شكر و بادام به هم نكته ساز زهره و مريخ به هم عشقباز «نظامي»
------------------
همان تير و كيوان برابر شدست عطارد به برج دو پيكر شده است «فردوسي»
نمایش نسخه قابل چاپ
شكر و بادام به هم نكته ساز زهره و مريخ به هم عشقباز «نظامي»
------------------
همان تير و كيوان برابر شدست عطارد به برج دو پيكر شده است «فردوسي»
ما به داغ عشقبازیها نشستیم و هنوز
چشم پروین همچنان چشمک پرانی می کند
نای ما خاموش ولی این زهره شیطان هنوز
با همان شور و نوا دارد شبانی می کند
می شه شاعرش رو هم بگین؟;)
خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد ساحت کن و مکان عرصه میدان تو باد
زلف خاتون ظفر شیفته پرچم توست دیده فتح ابد عاشق جولان تو باد
ای که انشا عطارد صفت شوکت توست عقل کل چاکر طغراکش دیوان تو باد
طیره جلوه طوبی قد چون سرو تو شد غیرت خلد برین ساحت بستان تو باد
نه به تنها حیوانات و نباتات و جماد هرچه در عالم امر است به فرمان تو باد
حافظ خسته به اخلاص ثناخوان تو شد
لطف عام تو شفابخش ثناخون تو باد
نمی دونم دوستان قبلا این شعرو گذاشتن یا نه ولی اگه قبلا کسی گذاشته و اطلاع دارین لطفا پیام بدین این پست رو بردارم .
نخستین آن چه پیدا شد ملک بود / وز آن پس جوهر گردان فلک بود
وز ایشان آمد این اجرام روشن / بسان گل میان سبز گلشن
...اگر بی اخترستی چرخ گردان / نگشتی مختلف اوقات کیهان
نبودی این عللهای زمانی / کز او آید نباتی زندگانی
چو این مایه نبودی رستنی را / نبودی جانور روی زمی را
و گر بی آسمان بودی ستاره / جهان پر نور بودی هامواره
منظومه ویس و رامین ، فخرالدین اسعد گرگانی
بامدادان که زخلوتگه کاخ ابداع
شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع
***
برکشد آینه از جیب افق چرخ و در آن
بنماید رخ گیتی به هزاران انواع
***
در زوایای طربخانه جمشید فلک
ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع
***
چنگ در غلغله آید که کجا شد منکر
جام در قهقهه آید که کجا شد مناع
***
وضع دوران بنگر ساغر عشرت برگیر
که بهر حالتی این است بهین اوضاع
***
طره شاهد دینی همه بند است و فریب
عارفان بر سر این رشته نجویند نزاع
***
عمر خسرو طلب ار نفع جهان میخواهی
که وجودیست عطابخش کریم نفاع
***
مظهر لطف ازل روشنی چشم امل
جامع علم و عمل جان جهان شاه شجاع
کوکبِ بختِ مرا هیچ منجّم نشناخت یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم
درد و دل های نجومی من-پارت 2
(پارت 1 در 2 صفحه قبل)
تصمیم گرفتم که اشعار دنباله داری بگویم البته نه از نظر اوزان بلکه از نظر مضمون!و این شد که شد......
مناظره ی من و دل!
دل من باز شُدَش دیوانه!/گفتَمَش باز،کدامین اثر است؟
ریخته تو را به هم،وَر شاید/عقربی در پی ِیک،تَک قمر است؟*
****************
گفت:عقربی،که تو ،می گویی!/دلِ من در پی ِاو بس،بند است
یادت است او را که ما می دیدیم؟/خوشه ای در دل او خرسند است**
***************
گفتم:آخر چه کنم،من!؟شهر است/شهر یعنی،آسمان تعطیل است!
شهر یعنی من و تو ،اینجا،ما/پایمان همه،زمین را بند است
****************
گفت: آخر تو بدادی یادم / آسمان، همیشه دَربَش باز است
هر وقت شدم غمین،از این وانفسا/آسمان است که مرهم ساز است***
****************
سال ها می گُذَرَد از من و دل!/دلِ من،در پی ِیک دم،نظر است
دل من شیر همی،می ریزد/کَه کشان نیست،پی ِیک اثر است****
****************
دل من رفته و خاموش منم/رفته آن جا که همیشه میخو است
منِ بی دل،چه کنم حالا وای!/درد ِمن آه،چه طاقت فرسا است*****
*قمر در عقرب!
**اشاره به m4(خوشه کروی)
***به شعر قبل(پارت 1 رجوع کنید)!!!
****اشاره به کهکشان راه شیری(این بیت رو خیلی دوست دارم!دقت کنید که شیر در خیال ریخته می شه)
*****شما فرساست بخونید
____________________________________
بیشترین هدفم از گفتن و از اون مهمتر نوشتنش همین تیکه بود:شهر یعنی،آسمان تعطیل است!
خوش به حال اونایی که آلودگی نوری ندارند؟؟!!
منتظر پارت بعدی باشید.......