خدا یعنی که والشمس وضحیها
خدایعنی قسم بر آسمان ها
خدا یعنی که یک عالم ستاره
چکیده روی دست کهکشان ها
بخشی از شعر خدا یعنی... سروده ی عرفان نظر آهاری
(بقیه اشم فوق العاده است! اما غیر نجومی!)
نمایش نسخه قابل چاپ
خدا یعنی که والشمس وضحیها
خدایعنی قسم بر آسمان ها
خدا یعنی که یک عالم ستاره
چکیده روی دست کهکشان ها
بخشی از شعر خدا یعنی... سروده ی عرفان نظر آهاری
(بقیه اشم فوق العاده است! اما غیر نجومی!)
سلام دوستان میخوام براتون تاثیر نجوم در اشعار حافظ رو بنویسم :
1- در رد يا نفي اختر گوئي كه در بين عامه جايگاه خاصي پيدا كرده بود وبعضي از دانشمندان نيز ناخواسته براي گذران امور به اين مسائل دامن زده اند.
از چشم خود بپرس كه مارا كه مي كُشد .... جانا گناه طالع وجرم ستاره نيست
بگير طره مه چهراي وقصه مخوان ..... كه سعد ونحس زتاثير زهره و زحل است
2- ارنفاع گرفتن خورشيد كه نشان از اقبال بلند بوده و با اسطرلاب انجام مي شده.
ز آفتاب قدح ارتفاع عيش مگير..... چرا كه طالع وقت آنچنان نمي بينم
نام برده مي شود.Pole star-كوكب هدايت كه به احتمال قريب به يقين همان ستاره قطبي يا 3
در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود.... از گوشه اي برون آي اي كوكب هدايت
4 - مقارنه ي ماه ومشتري كه تصور ميشد اگر در اقبال كسي اين رويداد باشد داراي بهترين موقعييت در آسمان ورمل و اسطرلاب باشد.
گفتم كه خواجه كي به سر حجله مي رود؟ .....گفت آن زمان كه مشتري و مه قران كنند
5 - ستارههاي هفت گانه يا خوشه پروين كه در گذشته به آن عقد ثريا هم مي گفتند
غزل گفتي ودر سفتي بيا وخوش بخوان.... حافظ كه بر نظم تو افشاندفلك عقد ثريارا
6- در زمان حياط حافظ رويداد نجومي ويژه اي روي داد كه آن را در شعري گنجانده كه مشتري در صورت فلكي قوس و خورشيد در اسد واقع شده بوده.
به آهوان نظر،شير آفتاب گير ... به ابروان دوتا قوس مشتري بشكن
7- در قديم مرسوم بوده براي ثبت رويدادهاي ويژه، مكان خورشيد و ستاره ها را در صور هفت گانه ثبت مي كردند ويا سال آن را با حروف ابجد رمز مي كردند كه حافظ هم در گذشت خواجه قوام الدين را كه خورشيد در جوزا وماه در سنبله يا خوشه بوده در شعر آورده است0
هفتصدوپنجاه از هجرت خير البشر ....مهر را جوزا مكان و ماه را خوشه وطن
8- ماه و سياره زهره در سحر گاهان با نور توصيف ناپذيرش نظر هر سحر خيز دلسوخته را چنان مجذوب خود مي كند كه اشك عبادت و ديدن آنها از نظر حافظ بهترين شاهد عبادت هستند.
زجور كوكب طالع سحر گهان چشمم.... چنان گريست كه ناهيد ديد ومه دانست
9- مكان ماه در هر يك دور ماهانه را كه بيست وهشت روز است ودر هر روز در همان ساعت در مكان خاصي ديده مي شود منازل ماه ميگويند ومنازل خورشيد هم همان دوازده ماه است كه در
شعر گفته شده خداوند اينها را دائما به منزل ميرساند.
ماه وخورشيد به منزل چو به امر تو رسند .... يار مه روي مرا نيز به من باز رسان
10- در صورت فلكي دب اكبر ستاره اي است بنام عناًق كه در كنار آن ستاره كم نوري بنام ُسها وجود دارد كه در قديم شكارچيان براي امتحان ميزان تيز بيني خود از آن استفاده مي كردند كه حافظ كم نوري آن رادربرابر با ستاره" شهاب ثاقب" مانند ما وخدا مي داند.
ز رقيب ديو سيرت به خداي خود پناهم.... مگر آن شهاب ثاقب مددي دهد سها (خدا ) را
منبع :pars sky
چیست این سقف بلند ساده ی بسیار نقش...
من غلامقمرم، غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو...
(مولانا)
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو هم درد من مسکینی
کاهش جان تو من دارم و من میدانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت، چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هرشب از حسرت ماهی من و یکدامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
همه در چشمه ی مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه ی بخت غبار آگینی
باغبان خار ندامت به جگر می شکند
برو ای گل که سزاوار همه گلچینی
نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید
که کند شکوه ز هجران لب شیرینی
تو چنین خانه کن و دل شکن ای باد خزان
گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی
کی براین کلبه ی طوفان زده سرخواهی زد
ای پرستو که پیام آور فروردینی
شهریارا اگر آیین محبت باشد
چه حیاتی و چه دنیای بهشت آیینی
"شهریار"
از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست
آری قمر امشب بخدا تا سحر اینجاست...!
"شهریار"
در زمان حياط حافظ رويداد نجومي ويژه اي روي داد كه آن را در شعري گنجانده كه مشتري در صورت فلكي قوس و خورشيد در اسد واقع شده بوده.
به آهوان نظـــــر،شير آفتاب گير..... به ابروان دوتا قوس مشتري بشكن
شعری از سهراب سپهری :
صندلی را بیاور میان سخن های سبز نجومی
ای دهانی پر از منظره !
گوش احساس مشتاق ترسیم یک باغ پیش از خسو ف است .
برگ انجیر ظلمت
عفت سنگ را منتشر می کند.
وزن اعداد از روی بازوی وارسته آب می افتد .
رو به سمت چه وهمی نشستم که پیشانیم خیس شد
آه ؛ ای الکل ترس مبداء!
در خطاب تو انگشتهای من از هوش رفتند
دستم امشب از اینجاست تا میوه ای از سر باغ ما قبل تاریخ
دستم امشب نهایت ندارد.
این درختان با ندازه ی ترس من برگ دارند
ای پدر های ممتد که در متن اندازه های فضا هستید !
خط کش من در ابعاد قطعیت شب
دقت پاک موروثی اش راهدر داد
جسم تدبیر روزانه در یاًس ادراک حس شد .
سردی هوش مثل عرق از مسامات تن می تراود
ای سر آغاز های ملون !
دستهای مرا روی وجدان جادو حرارت دهید !
من هنوز
لا له گوش خود را به سمت صدای قدیم عناصر جلا می دهم
من هنوز
تشنه آبهای مشبک هستم
و هنوز از تماشای شمش طلا دشنه ام را صدا می زنم
دکمه های قبای من از جنس اوراد فیرو زه ای رنگ اعصار جادوست .
در علفزار پیش از شیوع گل سرخ در ذهن
آخرین جشن جسمانی ما به پا بود .
من در این جشن آواز انگشت ها را میان ظروف گلی می شنیدم .
و نگاهی پر از کوچ شمشاد ها بود .
ای قدیمی ترین سطح یک باغ در سطح یک حزن !
جذبه تو مرا همچنان برد تا به این دستگاه ظرافت رسانید
روی پیشانی من چه دستی رقم می زند : انحراف خوشایند ؟
شاید
چشم در ماسه کهکشان جای پای چه پیمانه ای را صدا می زند ؟
کاسه از خضوع گوارای مقیاس پر شد
روی شن های انسانی امشب عزای الفباست
شرم گفتار دست مرا مر تعش میکنند
در صورت فلكي دب اكبر ستاره اي است بنام عناًق كه در كنار آن ستاره كم نوري بنام ُسها وجود دارد كه در قديم شكارچيان براي امتحان ميزان تيز بيني خود از آن استفاده مي كردند كه حافظ كم نوري آن رادربرابر با ستاره" شهاب ثاقب" مانند ما وخدا مي داند.
ز رقيب ديو سيرت به خداي پناه خواهم
مگر آن شهاب ثاقب مـددي كند ُسها را
سفري بي آغاز
سفري بي پايان
سفري بي مقصد
سفري بي برگشت
سفري تا كابوس
سفري تا رويا
سفري تا بودا
شبنم تاج محل
هق هق پارسيان
تكه ناني در خاك
بوي گندم در مشت
مشت كودك در خاك
كفش مادر در برف
چرخ يك كالسكه
گوشه ي گندم زار
بند رختي پاره
چمداني بي شكل
جعبه ي يك دوربين
عكس يك بازيگر
جمعه هاي بي مشق
تلي از ته سيگار
دشنه اي زنگ زده
چشم گاوي در ديس
سفره اي پوسيده
برج لندن در مه
جان لنون در باران
سوهو در بي حرفي
رود سن در يك قاب
متروي سان ژقمن
قهوه ي سن ميشل
پرسه اي در پيگل
كافه ها بی لبخند
خانه اي در آتش
بوف كوري در نور
گل ياسي در زخم
حرمت لالايي
بركه اي از فانوس
انفجاري در ماه ...
كو چه اي خيس از عشق
شعر سبز لوركا
ساعت پنج عصر
مستي بي وحشت
گريه هاي ژكوند
خط خوب سهراب
نامه اي آب شده
ونگوگ گوش به دست!
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیک ترم
I Have A Dream ...
امیدوارم دوستان متوجه ارتباط مد نظر ترانه رو با آسمون بالای سرمون باشن :have a nice day:
http://www.astroupload.com/uploads/13288987051.jpg
* حریق یادها / ترانه ی شهیار قنبری / از مجموعه ی سفر نامه
آفرین جان آفرین پاک را
آن که جان بخشید و ایمان خاک را
آسمان چون خیمه ای بر پای کرد
بی ستون کرد و زمینش جای کرد
آن روز که نــور بر ثـــــریا بســــــتند
وین منطقه بر میـــان جوزا بســـتند
در کتم عدم بســـــان آتش بر شمع
عشقت به هزار رشته برما بســتند
ابوسعیدابوالخیر