زندگی رسم خوشایندیست/زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ/
پرشی دارد اندازهٔ عشق/زندگی تجزیهٔ شبپره در تاریکیست/
زندگی حس غریبیست که یک مرغ مهاجر دارد/خبر رفتن موشک به فضا/
لمس تنهائی ماه/زندگی فکر بودن گٔل در کری دیگر است/
سهراب سپهری
نمایش نسخه قابل چاپ
زندگی رسم خوشایندیست/زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ/
پرشی دارد اندازهٔ عشق/زندگی تجزیهٔ شبپره در تاریکیست/
زندگی حس غریبیست که یک مرغ مهاجر دارد/خبر رفتن موشک به فضا/
لمس تنهائی ماه/زندگی فکر بودن گٔل در کری دیگر است/
سهراب سپهری
<TABLE><TBODY><TR><TD class=b>یکی در نجوم اندکی دست داشت</TD><TD style="WIDTH: 2em"></TD><TD class=b>ولی از تکبر سری مست داشت</TD></TR><TR><TD class=b>بر گوش یـــــــار آمــــــــد از راه دور</TD><TD style="WIDTH: 2em"></TD><TD class=b>دلی پر ارادت، سری پر غــــــرور</TD></TR><TR><TD class=b>خردمنــــد از او دیــــــــده بردوختی</TD><TD style="WIDTH: 2em"></TD><TD class=b>یکی حـــــــرف در وی نیاموختی</TD></TR><TR><TD class=b>چو بی بهره عزم ســــــــفر کرد باز</TD><TD style="WIDTH: 2em"></TD><TD class=b>بدو گفت دانای گـــــــــــردن فراز</TD></TR><TR><TD class=b>تو خود را گمان بردهای پر خــــــــرد</TD><TD style="WIDTH: 2em"></TD><TD class=b>انایی که پر شـــد دگر چون برد؟</TD></TR><TR><TD class=b>ز دعوی پـــــــری زان تهی میروی</TD><TD style="WIDTH: 2em"></TD><TD class=b>تهی آی تا پر معنــــــــای شوی</TD></TR><TR><TD class=b>ز هستی در آفاق ســـــعدی صفت</TD><TD style="WIDTH: 2em"></TD><TD class=b>تهی گرد و باز آی پر معـــــــرفت</TD></TR></TBODY></TABLE>
(امیدوارم دوستان به خودشون نگیرن!؟یکی از حکایتای پر مغز استاد سخنه دیگه:wink:)
جرم خورشيد دوش گه شام.....سر به مغرب فرو كشــيد تمام
بـه تعجب همی نظر كرديم.....من و معشوق من ز گـوشه بام
تير در پيش چهره ي زهره.....از خجالت مي شـكســـت اقلام
تيغ مريخ در دم عقــــــرب.....تخت خورشيد بر سر ضرغام
دلو كيوان دراوفتاده به چاه.....ماهي مشــــــتري رميده ز دام
جدی مفتون خوشه ي گندم.....بره مذبـــوح خنـــجر بـــــهرام
اسد اندر تحــير از پي ثور.....گام بگشـــــاده تا بيـــايد كــــام
(انوری)
-----------------------------
بیا ای دوست با من هم صدا شو...بیا ای دوست با من بینوا شو
در این مهتاب پر نـــور دل من...بیا ای دوست با من شبنما شو
(محمد حسین حمیدیان)
عطار-الهی نامه-بخش نهم
نجومی نیک میدانست آن شاه..........شد آگه کو فلان ساعت فلان ماه
شود بیچاره در دست بلائی.......... بکرد القصّه او از سنگ جائی
چو کرد از سنگ خارا خانهٔ راست.........نگه دارندهٔ بسیار درخواست
چو در خانه شد آن را روزنی دید......ز روزن خانه را چون روشنی دید
بدست خویش روزن کرد مدروس.........که تا در خانه تنها ماند محبوس
نبودش هیچ ره سرگشته آمد............بآخر تا که دم زد کُشته آمد
اگر خواهی که پیش افتی بهرگام........بترک خود بباید گفت ناکام
تو گر ترک خود و عالم نگوئی......چو مرگ آید بگوئی هم نگوئی
چو باقی نیست خفت و خورد آخر.........چو مرگ آید چه خواهی کرد آخر
چیست این سقف بلند ساده ی بسیار نقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
حضرت حافظ
در رد یا نفی اختر گویی که در بین عامه جایگاه خاصی پیدا کرده بود و بعضی از دانشمندان نیز ناخواسته برای گذران امور به این مسائل دامن زده اند:<?xml:namespace prefix = o /><o:p></o:p>
از چشم خود بپرس که مارا که می کُشد . . . . . جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست<o:p></o:p>
بگیر طره مه چهرای و قصه مخوان . . . . . که سعد و نحس ز تأثیر زهره و زحل است<o:p></o:p>
ارتفاع گرفتن خورشید که نشان از اقبال بلند بوده و با اسطرلاب انجام می شده:<o:p></o:p>
ز آفتاب قدح ارتفاع عیش مگیر . . . . . چرا که طالع وقت آنچنان نمی بینم<o:p></o:p>
کوکب هدایت که به احتمال قریب به یقین همان ستاره قطبی می باشد:<o:p></o:p>
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود . . . . . از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت<o:p></o:p>
مقارنه ی ماه و مشتری که تصور میشد اگر در اقبال کسی این رویداد باشد دارای بهترین موقعییت در آسمان ورمل و اسطرلاب می باشد:<o:p></o:p>
گفتم که خواجه کی به سر حجله می رود . . . . . گفت آن زمان که مشتری و مه قران کنند<o:p></o:p>
هين شبي خوش باشد از بهر رصد........ثور و جبار و شباهنگ و اسد
گر چه انجم بي کرانند در شمار...........هست اجرام مسيه ده و صد
اين قطعه رباعي رو در عوالم روحاني و البته نجومي سرودم (دقيقا يادم نمياد چند سال نوري بالا بودم )!!!:yaeh am not durnk:
این زبان حال خودمون نجومیا بعضی از این شبهاست که میری بیرون که رصد کنی اما میبینی آسمون سیاهه و پر ابره وهیچی دیده نمیشه
شبی چون شبه روی شسته به قیر نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر
منوچهری
سم اسب در دشت مانند ماهی....شده ماه بر چرخ مانند نعلی
مهین دختر نعش چون صولجانی.....کهین دختر نعش مانند قفلی
جدی هم بکرداره ی چشم رنگی........سها هم بکرداره ی چشم نملی
---------------------------------------------
دختر نعش:هفتورنگ/صولجان:چوگان/نمل:مورچه
نظامی
گرفته آسمان شب را در آغوش.......شده خورشید را مشرق فراموش
به در دزدی ستاره کرده تدبیر.......فرو افتاده ناگه در خم تیر
مجره بر فلک چون کاه بر راه.......فلک در زیر او چون آب در چاه
.............................
مجره:ایرانیان راه کاهکشان/هندوان راه بهشت/و برخی راه مکه میگویند.
منوچهری
مه صبحگاهی چنان قرن ثوری.........مه منکسف همچنان سم بغلی
شده زهره مانند یاقوت سرخی.........شده مشتری همچو بیجاده لعلی
دوپیکر چو تختی ، و اکلیل تاجی.........ز نثره نثاری و طرفه چو حملی
--------------------------------------------
قرن:شاخ/ثور:گاو/مه منکسف:ماه گرفتگی/بغل:استر(قاطر)/بیجاده:کهربا/نثره:نام منزل هشتم ماه/طرفه:نام منزل نهم ماه/حمل:برج بره(ماه فروردین)
یه سوال : یه جا تو دیوان صائب خوندم
" نظر کن در ترازو داری آن خورشید تابان را * * * اگر در پله ی میزان ندیدی ماه کنعان را " :advise:
حالا اصل سوال : مگه وضعیت خورشید و ماه در برج ترازو یا همون میزان فرقی داره ؟:help: