی و آراستن پرستشگاه‌ها در نیپور (http://tarikhema.ir/words/%d9%86%db%8c%d9%be%d9%88%d8%b1/)، لارسا (http://tarikhema.ir/words/%d9%84%d8%a7%d8%b1%d8%b3%d8%a7/) Larsa، اور (http://tarikhema.ir/words/%d8%a7%d9%88%d8%b1/) و اوروک دست یازیدند. یکی از آنان به نام کارا-اینداش (حدود ۱۴۴۵-۱۴۲۷ پیش از میلاد) در» اِ-آنا E. Ana»، در اوروک، پرستشگاهی که نمای آن از آجر ساخته شده است، به جای گذارد که آجرهای به کار رفته در آن، صورت‌های موجودات آسمانی را با برجستگی اندکی نشان می‌داد. این بنا یک بنای کاملاً کاسی است و مانند آن در هیچ جای میان رودان پیدا نشده است. این فن هنرمندانه در میان رودان آن روزگار، شناخته شده نبود و بعد‌ها توسط کلدانیان در بابل و توسط هخامنشیان (http://tarikhema.ir/words/%d9%87%d8%ae%d8%a7%d9%85%d9%86%d8%b4%db%8c%d8%a7%d 9%86/) در شوش و تخت جمشید به کار رفت.
کوری گالزوی Kurigalzu دوم (حدود ۱۳۴۵-۱۳۲۴ پیش از میلاد) یکی از فرانروایانی بود که پیشتاز سازندگی به شمار می‌رفت، او شهر او را که در زمان سامسو-ایلونا Sumsu-Iluna ویران شده بود، بازسازی کرد و همچنین شهر تازه‌ای ساخت که ویرانه‌های آن در عقرقوف Aqra-Quf دیده می‌شود و برج ۱۷۰ پایی آن، هسته زیگورات بزرگی را تشکیل می‌دهد. کاوش‌های انجام شده در عقرقوف در سالهای ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۵ پایه زیگورات با پله‌های بزرگ و سه معبد و بخشی از یک قصر را از دل خاک بیرون آورده است.
از کاسی‌ها، تندیس‌های سفالینی شامل سر ماده شیری با اندازهٔ طبیعی و سر مردی با سبیل رنگ شده و ریش بلاند پیدا شده است.
از یافته‌های دیگری که مربوط به کاسی باشد می‌توان مهر‌های استوانه‌ای نام برد که دارای نماد‌ها و نقش‌های گوناگونی از جانوران قرص دایره‌ای بالدار می‌باشند.
سرانجام دولت آشور در اوایل سده سیزدهم پیش از میلاد، توانست بابل را بگشاید و به غارتگری بپردازد توانست هفده سال بر آن حکومت کند. ولی ضربهٔ نهایی به کاسی‌ها را ایلامی‌ها وارد کردند. در هزارهٔ نخست پیش از میلاد، کاسی‌ها به کوههای زاگرس عقب نشینی کردند.

nakhodaye aseman
09-17-2011, 02:26 PM
برخی از ستاره‌ها نام‌های گوناگونی در زبان فارسی دارند. گروهی از این نام‌ها از زبان پارسی میانه به ما رسیده‌اند مانند ونند، اپوش، تیر، تیشتر، سدویس، میخگاه، اسپور، بشن، یوغ، درفشه (درفشگ)، پسی، پها، پرک، اگست، پارند، مزده‌داد.

شباهنگ: شِعرای یمانی، کاروان‌کُش، وَراهَنگ، شب‌کش، تیر، تیشتر.
سهیل: پَرَک، اگست
بزبان: عَیّوق، پارَند، مَزده‌داد
نگهبان شمال: سِماک رامح، حارس شمال، حارس‌السماء.
کرکس نشسته: نسر واقع، وَنَند.
کرکس پرنده: نسر طائر، یوغ (در پارسی میانه)
بزبان: نگهبان، عیوق.
پای شکارچی: رجل‌الجبار، رجل‌الجوزا
شانه گاوران: منکب الجوزا
قلب عقرب: سَدویس، اپوش، دل
رأس پیکر پسین: رأس التوأم الموخّر
رأس پیکر پیشین: رأس التوأم المقدم.
جمع رأس پیکر پسین و رأس پیکر پیشین را در پارسی میانه رَخوَت می‌نامیدند.
ابط الجوزا: یدالجوزا، بَشن
شوله: دِرَفشه (درفشگ)
سماک اعزل: اسپور
دبران: پسی (پَسیگ)، پَها، چشم گاو
هقعة‍‌الجوزا: بُزیسر
شرطین: پَدیسپَر
ستاره قطبی: جدی، میخگاه
قائد: قائد بنات النعش، راهنمای هفت‌اورنگ
شانه ارابه‌ران: (منکب ذی‌العنان)
ناطح: رأس حَمَل
دنب: ردف

hermes
09-17-2011, 07:26 PM
شباهنگ: شِعرای یمانی، کاروان‌کُش، وَراهَنگ، شب‌کش، تیر، تیشتر.
سهیل: پَرَک، اگست
بزبان: عَیّوق، پارَند، مَزده‌داد
نگهبان شمال: سِماک رامح، حارس شمال، حارس‌السماء.
کرکس نشسته: نسر واقع، وَنَند.
کرکس پرنده: نسر طائر، یوغ (در پارسی میانه)
بزبان: نگهبان، عیوق.
پای شکارچی: رجل‌الجبار، رجل‌الجوزا
شانه گاوران: منکب الجوزا
قلب عقرب: سَدویس، اپوش، دل
رأس پیکر پسین: رأس التوأم الموخّر
رأس پیکر پیشین: رأس التوأم المقدم.
جمع رأس پیکر پسین و رأس پیکر پیشین را در پارسی میانه رَخوَت می‌نامیدند.
ابط الجوزا: یدالجوزا، بَشن
شوله: دِرَفشه (درفشگ)
سماک اعزل: اسپور
دبران: پسی (پَسیگ)، پَها، چشم گاو
هقعة‍‌الجوزا: بُزیسر
شرطین: پَدیسپَر
ستاره قطبی: جدی، میخگاه
قائد: قائد بنات النعش، راهنمای هفت‌اورنگ
شانه ارابه‌ران: (منکب ذی‌العنان)
ناطح: رأس حَمَل
دنب: ردف

با تشکر از شما به خاطر شرکت در تاپیک میشه لطفا منبعی که این اسامی رو ازش استخراج کردید رو معرفی کنید؟

smhm
09-26-2011, 10:56 AM
یک سؤال: ستاره ابط الجوزا که تو صورت فلکی جباره پس چرا بهش میگن ابط الجوزا (در واقع باید گفت ابط الجبار)؟

Night*
09-26-2011, 04:26 PM
وَنَند که ظاهراً ستاره نسرالواقع است، در ادبيات مزديسني کشنده‌ي خرفستران است. در کوتاهترين يشت اوستا، که وننديشت ناميده مي‌شود و يک بند بيش نيست، ستاره‌ي مزدا آفريده‌ي ونندِ نيرومند و درمان بخش و پايدار در ستيزه‌ي باخرفستران زشت اهريمني ستوده شده است.

Night*
10-28-2011, 01:12 PM
در ستاره‌شناسی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%D8%B4%D9%8 6%D8%A7%D8%B3%DB%8C)، امروزه روش‌های منظمی برای نامگذاری ستاره‌ها به کار می‌رود که به روش‌های نامگذاری بایر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D9%85%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1%DB%8C_% D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%B1) و نامگذاری مسیه (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%86%D8%A7%D9%85%DA%AF%D8%B0%D8% A7%D8%B1%DB%8C_%D9%85%D8%B3%DB%8C%D9%87&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF) معروفند. ولی در قدیم در برخی از فرهنگ‌های ملل گوناگون برای گروهی از ستارگان پرنور و قابل مشاهده نام‌های ویژه‌ای به کار می‌رفت که از این لحاظ فرهنگ کشورهای خاورمیانه پیشروتر بوده‌اند. در زبان فارسی میانه نیز واژگان خاصی برای ستارگان و دانش ستاره‌شناسی وجود داشته که برخی از آن‌ها که به ما رسیده‌است در جدول زیر می‌آید. درصد بسیار بالایی از نام‌های عربی ستارگان از راه ترجمه کتب از یک سو به زبان فارسی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C) و از سوی دیگر به زبان لاتین (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D9%86) و از آنجا به تمامی زبان‌های اروپایی راه یافت.
در جدول زیر نام‌های قدیمی و سنتی رایج در زبان فارسی برای ستارگان که البته امروزه هم کاربرد دارند و برابرهای انگلیسی (اکثراً مشتق از لاتین) و نام علمی آن‌ها بر پایهٔ نامگذاری بایر می‌آید، همچنین برخی از نام‌های لاتین که به‌تازگی در متن‌های فارسی به کار رفته نیز به جدول افزوده شده‌است:

<table class="wikitable sortable jquery-tablesorter"><thead><tr> <th class="unsortable" width="30%">معنی نام</th> <th title="مرتب‌سازی صعودی" class="headerSort" width="22%">نام انگلیسی</th> <th title="مرتب‌سازی صعودی" class="headerSort" width="25%">نام بایر</th> </tr></thead> <tbody> <tr> <td>کوتاهشده آلفا تریانگولی آسترالیس</td> <td>Atria</td> <td>آلفا مثلث جنوبی</td> </tr><tr> <td>پایان رود</td> <td>Achernar</td> <td>آلفا جوی</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>, Beta Canum Venaticorum, Chara, Asterion</td> <td>بتا تازی‌ها</td> </tr><tr> <td>آشیانه (شترمرغ)</td> <td>Azha</td> <td>اتا جوی</td> </tr><tr> <td>آلفا صلیب</td> <td>Acrux</td> <td>آلفا چلیپا</td> </tr><tr> <td>پائین‌تنه</td> <td>Ancha</td> <td>تتا دلو</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>Avior</td> <td>اپسیلون شاه‌تخته (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D9%87%E2%80%8C%D8%AA%D8%AE%D8%AA%D9%8 7)</td> </tr><tr> <td>کمربند</td> <td>Achird</td> <td>اتا ذات‌الکرسی</td> </tr><tr> <td>گوساله کم‌نورتر</td> <td>Pherkard</td> <td>دلتا خرس کوچک</td> </tr><tr> <td>خرگوش</td> <td>Arneb</td> <td>آلفا خرگوش</td> </tr><tr> <td>لُنگ و ردا</td> <td>Pulcherrima یا Izar</td> <td>اپسیلون گاوران</td> </tr><tr> <td>(از پارسی میانه)</td> <td>Spica</td> <td>آلفا دوشیزه</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>Sterope II</td> <td>22 گاو</td> </tr><tr> <td>فر شاهی</td> <td>Sceptrum</td> <td>53 جوی</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>Hyadum II</td> <td>دلتا1 گاو</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>Hyadum I</td> <td>گاما گاو</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>Atlas</td> <td>27 گاو</td> </tr><tr> <td>
</td> <td>پی بزغاله (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B2%D8%BA%D8%A7%D9%84%D9%87)|Okul</td> <td>پی بزغاله (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B2%D8%BA%D8%A7%D9%84%D9%87)</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>Electra</td> <td>17 گاو</td> </tr><tr> <td>ملکه طوفانگیر</td> <td>Alcyone</td> <td>اتا گاو</td> </tr><tr> <td>زن برزنجیر</td> <td>Merga</td> <td>38 گاوران</td> </tr><tr> <td>دُنبه بره</td> <td>Alya</td> <td>تتا مار</td> </tr><tr> <td>بینی</td> <td>Enif</td> <td>اپسیلون اسب بزرگ</td> </tr><tr> <td>واپسین (از پارسی میانه)</td> <td>Denebola</td> <td>بتا شیر</td> </tr><tr> <td>از پارسی میانه: azarag</td> <td>Altarf</td> <td>بتا خرچنگ</td> </tr><tr> <td>چنگال‌ها(ی کرکس نشسته)</td> <td>Aladfar و Alathfar</td> <td>اتا شلیاق</td> </tr><tr> <td>زیر بغل میانی</td> <td>Betelgeuse</td> <td>آلفا شکارچی</td> </tr><tr> <td>بلعنده</td> <td>Albali</td> <td>اپسیلون دلو</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>Betria</td> <td>بتا مثلث جنوبی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AB%D9%84%D8%AB_%D8%AC%D9%86%D9%88%D8%A8% DB%8C)</td> </tr><tr> <td>شکم اژدها، جنوبی</td> <td>Batentaban Australis</td> <td>فی اژدها</td> </tr><tr> <td>شکم اژدها، شمالی</td> <td>Batentaban Borealis</td> <td>خی اژدها</td> </tr><tr> <td>شکم ماهی</td> <td>Mirach</td> <td>بتا زن برزنجیر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%86_%D8%A8%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AC%DB%8C% D8%B1)</td> </tr><tr> <td>شکم فروزنده</td> <td>Al Nair</td> <td>آلفا درنا</td> </tr><tr> <td>کوتاهشده بتا کورکیس</td> <td>Becrux</td> <td>Mimosa، بتا چلیپا</td> </tr><tr> <td>تیشه</td> <td>Albaldah</td> <td>پی کمان</td> </tr><tr> <td>تخم (شترمرغ)</td> <td>Beid</td> <td>امیکرون۱ جوی</td> </tr><tr> <td>ایرانی</td> <td>the Persian</td> <td>آلفا هندی</td> </tr><tr> <td>(از پارسی میانه)</td> <td>Sheratan</td> <td>بتا بره</td> </tr><tr> <td>
</td> <td>Pleione</td> <td>28 گاو - see Pleiades (star) cluster</td> </tr><tr> <td>پای پسین</td> <td>Tejat Posterior</td> <td>مو دوپیکر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D9%BE%DB%8C%DA%A9%D8%B1)</td> </tr><tr> <td>
</td> <td>Porrima</td> <td>گاما دوشیزه</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>Muscida</td> <td>اُمیکرون خرس بزرگ، یا پی خرس بزرگ</td> </tr><tr> <td>پای جلویی (از پارسی میانه)</td> <td>Tejat Prior یا Propus</td> <td>اتا دوپیکر</td> </tr><tr> <td>(از پارسی میانه)</td> <td>Botein</td> <td>دلتا بره</td> </tr><tr> <td>(از پارسی میانه)</td> <td>Sheratan</td> <td>بتا بره</td> </tr><tr> <td>(از پارسی میانه)</td> <td>Aldebaran</td> <td>آلفا گاو</td> </tr><tr> <td>(از پارسی میانه)</td> <td>Aldebaran</td> <td>آلفا گاو</td> </tr><tr> <td>(پارسی میانه)</td> <td>Betelgeuse</td> <td>آلفا شکارچی</td> </tr><tr> <td>شکم نهنگ</td> <td>Baten Kaitos</td> <td>زتا نهنگ</td> </tr><tr> <td>گاودار</td> <td>Nekkar</td> <td>بتا گاوران (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86)</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>Capella</td> <td>آلفا ارابه‌ران (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D8%B1%D8%A 7%D9%86)</td> </tr><tr> <td>شِکمک</td> <td>Botein</td> <td>دلتا بره</td> </tr><tr> <td>(از پارسی میانه)</td> <td>Sadalsuud</td> <td>بتا دلو</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>Taygeta</td> <td>19 گاو</td> </tr><tr> <td>
</td> <td>Terebellum</td> <td>امگا کمان</td> </tr><tr> <td>نمودار آسمانی</td> <td>Tseen Kee</td> <td>فی بادبان</td> </tr><tr> <td>چرخشت شمالی (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%DA%86%D8%B1%D8%AE%D8%B4%D8%AA_%D8 %B4%D9%85%D8%A7%D9%84%DB%8C&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF)</td> <td>Torcularis Septemtrionalis</td> <td>امیکرون ماهی</td> </tr><tr> <td>(tiānguān): گذرگاه آسمانی کوهستان</td> <td>Tien Kuan</td> <td>زتا گاو</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>Tyl</td> <td>اپسیلون اژدها</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>Theemin</td> <td>اوپسیلون2 جوی</td> </tr><tr> <td>بز نر (گرگ)</td> <td>Altais</td> <td>دلتا اژدها</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>Aspidiske یا Tureis</td> <td>آیوتا شاه‌تخته یا پی کشتی‌دم (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B4%D8%AA%DB%8C%E2%80%8C%D8%AF%D9%85)</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>Tegmen or Tegmine</td> <td>زتا خرچنگ</td> </tr><tr> <td>استوار</td> <td>Tabit و Thabit</td> <td>پی3 شکارچی و اوپسیلون شکارچی</td> </tr><tr> <td>اژدهاها</td> <td>Thuban</td> <td>آلفا اژدها</td> </tr><tr> <td>پیشانی (شیر)</td> <td>Algieba</td> <td>گاما شیر</td> </tr><tr> <td>پیشانی، تاج کژدم</td> <td>Dschubba</td> <td>دلتا کژدم</td> </tr><tr> <td>قوچ</td> <td>Polaris</td> <td>آلفا خرس کوچک (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B1%D8%B3_%DA%A9%D9%88%DA%86%DA%A9)</td> </tr><tr> <td>بال (ماکیان)</td> <td>Giennah</td> <td>اپسیلون ماکیان</td> </tr><tr> <td>بال راست کلاغ</td> <td>Gienah Gurab</td> <td>گاما کلاغ</td> </tr><tr> <td>پهلو</td> <td>Algenib</td> <td>آلفا برساووش و گاما اسب بزرگ</td> </tr><tr> <td>پهلوی برزنجیر</td> <td>Mirach</td> <td>بتا زن برزنجیر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%86_%D8%A8%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AC%DB%8C% D8%B1)</td> </tr><tr> <td>دوپیکر</td> <td>Gianfar</td> <td>لاندا اژدها</td> </tr><tr> <td>نام دودمان ژو چین</td> <td>Chow</td> <td>بتا مار</td> </tr><tr> <td>اسب سیاه</td> <td>Alioth</td> <td>اپسیلون خرس بزرگ</td> </tr><tr> <td>آبادی</td> <td>Hadar</td> <td>بتا قنطورس</td> </tr><tr> <td>چادر، منقار کلاغ</td> <td>Alchiba</td> <td>آلفا کلاغ</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>Asellus Australis</td> <td>دلتا خرچنگ</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>Asellus Secundus</td> <td>آیوتا گاوران</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>Asellus Tertius</td> <td>کاپا گاوران</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>Asellus Borealis</td> <td>گاما خرچنگ</td> </tr><tr> <td>-</td> <td>Asellus Priموs</td> <td>تتا گاوران</td> </tr><tr> <td>دنده‌های کوچک (شیر)</td> <td>Chertan</td> <td>تتا شیر</td> </tr><tr> <td>فروغ خور</td> <td>Sun</td> <td>
</td> </tr><tr> <td>دنده کوچک (شیر)</td> <td>Chertan</td> <td>تتا شیر</td> </tr><tr> <td>کوتاهشده دلتا کروکسیس</td> <td>Decrux</td> <td>
</td> </tr><tr> <td>تاج</td> <td>Diadem</td> <td>آلفا گیسو</td> </tr><tr> <td>پیرو (خوشه پروین)</td> <td>Aldebaran</td> <td>آلفا گاو</td> </tr><tr> <td>گرگ‌ها</td> <td>Aldhibah</td> <td>زتا اژدها</td> </tr><tr> <td>دُنب</td> <td>Aldhanab</td> <td>گاما درنا</td> </tr><tr> <td>دُنب دلفین</td> <td>Deneb Dulfim</td> <td>اپسیلون دلفین</td> </tr><tr> <td>
</td> <td>
</td> <td>
</td> </tr><tr> <td>ادامه ی جدول در پست بعدی...
</td> <td>
</td> <td>
</td> </tr><tr> <td>
</td> <td>
</td> <td>
</td> </tr><tr> <td>
</td> <td>
</td> <td>
</td> </tr><tr> <td>
</td> <td>
</td> <td>
</td> </tr><tr> <td>
</td> <td>
</td> <td>
</td> </tr><tr> <td>
</td> <td>
</td> <td>
</td> </tr><tr> <td>
</td> <td>
</td> <td>
</td> </tr><tr> <td>
</td> <td>
</td> <td>
</td> </tr><tr> <td>
</td> <td>
</td></tr></tbody></table>

Night*
10-29-2011, 04:33 PM
<table class="wikitable sortable"><tbody><tr><th width="20%">نام رایج</th> <th class="unsortable" width="30%">معنی نام</th> <th width="22%">نام انگلیسی</th> <th width="25%"> نام بایر</th></tr></tbody></table><table class="wikitable sortable"><tbody><tr><td>ذنب شمالی قیطس</td> <td>دنب شمالی نهنگ</td> <td>Deneb Kaitos Schemali</td> <td>آیوتا نهنگ</td> </tr> <tr> <td>ذنب عقاب</td> <td>دنب عقاب</td> <td>Deneb el Okab</td> <td>زتا عقاب</td> </tr> <tr> <td>ذنب‌الاسد</td> <td>دُنب شیر</td> <td>Denebola</td> <td>بتا شیر</td> </tr> <tr> <td>ذنب‌الجدی</td> <td>دنب قوچ</td> <td>دلتا بزغاله|Scheddi</td> <td>دلتا بزغاله</td> </tr> <tr> <td>ذنب‌الدجاجه</td> <td>دنب ماکیان (دُم مرغ)</td> <td>Deneb</td> <td>آلفا ماکیان</td> </tr> <tr> <td>ذیخ</td> <td>کفتار، گرگ</td> <td>Edasich</td> <td>آیوتا اژدها</td> </tr> <tr> <td>رأس جنوبی اسد</td> <td>سر جنوبی شیر</td> <td>Ras Elased Australis</td> <td>اپسیلون شیر</td> </tr> <tr> <td>رأس شمالی اسد</td> <td>سر شمالی شیر</td> <td>Rasalas</td> <td>مو شیر</td> </tr> <tr> <td>رأس‌التنین</td> <td>سر اژدها</td> <td>اتاmin</td> <td>گاما اژدها</td> </tr> <tr> <td>رأس التوأم مقدم</td> <td>پیکر پیشین</td> <td>Castor</td> <td>آلفا دوپیکر</td> </tr> <tr> <td>رأس التوأم مؤخر</td> <td>پیکر پسین</td> <td>Pollux</td> <td>بتا دوپیکر</td> </tr> <tr> <td>رأس‌الحَمَل</td> <td>سر بره</td> <td>Hamal</td> <td>آلفا بره</td> </tr> <tr> <td>رأس‌التنین</td> <td>سر اژدها</td> <td>Eltanin</td> <td>گاما اژدها</td> </tr> <tr> <td>رأس‌الثعبان</td> <td>سر اژدها</td> <td>Rastaban</td> <td>بتا اژدها</td> </tr> <tr> <td>رأس‌الجاثی</td> <td>سر زانوزده</td> <td>Ras Algethi</td> <td>آلفا زانوزده</td> </tr> <tr> <td>رأس‌الحوّاء</td> <td>سر مارافسای</td> <td>Ras Alhague</td> <td>آلفا مارافسای</td> </tr> <tr> <td>رأس‌الغول</td> <td>سر غول</td> <td>Algol</td> <td>بتا برساووش</td> </tr> <tr> <td>رأس‌المثلث</td> <td>سر سه‌گوش</td> <td>Mothallah</td> <td>آلفا سه‌سو</td> </tr> <tr> <td>راعی</td> <td>چوپان</td> <td>Errai</td> <td>گاما قیفاووس</td> </tr> <tr> <td>راقص</td> <td>رقصنده، چشمک‌زن</td> <td>Alrakis و Arrakis</td> <td>مو اژدها</td> </tr> <tr> <td>رانا</td> <td>غورباقه (در لاتین)</td> <td>Rana</td> <td>دلتا جوی</td> </tr> <tr> <td>رجل قنطورس</td> <td>پای قنطورس</td> <td>Rigil Kentaurus</td> <td>آلفا قنطورس</td> </tr> <tr> <td>رجل قنطورس</td> <td>
</td> <td>Toliman</td> <td>آلفا قنطورس</td> </tr> <tr> <td>رجل‌الجبّار</td> <td>پای شخص زورمند (پای شکارچی)</td> <td>Rigel</td> <td>بتا شکارچی</td> </tr> <tr> <td>رجل‌العوی</td> <td>پای (سگ) پارس‌کننده</td> <td>Rijl al Awwa</td> <td>مو دوشیزه</td> </tr> <tr> <td>رشاء، عقده</td> <td>طناب‌ها، گره</td> <td>Alrischa</td> <td>آلفا ماهی</td> </tr> <tr> <td>رکبةذات‌الکرسی</td> <td>زانوی خداوندگار اورنگ</td> <td>Ruchbah</td> <td>دلتا ذات‌الکرسی</td> </tr> <tr> <td>رکبةالدجاجه</td> <td>زانوی ماکیان</td> <td>Ruchba</td> <td>امگا 2 ماکیان</td> </tr> <tr> <td>رکبةالرامی</td> <td>زانوی کمانگیر</td> <td>Rukbat</td> <td>آلفا کمان</td> </tr> <tr> <td>روتانو</td> <td>واروخوانه نامVenator</td> <td>Rotanev</td> <td>بتا دلفین</td> </tr> <tr> <td>روجینه</td> <td>(از پارسی میانه)</td> <td>Alnilam</td> <td>اپسیلون شکارچی</td> </tr> <tr> <td>زاویةالعوی</td> <td>گوشه (سگ) پارس‌کننده</td> <td>Zavijava</td> <td>بتا دوشیزه</td> </tr> <tr> <td>زاویه</td> <td>گوشه</td> <td>Zaniah</td> <td>اتا دوشیزه</td> </tr> <tr> <td>زُبانه</td> <td>چنگک (خرچنگ)</td> <td>Acubens</td> <td>آلفا خرچنگ</td> </tr> <tr> <td>زبانی جنوبی</td> <td>-</td> <td>Brachium</td> <td>سیگما ترازو</td> </tr> <tr> <td>زُبرةالاسد</td> <td>کتف شیر</td> <td>Chertan</td> <td>تتا شیر</td> </tr> <tr> <td>زبن جنوبی، کفه جنوبی</td> <td>پنجه جنوبی (کژدم)، کفه جنوبی (ترازو)</td> <td>Zubenelgenubi</td> <td>آلفا ترازو</td> </tr> <tr> <td>زبن شمالی، کفه شمالی</td> <td>پنجه شمالی (کژدم)، کفه شمالی (ترازو)</td> <td>Zuben-el-schemali or Zubeneschamali</td> <td>بتا ترازو</td> </tr> <tr> <td>زبن شمالی، کفه شمالی</td> <td>پنجه شمالی (کژدم)، کفه شمالی (ترازو)</td> <td>Zuben-el-schemali or Zubeneschamali</td> <td>گاما کژدم
(در گذشته، اکنون بتا ترازو)</td> </tr> <tr> <td>زبن‌العقرب</td> <td>چنگ کژدم</td> <td>Zuben-el-Akrab</td> <td>گاما ترازو</td> </tr> <tr> <td>زبن‌العقربی</td> <td>چنگ کژدم</td> <td>Zuben-el-Akribi</td> <td>دلتا ترازو</td> </tr> <tr> <td>زرِّ</td> <td>-</td> <td>Alzir</td> <td>خی دوپیکر</td> </tr> <tr> <td>زورق</td> <td>قایق</td> <td>Zaurak</td> <td>گاما جوی</td> </tr> <tr> <td>سابق</td> <td>پیشین</td> <td>Sabik</td> <td>زتا مارافسای</td> </tr> <tr> <td>سارین</td> <td>
</td> <td>Sarin</td> <td>دلتا زانوزده</td> </tr> <tr> <td>ساعد الفرس</td> <td>بازوی اسب (بزرگ)</td> <td>Scheat</td> <td>بتا اسب بزرگ</td> </tr> <tr> <td>ساعد ثانی</td> <td>Sadatoni</td> <td>زتا ارابه‌ران</td> </tr> <tr> <td>ستاره قطبی</td> <td>
</td> <td>Polaris</td> <td>آلفا خرس کوچک</td> </tr> <tr> <td>ستاره قطبی جنوب</td> <td>
</td> <td>Polaris Australis</td> <td>سیگما هشتک</td> </tr> <tr> <td>ستاره کربن</td> <td>-</td> <td>La Superba</td> <td>Y تازی‌ها</td> </tr> <tr> <td>ستاره نارسنگ، راقص</td> <td>سنگ لعل، رقصنده</td> <td>Garnet Star</td> <td>مو قیفاووس</td> </tr> <tr> <td>سر آبمار</td> <td>-</td> <td>Head of Hydrus</td> <td>آلفا آبمار</td> </tr> <tr> <td>سرةالفَرَس</td> <td>ناف اسب</td> <td>Alpheratz</td> <td>آلفا زن برزنجیر</td> </tr> <tr> <td>سرگس</td> <td>نامی سومری</td> <td>Sargas</td> <td>تتا کژدم</td> </tr> <tr> <td>سرما (تطریز)</td> <td>دنباله و رشته جامه</td> <td>Syrma</td> <td>آیوتا دوشیزه</td> </tr> <tr> <td>سروش</td> <td>-</td> <td>Capella</td> <td>آلفا ارابه‌ران</td> </tr> <tr> <td>سریر، حوض</td> <td>تختگاه (مرده)، آبگیر</td> <td>Sarir, Al Haud</td> <td>تتا خرس بزرگ</td> </tr> <tr> <td>سعدالاخبیه</td> <td>بخت خوش پناهگاه‌ها (شانس خیمه‌ها)</td> <td>Sadachbia</td> <td>گاما دلو</td> </tr> <tr> <td>سعدالبهائم</td> <td>بخت خوش چارپایان</td> <td>Baham</td> <td>تتا اسب بزرگ</td> </tr> <tr> <td>سعدالبری</td> <td>بخت خوش بیگناه</td> <td>Sadalbari</td> <td>مو اسب بزرگ</td> </tr> <tr> <td>سعدالسعود</td> <td>بالاترین بخت</td> <td>Sadalsuud</td> <td>بتا دلو</td> </tr> <tr> <td>سعدالمطر</td> <td>بخت خوش باران</td> <td>Matar</td> <td>اتا اسب بزرگ</td> </tr> <tr> <td>سعدالملک</td> <td>خوشبختی شاه</td> <td>Sadalmelik</td> <td>آلفا دلو</td> </tr> <tr> <td>سعدالهمام</td> <td>(شخص) خوش‌اندیشه</td> <td>Homam</td> <td>زتا اسب بزرگ</td> </tr> <tr> <td>سعد ذابح</td> <td>بخت ذبح‌کننده</td> <td>بتا بزغاله|Dabih</td> <td>بتا بزغاله</td> </tr> <tr> <td>سگین</td> <td>-</td> <td>Segin</td> <td>اپسیلون ذات‌الکرسی</td> </tr> <tr> <td>سگینوس</td> <td>
</td> <td>Seginus</td> <td>گاما گاوران</td> </tr> <tr> <td>سلحفاة</td> <td>لاک‌پشت (ساز چنگ را از لاک لاک‌پشت درست می‌کردند)</td> <td>Sulafat</td> <td>گاما شلیاق</td> </tr> <tr> <td>سلم</td> <td>
</td> <td>Salm (Star)</td> <td>تا اسب بزرگ</td> </tr> <tr> <td>سماک اعزل</td> <td>بی‌سلاح، بدون نیزه</td> <td>Spica</td> <td>آلفا دوشیزه</td> </tr> <tr> <td>سماک رامح، نگهبان شمال</td> <td>-</td> <td>Arcturus</td> <td>آلفا گاوران</td> </tr> <tr> <td>سها</td> <td>-</td> <td>Alcor</td> <td>80 خرس بزرگ</td> </tr> <tr> <td>سهم</td> <td>تیر</td> <td>Sham</td> <td>آلفا پیکان</td> </tr> <tr> <td>سهیل</td> <td>درخشنده</td> <td>Canopus</td> <td>آلفا شاه‌تخته</td> </tr> <tr> <td>سهیل حضار</td> <td>(ستاره) روشن زمین</td> <td>زتا کشتی‌دم|Naos</td> <td>زتا کشتی‌دم</td> </tr> <tr> <td>سهیل حضیر</td> <td>درخشنده زمین</td> <td>سیگما کشتی‌دم|Hadir</td> <td>سیگما کشتی‌دم</td> </tr> <tr> <td>سهیل‌المحلف</td> <td>(ستاره) شکوهمند سوگندخورنده</td> <td>Regor</td> <td>گاما بادبان</td> </tr> <tr> <td>سهیل‌المحلف</td> <td>(ستاره) شکوهمند سوگندخورنده</td> <td>Suhail</td> <td>لاندا بادبان</td> </tr> <tr> <td>سوالوسین</td> <td>واروخوانه نام Nicolaus</td> <td>Sualocin</td> <td>آلفا دلفین</td> </tr> <tr> <td>سوبرا</td> <td>-</td> <td>Subra</td> <td>امیکرون شیر</td> </tr> <tr> <td>سیتولا</td> <td>کوزه</td> <td>Situla</td> <td>کاپا دلو</td> </tr> <tr> <td>سیف</td> <td>شمشیر (شکارچی)</td> <td>Saiph</td> <td>کاپا شکارچی</td> </tr> <tr> <td>شات (الشاة)</td> <td>اشتر ماده</td> <td>نو بزغاله|Alshat</td> <td>نو بزغاله</td> </tr> <tr> <td>شاهین</td> <td>شاهین ترازو</td> <td>Alschain</td> <td>بتا عقاب</td> </tr> <tr> <td>شاهین ترازو</td> <td>-</td> <td>Tarazet or Tarazed</td> <td>گاما عقاب</td> </tr> <tr> <td>شباهنگ</td> <td>Sirius</td> <td>آلفا سگ بزرگ</td> </tr> <tr> <td>شعرای شامی</td> <td>
</td> <td>Procyon</td> <td>آلفا سگ کوچک</td> </tr> <tr> <td>شرطان</td> <td>
</td> <td>Sheratan</td> <td>بتا بره</td> </tr> <tr> <td>شگفت‌اختر، میرا</td> <td>-</td> <td>Mira</td> <td>امیکرون نهنگ</td> </tr> <tr> <td>شلیاق</td> <td>
</td> <td>Sheliak</td> <td>بتا شلیاق</td> </tr> <tr> <td>شوله</td> <td>نیش</td> <td>Shaula</td> <td>لاندا کژدم</td> </tr> <tr> <td>صادره</td> <td>(شترمرغ) بازگردنده</td> <td>Sadira, Epsilon Eridani</td> <td>اپسیلون جوی</td> </tr> <tr> <td>صافی</td> <td>صاف و روشن</td> <td>Alsafi</td> <td>سیگما اژدها</td> </tr> <tr> <td>صدر</td> <td>سینه</td> <td>Schedir or Schedar</td> <td>آلفا ذات‌الکرسی</td> </tr> <tr> <td>صدرالدجاجه</td> <td>سینه ماکیان</td> <td>Sadr</td> <td>گاما ماکیان</td> </tr> <tr> <td>ضفدع ثانی</td> <td>غورباقه دوم</td> <td>Diphda</td> <td>بتا نهنگ</td> </tr> <tr> <td>ضفدع ثانی، ذنب قیطس</td> <td>غورباقه دوم، دنب نهنگ</td> <td>Deneb Kaitos</td> <td>بتا نهنگ</td> </tr> <tr> <td>ضفیره</td> <td>طُرّه (یال شیر)</td> <td>Aldhafera یا Adhafera</td> <td>زتا شیر</td> </tr> <tr> <td>طاووس</td> <td>
</td> <td>Peacock</td> <td>آلفا طاووس</td> </tr> <tr> <td>طرف</td> <td>نگاه (شیر)</td> <td>Alterf</td> <td>لاندا شیر</td> </tr> <tr> <td>طَرفه (طرف)</td> <td>چشم (بره)، نگاه (شیر)</td> <td>Altarf</td> <td>بتا خرچنگ</td> </tr> <tr> <td>ظلیم</td> <td>-</td> <td>Cursa</td> <td>بتا جوی</td> </tr> <tr> <td>ظلیم</td> <td>-</td> <td>Acamar</td> <td>تتا جوی</td> </tr> <tr> <td>ظَهرالاسد</td> <td>پشت شیر</td> <td>Chertan</td> <td>تتا شیر</td> </tr> <tr> <td>ظَهر دب اکبر</td> <td>پشت خرس بزرگ</td> <td>Dubhe</td> <td>آلفا خرس بزرگ</td> </tr> <tr> <td>عتق</td> <td>شانه (خوشه پروین)</td> <td>Atik</td> <td>امیکرون برساووش</td> </tr> <tr> <td>عذاری</td> <td>دوشیزگان</td> <td>Adhara</td> <td>اپسیلون سگ بزرگ</td> </tr> <tr> <td>عُذره</td> <td>دوشیزگی</td> <td>Aludra</td> <td>اتا سگ بزرگ</td> </tr> <tr> <td>عقرب</td> <td>کژدم</td> <td>Arkab</td> <td>بتا کمان</td> </tr> <tr> <td>عقرب</td> <td>کژدم</td> <td>Acrab</td> <td>بتا کژدم</td> </tr> <tr> <td>عقرب</td> <td>
</td> <td>Graffias</td> <td>بتا کژدم</td> </tr> <tr> <td>عقرب پسین</td> <td>-</td> <td>Arkab Posterior</td> <td>بتا 2 کمان</td> </tr> <tr> <td>عقرب پیشین</td> <td>-</td> <td>Arkab Prior</td> <td>بتا 1 کمان</td> </tr> <tr> <td>عناق (الارض)</td> <td>بچه‌های زمین</td> <td>Almach</td> <td>گاما زن برزنجیر</td> </tr> <tr> <td>عناق‌الارض</td> <td>کودک زمین</td> <td>Alamak</td> <td>گاما زن برزنجیر</td> </tr> <tr> <td>عنقاء</td> <td>سیمرغ</td> <td>Ankaa</td> <td>آلفا سیمرغ</td> </tr> <tr> <td>عُنُق‌الحیه</td> <td>گردن مار</td> <td>Unuk or Unukalhai</td> <td>آلفا مار</td> </tr> <tr> <td>عوا</td> <td>(سگ) پارس‌کننده</td> <td>Minelava</td> <td>دلتا دوشیزه</td> </tr> <tr> <td>عوّاد</td> <td>-</td> <td>Alwaid</td> <td>بتا اژدها</td> </tr> <tr> <td>عوجةالنهر</td> <td>پیچ رودخانه</td> <td>Angetenar</td> <td>تا2 جوی</td> </tr> <tr> <td>عین</td> <td>چشم (گاو)</td> <td>Ain</td> <td>اپسیلون گاو</td> </tr> <tr> <td>عَیّوق</td> <td>-</td> <td>Capella</td> <td>آلفا ارابه‌ران</td> </tr> <tr> <td>غراب</td> <td>کلاغ</td> <td>Algorab</td> <td>دلتا کلاغ</td> </tr> <tr> <td>غره</td> <td>لکه پیشانی اسب</td> <td>Alkurah</td> <td>خی قیفاووس</td> </tr> <tr> <td>غُمیصاء</td> <td>تیره‌چشم</td> <td>Gomeisa</td> <td>بتا سگ کوچک</td> </tr> <tr> <td>فخذ</td> <td>ران (خرس بزرگ)</td> <td>Phad (یا Phecda, Phekda)</td> <td>گاما خرس بزرگ</td> </tr> <tr> <td>فخذ</td> <td>ران (کبوتر)</td> <td>Phact</td> <td>آلفا کبوتر</td> </tr> <tr> <td>فرد</td> <td>تنهایان</td> <td>Furud</td> <td>زتا سگ بزرگ</td> </tr> <tr> <td>فرقد</td> <td>گوساله</td> <td>Pherkad</td> <td>گاما خرس کوچک</td> </tr> <tr> <td>فرقه</td> <td>گله</td> <td>Alfirk</td> <td>بتا قیفاووس</td> </tr> <tr> <td>فقره شمالی، ثالثه شمالی</td> <td>-</td> <td>Dnoces</td> <td>
</td> </tr> <tr> <td>فکه</td> <td>شکسته (حلقه شکسته ستارگان)</td> <td>Alfecca Meridiana</td> <td>آلفا تاج جنوبی</td> </tr> <tr> <td>فم‌الحوت</td> <td>دهان ماهی</td> <td>Fomalhaut</td> <td>آلفا پیscis Austrini</td> </tr> <tr> <td>فم‌السمکه</td> <td>پوز ماهی</td> <td>Fum al Samakah</td> <td>بتا ماهی</td> </tr> <tr> <td>قائد</td> <td>رهنما</td> <td>Alkaid</td> <td>اتا خرس بزرگ</td> </tr> <tr> <td>قائد بنات النعش</td> <td>راهنمای دختران تابوت</td> <td>Benetnasch</td> <td>اتا خرس بزرگ</td> </tr> <tr> <td>قرتاب</td> <td>یا سرگس (سومری است)</td> <td>Girtab</td> <td>کاپا کژدم</td> </tr> <tr> <td>قطعةالفرس</td> <td>پاره‌اسب</td> <td>Kitآلفا</td> <td>آلفا اسب کوچک</td> </tr> <tr> <td>قفزةالاولی جنوبی</td> <td>جهش اول جنوبی (آهو)</td> <td>Alula Australis</td> <td>خی خرس بزرگ</td> </tr> <tr> <td>قفزةالاولی شمالی</td> <td>جهش اول شمالی (آهو)</td> <td>Alula Borealis</td> <td>نو خرس بزرگ</td> </tr> <tr> <td>قفزةالثالثه شمالی</td> <td>سومین جهش (آهو)، شمالی</td> <td>Talitha Borealis</td> <td>آیوتا خرس بزرگ</td> </tr> <tr> <td>قفزةالثالثه جنوبی</td> <td>سومین جهش (آهو)، جنوبی</td> <td>Talitha Australis, Al Kaprah</td> <td>کاپا خرس بزرگ</td> </tr> <tr> <td>قفزةالثانیه شمالی</td> <td>دومین جهش (آهو)</td> <td>Tania Borealis</td> <td>لاندا خرس بزرگ</td> </tr> <tr> <td>قفزه‌الثانیه جنوبی</td> <td>جهش شمالی (آهو)</td> <td>Tania Australis</td> <td>نو خرس بزرگ</td> </tr> <tr> <td>قلب عقرب</td> <td>دل کژدم</td> <td>Antares</td> <td>آلفا کژدم</td> </tr> <tr> <td>قلب‌الاسد</td> <td>دل شیر</td> <td>Regulus</td> <td>آلفا شیر</td> </tr> <tr> <td>قلب‌الفرد</td> <td>دل تک‌مانده</td> <td>آلفاrd</td> <td>آلفا مار باریک</td> </tr> <tr> <td>قنب‌الاسد</td> <td>غلاف نَرّهٔ شیر</td> <td>Denebola</td> <td>بتا شیر</td> </tr> <tr> <td>قوس جنوبی</td> <td>کمان جنوبی</td> <td>Kaus Australis</td> <td>اپسیلون کمان</td> </tr> <tr> <td>قوس شمالی</td> <td>کمان شمالی</td> <td>Kaus Borealis</td> <td>لاندا کمان</td> </tr> <tr> <td>قوس میانی</td> <td>کمان میانی</td> <td>Kaus Medius</td> <td>دلتا کمان</td> </tr> <tr> <td>قید</td> <td>پوسته (تخم شترمرغ)</td> <td>Keid</td> <td>امیکرون2 جوی</td> </tr> <tr> <td>کاس</td> <td>کاسه</td> <td>Alkes</td> <td>آلفا پیاله</td> </tr> <tr> <td>کاسترا</td> <td>دژ جنگی</td> <td>اپسیلون بزغاله|Kastra</td> <td>اپسیلون بزغاله</td> </tr> <tr> <td>کالوروپس</td> <td>چوبدستی (چوپان)</td> <td>Alkalurops</td> <td>مو گاوران</td> </tr> <tr> <td>کجام</td> <td>از Caia، گرز (هرکول)</td> <td>Kajam</td> <td>امگا زانوزده</td> </tr> <tr> <td>کعب ذی‌العِنان</td> <td>قوزک ارابه‌ران</td> <td>Hassaleh</td> <td>آیوتا ارابه‌ران</td> </tr> <tr> <td>کف‌الجذماء</td> <td>دست شخص جُذامی</td> <td>Kaffaljidhm</td> <td>گاما نهنگ</td> </tr> <tr> <td>کف‌الخضیب، (سنم‌الناقة)</td> <td>دست حنابسته، (کوهان)</td> <td>Caph</td> <td>بتا ذات‌الکرسی</td> </tr> <tr> <td>کلب‌الراعی</td> <td>سگ چوپان</td> <td>Al Kalb al Rai</td> <td>رو2 قیفاووس</td> </tr> <tr> <td>کلب‌الراعی</td> <td>سگ چوپان</td> <td>Cebalrai</td> <td>بتا مارافسای</td> </tr> <tr> <td>کوکب شمالی، انور فرقدان</td> <td>ستاره شمالی، پرنورترین از دو گوساله</td> <td>Kochab</td> <td>بتا خرس کوچک</td> </tr> <tr> <td>کَهت</td> <td>(از پارسی میانه)</td> <td>Mirach</td> <td>بتا زن برزنجیر</td> </tr> <tr> <td>کهت‌سر</td> <td>(از پارسی میانه)</td> <td>Sadachbia</td> <td>گاما دلو</td> </tr> <tr> <td>کهت‌میان</td> <td>(از پارسی میانه)</td> <td>Markab</td> <td>آلفا اسب بزرگ و هاآر ۲۹۴۸</td> </tr> <tr> <td>گاتریا</td> <td>
</td> <td>Gatria</td> <td>گاما مثلث جنوبی</td></tr></tbody></table>

Night*
10-29-2011, 04:36 PM
<table class="wikitable sortable"><tbody><tr><th width="20%">نام رایج</th> <th class="unsortable" width="30%">معنی نام</th> <th width="22%">نام انگلیسی</th> <th width="25%"> نام بایر</th></tr></tbody></table><table class="wikitable sortable"><tbody><tr><td>گاکروکس</td> <td>ستاره گاما از صلیب (جنوبی)</td> <td>Gacrux</td> <td>گاما چلیپا</td> </tr> <tr> <td>گرزدار</td> <td>گرزدار</td> <td>Kornephoros</td> <td>بتا زانوزده</td> </tr> <tr> <td>لسعه (اللسعة)</td> <td>نیش (کژدم)</td> <td>Lesath</td> <td>اوپسیلون کژدم</td> </tr> <tr> <td>مئزر</td> <td>کمربند (خرس بزرگ)</td> <td>Mizar</td> <td>زتا خرس بزرگ</td> </tr> <tr> <td>ماشاهه</td> <td>(از پارسی میانه)</td> <td>Minelava</td> <td>دلتا دوشیزه</td> </tr> <tr> <td>مایا</td> <td>-</td> <td>Maia</td> <td>20 گاو</td> </tr> <tr> <td>مبسوطه</td> <td>(پای) بازشده (شیر)</td> <td>Mebsuta</td> <td>اپسیلون دوپیکر</td> </tr> <tr> <td>مبسوطه (شوکة)</td> <td>بازشده</td> <td>Alsciaukat</td> <td>31 سیاه‌گوش</td> </tr> <tr> <td>مثرتم</td> <td>قوچ فربه</td> <td>Mesarthim</td> <td>گاما بره</td> </tr> <tr> <td>مُحلِفَین</td> <td>دو سوگندخورنده</td> <td>موliphein</td> <td>گاما قنطورس، گاما سگ بزرگ</td> </tr> <tr> <td>مَراق</td> <td>آبگاه خرس بزرگ</td> <td>Merak</td> <td>بتا خرس بزرگ</td> </tr> <tr> <td>مرزم</td> <td>بانگ‌کننده، غرنده</td> <td>Mirzam</td> <td>بتا سگ بزرگ</td> </tr> <tr> <td>مرفق‌الثریا</td> <td>آرنج پروین</td> <td>Mirfak</td> <td>آلفا برساوش</td> </tr> <tr> <td>مرفق‌الجاثی</td> <td>آرنج زانوزده</td> <td>Marfik</td> <td>کاپا هرکول</td> </tr> <tr> <td>مرفق‌الحوا</td> <td>آرنج مارافسای</td> <td>Marfik</td> <td>لاندا مارافسای</td> </tr> <tr> <td>مرفق ذات‌الکرسی</td> <td>آرنج خداوند تخت</td> <td>Marfak</td> <td>تتا ذات‌الکرسی</td> </tr> <tr> <td>مرکب‌الفرس</td> <td>زین اسب (بزرگ)</td> <td>Markab</td> <td>آلفا اسب بزرگ و هاآر ۲۹۴۸</td> </tr> <tr> <td>مروپ</td> <td>
</td> <td>Merope</td> <td>23 گاو</td> </tr> <tr> <td>مِعصَم برساوش</td> <td>مچ دست برساوش</td> <td>Misam</td> <td>کاپا برساوش</td> </tr> <tr> <td>مِعصَم جاثی</td> <td>مُچ دست زانوزده</td> <td>Maasym</td> <td>لاندا زانوزده</td> </tr> <tr> <td>مغرز</td> <td>بیخ دم (خرس بزرگ)</td> <td>Megrez</td> <td>دلتا خرس بزرگ</td> </tr> <tr> <td>مفردالرامح</td> <td>-</td> <td>موphrid (or موfrid)</td> <td>اتا گاوران</td> </tr> <tr> <td>مقبوضه</td> <td>(پای) جمع‌شده (شیر)</td> <td>Mekbuda</td> <td>زتا دوپیکر</td> </tr> <tr> <td>منخر</td> <td>سوراخ بینی (نهنگ)</td> <td>Menkar</td> <td>آلفا نهنگ</td> </tr> <tr> <td>منخر الشجاع</td> <td>سوراخ بینی دلاور (مار باریک)</td> <td>Minchir</td> <td>سیگما مار باریک</td> </tr> <tr> <td>منطقه</td> <td>کمربند (باختری شکارچی)</td> <td>Mintaka</td> <td>دلتا شکارچی</td> </tr> <tr> <td>منقار</td> <td>منقار (کلاغ)</td> <td>Minkar</td> <td>اپسیلون کلاغ</td> </tr> <tr> <td>منکب‌الجوزا</td> <td>شانه شخص میانی</td> <td>Betelgeuse</td> <td>آلفا شکارچی</td> </tr> <tr> <td>منقارالاسد</td> <td>پوزه شیر</td> <td>Al Minliar al Asad</td> <td>کاپا شیر</td> </tr> <tr> <td>منقارالدجاجه</td> <td>منقار ماکیان</td> <td>Albireo</td> <td>بتا ماکیان</td> </tr> <tr> <td>منکب</td> <td>شانه</td> <td>Menkab</td> <td>آلفا نهنگ</td> </tr> <tr> <td>منکب</td> <td>شانه</td> <td>Menkib</td> <td>زتا برساووش</td> </tr> <tr> <td>منکب ذی‌العنان</td> <td>شانه افسارگیر</td> <td>Menkalinan</td> <td>بتا ارابه‌ران</td> </tr> <tr> <td>منکب قنطورس</td> <td>شانه سانتور</td> <td>Menkent</td> <td>تتا قنطورس</td> </tr> <tr> <td>میان</td> <td>(از پارسی میانه)</td> <td>Chertan</td> <td>تتا شیر</td> </tr> <tr> <td>میاه‌پلاسید</td> <td>آب آرام</td> <td>Miaplacidus</td> <td>بتا شاه‌تخته</td> </tr> <tr> <td>میخگاه</td> <td>(از پارسی میانه)</td> <td>Polaris</td> <td>آلفا خرس کوچک</td> </tr> <tr> <td>میسان</td> <td>درخشان</td> <td>Meissa</td> <td>لاندا شکارچی</td> </tr> <tr> <td>نائرالفکه</td> <td>درخشنده (حلقه) شکسته</td> <td>Alphecca</td> <td>آلفا کاسهٔ یتیمان</td> </tr> <tr> <td>ناجذ</td> <td>دندان عقل</td> <td>Bellatrix</td> <td>گاما شکارچی</td> </tr> <tr> <td>ناشره</td> <td>گاما بزغاله|Nashira</td> <td>گاما بزغاله</td> </tr> <tr> <td>ناوی</td> <td>واروخوانه Ivan</td> <td>Navi</td> <td>اپسیلون ذات‌الکرسی</td> </tr> <tr> <td>نخو</td> <td>نخستین (از پارسی میانه)</td> <td>Regulus</td> <td>آلفا شیر</td> </tr> <tr> <td>نسر طایر</td> <td>کرکس پرنده</td> <td>Altair</td> <td>آلفا عقاب</td> </tr> <tr> <td>نصل</td> <td>پیکان (نوک تیر)</td> <td>Nasl</td> <td>گاما کمان</td> </tr> <tr> <td>نطاق</td> <td>کمربند (خاوری شکارچی)</td> <td>Alnitak</td> <td>زتا شکارچی</td> </tr> <tr> <td>نطح</td> <td>شاخ‌زنان</td> <td>Elnath</td> <td>بتا گاو</td> </tr> <tr> <td>نظام</td> <td>رشته (مروارید)</td> <td>Alnilam</td> <td>اپسیلون شکارچی</td> </tr> <tr> <td>نهال</td> <td>(شترهای) آشامنده</td> <td>Nihal</td> <td>بتا خرگوش</td> </tr> <tr> <td>نسقان</td> <td>دو نَسَق (روش یا رسته)</td> <td>Nusakan</td> <td>بتا کاسهٔ یتیمان</td> </tr> <tr> <td>نونکی</td> <td>-</td> <td>Nunki</td> <td>سیگما کمان</td> </tr> <tr> <td>نیاط</td> <td>شاهرگ‌ها(ی کژدم)</td> <td>Alniyat</td> <td>تا کژدم</td> </tr> <tr> <td>نیرالسیف</td> <td>نوک شمشیر (شکارچی)</td> <td>Nair Al Saif</td> <td>آیوتا شکارچی</td> </tr> <tr> <td>وزن</td> <td>سنگینی</td> <td>Wazn</td> <td>بتا کبوتر</td> </tr> <tr> <td>وسط‌السماء</td> <td>میانه آسمان</td> <td>Wasat</td> <td>دلتا دوپیکر</td> </tr> <tr> <td>ونند</td> <td>(از اوستایی)</td> <td>Vega</td> <td>آلفا شلیاق</td> </tr> <tr> <td>وی</td> <td>
</td> <td>Wei</td> <td>اپسیلون کژدم</td> </tr> <tr> <td>ویندمیاتریکس</td> <td>انگورچین</td> <td>Vindemiatrix</td> <td>اپسیلون دوشیزه</td> </tr> <tr> <td>هَقعه</td> <td>لکه سفید</td> <td>Heka و Meissa</td> <td>لاندا شکارچی</td> </tr> <tr> <td>هَنعه، میسان</td> <td>داغ (شتر)، درخشان</td> <td>Alhena</td> <td>گاما دوپیکر</td> </tr> <tr> <td>ید پسین</td> <td>دست پسین</td> <td>Yed Posterior</td> <td>اپسیلون مارافسای</td> </tr> <tr> <td>ید پیشین</td> <td>دست پیشین</td> <td>Yed Prior</td> <td>دلتا مارافسای</td> </tr> <tr> <td>یدالجوزا</td> <td>دست شخص میانی</td> <td>Betelgeuse</td> <td>آلفا شکارچی</td> </tr> <tr> <td>یوغ</td> <td>(از پارسی میانه)</td> <td>بتا بزغاله|Dabih</td> <td>بتا بزغاله</td> </tr> <tr> <td>ییلدون</td> <td>ستاره (از ترکی ییلدیز)</td> <td>Yildun</td> <td>دلتا خرس کوچک</td></tr></tbody></table>


منبع (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D9%86%D8%A7%D9%85% E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%B3%D9%86%D8%AA%DB%8 C_%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86)

lllll l lll lll l l ll
02-24-2012, 11:27 AM
من این متن رو در آرشیوم پیدا کردم
گفتم شاید برای شما خوندنش جالب باشه دوستان :yarr:


معنای اساطیری اجرام آسمانی :
ماه نام ایزدی که روان پرهیزگاران را به بهشت می برد؛

بهرام(مریخ) ایزد پیروزی که به هنگام نبرد اولین گروهی که نام او را ببرد آنها را پیروز می کند؛

خور ایزد پاکیزگی زمین و زیباترین در میان آفریدگان هرمز؛

آسمان از خدایان کم اهمیت و به معنای سنگ است- زیرا ایشان تصور میکردند که آسمان، سنگی نیم کروی و آبی رنگ است که بالای سر ما قرار گرفته؛

آناهید(زهره) الهه و مظهر آبها، بانویی قدرتمند و زیبا، وجود او در امر زادن مردمان موثر است.او چهار اسب نر دارد که باد و باران و ابر و تگرگ هستند؛

در باستان به سیارات ابااختر میگویند : کیوان(زحل)-هرمز(مشتری)-بهرام –ناهید-تیر(عطارد)-ماه ابا اختری و مهر ابا اختری

گوزَهَر یا جوزهر یعنی دو نیم منظقه ای که با واسطه ی دایره ی سیر ماه و منطقه البروج ایجاد می شودو گاهی جوزهرین قمر یعنی دو نقطه تقاطع دایره ی سیر ماه با منطقه البروج که عقده ی راس و ذنب باشد نامیده می شود.

آپوش خدای خشکسالی است و دیوی است که جلوی باران را میگیرد. در مقابل او تیشتر قرار دارد و با او مبارزه می کند و در صورت پیروزی فصلی پر باران خواهند داشت. برای این باید قربانیان زیادی برای تیشتَِر داشته باشند. نمیاد تیشتر پرنورترین ستاره ی آسمان است که شِعرای یمانی یا شباهنگ نماد آن است. در قرآن هم با نام شعرا آمده.

pasha
03-05-2012, 11:54 PM
با سلام:

دوستان داشتم در حدود دو ماه پیش در شب یلدا من در باشگاه نجوم تهران سخنرانی در مورد نجوم درایران باستان داشتم . قرار است قسمت جدید این سخنرانی در باشگاه نجوم اسفند نیز برگزار شود از آن جا که علاقه شما دوستان نجوم و تاریخ ادبیات است بد ندیدم مطالبی را خدمت شما بگویم:

اما چند نکته:
ایرانیان باستان ستارگان را اختران و سیارات را ابا اختران می نامیدند. ایرانیان پس از فتح بابل در سال539 قبل از میلاد توسط کوروش و آشنایی با نجوم بابلی و مصری به سیارات پلیدی و شر را نسبت دادند

1) ستاره ونند همانطور که می دانید ستاره نسر واقع است. این ستاره نگهبان مغرب ( جهت جغرافیایی) و دشمن مریخ ( بهرام ) است.

2) تیشتر را که همه می دانید ستاره شعرای یمانی و نگهبان مشرق است. دشمن وی تیر یا همان عطارد است.

3) سدویس ستاره سهیل و نگهبان جنوب است. دشمن وی آناهیتا یا زهره است.

4) هفت اورنگ :
دوستان در مورد هفت اورنگ بحث زیاد است. خوشه پروین و دب اکبر هم می توانند مرا از هفت اورنگ باشد. اما به احتمال بسیار زیاد هفت اورنگ سماک رامح است. در مورد این ادعا یک بار دیگر با وقت کافی به تفضیل بحث خواهم کرد. هفت اورنگ نگهبان شمال و دشمن هرمزد یا مشتری است.

5) ستاره پایه فرمانروای همه ستارگان همان ستاره قطبی و رقیب وی کیوان یا زحل است.

6) اپوش دیو خشکسالی ستاره قلب العقرب و دشمن اردیویسوراآناهیتا یا همان زهره است...

باز هم خواهم نوشت. آسمانتان آبی و پاکیزه...

Pasha Majidi

smhm
03-06-2012, 11:36 AM
هفت اورنگ :
دوستان در مورد هفت اورنگ بحث زیاد است. خوشه پروین و دب اکبر هم می توانند مرا از هفت اورنگ باشد. اما به احتمال بسیار زیاد هفت اورنگ سماک رامح است. در مورد این ادعا یک بار دیگر با وقت کافی به تفضیل بحث خواهم کرد. هفت اورنگ نگهبان شمال و دشمن هرمزد یا مشتری است.


طبق مطالعاتی که بنده داشتم هفت اورنگ نام دیگر قلعه گنکدژ در ایرانویچ (بهشت گمشده ایرانیان) میباشد این قلعه دارای هفت ستون یا هفت تخت بوده (اورنگ به معنای ستون یا تخت فرمانروایی است) و طبق اقوال پیشینیان این قلعه به شکل ستارگان بنات النعش (هفت ستاره دب اکبر) ساخته شده است.

lllll l lll lll l l ll
06-03-2012, 04:25 PM
طبق مطالعاتی که بنده داشتم هفت اورنگ نام دیگر قلعه گنکدژ در ایرانویچ (بهشت گمشده ایرانیان) میباشد این قلعه دارای هفت ستون یا هفت تخت بوده (اورنگ به معنای ستون یا تخت فرمانروایی است) و طبق اقوال پیشینیان این قلعه به شکل ستارگان بنات النعش (هفت ستاره دب اکبر) ساخته شده است.

در دائره المعارف جهان اسلام ذیل مدخل بنات نعش این داستان رو به این صورت نقل کرده :

در تاریخ بخارای نرشخی به داستانی دربارة بنات النعش برمی خوریم : چون بیدون بخارا خداه این کاخ (=ارگ بخارا ) را بنا کرد، ویران شد؛ باز بنا کرد و باز ویران شد؛ چند بار بنا کرد و باز ویران شد؛ حکما را جمع کردند و تدبیری خواستند. بر آن اتفاق افتاد که این کاخ را بر شکل بنات النعش که بر آسمان است بر هفت ستون سنگین بنا کنند، و بر آن صورت ، دیگر ویران نشد...
:)


در ضمن یه سوال مطرحه : چرا جناب پاشا میگن هفت اورنگ سماک رامحه؟!؟ سماک رامح یک ستاره است! درحالیکه در متون و شرح های ادبای فارسی چنین چیزی نوشته نشده!!!

اینجا توضیح دادم : http://forum.avastarco.com/forum/showthread.php?24-اشعار-نجومی&p=35692&viewfull=1#post35692

----------
پ ن : تازه دیدم که یه پست در تاریخ نجوم درباره ی ارگ بخارا گذاشته شده بوده :)

m.aryayi
06-04-2012, 08:38 PM
ببخشيد يه سوال كه اميدوارم تكراري نباشه ... نام پارسي براي نجوم ، بهتر از ستاره شناسي سراغ نداريد؟ (منظور astronomy است)

----
طبق لغت نامه اينترنتي دهخدا اختر شناسي معادل تنجيم است و تنجيم معادل astrology

پیمان اکبرنیا
06-04-2012, 11:48 PM
ببخشيد يه سوال كه اميدوارم تكراري نباشه ... نام پارسي براي نجوم ، بهتر از ستاره شناسي سراغ نداريد؟ (منظور astronomy است)

----
طبق لغت نامه اينترنتي دهخدا اختر شناسي معادل تنجيم است و تنجيم معادل astrology

اختربینی معادل تنجیم است. اخترشناسی را همیشه معادل نجوم و ستاره شناسی استفاده می کنند. شاید به مرور زمان معنیش عوض شده است!

lllll l lll lll l l ll
06-05-2012, 09:53 AM
ببخشيد يه سوال كه اميدوارم تكراري نباشه ... نام پارسي براي نجوم ، بهتر از ستاره شناسي سراغ نداريد؟ (منظور astronomy است)

----
طبق لغت نامه اينترنتي دهخدا اختر شناسي معادل تنجيم است و تنجيم معادل astrology

سلام
من اين رو پرسيدم: ببينيد منجم و تنجيم از نظر واژه شناسي از يك صيغه هستند و همون معني ستاره بيني رو ميدن و در تاريخ هم به همين معني بودن و تقبيح شدن

ولي مثل خيلي واژه ها كه در كاربرد تغيير معني پيدا كردن - مثلآ رعنا - اينها هم در كاربرد تغيير معنا پيدا كردن :)

معني هر واژه رو بايد در دوره و زمان خودش بررسي كرد...

raha_mousavi
09-13-2012, 11:39 AM
خوب این موضوع خیلی جالبه و بابتش واقعا ممنون .چیزی که من میدونم اینه که نام پارسی دب اکبر هفت اورنگ هست فکر کنم به خاطر تعداد ستاره هاش باشه؟!
بله به نظرمن هم به دلیل اینکه صورت فلکی دب اکبر87 ستاره را داراست که فقط همین 7 ستاره پرنور توجه زمینیان را به خود جلب کرده است. به نظر من نیز هفت اورنگ یکی دیگر از اسامیه دب اکبر (ابگردان) می باشد..

hermes
07-25-2013, 12:56 PM
اکثر ما صور فلکی رو به افسانه های یونانی آن ها می شناسیم همه ما میدونیم که آندرومدا فرزند ذات الکرسی و قیفاووس بوده می دونیم کاستور و پولوکس فرزندان لدا و زئوس و برادران هلن تروا بودند با افسانه ی آسکلیپوس یا همان خدای طب و دارو آشناییم و هزاران شخصیت اسطوره ای دیگه رو می شناسیم اما چند تا از ما اسطوره های ایرانی رو می شناسیم؟ شاید فقط چند اسم اپوش و تیشتر به گوشمون آشنا باشه.
پس بیاین به کمک هم با افسانه های پارسی در باره ی صور فلکی آشنا بشیم:have a nice day:

hermes
08-01-2013, 12:26 AM
خوب می خواهیم با هم به اسطوره های پارسی بپردازیم و در ابتدا سراغ ستاره ی تیشتر می رویم زیرا که برا ی اکثرمون آشناست اما لازمه قبلش به توضیحاتی بپردازم:

افسانه ها از کتاب یشت ها انخاب شده است.
یشت ها چیست؟
یشت به معنای پرستش و نیایش هست و از نظر لغوی با واژه ی یسن (بخوانید yasan) و واژه های جشن و ایزد در زبان فارسی هم ریشه هست مجموعه یشت ها از کتاب اوستا و شامل 21 سروده در ستایش خدایان قدیم ایرانی بوده تیشتر یشت بخش هشتم این کتاب هست که شامل شانزده کرده(بخوانید karde) هست.

کرده چیست؟
همان طور که بند های کتاب مقدسمان قرآن را سوره گوییم هر یشت نیز به بخش هایی تقسیم می شود که به آن کرده گویند تعداد ابیات در هر بند ثابت نیست
نحوه بیان اسطوره چگونه هست؟

ابتدا جزییات هر کرده نوشته شده سپس معنای فارسی آن اراائه می شود.

و در آخر نگاه کلی:
ابتدا به ستایش تیشتر مطابق با ترتیب کرده ها سپس به نبرد تیشتر و اپوش میپردازیم
5973

hermes
08-02-2013, 10:14 AM
ابتدا قسمتی از داستان کتاب افسانه ی باران رو نقل می کنم که سال 1355 به چاپ رسیده کتاب قدیمی هست و کرده هایی که در یشت ها و همچنین کتاب بندهش در ارتباط با ستایش تیشتر آمده را به زبان ساده بیان کرده است بعد از این داستان, متن اصلی رو از یشت ها می نویسم و ترجمه می کنم در ضمن این داستان قبلا نوشته شده بوده و زحمت تایپش با من نیست:pacman:

آسماني را که هرمزد آفريد، آبي آبي بود.اين آسمان آبي و بزرگ پر از ستاره هاي درخشان و زيبا بود، ستاره هاي خوشبختي که آغاز هربامداد و رسيدن هر شام، بهانه اي براي خوشحاليشان بود.
ستاره ها، سربازهاي دنياي نور بودند.هرمزد خداي خدايان در هر گوشه اي از آسمان، سرداري بر ستاره ها گمارده بود.تيشتر سردار ستاره هاي شرق و خداي باران بود.او زيبا و نيرومند، درخشان و مهربان بود.تيشتر سربازهايش را خيلي دوست داشت، يک به يک آنها را خوب مي شناخت، با اينکه سربازهايش بسيار بودند نامهاي هر يک را به خوبي مي دانست و از کارهايي که توانايي انجامش را داشتند آگاه بود. تيشتر آنقدر ستاره ها را خوب مي شناخت که تنها از نور آنها مي فهميد که غمگين هستند يا خوشحال.تيشتر مي دانست سربازهايش چه چيزهايي را دوست دارند و از چه چيزهايي بدشان مي آيد، گاهگاهي به خانه آنها مي رفت و به درد دلهايشان گوش مي داد.تنها ستاره ها نبودند که تيشتر را دوست داشتند، گياهها، درياها، آبشارها، کشتزارها، کشاورزها و بچه ها هم او را دوست داشتند.تيشتر خيلي کارها بلد بود که انجام بدهد. او به روي زمين باران مي باراند و همراه با آن تخم گياهان گوناگون را فرو مي ريخت و زمين را سرسبز مي کرد و در آن کشتزارهاي بسيار، چمن زارها و جنگلهاي زيبا به وجود مي آورد تا انسانها، پرنده ها و چهارپايان با آسايش و خوشي زندگي کنند.

hermes
08-02-2013, 10:42 AM
گفت اهورا مرزدا به زردشت سپتیمان:

(( بپای اهویی (ahooyee) و رتویی(ratoyee) را ))


[ما] ماه را و میهن را

و میزد (mayazd) را می ستاییم


آن هنگام که ستارگان فرهمند


به دنبال هم می آیند در مقابل چشم من


[در حالی که] به مردان فره را بخشندگان [اند]


خواهم ستود آشیان بختار را


ستاره ی تیشتر را با زوهرها.


تیشتر ستاره ی رایومند را می ستاییم


[تیشتر] دارنده ی آشیان های پر رامش را, دارنده ی آشیان های نیک


سپید را روشن را فراز پیدا را


فروغمند را درمان بخش را


تیز پرواز را بلند را


از دور درخشنده با درخشش های


روشن بی آلایش را [می ستاییم]


و آب فراخ دریا را


و ونگوهی (vangoohi) دور آوازه را


و نام مزدا آفریده گاو را


و فره نیرومند کیانی را

و فروشی (faravashi) سپیتمان


اشو زردشت را [می ستاییم]


به سبب شکوه و فره اش


او را خوام ستود با ستایشی [به بانگ] بلند


ستاره ی تیشتر را با زوهر ها

ستاره ی تیشتر رایومند

فرهمند را می ستاییم


با هوم آمیخته به شیر


با برسم(barsam), با مهارت زبان


با مانثر(mansar)و با گفتار و کردار


و با سخن درست گفته شده


از آن باشندگان , پس بنابر ستایش[آنها]بهترین چیز را


بنا بر اشه(ashe), اهورامزدا [برای آنها] قرار داده


آن مردان و زنان را می ستاییم.

hermes
08-02-2013, 04:12 PM
خداوند به زردشت پیامبر فرمود:

(( باید از اقتدار مدنی و اقتدار دینی مراقبت کنی(تو بزرگ جسمانی و روحانی باش) ))



(در این جا ماه یعنی گوشت:43:!!!!!!!!! نه ماه!به معنی خوراک و مسکن است یعنی همان اقتدار مدنی) ما به خاطر اقتدار مدنی مان و (میزد به معنای نذر غیر مایع است یعنی همان خیرات خودمون!!!) و نذر های خود (در کل به معنی آبادانی و آسایش و رفاهمان) خدا را می ستاییم.

زمانی که ستارگان با شکوه به دنبال هم در مقابل چشم من می آیند,

و در حالی که برای من ستاره ی فرهمند به همراه ماه به مردان (دلیران) شکوه ارزانی می دارد,

بخش کننده ی منزلگاه (رب النوع باران)

ستاره ی تیشتر را می ستایم.:have a nice day:

تیشتر ستاره ی فرهمند را می ستاییم

آن ستاره که منزلگاه آرام و منزلگاه خوش می بخشد

ستاره ی سپید , روشن و فروزان را

درمان دهنده ی پرواز پرنده ی بلند

ستاره ای که از دور می درخشد و با پاکی نورش را می افشاند را می ستاییم

ستاره ای که با آوردن باران آب دریا ها را پخش می کند

و آب مهران رود (به قولی همان رود سند) را

. شکوه نیرومند کیانی را میستاییم


به خاطر شکوه و بزرگی آن.

با آوازی بلند(نیایش,نماز) ستاره ی پر شکوه تیشتر را می ستایم

با شیر هوم دار

با زبان آوری و سخنوری

با گفتار و کردار

با سخن راست (در کل با عمل خود و نه با حرف!!!!:have a nice day:) می ستاییم
(این دعا در پایان هر کرده ی تیشتر یشت آمده است.)

hermes
08-02-2013, 07:54 PM
در کتاب یشت ها 12 بند از 16 کرده به ستایش تیشتر اختصاص داره و برای این که حوصله شما سر نره من تا 3 کرده رو می نویسم و بعدش میرم سر داستان اصلی یعنی نبرد تیشتر و دیو خشکسالی!!!!!!!

آسمون
08-03-2013, 12:17 AM
با تشکر از hermes (http://forum.avastarco.com/forum/member.php?1292-hermes) عزیز به خاطر مطالب خوبی که در اختیارمون قرار می دهند، به شخصه به اینگونه مطالب علاقه دارم. انشالله دوستانی که می توانند کمک کنند تا تمام زحمت ها بر دوش یک نفر نباشه.

باز هم ممنون از hermes (http://forum.avastarco.com/forum/member.php?1292-hermes) عزیز...

gissoo
08-03-2013, 01:00 AM
من چند بار كرده ی يك و ترجمه ی آن را خواندم ولی نهايتا رفتم سراغ نت تا يكم بيشتر سر در بياورم!

اول اينكه فهميدم تيشتر خدای باستانی با باران پيوند زده شده و خاستگاه باروری خاك است، همانطور كه در متن بالا ميخوانيم برای دچار نشدن به خشكسالی بايد برايش قربانی كرد تا بر اپوشه پيروز شود.
ولی اپوشه چيه؟ در لغت به معنی باز دارنده ی باران و همون ديو خشكسالی :دی
در اساطيرآمده است که اول بار خود زرتشت براي تيشتر قربانی کرد و او دوباره به صورت اسب سپيدی در آمد و به دريا بازگشت و ديو خشکسالی را شکست داد.

ولی در رابطه با ستاره ی مظهر تيشتر:

توی ويكی پديا ستاره ی شباهنگ ذكر شده كه از ماه آبان رفته‌رفته پا به آسمان شب در عرض‌های جغرافیایی ایران‌زمین باز می‌کند. به همین دلیل نام این ستاره برجسته آسمان را ماه آبان یا همان تیشتر گذاشتند.

تبيان اينطور توضيح داده: تيشتر خداي باران در قالب ستاره شعراي يماني ياکلب اکبرتجسم پيدا مي‏کند. چهارمين ماه تقويم ايراني به نام خداي تيشتر، تير ناميده مي‏شود و جشن تيرگان در گراميداشت باران گرفته مي‏شود.

حالا علت اين تفاوت را بايد خانم hermes (http://forum.avastarco.com/forum/member.php?1292-hermes) بگن :grin:

hermes
08-03-2013, 02:10 AM
ولی در رابطه با ستاره ی مظهر تيشتر:

توی ويكی پديا ستاره ی شباهنگ ذكر شده كه از ماه آبان رفته‌رفته پا به آسمان شب در عرض‌های جغرافیایی ایران‌زمین باز می‌کند. به همین دلیل نام این ستاره برجسته آسمان را ماه آبان یا همان تیشتر گذاشتند.

تبيان اينطور توضيح داده: تيشتر خداي باران در قالب ستاره شعراي يماني ياکلب اکبرتجسم پيدا مي‏کند. چهارمين ماه تقويم ايراني به نام خداي تيشتر، تير ناميده مي‏شود و جشن تيرگان در گراميداشت باران گرفته مي‏شود.

حالا علت اين تفاوت را بايد خانم hermes (http://forum.avastarco.com/forum/member.php?1292-hermes) بگن :grin:

من علت این تفاوت رو میدونم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!:hope my fake smile

در اوستا تیر با تیشتر یکی نیست ولی درمتن فارسی میانه ی کتاب بندهش گاه تیر با تیشتر یکی آمده است و چون این دو کتاب تنها منبع موجود هست این تفاوت دیده میشه

رضا طامهری
08-03-2013, 03:57 AM
عجب بحث قشنگی شده :)

من یه نکته بگم(صرفا جهت اطلاع :دی)

به گفته محققان بزرگی مثل جلیل دوستخواه و... و همچنین با توجه به خود اوستا، روح دین رزتشت و زرتشت واقعی در گاتاها باید جستجو شود(بخشی از اوستا) در گاتاها بحث فقط بحث یکتاپرستی و توحید است... همه خدایان به کناری میروند(به گفته خانم مهرانگیز صمدی به خدایان مطرود و غیرقابل پرستش تنزل می یابند) و تنها اهورامزداست که خدایی میکند اما در بخش های دیگر کار کمی متفاوت است. در یسنا ما گاها شاهد ستایش برخی دیگر از ایزدان هستیم و در یشتها کار بالا میگیرد و به بسیاری از این ایزدان نیرو ها و مسئولیتهایی داده میشود.

در مورد تیشتر یا به زبان پهلوی تیشتریه(tishtrya) هم مطلب فوق صحیح است... این خدا همچون خدای باد(ویو)، خدای آبهای بی الایش(اناهیت) و سرور گرمای نیمروز(رپیثوین)، خدای اتش(اتر) و ... ریشه در ادیان باستانی ایرانی یعنی دین وِدایی دارد. دین وِدایی دین اقوامی است که از هند تا ایران گسترده شده بودند و به اقوام هندوایرانی مشهور هستند و بسیاری از این ایزدان از همان دید وارد دین زرتشت شده اند.

جسارت من رو دوستان ببخشند... دیدم بحث کاملا پهلوی و اوستایی شده گفتم یه کم روشنگری کنم :)

دوستان مطالبشون رو که در مورد تیشتر رو قرار دادند من هم داستان نبرد تیشتر و اپوش رو از قرار میدم

smhm
08-03-2013, 09:04 AM
ستاره شباهنگ در مصر باستان نماد باران و طغیان رود نیل است.
در ایران باستان نیز با نام «تیشتر» نماد آب و بارندگی است.
در بین اعراب نیز این ستاره نماد اشک و آب است و حتی برخی از قبایل عرب این ستاره را می پرستیدند.
بر طبق افسانه های عربی ستاره شعری الغمیصاء همیشه در کنار برادران خود سهیل و شعرای شامی زندگی می کرد تا اینکه روزی برادرانش از او جدا شدند و هرکدام یه یک سویی از آسمان رفتند. از آن زمان تا کنون ستاره غمیصاء در فراق برادران خود اشک میریزد و می گرید.

اما در مورد پرستش تیشتر در ایران باستان با نظر جناب آقای طامهری موافقم. زردتشت پیامبری موحد و یکتا پرست بود و کتابهایی که هم اکنون به او نسبت داده میشود و بیشتر مطالبی که در این متن ها آمده چیزی است که بعدها بدست موبدان ساسانی نوشته شده و بیان خود زرتشت نیست.
بیشتر تحریفاتی که در آیین زرتشت بوجود آمده تحت تأثیر عقاید مانوی است. مانی کسی است که با التقاط برخی مکاتب هندی و چینی با تفکرات خود، دین جدیدی ساخت و خود را پیامبر معرفی کرد. او کسی است که برای اولین بار عقیده تناسخ را بین مردم رواج داد.
او معتقد بود که جهان از نور و ظلمت ساخته شده و نور همواره در هاله ای از ظلمت گرفتار و محبوس است. همچنین معتقد بود روح که نور است در جسم که ظلمت است حلول می کند.
هر چند مانی بدست موبدان به سختی شکنجه و کشته شد. اما عقاید او در جهان به گونه ای رواج یافت.
در بین ایرانیان عقیده دو خدایی (ثنویت) رواج یافت. خدای نور و نیکی ها و خدای ظلمت و زشتیها. خدای خوبیها همیشه در حال نبرد با خدای بدیهاست و در چنگال او گرفتار است. در حالیکه زرتشت هرگز چنین عقیده ای نداشت.
حتی یونانیان که در عقاید مذهبی سرسختی بیشتری داشتند نیز به نحوی قایل به تناسخ شدند. آنان می پنداشتند که روح افراد بزرگ و قهرمان به آسمان می رود و در اجسام فلکی حلول می کند. و بدین ترتیب زندگی ابدی این شخصیت ها در قالب صورت های فلکی در آسمان تجلی می یابد.

hermes
08-03-2013, 10:39 AM
تیشتر ستاره ی رایومند فرهمند را می ستاییم

آب چهر را توانا را برز را

نیرومند را از دور سو را

بلند را ابرکار را

نیکنامی او که از بلند پایگی [او است]

چهر او که از اپام نپات [است] می ستاییم

به سبب شکوه و فره اش...:have a nice day:

hermes
08-03-2013, 11:02 AM
تیشتر ستاره ی درخشان فره بخش را می ستاییم

او که منشا باران هست او که توانا و بلند است

آن ستاره ی نیرو مند را آن ستاره ی از دور پیدا را

آن ستاره ی بسیار با شکوه را

شکوه او از بلندی اش بر می خیزد

اصل و منشا او از (( نوه ی آبها)) است

و ما آن را به سبب شکوهش می ستاییم

توضیح چند اصطلاح:

1.در سطر دو صفت آب چهر برای تیشتر به کار رفته است که همان رب النوع آب هاست علاوه بر تیشتر در خرده اوستا ستارگان تیشترئینی , اوپه پئو ایریه و پئوایریئنی همکاران تیشتر و اختران آب چهر هستند.

2.در یک سطر مانده به آخر کلمه ی چهر و نه چهره!!!!!:slow: میبینیم که به معنای نژاد , منشا, اصل و یا شجره است

3.در همان سطر ششم کلمه ی اپام نپات(بخوانید apam napat) یا اپم نپات به معنی نوه ی آب هاست و نام ایزدی قدیمی است که به برز (borz)ایزد نیز شهرت دارد او ایزدی بلند بالا , دادرس دادخواهان و بسیار نیرومند است.

hermes
08-03-2013, 04:23 PM
تیشتر ستاره ی رایومند فرهمند را می ستاییم

که او را آرزو می کنند

چهارپایان و ستوران

ومردمان به جز آن هایی که ستم کاران اند

و اخترماران به جز آن هایی که دروغزنان اند

چه هنگام برای ما برآید

تیشتر رایومند فرهمند؟

چه هنگام خانی هایی سترگ تر از اسب

خانی هایی از آب ها , از نو بتازند؟

به سبب شکوه و فره اش...

hermes
08-03-2013, 04:28 PM
با تشکر از hermes (http://forum.avastarco.com/forum/member.php?1292-hermes) عزیز به خاطر مطالب خوبی که در اختیارمون قرار می دهند، به شخصه به اینگونه مطالب علاقه دارم. انشالله دوستانی که می توانند کمک کنند تا تمام زحمت ها بر دوش یک نفر نباشه.

باز هم ممنون از hermes (http://forum.avastarco.com/forum/member.php?1292-hermes) عزیز...



خواهش می کنم اگه یادآوری شما نبود که به کل این تاپیک فراموش میشد منم از شما ممنونم:have a nice day:

رضا طامهری
08-12-2013, 09:02 PM
خب همونطور که گفته بودم بعد از تموم شدن بحثهای دوستان من افسانه تیشتر رو میگم:

"چهارمین ماه سال(معادل ماه ژوئن) به تیشتر اختصاص دارد. گفته اند در دهه نخستین این ماه، تیشتر به صورت مردی پانزده ساله در می اید(پانزده سالگی در تفکر ایرانی سن ارمانی است) در دهه دوم به صورت گاو نری و در دهه سوم به صورت اسبی در می اید. بنا بر روایت بندهشن کبیر تیشتر در آغاز آفرینش به این پیکره ها در امد و باران را ایجاد کرد. هر قطره ی بارانی که وی به وجود اورد به اندازه تشتی شد تا اب به بلندی قامت مردی زمین را فرا گرفت. جانواران موزی به ناچار به سوراخهای زمین فرو رفتند و آنگاه مینوی بادها (وَیو) آب را به کرانه های زمین برد و بدین گونه دریای کیهانی را ایجاد نمود."

منبع مطالب فوق کتاب "شناخت اساطیر ایران" نوشته جان هیلز و ترجمه ژاله اموزگار است که جدا کتابی درخور افسانه های ایرانی است.

اما من مطلب کوتاهی درباره پاراگراف بالا ذکر کنم. تیشتر در دهه دوم تیر به صورت گاو نر در می اید. گاو نر در ایران باستان نماد ماه است! و ماه به عنوان عامل خنکی هوا دلیلی بارز بر وجود باران بوده است و حضور تیشتر در نیمه دوم ماه به صورت گاو، نشان دهنده کمک جویی از ایزد ماه برای قدرت باران است.

اسمون دلتون پرستاره

رضا طامهری
08-13-2013, 01:13 PM
من یک نکته رو در پست قبلی جا انداختم و اون هم دلیل نسبت دادن تیشتر به ماه تیر است...

ما در ادوار اولیه شاهد حضور کیش زروانی در ایران بودیم که در جای خود باید به اون پرداخته بشه ... در کیش زروانی خدایی وجود دارد به نام "تیری". تیری یکی از قدیمی ترین خدایان ایرانی است که اتفاقا مسئول باران بوده است و بعدها هم آیینها و قربانی های وی با آیینهای تیشتر کاملا درهم امیخته است

اما یک سوال ذهن من را مشغول کرده!!! چرا باید گرمترین ماه سال متعلق به خدای باران باشد؟؟؟

رضا طامهری
08-15-2013, 08:58 PM
خب بریم سراغ افسانه تیشتر:

در سرودهایی که به تیشتر اختصاص دارد، نبرد میان این خدا و دیو خشکسالی بازگو شده است.
تیشتر به شکل اسبی سفید زرین گوشی، با ساز وبرگ زرین، به دریا فرو رفت. در آنجا با دیو اپوش که به شکل اسب سیاهی بود و با گوش و دم سیاه خود ظاهری ترسناک داشت روبرو شد. رو در رو سه شبانه روز با هم جنگیدیند، اما اپوش نیرومندتر از کار به در امد، و در تیشتر با غم و اندوه به سوی اهورامزدا فریاد بر آرود که ناتوانی او از آن است که مردمان نیایش ها و قربانی های شایسته ای بدو تقدیم نکرده اند. آنگاه اهورامزدا خود برای تیشتر قربانی کرد تا نیروی ده اسب، ده شتر، ده گاو نر، ده کوه و ده رود در تیشتر دمیده شود. بار دیگر تیشتر و اپوش رو در روی هم قرار گرفتند، اما این بار تیشتر که نیروی قربانی بدو قوت بخشیده بود، از کارزار پیشروز در امد و آبای توانستند بی مانع به مزارع و چراگاه ها جاری شوند.

منبع: شناخت اساطیر ایران(نوشته جان هینلز)

رضا طامهری
08-22-2013, 12:03 PM
تصویر خدای تیشتر

http://up.avastarco.com/images/np1aq8lxw1jufjf3noch.jpg

نکته اول که البته در پستهای قبلی هم دوستان به ذکر اون پرداختند اینه که تیشتر همون شعرای یمانیه!! میدونم که میدونید اما منظورم چیز دیگه ایه!:grin: برخی اوقات مثلا میگیم الهه ماه(در ایران باستان نامش "میرو" هست) اما این خدا، همون ماه نیست بلکه ماه فقط نشانه ای از اون خداست! و مردم خیلی ماه رو با اون مرتبط نمیدونستند و صرفا نامش الهه ماه بوده! اما تیشتر دقیقا همون ستاره است! نه الهه ای که ستاره شعرای یمانی رو به اون نسبت دادند :) امیدوارم فهمیده باشین :) :دی

نکته دوم اینکه بارها حرف از قربانی کردن به میون اومد! اما نه اوهن قربانی کردنی که در ادیان و کشورهای دیگه مرسوم بوده! ایرانی ها اعتقاد داشتند که خدایان فقط به روان(همون روح) قربانی نیاز دارند و جسم اون رو نمیخوان! بهمین خاطر پس از قربانی کردن، جسم اون قربانی که اغلب گوسفند بوده بین مردم تقسیم میشده!

مردم معتقد بودند که اگر در زمان درست برای تیشتر قربانی صورت بگیره این الهه میتونه بر اپوش یا خدای خشک سالی چیره بشه!

پستم طولانی شد اما یه نکته رو حیفم میاد نگم :)

چرا قربانی باید در زمان درست صورت بگیره؟ ایرانیان قربانی رو بین افراد تقسیم میکردند( هنوز هم در بسیاری از نقاط دنیا قربانی صورت میگیره برای خدایان اما جسم قربانی برای اون خدا رها میشه و اخرش هم میشه غذای سگ و گربه... چقدر فرقه تو تفکر!!!) و قربانی برای تیشتر در زمستان و اواخر پاییز باید صورت میگرفته! زمانی کشت صورت نمیگرفته و مردم از نظر غذایی در تنگنا بودند! اون موقع قربانی ها بیشتر از تیشتر مردم رو از گشنگی نجات میداده! و دقیقا در سالهایی که خشک سالی بوده، مردم بیشتر قربانی میکردند! واقعا واسم جالب بود این نکته :)

منبع تصویر بالا از وب سایت :http://www.gothambynight.com (http://www.gothambynight.com/scion/tishtrya.htm)
توی لینک بالا افسانه ی تیشتر هم که من در بالا ذکر کردم، اومده :)

یگانه ستایش نیا
09-10-2013, 10:29 AM
سلام دوستان تا جایی که من شنیدم هفت اورنگ نام فارسی دب اکبره!
نه ستاره !