خیلی ممنونم سانرایز عزیز.نظر لطف شماست.
پارت 1!دو صفحه قبل بود پست آخر
http://forum.avastarco.com/forum/sho...5%DB%8C/page11
نمایش نسخه قابل چاپ
خیلی ممنونم سانرایز عزیز.نظر لطف شماست.
پارت 1!دو صفحه قبل بود پست آخر
http://forum.avastarco.com/forum/sho...5%DB%8C/page11
من از فراغ تو هرشب به ماه می نگرم // که گمان کنند خلائق من عاشق قمرم
شاعرش نمی دونم کیه. اینو روی یه دیوار قدیمی دیده بودم که خیلی قشنگ نوشته شده بود. منم حفظش کردم.
این شعر مو تو تاپیک شب نوشته گذاشته بودم...ولی دیدم به فضای اینجا بیش تر می خوره.
http://78.159.100.42/~forumavas/foru...cons/icon1.png خورشید کهکشان
بیایید تا به هندسه ی ستارگان
که با خورشید می میرند
و هیچ گاه معنی خورشید را نخواهند فهمید
در غرق کهکشان ها می مانند
بدون آن که بسازند
فقط می سوزند.
بیاموزیم بسازیم
اگرچه ما از جنس آنانیم (گندم)
درد دل های نجومی من(پارت 3)
بالاخره پارت 3 رسید!!این قسمت به طور ویژه آوا استاری هست...
آوا استار
من بُدم خسته و نالان بی تو/دلِ من!آخَر کجا رفتی تو؟*
داشتم زمزمه ای مثل این/می گُذشت بهمن کَما فروردین**
من بودم خسته و نالان و خُرد/در آن واهمه من،خوابم بُرد
مرشدی بود در آن خوابِ ناز/گِره ها از دل ما می کرد باز
گفت:کوهی ست در این نزدیکی/کوه،نوری ست در این تاریکی
کوه را یافتم،بس زیبا بود/قامتش چون سروی،رعنا بود
گفتم ای کوه بگو راهی هست؟/مژده ای داد که آوایی هست ***
وندران جمع همه،خرسندند/غایت علم و ادب،فرهنگند
وندران،علم همه می دانند/نجم را بر همه کس می خوانند
حولِ آوا ،سخنان بسیار است/کلمه در وصفِ آن،بس خوار است
من فقط احساس خود می جویم/جمله ای را با خودم می گویم:
من در این دامگه تنهایی/مرده بودم،تو حیاتم دادی!
--------------------------------------------------------------------
*همون طور که می دونید بی دل شدن کنایه از عاشق شدن هست(البته نجوم!)برای اطلاعات بیشتر به پارت قبل رجوع کنید!
**کما=مانند/راکد شدن امور
***علت این که کوه رو به عنوان بشارت دهنده به کار بردم خاصیت انعکاس صداش هست که هیچ کس رو ناامید نمی کنه!
تو جویا و ناجویا چو اسطرلاب ای مولا ... تو گویایی و ناگویا چو اسطرلاب و میزانی
( مولانا ، دیوان شمس ، غزل 24 )
به که مانم ؟ به که مانم ؟ که سطرلاب جهانم ... چو قضا حکم روانم نه امیرم نه وزیرم
( مولانا ، دیوان شمس ، غزل 2 )
تا همیشه یافتن بتوان زعلم نجوم ... مکان سیر کواکب به حکم اسطرلاب
( فرخی سیستانی )
دل هر ذره که بشکافی - آفتابش در میان بینی
به نظر میاد این قطعه شعر با اینکه سه قرن پیش هاتف اصفهانی سروده اما ارتباطی با فیزیک هسته ای داره!!
ميخواستم بدونم ميشه اشعار طنز رو هم تو اين تاپيك گذاشت؟
شب چو فرا رسد بسی جلوه ی حق نگر در آن
یا به قراولان نگر یا که به سوی فرقدان
بین تو به کرسی آن زمان ذات سپهر را چنان
آنکه ز بهر او بود لیل و نهار یسجدان
هیبت حق درون شکافت روح به آسمان شتافت
صورت جبار نگر در پی ممسک العنان
صورت زانوزده بین در بر اوست بر زمین
خاک بساید به جبین جاثیه اندر آسمان
این همه نقش بر فلک از چه نموده کرده حک
حوت و حمل دلو و اسد سنبله جوزا سرطان
رب ثریا بود او خدای شعرا بود او
باز نتابد سر از او گردش دوره و زمان
خوشتر از آن دم نبود کاین دل و جان پر بکشد
تا برسد به کوی حق یک شود این دو توامان
بیش نگر ز بهر رب گاه به روز و گه به شب
گه به سجود کائنات گه به سکوت کهکشان
شاعر جناب آقای شهرام زمانی
تو قرص ماهی و من کودکی که می خواهد
به قدر کاسه ای از حوض ماه بردارد