-
نهنگ دریایی!!!
سلام
امروز تویه کتاب یه مطلب جالب درمورد نهنگ دریایی خوندم!فکرکنم خوشتون بیاد!
سعی میکنم کوتاهش کنم ولی اگه بازهم طولانیه ببخشید!!!
به هرحال خوندنش ضرری نداره!!!:
سر نهنگ دریایی بسیار بزرگ بوده و بیش از یک سوم بدنش را تشکیل میدهد.
این سر از عضو اسپرماستی تشکیل شده است که خود یک توده بزرگ(حدود 3600 کیلوگرم!!!)روغن اسپرماستی است.
این روغن مخلوطی از تری گلیسیرید ها و موم هایی با مقادیر زیادی چربی غیر اشباع است که باعث میشود این مخلوط در دمای بدن نهنگ در حال استراحت(37 درجه سانتی گراد) مایع باشد!
ولی دردمای حدود 31 درجه سانتی گراد این مخلوط شروع به کریستالی شدن میکند و با کاهش بیشتر دما جامد میشود!
خب که چی؟!!!!
این حیوان برای تغذیه (نوعی ماهی به نام اسکویید) 1000 متر یا بیشتر به عمق آب شیرجه میرود؛در آنجا نهنگ دریایی کاملا آرام بوده ومنتظر عبور دسته ای از اسکویید ها می ماند!
واووو!!!چطوری نهنگه میتونه برای مدت طولانی اون زیر بمونه؟اگه چگالیش برابر اونجاس پس چطوری در عمقای کمتر(نزدیک تر به سطح!!!) شنا میکنه؟!اگه هم که نیس پس چطوری ساکن میمونه؟؟؟!!
برای ماندن یک حیوان آبزی در یک عمق خاص بدون شناور بودن،لازم است چگالی آن برابربا آب اطراف آن باشد؛
کلید حل این مشکل(تنظیم چگالی در نهنگ!) در نقطه انجماد روغن اسپرماسیتی است.
وقتی درجه حرارت طی شیرجه چندین درجه کاهش می یابد؛این روغن سفت یا کریستالیزه و سنگین تر میشود!درنتیجه چگالی آن بیشتر شده وبا چگالی آب اطراف سازگار میشود!
همچنین درهنگام برگشت، این روغنِ اسپرماستی،گرم وذوب شده و چگالی آن با چگالی آب سطحی سازگار میشود!!!
http://1.talar.web44.net/images/32abcd424b43.jpg
برای من که خیلی جذاب بود امیدوارم شمام خوشتون اومده باشه!!!;)
ببخشید یه ذره کیفیت عکسش خوب نیست!!!
.................................................. .....................چ
منبع:کتاب بیوشیمی لنینجر؛فصل 10؛کادر1-10.
-
-
ضمن تشکر از آقای مهراجی
البته همه تصاویر اکثرآ نقاشی و طراحی هستند
اما آیا کسی می تواند حدس بزند که تصویر پنجم ( آواتار آقای مهراجی ) که عکس است ، چگونه تهیه شده است ؟؟؟
( من خودم یک حدس هایی زدم )
-
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Amin-Mehraji
من در مورد این عکس فکر می کنم در واقع همه روی یک خط هستند
اون خط که دو ستون عمودی رو به هم وصل می کنه در واقع موازی با صفحه شطرنجی پایین نیست و شیب داره
برش تکه ها هم به صورت مکعبی نیست و به صورتی برش داده شده که از این طرف به صورت مکعب مستطیل باشه
در واقع یک شکل سه بعدی نا منظم داره
-
افسون ریاضیات !!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Mostafa
ضمن تشکر از آقای مهراجی
البته همه تصاویر اکثرآ نقاشی و طراحی هستند
اما آیا کسی می تواند حدس بزند که تصویر پنجم ( آواتار آقای مهراجی ) که عکس است ، چگونه تهیه شده است ؟؟؟
( من خودم یک حدس هایی زدم )
این تصویر همانند تصویر ابرمکعب است که در واقع نمایش های کامپیوتری ای هستند که متخصصین کامپیوتر دانشگاه براون ساختند ، تجسمی که به فضای سه بعدی داخل و از آن خارج می شود ممکن ساخت . به این وسیله تصاویر گوناگونی در جهان سه بعدی بر روی صفحه نمایشگر کامپیوتر ثبت شد . سپس نمایش سه بعدی را بر روی بوم نقاشی خلق می کنند که این بوم به عنوان صفحه ای متقاطع عمل می کند . مباحثی این چنینی بسته به نقطه دید بیننده به نحو شگفت انگیزی تغییر می کند .
منبع : کتاب افسون ریاضیات ، صفحه 73
-
گشت ارشاد در بین گربهها هم راهاندازی شد!
-
یه اتفاق جالب که دیروز افتاد ، رفتم برج میلاد عکاسی ، یه منظره توپ پیدا کردم که برج میلاد کنارش هم جبار ، تا سه پایه رو گذاشتم دیدم ۲ نفر ( برادران ) دارن می دوند و داد میزنن با کی هماهنگ کردی داری عکس میگیری ، من که از همه جا بی خبر بودم گفتم مگه برای عکاسی از نماد ملیمون هم باید اجازه بگیریم ، خلاصه با هزار بدبختی شده بود گفت یه عکس بگیر و سریع برو ، یهو دکمه شاتر رو زدم دیدم CF دوربینم رو جا گذاشتم (یعنی اون لحظه می خواستم هم خودم و هم اون برادرا رو خفه کنم )، خلاصه اومدیم برگردیم یهو دیدم زده ورودی به برج ۱۷۰۰۰۰ریال 250000Rial ، با تعجب پرسیدم چرا انگلیسیش فرق می کنه گفت خب برای خارجی هاس دیگه ، نکرده بودن یه کلمه بنویسن برای ایرانی ها .. برای خارجی ها .. یا حداقل انگلیسیش رو به دلار بنویسن که اگه اون آدم خارجی میتونست عدد فارسی یا عربی بخونه آبرومون نره .
خلاصه بدون عکس برگشتم خونه .
-
زندگی در سه مقطع متفاوت !
-
داستانی مهیج
اتومبيل مردي که به تنهايي سفر مي کرد در نزديکي صومعه اي خراب شد. مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئيس صومعه گفت : «ماشين من خراب شده. آيا مي توانم شب را اينجا بمانم؟ »
رئيس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتي ماشين او را تعمير کردند.
شب هنگام وقتي مرد مي خواست بخوابد صداي عجيبي شنيد. صداي که تا قبل از آن هرگز نشنيده بود . صبح فردا از راهبان صومعه پرسيد که صداي ديشب چه بوده اما آنها به وي گفتند:
« ما نمي توانيم اين را به تو بگوييم . چون تو يک راهب نيستي»
مرد با نا اميدي از آنها تشکر کرد و آنجا را ترک کرد.
چند سال بعد ماشين همان مرد بازهم در مقابل همان صومعه خراب شد .
راهبان صومعه بازهم وي را به صومعه دعوت کردند ، از وي پذيرايي کردند و ماشينش را تعمير کردند.. آن شب بازهم او آن صداي مبهوت کننده عجيب را که چند سال قبل شنيده بود ، شنيد.
صبح فردا پرسيد که آن صدا چيست اما راهبان بازهم گفتند:
« ما نمي توانيم اين را به تو بگوييم . چون تو يک راهب نيستي»
اين بار مرد گفت «بسيار خوب ، بسيار خوب ، من حاضرم حتي زندگي ام را براي دانستن فدا کنم. اگر تنها راهي که من مي توانم پاسخ اين سوال را بدانم اين است که راهب باشم ، من حاضرم . بگوئيد چگونه مي توانم راهب بشوم؟»
راهبان پاسخ دادند « تو بايد به تمام نقاط کره زمين سفر کني و به ما بگويي چه تعدادي برگ گياه روي زمين وجود دارد و همينطور بايد تعداد دقيق سنگ هاي روي زمين را به ما بگويي. وقتي توانستي پاسخ اين دو سوال را بدهي تو يک راهب خواهي شد.»
مرد تصميمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد.
مرد گفت :« من به تمام نقاط کرده زمين سفر کردم و عمر خودم را وقف کاري که از من خواسته بوديد کردم . تعداد برگ هاي گياه دنيا 371,145,236, 284,232 عدد است. و 231,281,219, 999,129,382 سنگ روي زمين وجود دارد»
راهبان پاسخ دادند :« تبريک مي گوييم . پاسخ هاي تو کاملا صحيح است . اکنون تو يک راهب هستي.
ما اکنون مي توانيم منبع آن صدا را به تو نشان بدهيم..»
رئيس راهب هاي صومعه مرد را به سمت يک در چوبي راهنمايي کرد و به مرد گفت : «صدا از پشت آن در بود»
مرد دستگيره در را چرخاند ولي در قفل بود . مرد گفت :« ممکن است کليد اين در را به من بدهيد؟»
راهب ها کليد را به او دادند و او در را باز کرد.
پشت در چوبي يک در سنگي بود . مرد درخواست کرد تا کليد در سنگي را هم به او بدهند..
راهب ها کليد را به او دادند و او در سنگي را هم باز کرد. پشت در سنگي هم دري از ياقوت سرخ قرار داشت.. او بازهم درخواست کليد کرد .
پشت آن در نيز در ديگري از جنس ياقوت کبود قرار داشت.
و همينطور پشت هر دري در ديگر از جنس زمرد سبز ، نقره ، ياقوت زرد و لعل بنفش قرار داشت.
در نهايت رئيس راهب ها گفت:« اين کليد آخرين در است » . مرد که از در هاي بي پايان خلاص شده بود قدري تسلي يافت. او قفل در را باز کرد. دستگيره را چرخاند و در را باز کرد . وقتي پشت در را ديد و متوجه شد که منبع صدا چه بوده است متحير شد. چيزي که او ديد واقعا شگفت انگيز و باور نکردني بود.
.
.
.
.
.....اما من نمي توانم بگويم او چه چيزي پشت در ديد ، چون شما راهب نيستيد !!:whut::thumbsup:http://www.facebook.com/email_open_l...3fe4G2d36c9G96
-
یه آقایی که دکترای ریاضی محض داشته، هر چقدر دنبال کار می گرده بهش کار نمیدن!! خلاصه بعد از کلی تلاش، متوجه میشه شهرداری تعدادی رفتگر بی سواد استخدام می کنه!!
میره شهرداری خودش رو معرفی می کنه و مشغول به کار میشه...!
بعد از دو سه ماه میگن همه باید در کلاسهای نهضت شرکت کنید! این بنده خدا هم شرکت می کنه!!
یه روز معلم محترم در کلاس چهارم، ایشون رو می بره پای تخته تا مساحت یک شکلی رو حساب کنه! تو این فکر بوده که انتگرال
بگیره یا نه که می بینه همه دارن داد می زنن:
>>>>>انتگرال بگیر...!!!