خیر تا اون جایی که من در تیشتر خواندم نام این ستاره به پهلوی وننت است . اما ممکن است در نسخ دیگر به صورت ونند باشه.
نمایش نسخه قابل چاپ
هرمس جان
من یه پیشنهاد دیگه هم دارم و اون اینکه این لغات پهلوی رو یا با اعراب یا فینگلیش بنویسید که تلفط صحیحش رو هم یاد بگیریم!
چون بحث تیشتر شده بود میشه به "اَپوش" اشاره کرد که نام ایرانی ابر غول سرخ صورت عقرب یعنی "قلب العقرب" هست و در فرهنگ عوام یک تضاد مفهومی با تیشتر داشته! اپوش نشانه فصل تابستان و گرما و خشکسالی بوده در حالیکه تیشتر یا شباهنگ نوید روزهای پربارش نیمه دوم سال رو میداده
در يكي از شماره هاي مجله نجوم (فكر كنم 180) نوشته بود كه قلب العقرب ، فم الحوت ، اسد و دبران ، چهار ستاره سلطنتي ايران باستان بودند.
نمي دونيد چرا از اين چهار ستاره نام برده شده و اين چهار تا در كنار هم چه ويژگي دارند؟
بزرگ ترین و مهم ترین در میان ستارگان ستاره ی تشتر است. تشتر در اوستا تیشتریه و در پهلوی تیشتر و در فارسی به آن تشتر می گوییم.
تشترینی به چه معناست؟
تشترینی اسم جمعی از ستارگان است که در نزدیک تشتر می باشد. آن طور که در مقدمه ی اوستا تعریف شده است شکی نیست که این ستاره شعری یمانی باشد ابو ریحان بیرونی در کتاب التفهیم گوید:((آن ستاره ای است بر دهان کلب اکبر)).
ستاره ی مذکور در زبان ها اروپایی به سیریوس siriusمعروف است. بنا بر آن چه که پلوتارک می نویسد از زمان بسیار قدیم هم می دانستند که تشتر ستاره ی شعری یمانی هست این مورخ صراحته از ستوده بودن این ستاره در نزد ایرانیان اشاره کرده است: "هرمزد سیریوس را نگهبان و پاسبان سایر ستارگان قرار داده است"
و این به کلی مطابق است با آن چه که در خصوص تشتر در اوستا آمده است در فقره 44 از تشتر یشت آمده: ما ستاره ی تشتر درخشان و با شکوه را تعظیم می کنیم که اهورا مزدا او سرور و نگهبان برگزیده.
خوب دوستان این خلاصه ای از شرح حال ستاره ی شعری یمانی یا همان تشتر بود . افسانه ی پارسی مربوط به آن رو بعد از شرح 3ستاره ی دیگر میگم. اگه تا این جا سوالی هست بفرمایید تا شرح این ستاره کامل بشه.
سلام
با اجازه ی دوستان می خوام تا حد امکان متناسب با نام ستاره ها و مطالب ارائه شده قسمت هایی از لغت نامه دهخدا رو هم اسکن کنم و برای دوستان بزارم تا مطالب کامل تر شه.
برای اولین قسمت هم به دنبال تیشتر تو لغت نامه گشتم که معنی زیر رو برای تیشتر ارائه داده بود :
همون طوری که می بینید خود لغت نامه ارجاع داده به لغت تشتر . برای همین معنی این لغت رو هم گذاشتم (متن دوم ادامه متن اوله) :
این جا قرار نیست دعوا بشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خوب من 2تا عذر خواهی باید بکنم یکی از خانم نجفی و دیگری از آقای اکبر نیا:
نگار خانوم دوست عزیزم منظوره من این بود که یک موقع با اسامی صورت فلکی اشتباه نگیرید.
و
همه خوب توجه کنید!!!!!!!!!!!!!!!
آقای اکبر نیا توی یک پست گفتند که اسم اون ستاره ونند نه وننت!
حق کاملا با ایشون بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
با گفتن این حرف من به نوشته ی خودم شک کردم این بود که رفتم یک باره دیگر تیشترو نگاه کردم در واقع نام اوستایی این ستاره وننت هست و نام فارسی اون ونند!
بازم از اشتباهی که کردم عذر می خواهم!
در ضمن این نکته فراموشم شد: سپهسالاری ستارگان مشرق به تشتر سپرده شده است.<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /><o:p></o:p>
متاسفانه نمی توانیم به طور یقین بگوییم که ازستویس کدام یک از ستارگان اراده شده است. گیگر دانشمند آلمانی احتمال می دهد که ستویس یکی از ستارگان برج نسرالواقع باشد. در یک جا ازاوبه عنوان ثریا و در جایی دیگربه عنوان دبران یاد شده استخوب به سراغ دومین پادشاه ایران باستان می رویم!!!! البته در آسمان!!!!!!!!!!!!!<o:p></o:p>ستویس(satvis )امیرالغرب سپاه مغرب است! یعنی فرمانروایی کل قوای ستار گان نیک غرب با این ستاره است. ستویس پهلوی است. کلمه اوستایی آن ستوئس (satava asa)می باشدمعنی لفظی آن صد چاکر است چنان که خواهم گفت در افسانه ی تشتر ستویس در عمل بارندگی یار و همراه تشتر می باشد.<o:p></o:p>
رد پای ایرانیان در آسمان<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /><o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
بنده طی بررسی هایی که اخیرا در رابطه با تاریخ ایران باستان و اسطوره های ایرانی داشتم به نتایج جالبی رسیدم.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
به نظر من پیدایش صورت های فلکی و افسانه های آنها آنطور که گفته می شود مربوط به یونان باستان نیست بلکه مربوط به سرزمین بابل (خاستگاه پیامبران الهی) است که توسط کورش کبیر فتح گردید و جزو قلمرو بزرگ ایران باستان می باشد. (کورش کبیر به احتمال زیاد همان ذوالقرنین است که در قرآن از او به بزرگی یاد شده).<o:p></o:p>
بعدها که رومیان به سرزمین های مصر و بابل دست یافتند آثار علمی و تمدنی آنان را ربودند و حتی اسطوره های آنان را با تحریف و اضافاتی بنام خود در جهان رواج دادند.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
اما چند سرنخ از ارتباط صورت های فلکی با اسطوره های ایرانی :<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ اول: قیفاوس >> یادآور واژه کیکاوس پادشاه بزرگ ایران باستان.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ دوم: کاسیپویه (ذات الکرسی) >> یادآور واژه کاسپین نام اصلی دریای خزر یا دریای مازندران.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ سوم: پرساوش >> یادآور واژه پرشین به معنای نژاد ایرانی.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ چهارم: آندرومدا >> مادر ایرانیان. طبق افسانه های یونانی (که البته چندان مورد اعتماد نیست) حاصل ازدواج آندرومدای اتیوپیایی با پرسه ئوس رومی فرزندی است بنام پرسس که نیای (پدر) ایرانیان است.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ پنجم: بنات النعش(هفت ستاره دب اکبر) >> دختران جنازه. مراسم تشییع جنازه سیاوش، قهرمان جوانمرد ایرانی است. سیاوش پسر کیکاوس است که بی گناه و مظلومانه بدستور افراسیاب سرش را از بدن جدا می کنند و از آن تاریخ جنگهای طولانی بین ایرانیان و تورانیان در می گیرد که حوادث و رزمهای ایرانیان در این جنگها بطور مفصل و زیبا در شاهنامه فردوسی آمده است.<o:p></o:p>
در عقب جنازه زنی است که کودکی را در آغوش دارد (عناق و سها) طبق افسانه ها هنگامی که خون سیاوش به زمین می ریزد گیاهی در کنار آن می روید که به آن پرسیاوشان یا خون سیاوشان گفته می شود این گیاه خواص دارویی بسیاری دارد و همچنین به نامهای برساوشان، دم الاخوین و شعر الغول نیز معروف است.<o:p></o:p>
احتمالا پرساوش انتقام گیرنده خون سیاوش است که همان کیخسرو و به اعتقاد برخی همان کورش کبیر است.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ ششم: رأس الغول >> احتمالا ضحاک ماردوش یا غول آشموغ است که توسط فریدون و با کمک کاوه آهنگر نابود می شود. این غول نماد زشتی و پلیدی و فریب و نیرنگ است و خوردن مغز جوانان توسط این غول نشان دهنده دروغگویی و فریب مردم است و به نوعی این غول، دجال زمان خود است.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
سرنخ هفتم: ساگیتاریوس(قوس، کمانگیر) >> آرش کمانگیر که با کمان خود ساگا ها را از مرزهای شمالی ایران دور می کند.<o:p></o:p>