صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 14 , از مجموع 14

موضوع: نقد خوب بخوانیم ...

  1. Top | #1
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    8788
    نوشته ها
    108
    تشکر
    751
    تشکر شده 1,139 بار در 113 ارسال

          نقد خوب بخوانیم ...

    با عرض سلام خدمت همه ی دوستداران هنر و عکاسی

    این تاپیک ِ کمی متفاوت برای خواندن نقد های زیبا و آموزنده اساتید مختلف ، که در سایت ها ، وبلاگ ها ، مجله ها و یا حتی در کتاب های مختلف به چاپ رسیده تهیه شده است .




    تا در کنار هم به دانش بینایی خود بهبود ببخشیم و دید خود را نسبت به هنر عکاسی بازتر کنیم .
    گاهی خواندن یک نقد خوب می تواند ذهن را نسبت به موضوعی خاص روشن و یا حتی دید فرد را به کلی تغییر دهد.

    نقد ها حتما با دیدی منفی نیستند بلکه نقد خوب نقدی است روشنگر که با بیانی سنجیده گفته می شود موریس وایتس نقد را چنین تعریف میکند "شکلی از سخن گفتن سنجیده درباره اثر هنری با استفاده از زبانی که برای آسان ساختن و وسعت دادن به درک هنر ، طراحی شده است"
    و باید اضافه کرد که منتقد و هنرمند (در اینجا عکاس) درمقابل یک دیگر نیستند و در کنار هم برای پیشبرد هنر می کوشند .

    در مجموع در اینجا به این که نقد چیست و چگونه نقد بنویسیم به صورت مستقیم نمی پردازیم برای کامل کردن اطلاعات خود در این زمینه به تاپیک نقد عکس ؛ چرا و چگونه ؟ مراجعه نمایید .

    چند قانون کوچک برای پیشرفت بهتر به سوی هدف

    1 - تمامی نقد ها همراه با عکس باشند.
    2 - درج نام منتقد مهم است .
    3 - اگر نقدی بر عکسی داریم در این جا ننویسیم ! ( ترجیحا نقد ها از اساتید انتخاب شوند )
    4 - اگر نقدی را درج می کنید اسم منبع با بهتر هست که آدرس سایت نیز ضمیمه شود .
    5 - برای قرار دادن نقد های ترجمه شده در صورت امکان متن اصلی نقد رو هم قرار بدهیم


    موفق باشید
    امضای ایشان
    وقتي انتها هم آن ابتدا است وقتي پايان آغاز است وقتي روز ، شب و قفس آسمان است سفر بايد كرد


  2. Top | #11
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    8788
    نوشته ها
    108
    تشکر
    751
    تشکر شده 1,139 بار در 113 ارسال

          بی چیزی :)

    وباز هم نقدی جالب بر مجموعه ی جالب و عجیب بی چیزی

    این بار نویسنده آقای علی نورانی هستند که نقد را در وبلاگ خود به اشتراک گذاشته بودند .

    عکاس مجموعه رو هم که دوستان آشنایی لازم رو با ایشون پیدا کردند آقای مهران مهاجر هستند .

    دوستانی که تصاویر مجموعه رو تا به حال ندیده اند می توانند تصاویر را در تاپیک عکس خوب ببینیم دنبال کنند .









    ما که چیزی نفهمیدیم


    به بهانه نمایشگاه بی چیزی




    خیلی وقت ها وقتی به عکس های مهران مهاجر نگاه میکنی یک سوال مدام در ذهنت میچرخد و آن اینکه "من دارم به چه چیز نگاه می کنم؟"


    اگر عکس های مجموعه ی "بی چیزیِ" ایشان را دیده باشید احتمالا متوجه این مساله شده اید.


    آنچه که برای بیننده غیر حرفه ای در این عکس ها آموزنده است همین بی چیزی در موضوع هر عکس است. خواننده این مطلب شاید اعتراض کند که این عکس ها از نظر او بی موضوع نیستند و او در خلال دیدن عکس ها برداشت هایی داشته و یا به نتایجی رسیده و یا شاید با قطعیت حکمی برای موضوع و مفهوم این عکس ها صادر کرده است. جدا ازاین که برداشت های هر فرد مثلا از کلمه "دعا" یا "گنبد سبز وارونه" چیست و آن برداشت ها چقدر قابل دفاع هستند حرف من چیزی دیگری است.


    نکته اول از نظر من عکاسی هنری در معنای امروزی آن است. سوالی که بسیاری از دوستان من با دیدن این عکس ها میپرسند این است که آیا این عکس ها بنظر من و کسانی که عکس های آقای مهاجر را دنبال میکنند واقعا ارزشی دارند یا زیبا هستند و یا ما چون "چیزی از آن نمی فهمیم" از آن خوشمان می آید؟ جواب این سوال همان نکته اول است.


    عکاسی پس از یک قرن و نیم فراز و نشیب چه حرف تازه ای برای گفتن به ما دارد؟ آیا این مساله که همیشه تعداد زیادی از ساکنان زنده ی زمین از نزدیک با یک "عکاس" آشنا نیستند و یا در جز پوسترهای ارزان قیمت و تصاویر فله ای دیجیتال "عکس خوب" ندیده اند و یا به نمایشگاه عکس نرفته اند هنوز برای تازگی و هیجان انگیز بودن قالب های تکراری عکاسی کافی ست؟ احتمالا هست. انبوه کلیشه های تکراری عکاسی در سبک های مختلف هر روزه در سطح وسیعی تولید و توسط مردم مصرف می شود و ظاهرا اعتراضی هم نیست. یک "عکس قشنگ" هنوز خریدار و خواهان دارد.


    نکته این جاست که عکاسی برای عکاسانی چون مهران مهاجر آن معجزه ی یک "دوربین گران قیمت" و یا "یک لحظه ی ناب" نیست که بسیاری از ما از آن انتظار داریم. عکاسی مدت هاست با هنرهای دیگر گره خورده و برای خیلی ها نمی توان برای آن مرزی با دیگر هنرها تعیین کرد. کشف و شهود های ذهن خلاق عکاس، دوربین عکاسی، و چیره دستی های روتوش و ظهور سال های سال است که به اوج خود رسیده اند و اسطوره های زیادی در این عرصه ها ظهور کرده اند. اسطوره هایی که بی تردید شما هم مانند من از دیدن عکس هایشان و تاریخ پشت آن ها انگشت به دهان می مانید.


    هنر و هنرمند همیشه به دنبال گریز از شیوه های موجود بوده و هست. اگر مهران مهاجر را عکاس هنری بدانیم، و باور کنیم که او راه طولانی تاریخ عکاسی را لمس کرده و زندگی کرده است باید بتوانیم قبول کنیم که نخواهد در عکسش یک مدل زیبا به ما نشان بدهد، نخواهد کاسه گدایی یک کودک گرسنه را به سمت ما بگیرد و یا مناظر پر شکوهی از طبیعتی پیش چشم هایمان بگذارد که از کنارش رد شویم. باید بتوانیم قبول کنیم عبور از آن همه "دوره" های گوناگون تکنینک، زیباگرایی، زشتی گرایی، اخلاق گرایی، ... شاید به معنی نفی آن ها نیست. شاید این پشت سر گذاشتن تنها به ما نشان میدهد که هنر هنوز می تواند راه خود را پیدا کند و آرام از همهمه ی زندگی معاصر بگذرد.


    شاید وقتش رسیده که هنرمندان عکاس، عکاسی را ابزاری برای پیام دادن، رساندن معنا، زیبایی، و غیره نبینند و در سکوت به ماهیت رسانه ی خود و ویژگی های آن، یعنی ثبت نور فکر کنند.


    واقعیت این است که کسی یا گلی در عکس های مهاجر ژست نگرفته و در نظر اول پیامی به ما نمی رسد به این خاطر که این عکس ها دنبال بیانیه دادن یا گفتن کلمات قصار یا زیبایی های دنیا نیستند. چه اگر قرار بود این کارها را بکنند نیازی به مهران مهاجر و هنرمندان دیگر نبود و به اندازه کافی چنین موادی موجود و در حال تولید انبوه بودند.


    نکته دوم که اهمیت آن کمتر از اولی نیست قرار گرفتن این تک عکس ها کنار هم و شکل دادن مجموعه است.


    همه ما قبول داریم که حداقل بعضی از عکس های این مجموعه به تنهایی هیچ حرفی برای گفتن به مخاطب ندارند. یعنی اگر بصورت تصادفی جدا از "متن" دیده شوند ممکن است فکر کنیم عکس "اشتباها" گرفته شده، کسی در حال تست دوربینش بوده و یا قصد سرکار گذاشتن ما را دارد (هرچند که عکس ها آنقدر هم تصادفی نیستند و ظرائف زیادی دارند). پس چرا در این مجموعه آورده شده اند؟ چرا حذف نشدند و یا با عکس هایی که بیشتر با مخاطب "حرف می زنند" جایگزین نشدند؟


    نکته دقیقا همین جاست که تک عکس ها وقتی در مجموعه ای کنار هم قرار میگیرند رنگ و شکل تازه ای میگیرند. این کلیت مجموعه است که به این عکسهای خنثی جهت میدهد (حتی اگر جهت مجموعه بی جهتی باشد). این مجموعه است که خود متن خود می شود. تک عکس ها مانند یک کلمه یا جمله ی بریده شده از یک متن هستند، پریشان و پر از اما و اگر. تک عکس ها نمیتوانند از پدید آورنده خود دفاع کنند.


    مجموعه هم به هنرمند مجال دفاع از ایده ای که در ذهن دارد می دهد و هم به او فرصت میدهد با افزودن سطوح مختلفی از معنا یا فرم یا هردو مخاطب را بیشتر درگیر کند و او را دعوت به تفکر و مکث کند. مجموعه به هنرمند این امکان را می دهد که نشان دهد چقدر اراده او در کارش دخیل بوده و چقدر اتفاق. بنظر من این قدرت مجموعه است که می تواند جواب این جمله را در ذهن مخاطب بدهد: «من هم می توانستم این عکس را بگیرم»


    مجموعه بودن مخصوصا در هنر عکاسی امروز و با مهم تر شدن تئوری هنر شاید تنها راهی است که هنرمند می تواند به مخاطب نشان دهد که عکس او یک تصادف و یا یک تجربه خام محض نیست و اتفاقی قابل تکرار است و احتمالا عکاس ایده ای قابل دفاع برای آن دارد.


    نکته آخر اینکه بحث درباره مجموعه انکار ارزش تک عکس نیست.


    *


    متاسفانه من نتوانستم از نمایشگاه دیدن کنم ولی تصاویر دیجیتال عکس ها را دیدم. بدلیل ندیدن ارائه اصلی سعی کردم از نظر دادن مستقیم راجع به عکس ها بپرهیزم.

    علی نورانی
    16/09/91


    منبع





    امضای ایشان
    وقتي انتها هم آن ابتدا است وقتي پايان آغاز است وقتي روز ، شب و قفس آسمان است سفر بايد كرد

  3. 4 کاربر مقابل از kopernik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  4. Top | #12
    کاربر جدید

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز آوا استار
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    شماره عضویت
    1
    نوشته ها
    2,772
    تشکر
    17,041
    تشکر شده 43,792 بار در 2,956 ارسال



    عكاس : هانري كارتيه برسون ( كليك كنيد )

    نقد عكس : مريم كمار ( دانشجوي عكاسي دانشگاه تهران )


    ظاهرا اتفاقی بزرگ درخال رخ دادن است که جمعیتی انبوه را این چنین کنجکاوانه به اینجا کشانده است‌. زنان و مردان و حتی کودکان نیز در تصویر حضور دارند. گویا همه منتظرآمدن کسی غرق در تماشای صحنه پیش رو هستند. شاید به تماشای مسابقه ای نشسته یا درانتظارآمدن مقامات عالی رتبه هستند.
    قاب تصویر تقریبا به دو نیم شده است و فضای کاملا متضاد و طنزآمیزی راپیش رویمان می گذارد.
    هرکدام از افرادی که در قاب حضوردارند به سوئی می نگرند و ظاهرا فقط پسرکی در وسط جمعیت به همراه زنی درکنارش متوجه دوربین هستند و به آن خیره می نگرند و درتضاد با مردی که در قسمت پایین تصویر دراز کشیده (وبه خواب رفته)است قرار دارند. اگراین قسمت را از بقیه تصویر جدا کنیم متوجه می شویم ظاهرا این دو خودشان را برای گرفتن عکس آماده کرده اند و پز مدل ها یادآورعکس آتلیه ای است.
    بعضی از پرتره ها برشی نامتعارف دارند. نگاه های کنجکاو این جمعیت نگاه جستجوگر دوربین را برایمان تداعی می کند و کنجکاوی مخاطب را نیز بر می انگیزد. نگاه هایی که هرکدام ما را به سویی می برند.در واقع دوربین خود پشت به واقعه کرده و ما را در این کنجکاوی باقی می گذارد.
    در قسمت پایین انبوهی از روزنامه ها بستری را برای مرد فراهم کرده تا به آرامی بیارآمد و غفلت او از رخداد درخال وقوع، طنز آمیز است. رنگ سفید قسمت پایین تصویر توجه چشم را به خود جلب می کند. روزنامه برای درج خبرهای مهم روز کاربرد دارد. در اینجا شاید واقعه امروز در میان صفحات این روزنامه ها جایی برای خود باز کرده باشد. عکاس این عکس کارتیه برسون است. او ابتدا مطالعات خود را در زمینه نقاشی و فلسفه در دانشگاه کمبریج کامل کرد و درسال 1931به عنوان عکاس مشغول به كارشد.

    منبع
    امضای ایشان
    باده خور غم مخور و پند مقلد منیوش
    اعتبار سخن عام چه خواهد بودن

  5. 7 کاربر مقابل از Mostafa عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  6. Top | #13
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    شماره عضویت
    2166
    نوشته ها
    632
    تشکر
    8,638
    تشکر شده 7,688 بار در 659 ارسال

          تقابل




    عکاس: نیلوفر عطایی
    منتقد: فتوریویو

    یک سیلوئیت با حضور منبع نور.

    ضد نوری که با نور تعریف می شود!

    گویی تمام حرف عکس در همین جمله خلاصه شدنی است، بدون نیاز به هیچ توضیح اضافه ای.

    شرح حالی از روزگار بیمار ما در قالب تصویری از انرژی و ابزار انتقال آن.

    به عکس که نگاه می کنی، نقطه قوی دیدگانی "خورشید" چشم را می رباید، دیگر صحبت از تاثیر شکل دایره نیست! زیرا دایره خود تمام هویت و اثرش را وام دار این بزرگترین منبع انرژی و حیات در منظومه است.

    آری خورشید به تمامی ظهور می یابد و اجازه می دهد دستهای تیرک های فراز شده از زمین به سوی آسمان، از وجود آن معنا یابند و جریان حیات را در رگهای بی احساس مفتولهای خود احساس کنند.

    اما این مادرِ هستی بخش، که وجودش گرمابخش زمین است، در آسمانی تیره نفس می کشد!

    سیاهی متراکم و سنگین زمین ثبت، ذهن را هدایت می کند به آسمانی که به واسطه ما زمینیان تیره می شود. آلایشی که از کفران نعمت هستی به وقوع پیوسته است. انسانی که بهترین ها را وام می گیرد و تباهی بازپس می دهد!

    خورشید از پایین ترین قسمت خود که نزدیکترین نقطه اش به زمین است، انک اندک تیره می شود، گویی رو به خاموشی است.

    جایی در میان زمین و آسمانِ عکس، سپیدی پیداست، انگار هنوز امیدی هست.

    شاید جایی دستی به آسمان برخاسته، از نور، نور طلب می کند!

    شاید انسان هنوز فراموش نکرده است که "ضد نور" هم با " نور" هستی می یابد!

    شاید در هوای این عکس، فرصت کند اندکی بماند، نگاه کند، بیاندیشد و از خویش بپرسد چرا و با چه چیز همواره در "تقابل" است؟!


    در نگاه به فرم:

    انتخاب کادر افقی، با محتوای رو به خاموشی و سکون ثبت مباینت خوبی دارد. تقسیم بندی کادر از ترکیبی کلاسیک بهره می برد که می توان رعایت قانون یک سوم ها را در آن به وضوح دید.

    اما فاصله کمی که محل قرارگرفتن خورشید از خط تقارن عمودی کادر دارد عکس را دچار ابهام بصری می کند که با توجه به اتمسفر ثبت، به نظر می رسد استفاده از تقارن کامل کارآمدتر باشد. (تصویر شماره 1)



    (تصویر شماره 1)

    بهره ای که عکس از خطوط عمود حاصل از تیرک ها می برد، به تعادل بصری عکس کمک کرده است اما اگر کمی زاویه دید به سمت چپ متمایل می شد با قرار گرفتن کامل آخرین تیرک سمت چپ در کادر، عکس از احساس تعادل بیشتری بهره می برد. ضمن اینکه انحراف مکان خورشید نیز اصلاح می شد و تصویر از ابهام فاصله می گرفت. (تصویر شماره 2)



    (تصویر شماره 2)


    گشودگی زیاد دیافراگم - f 5.6 - و حساسیت صفحه - 640 iso- به همراه نورسنجی ماتریکسی، هر چند موجب نویز زیاد عکس شده اما این نویز، به فرم در راستای محتوای عکس کمک کرده است.

    منبع

  7. 6 کاربر مقابل از رخساره روشنی عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  8. Top | #14
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    8788
    نوشته ها
    108
    تشکر
    751
    تشکر شده 1,139 بار در 113 ارسال

          تاریخ بر ساخته

    نقد خوب بخوانیم ...         
    تاریخ بر ساخته نقدی است که بر مجموعه تاریخ یافت شده ی آقای مهدی مقیم نژاد توسط خانم مهسا فرهادی کیا قلم خورده است
    در زیر نقد ایشان را که در فصل نامه حرفه هنرمند شماره 45 درج شده است را به شما عزیزان منعکس میکنم


    تصاویر کامل این مجموعه را در تاپیک عکس خوب ببینیم قرار داده ام .



    «تاریخ یافت شده» عنوان چهارمین بخش از مجموعۀ «واقع‌نمایی‌ها»ی مهدی مقیم نژاد است که بهمن ماه 91 در گالری محسن به نمایش درآمد. مجموعۀ واقع‌نمایی‌ها تلاش هنرمند است در استحالۀ تکنیک فتومنتاژ و عکس‌هایی ساخته شده در قالب تصاویری که برساخته‌ بودنشان در نگاه اول به راحتی قابل تشخیص نیست. در «تاریخِ یافت شده» نیز هنرمند مانند بخش های اول ، دوم و سوم برخوردی روانکاوانه با مسالۀ هویت ملی و تاریخیِ مشترک میان انسا‌ن‌ها دارد. اگر در بخش نخست این مجموعه، یعنی «رویای پراکندۀ یک روز بلند»، هنرمند از خلال گشت و گذار و پرسه در طبیعت سرزمینش به مثابه عرصۀ جمعی، رویاهای روز نهفته در ناخودآگاه فردی‌اش را به تصویر می‌کشید، در بخش دوم یعنی «در میان بادهای شرقی» جنبه‌های هراسناک، دلهره‌زا و کابوس‌هایش را درون فضاهای وابسته به تاریخ ایران تجسم می‌بخشید. در«تاریخ یافت شده» نیز تاریخ و قطعات بازمانده از آن، یعنی بخش‌های سازندۀ هویت ملی و ناخودآگاه جمعی باز در قالب رویایی شخصی ظاهر می‌شوند با این تفاوت که هنرمند در این مجموعه باز هم از واقعیت فاصلۀ بیشتری می‌گیرد و به گونه‌ای از فراواقعیت نزدیک می‌شود.

    در این بخش، در تداوم بخش‌های قبلی مجموعه با غلبۀ فضای مه‌آلود، وهم‌‌انگیز و رویاگونه و عکاسی در فضای طبیعت مواجهیم. درست مانند رویای شخصی که جایی را در خواب می‌بیند که به زمانی بی‌زمان و به مکانی شباهت دارد که شبیه جاهایی است که تاکنون دیده اما در عین حال هیچ یک از آن‌ها نیست. اگر ناخودآگاه جمعی را واجد میراث تاریخ و دلالت‌ها و معانی مرتبط با آن بپنداریم، هنرمند در این مجموعه با نگاهی سوبژکتیو و شخصی این بخش تاریک و نادیده را با استخراج قطعاتی از دل تاریخ شکل می‌دهد. تصاویر خاکستری از زمینی خشک و بیابانی لم‌یزرع در وضعیتی مه‌آلود و متروک در حالی که قطعات بازیافتۀ عمدتاً مخروبه و ویران از آثار تاریخی- هنری تنها سوژه‌های محوری کادر به شمار می‌روند: از تندیس‌های ایران پیش از اسلام گرفته تا کاشی‌های مسجدکبود تبریز، ازکوزه‌ای شکسته از سفالینه‌های نیشابور تا نقاشی‌های اسطوره‌ای شاهنامۀ قرن چهارم هجری و مینیاتورهای دوران پس از اسلام و شاهزادۀ قجری. فضای خلق شده در این مجموعه به شدت آخرالزمانی است، گویی جهان به اتمام رسیده و ما ناظر واپسین بقایای به‌جای مانده از آن هستیم. تنها گاه ممکن است صدای زوزۀ ملایم باد در میان سکوت مطلق فضا به گوش برسد. علیرغم تنوع طیف المان‌های تاریخی حاضر در مجموعه نباید فراموش کرد که این المان‌ها معرف اسم‌های خاص یا دوره‌های تاریخی هنر، چنان که شناخته شده است، نیستند. بلکه حضور عناصر هویتی ملی را به مثابه یک کُل در عرصۀ مشترک ذهن جمعی نمادپردازی می‌کنند. این تصاویر، که گاه در قالب فتومنتاژ بر روی تخته سنگ و زمین بیابان ثبت شده‌اند و گاه در قامت مناره‌ای یا بخشی از بنایی کهن یا مجسمه‌ای سر از خاک برآورده‌اند، تنها عناصر رنگی در میان فضای خاکستری غالب در آثار به شمار می‌روند. هرچند در این مجموعه نیز هنرمند از عکس‌هایی که در خلال سفرهایش در گوشه و کنار ایران در طول سالیان گرفته بهره می‌برد، اما این کویر و دشت به طرز عامدانه‌ای با غلبۀ مه و رنگ سیاه و سفید بر تصاویر هویت‌زدایی شده‌اند، تا تمرکز تنها بر قطعات کاشی‌کاری‌ها و نقوش و مجسمه‌ها معطوف گردد. گویی این نمادهای وابسته به هویت ملی تنها نقاط روشن فراموشکاری تاریخی یک ذهن است که هرگز به طور کامل قابل دفن کردن نیست؛ گذشتۀ مشترکی که همه جا همواره، اگرچه در ساحت ناخودآگاه، آن را با خود یدک می‌کشیم.

    هرچند نگاه مقیم نژاد در این مجموعه هم چنان نگاهی وابسته به تاریخ است، اما «تاریخِ یافت شده» بیش از هر چیز دغدغه‌ای جدی را دربارۀ مدیوم عکاسی به خودی خود و نسبت آن با واقعیت مطرح می‌کند. در مواجهه با این مجموعه پیش از هرگونه تلاش برای خوانش نشانه‌ها با این پرسش مواجه می‌شویم که آیا تصویر پیش روی ما واقعی است؟ و زمانی که متوجه پاسخ منفی می‌‌شویم، تکنیکی که عکاس از طریق آن به واقع نمایی دست یافته پرسش برانگیز می‌شود. به این ترتیب دلالت‌های معنایی در نظام سلسله مراتبی خوانش اثر به اولویت دوم رانده می‌شود و هنرمند در روند رسیدن به معنا از مجرای پارادوکس عبور می‌کند: او با درگیری مدرنیستی با مدیوم و تکنیک از مجرای «هنر برای هنر» به مفهوم‌پردازی می‌رسد. او هم چنین دست به عمل متناقض‌نمای دیگری نیز می‌زند که اثر را به گونه‌ای دوپهلو و دوگانه کدگذاری می‌کند: یعنی تلاش برای ساختن و پرداختن دقیق و «واقع نمای» ویرانی و تخریب. او ویرانی را مونتاژ کرده، می‌سازد و بر دل عکس تزریق می‌کند تا مفاهیم خود را خلق نماید. حاصل تصاویری هستند که هر چند به لحاظ فرمال ممکن، و تابع منطق واقع‌گرایی محسوب می‌شوند، اما در حقیقت تنها در قلمرو منطق تصویری ساخته شده توسط هنرمند واقعی هستند.


    بودریار می‌نویسد: «امر مجازی به مجرد آن که ظاهر می‌شود، بر امر واقعی فائق می‌آید و سپس بدون هیچ گونه تغییری، بدیل آن می‌شود». در این مجموعه نیز روندی مشابه در جریان است؛ المان‌های مونتاژ شده بر زمینۀ عکس‌ها از حیطه‌ای خارج از دنیای عکس ازآنِ خودسازی شده و وارد چارچوب تصویر می‌شوند، از این رو نسبت به «واقعیت» دنیای عکس، عناصری بیرونی، «مجازی» و ازآنِ خودسازی شده به شمار می‌روند. اما پس از ورود و البته نشانده شدن با تکنیکی دقیق و قدرتمند، چنان جزئی از اثر می‌شوند که گویی قرن‌ها همان‌جا بوده‌اند و جزئی از واقعیت لاینفک تصویر به نظر می‌رسند. به این ترتیب در نهایت، منطق تصویر با «واقعیت» خاص خود، یعنی واقعیتی از جنس رویا و خواب، ما را متقاعد می‌کند و اثر در سیر تکاملی خود از «عینیت» به «ذهنیت» به عینیتی جدید استحاله می‌یابد: این تصاویر را می‌توان عکس دانست.


    فتومنتاژ به عنوان تکنیکی تلفیقی، در اوج کارکرد خود در آثار دادئیست‌های برلین و هنرمندان سورئالیست، به ساخت نوعی طنز، دو پهلویی و در آثار هنرمندانی چون هانا هخ به نقد رادیکال انجامید. به نظر می‌رسد این تکنیک زمانی شکل می‌گیرد که «واقعیت» موجود ناکافی به نظر می‌رسد و هنرمند سعی در برساختن واقعیتی فرای واقعیت موجود دارد. مَن‌رِی در جایی می‌گوید: «من چیزی را نقاشی می‌کنم که نتوانم آن را عکاسی کنم». فتومنتاژ در حقیقت تکنیکی بینارشته‌ای است که برساختن و ترکیب‌بندی نقاشانه را وارد جهان عکاسی می‌کند و قواعد بازنمایانۀ متصور در عکاسی را بدون نفی یکسرۀ زیباشناسی خاص این رشته، تغییر می‌دهد. مقیم‌نژاد اما بر خلاف روند معمول جریان فتومنتاژ در تعبیۀ پیام، دلالت یا مفاهیمی از این دست، هم‌چنان مخاطب را آزاد و سویۀ معنایی اثر را در وضعیتی تعلیق آمیز رها می‌کند. او سعی در بیش‌نماد پردازی و پرگویی ندارد و با این که مشغولیت وی با مدیوم، جنبه‌ای مدرنیستی را در کارش نشان‌گذاری می‌کند، اثر بر خلاف بسیاری از آثار معاصر واجد پتانسیل تأویل پذیری‌های متکثر است. او از تجارب شخصی‌اش از عکاسی و گشت و گذار در کشور و علاقۀ عکاسانه آغاز می‌‌کند، به مفهوم پردازی می‌رسد و در پایان باز تصاویری عکاسانه را بر جای می‌گذارد. مجموعۀ او هرچند با سویۀ تاریخی ـ روانکاوانه به سراغ عکاسی می‌رود اما هم‌چنان بیش از هر چیز دربارۀ عکاسی است.

    19 فروردین ماه 1392


    منبع
    امضای ایشان
    وقتي انتها هم آن ابتدا است وقتي پايان آغاز است وقتي روز ، شب و قفس آسمان است سفر بايد كرد

  9. کاربر مقابل از kopernik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق برای آوا استار محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد