همین الان قول بدید تابستون بازم رصد ببرین،من می خوام بیام:th_cry:
فقط یه جوری باشه بعد از امتحانا و قبل از ماه رمضان لطفا :yaeh am not durnk:
چقد پر رو شدم هااا تعیین تکلیف هم میکنم.:hope my fake smile
نمایش نسخه قابل چاپ
همین الان قول بدید تابستون بازم رصد ببرین،من می خوام بیام:th_cry:
فقط یه جوری باشه بعد از امتحانا و قبل از ماه رمضان لطفا :yaeh am not durnk:
چقد پر رو شدم هااا تعیین تکلیف هم میکنم.:hope my fake smile
با سلام و خسته نباشید به اقای امام، صادقیان و کلیه کسانی که تو برگزاری این رصد خیلی خیلی زحمت کشیدن
این اولین پست من در این فروم هستش و از اونجایی که درباره ی اولین رصد من با دوستان هم هست،فکر کنم خیلی هم بی ربط نباشه!
چند جایی خوندم که مثل اینکه قراره عکس نگذاریم واین حرفا، نفهمیدم چرا! در هر حال هر وقت عکس گذاشتن مجاز شد به من هم خبر بدین یکی دو تا عکس که داریم رو بگذاریم!
و اما در مورد گزارش و دل و دماغ و عذر خواهی آقای امام و ......
نیازی واقعاْ به عذر خواهی نبوده و نیست مصطفی جان، ما هممون تو همین کشور بزرگ شدیم و دیگه اگر نگیم عادت کردیم به این شرایط، حداقل ندیده هم نیستیم، برای من که خیلی پیش اومده بود این اتفاق و من اینو گردن بی برنامگی یا چیزای دیگه نمیندازم، هر چند معتقدم میشد با تصمیم های به موقع مانع این اتفاق شد، اما اتفاقیه که افتاده و کاریش نمیشه کرد!
برنامه هم از بعضی نظر ها خیلی خوب بود و از بعضی نظر ها یکم ضعیف بود. تصور می کردم بار علمی برنامه بیشتر باشه ولی از اونجایی که اختلاف سطح اطلاعات افراد حاضر خیلی فاحش بود، نمیشد توقع دیگری هم داشت! به نظرم بهتر بود یا اصلاْ افراد بکلی بی اطلاع (مثل خود من) رو نمی بردید یا اینکه بچه ها رو به گروه های مختلف تقسیم می کردین و برای هرگروه با توجه به سطحشون مربی می گذاشتین که به هرکسی غیر از خستگی و لحظات خیلی خوبی که کنار هم داشتیم، یکم اطلاعات نجومی هم می رسید. چون که وقتی بحثی میشد یا افراد آگاه حوصلشون سر می رفت و یا افراد بی اطلاع احساس شرمندگی می کردن که صحیح نبود.
از نظر اجرای کلی برنامه، به نظرم خیلی خیلی خوب بود، توی تمام برنامه های گروهی که تا به حال رفته بودم کمتر دیده بودم اینقدر خوب اجرا بشه، البته منظورم از نظر امکانات رفاهی و جا و غذا و غیره است.
دیگه زیاد ننویسم بهتره، بقیه اش بماند بعد از گذاشتن عکس ها و خواندن گزارش ها
در ضمن، آخر برنامه من خیلی با عجله رفتم و نشد از آقای امام و سایرین تشکر کنم! همینجا تشکر و خسته نباشید میگم به همه این عزیزان. من که هر برنامه ی دیگه ای آوااستار داشته باشه تمام سعیم رو می کنم که حتماْ شرکت کنم، بقیه رو نمی دونم!
خیلی ساده می گم , از همتون چه دست اندر کاران و چه دوستانی که هم سفرم بودند که یک برگ از صفحات دفترچه عمرم را با شادی مکتوب کردند ; تشکر می کنم !!!
با سلام
ضمن عرض خسته نباشید و تشکر به جناب آقای امام و تمامی کسانی که ایشون رو در اجرای هر چه بهتر گشت رصدی یاری کردند ، از تمامی دوستانی که در این سفر همراهشون بودم تشکر ویژه ای دارم چرا که باعث شدند اولین گشت رصدی خودم رو با خاطرات بزرگ و کوچک سپری کنم و هرگز این گشت خاطره انگیز را فراموش نخواهم کرد .
در مورد اتفاقی هم که آقای امام در مورد اون توضیح دادند باید عرض کنم ، نه تنها این اتفاق بد نبود بلکه خیلی هم مفید و به جا بود چرا که بعد از این اتفاق تمامی دوستان و همراهان دو چندان خوشحال شدند که در محیطی با آلودگی نور فراوان رصد را انجام نمی دهند و به آنجایی که از ابتدا خواهانش بودند رفتند . که این موضوع و اتفاق اصلا به برنامه ریزی و غیره بر نمی گردد چرا که اصلا چنین رفتارهایی قابل پیش بینی نیست ، و این اتفاق فقط و فقط نشان می دهد که افراد نالایق را مسئول چنین مکان هایی نموده اند .
موفق باشید.
با سلام خدمت همه دوستان
ابتدا جا دارد از همه دوستان تشکر لازم را داشته باشم به خصوص آقای امام و آقای صادقیان و خانم حدادی زاده ، و از دیدن همه دوستان خیلی خوشحال شدم .
گزارش را با درد دلی شروع می کنم البته می بخشید به دلیل اینکه دلم خیلی پر هست ، کمی درد دلم را در میان می گذارم : قبلا که به مرنجاب می رفتیم غیر از خودم و دوستانم شخص دیگری در کویر نبود و سکوت محض کویر و آسمان بی نظیرش من را مدهوش خود می ساخت ولی نمی دانم از چه زمانی این آرامش به هم خورده که وقتی به کاروانسرا رسیدیم من از مواجه شدن با فضای آنجا متعجب شده بودم ، دیگر خبری از آن سکوت و آرامش نبود و آسمان هم کمی دچار آلودگی نوری شده بود و واقعا برای من تأسف بار و تعجب برانگیز بود ، حیف و صد هزار بار حیف که این انسان به هر جایی که دستش می رسد گویی سرانجامی جزء نابودی ندارد … ، و چه خوب می شود که ما نجومی ها کاری کنیم وگرنه غیر از اشخاص رصدگر کس دیگری به فکر حفظ طبیعت نیست …
ابتدا حدود ساعت 50 : 13 دقیقه از مقابل مؤسسه حرکت کریم ، دو ماشین بودیم که اکثر دوستان فروم هم در ماشین ما بودند ، در بین راه جایی را جهت صرف نهار دوستان توقف کردیم و سپس به طرف کاروانسرا حرکت کردیم و تقریبا حدود ساعت 30 : 20 به کاروانسرا رسیدیم . طبق قرار می خواستیم در کاروانسرا توقف کوتاهی داشته باشیم و سپس به طرف تپه ها ، جهت رصد برویم ولی گویا متولی آنجا از دیدن گروهی رصدگر خوشحال شده بود و از حضور ما در کاروانسرا استقبال کرد و قرار بر این شد که تا ساعت 23 استراحت کنیم و از برنامه نوروزی که در کاروانسرا می خواستند اجرا کنند ، استفاده کنیم و از ساعت 23 برق های کاروانسرا را خاموش کنند و ما برنامه رصد را داشته باشیم . ( البته بنده ترجیح می دادم که برای رصد به تپه ها می رفتیم :snooty: )
ما نیز به پشتبام رفتیم و می خواستیم ابزار ها را بر پا کنیم که یک دفعه چند نفر با مسئولیت آقای سرکرده آمدند و گفتند بروید پایین ، گویا بین آقای سرکرده و متولی آنجا هماهنگی نبود :fight: ، سرانجام بعد از بحث هایی ، بزرگواری کردیم و کاروانسرا را ترک کردیم و به سمت تپه ها رفتیم . ( بهتر ، دیگه مزاحمی نداشتیم :wink: )
پس از رسیدن به نزدیک تپه ها اول دوستان چادر ها را برپا کردند و وسایل را جابجا کردیم و پس از صرف شام ، به رصد پرداختیم ؛ آقای امام و آقای صادقیان به دوستانی که با صورت های فلکی آشنایی نداشتند ، آموزش دادند و من به همراه چند تن از دوستان به رصد اجرام پرداختیم و به نظر من بسیار خوب بود :ORLY: چرا که سعی می کردیم تا جایی که بشود همه اجرام صورت های فلکی را یک به یک بگیریم و در فاصله بین ارتفاع گرفتن صورت های فلکی از افق ، اجرام قبلی را به افرادی که می آمدند نشان می دادیم و کمی هم به جمع دوستان دیگر می رفتیم . جالب آن بود که در فاصله حدود 50 متری ما دو نفر آقا بودند که تا صبح کنار آتش بودند ( قبلش فکر می کردم فقط ما در نزدیک تپه ها هستیم ولی … :sad: ) .
معرفی افراد کنار آتشی که نیمه های شب روشن بود و تقریبا همه دوستان بودند انجام گرفت و عکس هایی هم گرفتیم ، پس از آن به همراه چند نفر از دوستان به طرف رمل ها رفتیم ، گرچه کمی اولش سخت بود :you're kidding, rig ولی پس از آن دیگر عادت کرده بودم و تند تند می رفتم :thumbsup: ، خلاصه تپه را فتح کردیم و من پرچمی ( چراغ قوه ام ) را در رمل ها قرار دادم . مقارنه ماه و زهره را هم دیدیم و کم کم خورشید طلوع می کرد و دوستان دیگر هم به جمع ما می پیوستند .
من تا کمی پس از طلوع خورشید کمی از جمع دوستان فاصله گرفتم و سعی کردم از سکوت کویر و منظره و فضای آن استفاده کنم :meditate: ( گرچه صدای دوستان از دور می آمد ) .
خورشید این بار هم ما را از گرمای خود بهره مند ساخت و شاهد خودنمای زیبای دیگری از جلوه زیبایش بودیم . پس از آن دوستان غلتی از تپه زدند و مراسم دفن کردن جناب صادقیان را داشتیم :redbullsmiley: و … .
حدود ساعت 00 : 9 صبح به طرف ماشین ها رفتیم و صبحانه را صرف کردیم و من از اینکه با آقای خداشناس از نزدیک آشنا شدم بسیار خوشحال شدم :hope my fake smile ( ایشان با دخترشون به رصد آمده بودند که اتفاقی با گروه ما آشنا شدند ) ، چندین گروه طبیعت گرد هم به آنجا آمدند و ما کم کم به راه افتادیم و حدود ساعت 00 : 17 به مؤسسه رسیدیم .
مجددا از تمامی دوستانی که زحمت کشیدند نهایت تشکر را دارم و از همراهی تک تک دوستان بسیار خرسند شدم .
به پایان می رسد این دفتر حکایت همچنان باقیست …
سلام:sSig_woohoo2:
خيلي خيلي خيلي .... خيلي خوش حال شدم كه دوستان خوبم رو كه فقط از طريق اينترنت با اون ها ارتباط داشتم رو از نزديك ببينم:guntootsmiley[1]: از كسايي كه يكم عزيتشون كردم مي خوام كه حلال كنند:yaeh am not durnk: اشال... وقتي كل كل عكس ها راه افتاد و عكس هاي جالب اجازه ي نمايش پيدا كردند من هم عكس هاي خودم رو قرار ميدم:thumbsup:
از آقاي امام هم بسيار تشكر مي كنم كه انقدر زحمت كشيدند:ORLY: اميدوارم به ميزان كافي تونسته باشم كمك كنم براي بهتر برگزاري اين تور رصدي:rotflol:
سلام
از همه دوستان عزيز كه ابراز لطف كردند سپاسگزارم
من قصد داشتم سر فرصت گزارش و عكس ها را ارائه كنم ولي تا آمدم بجنبم چند نفر از دوستان لطف كردند و گزارشهاي خود را ارسال كردند .
در مورد مشكل پيش آمده تقريبآ همانطور بوذ كه هستي خانم اشاره كردند .
بعد از رسيدن به كاروانسرا همانطور كه دوستان اشاره كردند برنامه اين بود كه پس ار توقفي كوتاه به سمت تپه هاي شني حركت كنيم .
مسئولين نيروي انتظامي پس از بررسي مجوز گروه و اطلاع از اينكه ما يك گروه نجومي هستيم ، ما را به آقاي متولي ( رياست ميراث فرهنگي اصفهان طبق اظهار خودشان ) معرفي كردند .
ايشان هم پس از استقبال فراوان و ابراز خوشحالي از حضور ما ، درخواست كردند كه براي اقامت ، بالاي پشتبان كاروانسرا مستقر شويم و از مسئول شركت سياحان كوير (آقاي سركرده ) هم خواستند كه نهايت همكاري را با ما بنمايند !!
در كاروانسرا جشني در حال برگزاري بود كه آقاي متولي به ما قول دادند كه قبل از ساعت 12 برنامه تمام ميشود و همه چراغها خاموش ميشود و ما هم راحت ميتوانيم رصد كنيم .
داخل حياط تعدادي صندلي و سن چيده بودند و با پخش موسيقي و رقص نور و ....و توليد آلودگي صوتي و نوري شديد از مهمانان استقبال ميكردند . قبل از ورود ما هم حدود 16-15 مهمان حضور داشتند
وقتي همه بچه ها وسايل را به پشت بام منتقل كردند و درحال آماده كردن تجهيزات بودند ، يكدفعه اين آقاي سركرده آمد بالا با داد و بيداد گفت كه بايد بياييد پايين پشت بام .
وقتي بنده علت را جويا شدم ، گفتند حضور شما در بالاي پشت بام مخل اجراي جشن است .
وقتي من دنبال آقاي متولي رفتم كه موضوع را جويا شوم هم ديدم ايشان منطقه را ترك كرده اند .
خلاصه ، براي مدتي بحث و جدل شديد بين ما و مسئولين كاروانسرا ، تصميم گرفتيم دوباره طبق برنامه قبلي كاروانسرا را ترك كنيم و به سمت تپه ها حركت كنيم .
تنها خاصيت استقبال مسئولين استان از گروه ما درد سر جابجايي چند باره وسايل و از دست رفتن بخشي از زمان برنامه بود .
اما با توجه به برخورد بسيار نامناسب اعضا شركت سياحان كوير و در مواردي اقدام به تهديد از سوي آنها ، قصد پيگيري قضايي ماجرا را داريم تا حداقل بار ديگر اين مشكلات براي ساير گروه ها ايجاد نشود .
براي تغيير فضاي بحث ، بنده خودم اولين عكس را از محل كمپينگ گروه قرار ميدهم .
منتظر تصاوير و گزارش هاي ساير دوستان هستيم .
ممنون از دوستانی که تا اینجا از رصدمون گفتن...
به قول اقای Porooshani ما به این اتفاقات عادت داریم (البته من به شخصه زیاد عادت دارم بلاخره هر کاری بخوایم انجام بدیم... همینه!!! :ouch...it hurtsهمه جور ادمم وجود داره... همه رو هم نمیشه عوض کرد!!!خلاصه بگذریم و بریم سراغ نیمه ی پر لیوان...:wink:)
همونطور که hasti جون گفتن سوار شدیم کمی با بغل دستی ها مون صحبت کردیم کمی صبر کردیم تا اقای خدا شناس به همراه دخترشون با ماشین شخصی به ما ملحق شدن و مجددا راه افتادیم تو راه پانتوممیم بازی کردیم و تو بازی مون بود که مرغ ابی به تاریخ پیوست!!!:grin:
(البته قای فروغی به همراه یکی از اعضای گروه به تاریخ پیوند دادنش!!!)
نزدیکای مرنجاب افتاب داشت غروب میکرد همه پیاده شدیم غروب رو تماشا کردیم و عکاسی کردیم...
سوار ماشینا شدیم... بازهم تو راه مشاعره داشتیم...
مشاعرمون به"و" رسیده بود که رسیدیم کاروانسرا... وقتی پیاده شدم و اسمونو با اون همه ستاره دیدم خییییلیییی خوش حال شدم (به قول دوستان روحم به پرواز درومد!!!)
خیلی وقت بود اسمون پر ستاره ندیده بودم...!!! خیییلییی خوب بود
تو این فاصله هم اقایان صادقیان ،امام ، ناصر و... رفتن وبا مسئولین صحبت کردن ...(تا اونجا که اطلاع دارم همه دوست داشتن برن تپه!!!) رفتیم تو وسائل رو پهن کردیم ، جمع کردیم اومدیم بیرون!!!!!:blink: (مهم نیست ، درست میشه ایشالله...)
(البته یه مطلبی رو عرض کنم به نظر من خیلی خوب شد که ما امدیم بیرون... چون:
1 اینکه وقتی رو پشت بامه اونجا راه میرفتین حس میکردین رو مقوا راه میرین
2ومم اینکه دیوار هاش خیلی بلند بودن... ارتفاعش 2 متری میشد!!!! و خوب هم نمی تونستیم رصد کنیم...
3. از همه مهمتر اینکه اونجا گودال ها و سنگ هایی بود که ممکن بود با عث مجروح شدن و صدمه دیدین گروه بشه!!!
و کلا من نسبت به اون پشت بام حس خوبی نداشتم!!!(درسته که باهامون برخورد خوبی نداشتن... ولی به هر حال من این اتفاق رو به فال نیک گرفتم... و ازاینکه رفتیم تپه شنی خیلی خوشحالم...:thanks:)
خلاصه... سوار شدیم و یادی از ان به تاریخ پیوسته کردیم( مرغ ابی)...
رسیدیم تپه شام خوردیم اقای امام در مورد رصد و ستاره ها با اعضای گروه صحبت کردن...
من و با 169 ,orion , خانم حدادی زاده و فکر کنم هستی و چند نفر دیگه... رصد کردیم و اون طرف هم اقای امام به افراد جدید داشتن اموزش میدادن...
در طول رصد به جز اجرام مسیه و زحل نزدیک 15-16 تا شهاب و 1 ماهواره و یک عالمه هواپیما دیدم...
رفتیم پای اتیش معرفی کردیم (اسم- فامیل - رشته-چی شد به نجوم علاقه مند شدیم و البته نام کاربری مونو گفتیم...)
نزدیکای صبح با کلی زحمت رفتیم سمت تپه های اصلی (شنیه شنی)رسیدیم بالا رحمت شد و تونستیم طلوع افتاب رو ببینیم و یه پانتومیمکی هم بازی کردیم...
تا اینکه اقای امام اومد و یه خاطره تعریف کرد هنوز کامل تعریف نکرده بود ... که ما اون خاطره رو روی اقای صادقیان اجرا کردیم...(مدارکش هست حالا)
... دیگه خسته شدم بقیشو بقیه بگن...
فقط... همینجا از تمام دوستانی که زحمت کشیدن و تشریف اوردن و رصد رو با وجود خودشون گرم و شاد و صمیمی کردن تشکر میکنم
ممنون...:thanks:
البته این یکی اتوبوسیا که ما جزوش بودم از خیلی اتفاقای جالبی که تو اون یکی مینی بوس افتاد بی بهره بودیم .
این یه عکس پاناروماست از کویر زمان طلوع خورشید.
http://up.iranblog.com/images/lzdeemloqhsj07bcewx.jpg
عکس پایین کوه میشو در مرند ولی اصلا ربطی به قضیه نداره به بزرگیه خودتون ببخشید.
سلام به همه
چقدر خوب که چنین رصد خاطره انگیزی رو تجربه کردید!
کاش برنامه های ما هم جور میشد و می اومدیم!
اِنی وی!
بقیه عکسا رو هم بذارید لطفا...
راستی! چقدر اسم اون آقاها به شغلاشون میومده ;)