-
بلههههههههههههههه و من
حقیر قبل خودم رو منجم نمیدونم دوستم ندارم منجم باشم . قبل از اینکه منجم باشم ، مهندس مکانیکم . این خیلی مهمه . ولی بسیار بسیار بسیار به علم هیئت و افلاک علاقه دارم ، بسیار . خیلی بیشتر از اونی که فکرشم بکنید . دلیل علاقه ام به نجوم هم اینه که یه منجم باید از خیلی از علوم اطلاع داشته باشه . مثل یه ریاضی دان یا فیزیکدان نیست که یه خورده ریاضی و فیزیک دونستنش براش کافی باشه . منجم باید هم ریاضیات ایستا رو بلد باشه . هم باید اینتگرال کلکولس بدونه . هم باید فیزیک کلاسیک بدونه هم فیزیک نوین . باید از شیمی اطلاعات داشته باشه . باید تارخ و جغرافیا بلد باشه . از علم مابعدالطبیعه و منطق باید سررشته داشته باشه . باید از علوم سلولی و مولکولی اطلاع داشته باشه . باید جامعه شناس خوبی باشه و خیلی چیزای دیگه و مهم تر از همه سربه هوایی ، این مورد آخر خیلی مهمه . تمام علوم زمین و آسمون رو بلد باشه ولی سربه هوا نباشه نمیشه بهش گفت منجم . لذا واسه همینه که من بهش علاقه دارم . چون یه علم کاملیه .
-
سلام
من وقتی 8 * 9 ساله بودم شبها پست بوم می خوابیدم.یا اینکه توحیاط .هر سال وقتی تابستون تموم میشد منتظر میموندم دوباره تابستون بشه تا برم زیر آسمون شب رو روز کنم.به هر حال نقطه عطف علاقم این بود که تصمیم گرفتم بفهمم چرا ستاره ها چشمک می زنن.همین شد که پی نجوم اومدم و هر روز بیشتر علاقه مند شدم تا الان که شده زندگیم
-
قصه من از اونجا شروع شد که... یه روز (دقت کنید که روز بود) داشتم راه می رفتم بعد... بالا سرم رو نگاه کردم بعد گفتم اَ اَ اَ... یه ستاره. بعد گفتم اَ اَ اَ... یکی دیگه هم هست
و این بود سر آغازی برای ورود من به نجوم
حالا جداً و جدا از شوخی با برنامه آسمان شب به نجوم علاقه مند شدم. :secret laugh:
اونو گفتم یه ذره دور هم بخندیم. نخندیدید؟ لبخند که زدید. نه؟ پوزخند؟ ریشخند؟ هیچکدوم؟ ای بابا! پستمو ویرایش می کنما! :indifferent :;)
-
من که خودمو جزو منجم ها نمیدونم ولی من وقتی چهارم دبستان بودم با نجوم آشنا شدم، تحقیق داشتم! بعدش هم تو دبیرستان تماشاگه زمان کمکم کرد! و در آخر چون رشته ام فیزیکه، بیشتر با نجوم آشنا شدم............ با مستن و کتاب! البته دانشگاه هم برامون کلاس فوق برنامه ی نجومی گذاشت ترم اول و دوم.............
-
به خاطر پاک شدن منم دوباره علت منجم شدنمو میگم
من در حد فجیهی یهویی یه هویی منجم شدم
نجومو دوست داشتما ولی به علت اینکه همیشه همه چیو پشت گوش مینداختم همیشه امروز و فردا میکردم و البته زیادم پیگیر نبودم تا اینکه به اصرار خواهرم رفتیم کارگاه عکاسی نجوم مه تو باشگاه علمی پژوهشی یزد برگزار شده بود. همون فرداش رفتیم رفتیم یه دوربین عکاسی خریدم واسه عکاسی نجومی!!!! خیلی جو گیرم نه!؟!؟!
چند روز بعدشم به دعوت بچه های انجمن نجوم اسمان کویر یزد و دبیر وقت بهزاد بهرامی(yazdsky) رفتیم واسه بارش برساووشی
سوتی های فراوونی دادم اون شب
از جمله ثبت هفت هشتا هواپیما به جای شهابو نسبت دادن قمرهای گالیله ای به مریخ
البته اولین افسانه اسمونم رو اون شب شنیدم و دیگه دست و پام شل شد و خیلی عاشق اسمون شدم
بماند
از اون به بعد شد که دیگه دل مشغول اسمون خدا شدم
-
سلام
منم از بچگی آسمونو دوست داشتم مخصوصا آسمون شب و ستاره ها!
مامانمم بعضی شبا بهم دب اکبر و دب اصغر و جبار(تنهاسه صورت فلکی که میشناختن!)روبهم نشون میدادن!
اما از وقتی عاشق نجوم شدم که مامانم برای استفاده مفید ازتابستون اسم منو کلاسهای متعددی از جمله نجوم(رصدخانه زعفرانیه)نوشتن،اون موقع اول راهنمایی بودم و تقریبا هیچی از حرفای کلاس اختر فیزیک ومحاسبات نجوم کروی رو نمیفهمیدم ولی خب عاشق نجوم شدم سعی کردم ادامش بدم وتاحدی دادم!ولی الان نمیتونم خیلی پیگیر باشم چون از نظر خانوادم وقت تلف کردنه و من فقط باید درس بخونم!:th_cry::oh noes:
البته من سرسخت تر ازاین حرفام.....:grin:;)
-
فکر میکنم هزار بار گفتم!اما باز میگم!
10 مهر 85 بود که شب خواب دیدم با خانم انصاری رفتم فضا!تا نزدیکی های خورشید رفتیم!چی گذشت و چه حسی داشتم بماند!صبح احساس کردم مغزم به نجوم نیاز داره!و اینجوری بود که منجم شدیم!
-
سلام
من تو بچگی چند بار خواب دیدم و بعد از اون خوابها به نجوم علاقمند شدم.در دوران دبستان هم چند کتاب در مورد سیارات خواندم ولی بعد از ان به دلیل درس و مدرسه از دنیای ستارگان جدا شدم. موقع انتخاب رشته دانشگاهی هم متوجه شدم که برای تحصیل در این رشته باید ریاضی و فیزیک میخواندم. بهر حال کنکور هم دوباره راه زندگی من را تغییر داد .:sad::th_cry:
پس از 15 سال تحصیل دانشگاهی و کار دوباره بدنبال علاقه ام رفتم. و با راهنمایی پسر دایی گرامیم به دنیای نجوم پا گذاشتم.و چهار سالی است که عضو انجمن نجوم اسمان کویر هستم.
خدا را سپاسگزارم که راه درست را به من نشان داد و من را با عالم کائنات اشنا کرد.:thanks:
-
اولين مطلبي كه تا اندازه اي با نجوم ارتباط داشت و من خواندم تاريخچه زمان بود . راستش من به صورت جدا گانه اي به رصد و نجوم به عنوان شاخه اي از فيزيك و يك مبحث تئوريك (به خصوص كيهانشناسي ) علاقه مند شدم (هرچند من اعتقاد دارم هر دو مكمل هستند ).
علاقه مند شدنم به علم از خواندن كتاب هاي پلانك در باره ي فلسفه علم برامد (البته با زمينه قبلي هو كينگ و ...) از آنجا به شدت به فيزيك و رياضيات علاقه مند شدم و داستانهاي فلسفي زيادي در اين موضوع من را به جايي كشاند كه حالا احساس ميكنم به جز علم هدفي در زندگي ندارم (به ويژه علوم فيزيكي و رياضي)و علم معناي زندگي من شده است . نجوم را به دليل پايه هاي رياضي آن و نوع فيزيك مورد استفاده در آن( از كوانتوم و ذرات بنيادين تا مباحث آناليز رياضي و بعد ها و...).
به رصد زماني فكر ميكنم كه ميخوام از زندگي رها بشم . شايد شما باور نكنيد ولي اولين دفعاتي كه به آسمان نگاه ميكردم هدفم رهايي از دنيايي بود كه خاطرات تلخي را برايم ببار آورده بود . يادم مي آيد كه در كودكي (زماني كه هنوز جبار را نميشناختم ) از تنهايي و مسائل ديگر به ارتباط ستاره هاي جبار توجه ميكردم و با ستاره هاي آن صحبت ميكردم و نام هايي برايشان انتخاب ميكردم . تا امروز هنوز داستان ها ادامه دارند و ادامه خواهند داشت (حتي بدون ما...).
-
:guntootsmiley[1]:
راست راستشو بگم ؟
آشنایی من با نجوم و آسمان شب خیلی اتفاقی بود و یه ذره با مزه....
:sSig_woohoo2:
من یه روز توی خیابون عکس روی جلد ماهنامه ی نجوم رو دیدم و چون پولی برای خرید اون نداشتم سه روز برای خرید او از همه ی خرید های خودم زدم و تونستم اونو تهیه کنم و بخون .
یادمه که اون موقع9سالم بود و با این که کم تر مطلبی از مجله رو میفهمیدم ولی اونو میخوند و لذت میبردم
این طوری آسمون شب رو دیدم و علاقه مند اون
شدم:whiteflags: