گزاره هاتون خیلی جالب و دقیق نیست!
وجود با زمان یکی است یعنی چه؟
در ضمن قابل ِ اثبات است که برخی مسائل از جنس ِ چیزهایی است که پلانک می گوید اگر این طور باشد می شود اثبات ِ این نکته را در مورد ابدی -ازلی بودن یافت
(من فکر می کنم نیست! ولی مبنای خاصی ندارم!)
به نکته ی خیلی جالبی اشاره کردید! زمان و حرکت! در واقع جواب ِ خودتون رو دادید! چیزی به اسم ِ زمان وجود ندارد و آنچه ما آن را زمان می نامیم در واقع حرکت است! واحد های زمان در فیزیک چیست؟
ان هزار بار نوسان ِ بلور ِ کوارتز! یا پیموده شدن ِ سی صد میلیون متر توسط نور یک ثانیه طول می کشد و ..... هر واحدی برای زمان بنویسید مجبورید به مفهوم ِ حرکت متوسل شوید، مجبورید! حتی خود ِ انسان هم بنا به سرعت ِ کنش های عصبی گذر ِ به اصطلاح زمان را حس می کند! خوب است به جای زمان از اصل ِ آنتروپی استفاده شود تا این مشکلات ِ فلسفی به وجود نیاید!
اما استدلال ِ شما مشکلی جدی دارد! صفر بودن ِ زمان به معنی ِ نبود ِ آن نیست این فقط یک مبدا است من می توانم زمان ِ صفر را به دنیا آمدن ِ حضرت ِ عیسی در نظر بگیرم و در این صورت باز قبل از حضرت ِ عیسی زمان هم بود و دنیا هم بود و فقط مقدار ِ زمان منفی می شد. زمان کمیتی مثل ِ مقدار ِ شکر نیست! این که زمان صفر یعنی حرکت ِ صفر مغلطه ی محض است.
در ضمن من باز هم می گویم این که فیزیک تواناییه درک ِقبل از زمان ِ پلانک را ندارد علتش نقص ِ نظریات است همین و بس و من بسیار مشتاقم روزی را ببینم که فیزیک می توان قبل از انفجار ِ بزرگ را توضیح دهد و این دور از ذهن نیست.
یک نکته ای را عرض کنم این که قبل از انفجار ِ بزرگ توسط ِ فیزیک قابل ِ درک شود هیچ منافاتی با مذهب ِ شیعه ندارد که هیچ سازگار تر هم هست مگر این که بخواهید بگویید خدا "مجبور" بوده برای خلق ِ جهان استارت بزند! که می دانیم خدا هر کاری بخواهد بی زحمت و بی اجبار انجام می دهد.
برگردیم به بحث ِ تاپیک: مهمترین مشکلی که ازلیت ِ جهان ایجاد می کند وجود ِ تسسلسل است که فلسفه آن را ابطال نموده!