صفحه 6 از 16 نخستنخست ... 2345678910 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 154

موضوع: صور فلكي و افسانه ها

  1. Top | #1
    کاربر ممتاز
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    شماره عضویت
    115
    نوشته ها
    190
    تشکر
    898
    تشکر شده 1,325 بار در 159 ارسال

    Post صور فلكي و افسانه ها

    در اين تايپيك با كمك شما دوستان علاقمند به نجوم كهن به جمع آوري مرجعي كامل از داستان هاي اسطوره اي مربوط به صور فلكي مي پردازيم. همانطور كه ميدانيد معمولا صور فلكي در اقوام مختلف سرگذشت خاصي برايشان تعريف شده ، تا آنجا كه بتوانيم در اين تايپيك آنها را جمع آوري ميكنيم. به اميد كمك هاي شما در گرد آوري آن..
    بي نقطه...


  2. Top | #51
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    شماره عضویت
    5
    نوشته ها
    246
    تشکر
    132
    تشکر شده 2,230 بار در 263 ارسال

    افسانه ی مربوط به کلب اکبر



    نقل قول نوشته اصلی توسط sara sadeghian نمایش پست ها
    صورت فلكي بعدي كلب اكبر!!!!!!!!!!!
    دوستاي خوبم منتظر داستان هاي زيباتون هستم
    بي نقطه...
    (پرنده لب تنگ ماهي نشسته بود و به ماهي نگاه ميكرد و گفت: سقف قفست شكسته چرا پرواز نميكني؟؟؟)
    نقل قول نوشته اصلی توسط sara sadeghian نمایش پست ها
    كلب اكبر نام یک صورت فلکی قابل توجه در نیمکره جنوبی آسمان ومیزبان نورانی ترین ستاره آسمان یعنی شعرای یمانی است.در آسمان زمستان، صورت فلکی شاخص بعد از صورت فلکی جبار، صورت فلکی سگ بزرگ (کلب اکبر) است که یافتنش هم ساده است.سگ بزرگ (کلب اکبر) یکی از دو سگ شکارچی (صورت فلکی جبار) است. سگ دیگر صورت فلکی سگ کوچک (کلب اصغر) است. (منبع: دانشنامه ستاره شناسي)
    حالا افسانه اين صورت فلكي با شما...
    بي نقطه...
    صحبت را با یک اعتراف صادقانه آغاز می کنم که؛ بنده شخصاً علاقه ی چندانی به افسانه ی صورت های فلکی ندارم اما به دلیل ایجاد رکود در این تاپیک (از اینجا به بعد) و کم لطفی دوستان تصمیم گرفتم به تاپیک جان تازه ای بدهم تا به لطف دوستان در آینده هم شاهد رشد و بالندگی همه ی تاپیک ها باشیم.


    خب بریم سر اصل مطلب :
    کلب اکبر به همراه کلب اصغر دو سگ جبار یا همان شکارچی هستند.
    در زمان پیدایش افسانه، به دلیل عدم شناسایی و نام گذاری کلب اصغر از سوی یونانیان این شکارچی تنها دارای یک سگ؛ یعنی، همان کلب اکبر بوده است. ولی رومیان با نام گذاری کلب اصغر، این سگ را نیز جزو دارایی های جبار یا شکارچی دانستند و دو سگ کوچک و بزرگ را همراه او کردند.
    در افسانه های اروپای باستان کلب اکبر به نام لیپاپس سگ فوق العاده ی آکتئون شناخته می شود. آکتئون هم که همان شکارچی ای بود که با دیدن بدن عریان آرتمیس به شکل گوزن در آمده بود.
    در داستان های رومی هم کلب اکبر مأمور مراقبت و نگهبانی از پرنسس اروپا شناخته می شود.
    طبق افسانه ای دیگر هم سگ به دست شاه کرت یعنی مینوس افتاد و او نیز برای این که بتواند معشوقه اش پروکریس را تطمیع کند، سگ را به او هدیه کرد.
    افسانه ی دیگری هم می گوید بنا به تقدیر این سگ، هیچ حیوانی از چنگال سگ بزرگ نمی گریخت اما تا جایی که کلب اکبر با آخرین شکارش روبرو نشده بود این قانون برقرار بود. وقتی سگ با آخرین شکارش؛ یعنی، یک روباه روبرو شد. معادله ای حل نشدنی به وجود آمد، چراکه در تقدیر روباه هم شکست معنا نداشت. اما زئوس این معما را با تبدیل روباه به یک سگ حل کرد.



    منابع :
    http://maicar.com/GML/index.html
    http://www.farmersalmanac.com/blog/2...ronomy-legend/
    اساطیر یونان و صور فلکی-نیلوفر فشنگ ساز-تهران-سبزان-1388
    دانشنامه ی الکترونیکی رشد
    ویکی پدیا
    ویرایش توسط Panahandeh : 12-11-2010 در ساعت 09:22 PM

  3. 13 کاربر مقابل از Panahandeh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  4. Top | #52
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    شماره عضویت
    377
    نوشته ها
    15
    تشکر
    6
    تشکر شده 73 بار در 11 ارسال

    every thing about orion

    جبار در اسطوره ها:

    افسانه هايي كه درباره اين صورت فلكي بزرگ آسمان بر سر زبان هاست، آنقدر زيادند كه خود به تنهايي مي توانند كتابي را به وجود آورند.
    چنين
    به نظر مي رسد كه هر گاه عقرب طلوع مي كند، اين صورت فلكي در حال فرار
    است. زئوس خدای خدایان کژدم سخت زهری را در راه این شکارچی خودخواه قرار
    داد و او را نابود کرد. از این رو هیچ گاه کژدم و شبان باهم در آسمان دیده
    نمی شوند. در اسطوره های دیگر شبان به عنوان جنگنده ، قهرمان و مرد شیشه
    بدست یاد شده است. در گذشته دریانوردان نیم کره ی شمالی طلوع زود هنگام
    شبان از افق شرقی را نشانه ای از نزدیک شدن طوفانهای شدید زمستانی می
    دانستند. این صورت فلکی در شبهای پاییز و زمستان جلوه خاصی دارد. ستارگان
    جبار تصویر مردی را نشان می دهند که سپری از پوست شیر را به سمت غرب، جایی
    که با صورت فلکی گاو روبرو می شود، نگاه داشته و چماقی را بالای سر خود
    گرفته است.
    برابر افسانه اي
    ديگر، جبار ( شكارچي ) سرنوشتي به مراتب بدتر داشته است. مي گويند روزي او
    " آرتميس " الهه شكار را هنگام شنا در آب غافلگير كرد ، آرتميس از اين
    واقعه عصباني شد و شكارچي را به صورت گوزن در آورد . آنگاه سگهاي شكاري او
    نتوانستند شكارچي را باز شناسند و وي را تكه تكه كردند و از هم دريدند. پس
    از آن جبار به همراه سگ ها به شكل صورت فلكي به آسمان صعود كرد و به واقع
    در آسمان مي توانيد كلب اكبر و كلب اصغر را با ستارگان اصلي باشكوهشان
    شعراي يماني و شعراي شامي مشاهده كنيد و به تحسين زيبايي و شكوه آن ها
    بپردازيد.
    در داستان ديگر
    جبار، معشوق آرتميس يا " آروارا " ( aurora )، الهه سرخ فام بامداد،
    انگاشته مي شود. مي گويند الهه شكار آرتيميس، كه وظيفه نور افشاني ماه را
    نيز بر عهده داشت، به خاطر جبار فراموش كرد، نور ماه را بتاباند. خداي
    خورشيد از اين موضوع چنان عصباني شد، كه شكارچي را با تابش اشعه هاي
    نوراني خود نابينا كرد. بر اساس اين افسانه آرتميس خود از روي اشتباه جبار
    درمانده را مورد اصابت تير قرار داد. او براي آن لااقل بخشي از اين بي
    عدالتي را جبران كند، از پدرش، زئوس خواست كه شكارچي يا جبار را با سگ
    هايش و شكاري كه كرده بود، يعني خرگوش ( صورت فلكي ارنب )، به آسمان منتقل
    كند.
    رصد با چشم غیر مسلح:

    آلفای جبار (ابط الجوزا) پرنورترین ستاره ی
    متغیر آسمان نیمکره ی شمالی است. این ستاره ی سرخ نشان دهنده ی بازوی راست
    جبار است. ستاره‌ای متغیر و قدر متوسط آن 1 است. این ستاره حدود 400 بار
    بزرگتر از خورشید و تقریبا 300 سال نوری از ما فاصله دارد. بتای جبار (رجل
    الجبار) یا پای شکارچی، هفتمین ستاره ی پر نور آسمان است که در زانوی جبار
    به رنگ سفید مایل به آبی می درخشد و جرمش 50 برابر خورشید و تقریبا 18000
    بار درخشان تر از خورشید بوده و 540 سال نوری با ما فاصله دارد. بین ابط
    الجوزا و رجل الجبار، سه ستاره از قدر دوم و به فاصله ی مساوی از هم قرار
    دارند که کمربند جبار را مشخص می کنند. طول کمربند شبان در آسمان سه درجه
    است. غربی ترین ستاره ی کمربند "المنطقه" (به معنای کمربند در عربی) نام
    دارد که نزدیک ترین ستاره ی پرنور به ما در صورت فلکی جبار و روی خط فرضی
    استوای سماوی است.
    اجرام سماوی:

    ازاجرام سماوی این صورت فلکی می توان به: NGC 1788 – NGC1981 – NGC 2024 –
    NGC 1973– M 42 – M 43 – M 78 اشاره کرد که البته رصد همه ی آنها با وضوح
    کامل امکان پذیر نیست.
    M 42
    یا سحابی جبار با قدری در حدود 5/3 یک سحابی نشری است که 1400 سال نوری با
    ما فاصله دارد. ابرهای غبار آلود و تعداد بی شماری ستاره این سحابی را بی
    نظیر کرده است. اندازه ی زاویه ای این سحابی 40دقیقه قوسی است و با هر نوع
    ابزار رصدی قابل مشاهده است.
    NGC1788 سحابی "کله اسبی" از نوع سحابی های تاریک است. جای این سحابی زیبا در اطراف ستاره ی "النطاق" در شرق کمربند جبار است.
    NGC1981 با قدر؟ یک خوشه ی ستاره ای ست که شبیه یک دنباله دار در آسمان مشاهده می شود.
    در
    قسمت شمالی سحابی جبار M 43 با قدر ظاهری 8 و اندازه زاویه ای 12دقیقه
    قوسی قابل مشاهده است. 1400 سال نوری با ما فاصله دارد و با ابزار های
    کوچک آماتوری قابل مشاهده است.
    M78
    یک سحابی بازتابی است که با توده ای از غبار و دو ستاره احاطه شده است.
    قدر ظاهری این سحابی 8 بوده و 1200 سال نوری با زمین فاصله دارد. اندازه
    زاویه ای آن 7 دقیقه قوسی بوده و برای رصد آن باید از ابزار های نسبتا
    بزرگ استفاده کرد.
    تصاویر کوچک فایل پیوست تصاویر کوچک فایل پیوست صور فلكي و افسانه ها-orion-jpg  

  5. 6 کاربر مقابل از teous عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  6. Top | #53
    کاربر جدید

    عنوان کاربر
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    شماره عضویت
    530
    نوشته ها
    2
    تشکر
    0
    تشکر شده 15 بار در 2 ارسال

    سلام من از اهالی نجوم نیستم اما تخصص من کار با اساطیر است. به دنبال یک اسطوره اتفاقی این سایت را دیدم و نوشته یکی از دوستانتان را فکر می کنم جناب افلاطون درباره فقدان اسطوره های ستاره ای در ایران. درباره این که مطالب کمی باقی مانده شکی نیست اما تعدادی را که من می شناسم با اجازه توضیح می دهم:

    دب اکبر که در فارسی هفت اورنگ نام دارد صورت فلکی ای است که مسئول اداره جهان است و مقر فرمانروایی سیاوش است دلیل این نام این است که معتقد بودند که هفت بند از هفت اقلیم جهان به این صورت فلکی وصل است که به کمک انها سرنوشت هر اقلیم به آن ابلاغ می شود. شکل این صورت که در عربی به آن بنات النعش می گویند هم نشان دهنده مراسم سوگواری سیاوش است . . .

    بر توضیحات بیشتر می توانید به این مقاله مراجعه کنید( سیاوش بر اورنگ هفت اورنگ، اطلاعات حکمت و معرفت، 1389، ملیحه کرباسیان)

    ضمنا در اوستا هفت اورنگ سپهبد ناحیه شمال است و مراقب است تا اهریمنان از آن ناحیه وارد جهان نشوند.

    صورت فلکی نسرواقع که در فارسی ونند نام دارد سپهبد غرب است ونند نگهبان جایگاه ارواح بدکار است تا از زندان خود نگریزند او صاحب چندین دست است که به کمک آنها ارواح فراری را می گیرد. ونند از تاریکی جایگاه ارواح ناراحت است و برای آن که وضع آه بهتر شود از نور خود جایگاه آنها را روشن می کند.

    شعرای یمانی که به فارسی تیشتر نام دارد سپهبد مشرق است و در قدیم می پنداشتند آمدن باران و میزان آن در دست این صورت فلکی است. تیشتر به شکل اسبی سفید با یال و دم طلایی با اپوش که دیو خشکسالی است و به شکل اسبی سیاه و بدون یال و دم است مبارزه می کند تا باران ببارد.

    (بندهش ایرانی، فصل سوم، مهرداد بهار؛ داستان گلشاه و ...، کتایون مزداپور؛ اوستا تیریشت).

    ضمنا راه شیری در فارسی راه کاوسان گفته می شده و معتقد بودند از اثر حرکت تخت کاوس در آسمان باز مانده (فکر می کنم داستان پرواز کاوس را بدانید). در آینده هم اگر مطلب جدیدی پیدا کردم خواهم نوشت.

    خوش و پیروز باشید.
    ویرایش توسط Setare KOchOlO : 02-08-2011 در ساعت 11:52 PM دلیل: مرتب سازي

  7. 8 کاربر مقابل از mihman عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  8. Top | #54
    کاربر جدید

    عنوان کاربر
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    شماره عضویت
    530
    نوشته ها
    2
    تشکر
    0
    تشکر شده 15 بار در 2 ارسال

    سلام ما در آسمان اسطوره داریم. هفت اورنگ (= دب اکبر) که حاکم آن سیاوش است. تیشتر (= شعرای یمانی). ونند (= نسر واقع). سدویس (=سهیل). من قبلا در مورد اسطوره آنها نوشته ام.
    نقل قول نوشته اصلی توسط aflatoon نمایش پست ها
    با عرض سلام خدمت دوستان عزیز.....
    ضمن تشکر و قدر دانی از آبجی همشیره خودم سرکار خانم صادقیان بخاطر لطفی که در حق بنده نمودند.
    کتاب مورد نظر را پیدا نکردم ولی کتابی با همان مضمون یافتم که تا حد زیادی گویای مطالب بود وخیلی به دل من نشست.
    بخصوص داستان یا بهتر بگویم "افسانه هرکول" که خدایان پس از مرگ او تصمیم میگیرند که او را به آسمان برده و از او استوره بسازند....
    صورت فلکی هرکول یادگار همان موقع است.
    همینطور 87 صورت فلکی دیگر...............
    خواستم بپرسم آیا در آسمان مجموعه ستاره منظم بی نام ونشانی یافت میشود تا ما هم یک استوره ایرانی در آسمان داشته باشیم؟ وبه نظر شما اگر بخواهیم استوره ای ایرانی در آسمان داشته باشیم چه کسی را باید به آسمان بفرستیم ؟
    وشما چه کسی را کاندید میکنید تا از او استوره بسازیم ؟
    با تشکر از توجهی که به بنده مبذول داشتید.

  9. 7 کاربر مقابل از mihman عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  10. Top | #55
    کاربر ممتاز
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    شماره عضویت
    115
    نوشته ها
    190
    تشکر
    898
    تشکر شده 1,325 بار در 159 ارسال

          اسطوره هاي موازي

    نام كتابي است كه در آن به معرفي اسطوره هاي تمدن هاي مختلف از مصر، هاوايي، فنلاند، چين و .. ، روزگاران اوليه، اسطوره هاي توفان، قصه هاي عشق و ... مي پردازد. خواندن اين كتاب براي آشنايي علاقمندان به اسطوره ها كمك زيادي ميكند كه نام تعدادي از اين اسطوره ها را در صورت هاي فلكي زياد ميشنويم. براي من كه جالب بود. نويسنده اين كتاب ج.ف.بيرلين هستش كه آقاي عباس مخبر اون رو ترجمه كرده. خوندنش خالي از لطف نيست..
    بي نقطه...

  11. 8 کاربر مقابل از sara sadeghian عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  12. Top | #56
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    شماره عضویت
    330
    نوشته ها
    564
    تشکر
    6,861
    تشکر شده 4,568 بار در 538 ارسال

    سلام ...

    خانوم صادقيان صورت فلكي بعدي رو معرفي نمي كنين؟!؟!؟!؟!
    امضای ایشان
    یه کتاب شعر دیدم با عنوان " صبح از ساعت ۱۰ آغاز می شود".
    من نخونده با هاش موافقم! شما چطور؟
    اصلا به همچین شاعری باید نوبل ادبیات داد. مگه نه؟؟؟؟

  13. 4 کاربر مقابل از Setare KOchOlO عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  14. Top | #57
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    شماره عضویت
    386
    نوشته ها
    922
    تشکر
    5,844
    تشکر شده 8,391 بار در 879 ارسال

    خب این هم صورت فلکی بعدی!

    البته این نقلی که من میذارم یه صورت دیگه هم داشت ولی با این تناقضی نداشت!

    صورت فلکی خرچنگ یا سرطان

    قهرمان کبیر یونانی هرکول ماموریت داشت یک اژدهای آبی چند سر را بکشد . این نبرد نخست نا امید کننده به نظر می رسید . به جای هر سری که هرکول از بدن اژدها قطع می کرد ، دو سر می روئید . تمام جانوران از هرکول پشتیبانی می کردند ، مگر یک خرچنگ – که از سوی الهه " هرا " ( hera ) که از هرکول نفرت داشت – فرستاده شده بود . اگرچه خرچنگ مرتب پاشنه پای قهرمان را گاز می گرفت ، ولی بالاخره هرکول موفق شد بر اژدهای بزرگ پیروز شود و خرچنگ را له کند. پس از آن الهه " هرا " خرچنگ را به شکل یک صورت فلکی در آسمان جای داد.

    اینکه چرا باید با اون مار آبی میجنگیده خودش یه ماجرا داشته!
    اگر به یه منبع معتبر دسترسی دارید اون قسمت رو هم بذارید
    امضای ایشان
    ... جان تو بندری است، جای ورود نور، جای صدور نور ...

  15. 10 کاربر مقابل از Sunrise عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  16. Top | #58
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    شماره عضویت
    386
    نوشته ها
    922
    تشکر
    5,844
    تشکر شده 8,391 بار در 879 ارسال

          دب اکبر و افسانه هایی از این صورت فلکی

    معروفترین افسانه یونانی خرسها ، که به گونه های مختلفی روایت می شود ، افسانه زئوس و کالیستوی زیباست . پدر خدایان ، زنوس ، عاشق این دختر زیبا شده بود ، که البته امر پیامدهایی را در بر داشت . کالیستو از زئوس پسری به نام " آرکاس " به دنیا آورد که بعدها شکارچی ممتازی شد . چون " هرا " ، همسر زئوس ، از داستان عشق و عاشقی آن دو خبردار شد ، بسیار خشمگین شد و کالیستو را به صورت خرس ماده را دید و می خواست آن را شکار کند . او خبر نداشت که این خرس در واقع مادر خود اوست . زئوس در آخرین لحظه موفق شد ، تیر آرکاس را از مسیرش منحرف کند . او برای این که در آینده از کالیستو محافظت کند ، آرکاس را به خرس نر جوانی تبدیل کرد و مادر و پسرش را به آسمان به شکل صورتهای دب اکبر و دب اصغر به آسمان انتقال داد .

    بر اساس افسانه ای دیگر ، می گویند خود ، کالیستو را به شکل خرس ماده ای ، و پسر کالیستو یعنی آرکاس در این افسانه صورت فلکی محافظ خرس یا عوا شمرده می شود . از آنجایی که صورت فلکی دب اکبر هرگز غروب نمی کند ، مردم بر این باور بودند که خدایان ممنوع کرده اند که خرس ماده ، در اقیانوس ، یعنی در جایی که او هرگز غرق نمی شود ، شنا کند .

    و بنابر افسانه‌ای دیگر ، روح بزرگ ، را با قصد و عمد بر آسمان نهاد تا گاه شمارخرسهای زمینی باشد. در نیم سالی که خرس بزرگ بر ارتفاعی کم جای دارد، همه خرسهایزمینی در غارهای خود می‌مانند و خود را گرم نگه می‌دارند. وقتی که خرس بزرگ درآسمان اوج می‌گیرد، خرسها نیز غارهایشان را ترک می‌گوبند زیرا تابستان آغاز شدهاست.

    رومیان قدیم در ستارهای نورانی دب اکبر ، هفت گاومیش کشنده گاو آن را می دیدند ،که گاو چران ، یعنی صورت فلکی عوا آنها را تعقیب می کند .

    رومیان به هر حال صورت فلکی عوا را قبل از هر چیز ، شبانی می دانستند که خیش یا گاوآهنی را که توسط گاومیشها کشیده می شد ، اختراع کرده بود . به این ترتیب این صورت فلکی نمودار سیر تکاملی زندگی بشر از زندگی کوچ نشینی به جامعه ساکن در یک منطقه نیز به حساب می آید . در انگلستان قدیم
    مردم در نورانی ترین ستارگان دب اکبر ، ارابه شاه " آرتو " ( king Arthur : قهرمان افسانه ای انگلستان که می گویند شاه بریتانیایی ها در قرن ششم میلادی بوده است) را می دیدند . این صورت فلکی را مردم انگلستان " ارابه چارلز " نیز می خواندند و به این صورت " چارلز کبیر " ( charles the great : شارلمان ، معروف به چارلز کبیر ، چارلز اول پادشاه فرانسه و انگلستان در سال های 768 تا 814 میلادی) را به خاطر می آوردند .


    به نقل از هفت آسمان و رشد
    امضای ایشان
    ... جان تو بندری است، جای ورود نور، جای صدور نور ...

  17. 4 کاربر مقابل از Sunrise عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  18. Top | #59
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    شماره عضویت
    1292
    نوشته ها
    98
    تشکر
    312
    تشکر شده 814 بار در 96 ارسال

    وقتی بحث اسطوره ها مطرح میشه بیشتر ما ها به سراغ اسطوره های یونانی میریم و کمتر کسی از ما به اسطوره های ایرانی و اسامی که قبلا داشتن توجه میکنیم.
    بخشی از کتاب اوستا به نام یشت ها هست که به بخش های مختلفی تقسیم شده مثل هورمزد
    ناهید
    تیر یشت
    آبان یشت و...
    که در این بخش ها به خصوص تیر یشت افسانه های ایرانی صور فلکی آمده که پیشنهاد من این است که حتما توی این تاپیک به زمان خودش مطرح بشه.

    با تشکر
    امضای ایشان
    NEVER NEVER NEVER GIVEUP

  19. 6 کاربر مقابل از hermes عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  20. Top | #60
    کاربر جدید

    عنوان کاربر
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    شماره عضویت
    1500
    نوشته ها
    4
    تشکر
    4
    تشکر شده 33 بار در 4 ارسال

    صور فلكي و افسانه ها         
    افسانه صورت فلکی حمل
    بره يا قوچ ، در زماني صورت فلکي بوده است که هنگام اعتدال بهاري که خورشيد از آن نقطه عبور مي کرده زيباترين فصل سال بوده و مردم کهن در اين صورت نشانه بهره دهي و باروري از گوسفندان خود مي ديدند. پس اين صورت فلکي براي مردم شناخته تر بود و داستان هاي زيادي درباره اش گفته اند . يکي از شيرين ترين افسانه ها درباره حمل داستان قوچ پشم طلا است که از مردم يونان سر چشمه مي گيرد . در زمانهاي دور پادشاهي به نام آتاماس در يونان زندگي مي کرد . او با زني که بانوي ابرها بود به نام نفله ازدواج کرد و از او دو فرزند که يکي پسر به نام فريکسوس و دختري به نام هله حاصل شد. اما مدتي بعد آتاماس ،نفله را طلاق داد و با زني به نام اينو ازدواج کرد .
    اينو نامادري بد جنس و ظالمي براي هله و فريکسوس بود و آنان را به شدت آزار و اذيت مي کرد .روزي اينو زنان سرزمين خودش را قانع کرد که دانه هاي گندم را تفت بدهند و در خاک بکارند تا گندم ها رشد نکند و مردم با خطر قحطي رو به رو شوند. هنگامي که آتاماس اوضاع را اين گونه ديد دستور داد دو پيک پيش روحاني بروند و از او راه حل مشکل قحطي را بپرسند اما ايندو دوپيک را تطميع کرد و به آنها گفت که به شاه آتاماس بگويند که مشکل حل نمي شود مگر با قرباني کردن فريکسوس در محراب خداي خدايان زئوس . شاه نيز که حرف مزدوران ايندو را پذيرفت فريکسوس را زنجير کرد و او را براي قرباني کردن آماده ساخت اما وي قرباني نشد زيرا قوچي با پشم طلايي از سوي نفله بانوي ابرها ظاهر شد. اين قوچ مي توانست سخن بگويد . فريکسوس وهله سوار بر پشت بره به پرواز در آمدند .سفر از اروپا به آسيا بود اما در بين راه هله که کودکي بيش نبود از پشت قوچ سقوط کرد و در دريا غرق شد. قوچ همراه فريکسوس به پرواز در آمد به دورترين قسمت جهان به نام کلوخيس رسيد .پادشاه کلوخيس قوچ را قرباني کرد و پشم او را بر درختي انداخت که اژدهايي خطرناک از آن محافظت مي کرد. بعدها دريانوردي به نام لاسون با کشتي خود به نام آرگو قوچ را به يونان باز گرداند که به پاس کار وي روح قوچ به آسمان رفت و زئوس او را تبديل به ستاره کرد .


  21. 2 کاربر مقابل از پرستو. عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


صفحه 6 از 16 نخستنخست ... 2345678910 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق برای آوا استار محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد