افسانه ی مربوط به کلب اکبر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
sara sadeghian
صورت فلكي بعدي كلب اكبر!!!!!!!!!!!:grin:
دوستاي خوبم منتظر داستان هاي زيباتون هستم:thumbsup:
بي نقطه...
(پرنده لب تنگ ماهي نشسته بود و به ماهي نگاه ميكرد و گفت: سقف قفست شكسته چرا پرواز نميكني؟؟؟)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
sara sadeghian
كلب اكبر نام یک صورت فلکی قابل توجه در نیمکره جنوبی آسمان ومیزبان نورانی ترین ستاره آسمان یعنی شعرای یمانی است.در آسمان زمستان، صورت فلکی شاخص بعد از صورت فلکی جبار، صورت فلکی سگ بزرگ (کلب اکبر) است که یافتنش هم ساده است.سگ بزرگ (کلب اکبر) یکی از دو سگ شکارچی (صورت فلکی جبار) است. سگ دیگر صورت فلکی سگ کوچک (کلب اصغر) است. (منبع: دانشنامه ستاره شناسي):hope my fake smile
حالا افسانه اين صورت فلكي با شما...:grin:
بي نقطه...:thumbsup:
صحبت را با یک اعتراف صادقانه آغاز می کنم که؛ بنده شخصاً علاقه ی چندانی به افسانه ی صورت های فلکی ندارم اما به دلیل ایجاد رکود در این تاپیک (از اینجا به بعد) و کم لطفی دوستان تصمیم گرفتم به تاپیک جان تازه ای بدهم تا به لطف دوستان در آینده هم شاهد رشد و بالندگی همه ی تاپیک ها باشیم.:have a nice day:
خب بریم سر اصل مطلب :
کلب اکبر به همراه کلب اصغر دو سگ جبار یا همان شکارچی هستند.
در زمان پیدایش افسانه، به دلیل عدم شناسایی و نام گذاری کلب اصغر از سوی یونانیان این شکارچی تنها دارای یک سگ؛ یعنی، همان کلب اکبر بوده است. ولی رومیان با نام گذاری کلب اصغر، این سگ را نیز جزو دارایی های جبار یا شکارچی دانستند و دو سگ کوچک و بزرگ را همراه او کردند.
در افسانه های اروپای باستان کلب اکبر به نام لیپاپس سگ فوق العاده ی آکتئون شناخته می شود. آکتئون هم که همان شکارچی ای بود که با دیدن بدن عریان آرتمیس به شکل گوزن در آمده بود.
در داستان های رومی هم کلب اکبر مأمور مراقبت و نگهبانی از پرنسس اروپا شناخته می شود.
طبق افسانه ای دیگر هم سگ به دست شاه کرت یعنی مینوس افتاد و او نیز برای این که بتواند معشوقه اش پروکریس را تطمیع کند، سگ را به او هدیه کرد.
افسانه ی دیگری هم می گوید بنا به تقدیر این سگ، هیچ حیوانی از چنگال سگ بزرگ نمی گریخت اما تا جایی که کلب اکبر با آخرین شکارش روبرو نشده بود این قانون برقرار بود. وقتی سگ با آخرین شکارش؛ یعنی، یک روباه روبرو شد. معادله ای حل نشدنی به وجود آمد، چراکه در تقدیر روباه هم شکست معنا نداشت. اما زئوس این معما را با تبدیل روباه به یک سگ حل کرد.
منابع :
http://maicar.com/GML/index.html
http://www.farmersalmanac.com/blog/2...ronomy-legend/
اساطیر یونان و صور فلکی-نیلوفر فشنگ ساز-تهران-سبزان-1388
دانشنامه ی الکترونیکی رشد
ویکی پدیا
دب اکبر و افسانه هایی از این صورت فلکی
معروفترین افسانه یونانی خرسها ، که به گونه های مختلفی روایت می شود ، افسانه زئوس و کالیستوی زیباست . پدر خدایان ، زنوس ، عاشق این دختر زیبا شده بود ، که البته امر پیامدهایی را در بر داشت . کالیستو از زئوس پسری به نام " آرکاس " به دنیا آورد که بعدها شکارچی ممتازی شد . چون " هرا " ، همسر زئوس ، از داستان عشق و عاشقی آن دو خبردار شد ، بسیار خشمگین شد و کالیستو را به صورت خرس ماده را دید و می خواست آن را شکار کند . او خبر نداشت که این خرس در واقع مادر خود اوست . زئوس در آخرین لحظه موفق شد ، تیر آرکاس را از مسیرش منحرف کند . او برای این که در آینده از کالیستو محافظت کند ، آرکاس را به خرس نر جوانی تبدیل کرد و مادر و پسرش را به آسمان به شکل صورتهای دب اکبر و دب اصغر به آسمان انتقال داد .:fight:
بر اساس افسانه ای دیگر ، می گویند خود ، کالیستو را به شکل خرس ماده ای ، و پسر کالیستو یعنی آرکاس در این افسانه صورت فلکی محافظ خرس یا عوا شمرده می شود . از آنجایی که صورت فلکی دب اکبر هرگز غروب نمی کند ، مردم بر این باور بودند که خدایان ممنوع کرده اند که خرس ماده ، در اقیانوس ، یعنی در جایی که او هرگز غرق نمی شود ، شنا کند .:rambo:
و بنابر افسانهای دیگر ، روح بزرگ ، را با قصد و عمد بر آسمان نهاد تا گاه شمارخرسهای زمینی باشد. در نیم سالی که خرس بزرگ بر ارتفاعی کم جای دارد، همه خرسهایزمینی در غارهای خود میمانند و خود را گرم نگه میدارند. وقتی که خرس بزرگ درآسمان اوج میگیرد، خرسها نیز غارهایشان را ترک میگوبند زیرا تابستان آغاز شدهاست.
رومیان قدیم در ستارهای نورانی دب اکبر ، هفت گاومیش کشنده گاو آن را می دیدند ،که گاو چران ، یعنی صورت فلکی عوا آنها را تعقیب می کند .:guntootsmiley[1]:
رومیان به هر حال صورت فلکی عوا را قبل از هر چیز ، شبانی می دانستند که خیش یا گاوآهنی را که توسط گاومیشها کشیده می شد ، اختراع کرده بود . به این ترتیب این صورت فلکی نمودار سیر تکاملی زندگی بشر از زندگی کوچ نشینی به جامعه ساکن در یک منطقه نیز به حساب می آید . در انگلستان قدیم
مردم در نورانی ترین ستارگان دب اکبر ، ارابه شاه " آرتو " ( king Arthur : قهرمان افسانه ای انگلستان که می گویند شاه بریتانیایی ها در قرن ششم میلادی بوده است) را می دیدند . این صورت فلکی را مردم انگلستان " ارابه چارلز " نیز می خواندند و به این صورت " چارلز کبیر " ( charles the great : شارلمان ، معروف به چارلز کبیر ، چارلز اول پادشاه فرانسه و انگلستان در سال های 768 تا 814 میلادی) را به خاطر می آوردند .
به نقل از هفت آسمان و رشد