سلام دوستان
اینم فوتوبلاگ من و عکس های نجومی من
http://skyatnight.aminus3.com/
نظر یادتون نره
ممنون:grin::thumbsup:
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوستان
اینم فوتوبلاگ من و عکس های نجومی من
http://skyatnight.aminus3.com/
نظر یادتون نره
ممنون:grin::thumbsup:
جاده تلو - زمستان 86
Canon 20D
عنوان عكس : سيمرغ
دسته بندي : آبستره ( انتزاعي)
دوربين : Canon 20D
هی آقای صادقیان عکسای سفر هاش رو می ذاره ،هی دل ما رو آب می کنه:th_cry::banghead:
سلاااااااااااام...:TT TT:
آخه چرا ازاينجورا عكسا ميذارين؟؟؟؟دلم چزغاله شد...:TT TT:
فيلاجان غصه نخور بذار رنو آلبالويي بخرم ...:snooty:
:grin:
دوستان در این لینک می توانید عکس های خود را که نشان دهنده تغییرات فصول مختلف در محل زندگی خودتان است با دیگران و البته jpl ناسا به اشتراک بگذارید.
خواهشا به مواردی که برای ارسال عکس گفته است توجه کنید!
http://www.jpl.nasa.gov/education/index.cfm?page=233
عکس مربوط میشه به تور رصدی پلور
پلور یکی از رصدگاه های معروف است که از نظر اقلیم به صورتی است که علاوه بر آسمان نسبتاً مناسب، دارای عوامل و عوارضی طبیعی ای است که به عکاسی از آسمان شب و زیبایی های آن، جلوه ای خاص می بخشد.
ضمناً دوربین مورد استفاده برای ثبت این تصاویر بدیع 40D canon بوده است
یک مقدمه ی لازم و طولانی :
با یک مقدمه از شعرهای حافظ شروع می کنیم :
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ/که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ/سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
...
"از معنی این ابیات چشم پوشی می کنیم و فرض را بر این می گیریم که دوستان کاملاً بر معنا و مفهوم واقف هستند"
همون طور که می بینید حافظ در برخی موارد به طور مستقیم و حتی بیش از حد مستقیم از شعرخود تعریف میکند.
این درحالی است که مثلاً مولوی در مورد اشعار خود کاملاً برعکس قضاوت می کند و آن ها را بی رحمانه زیر سوال می برد :
رستم ازین بیت و غزل ای شه و سلطان عزل/مفتعلن مفتلعن مفتلعن کشت مرا
قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر/پوست بود پوست بود در خور مغز شعرا
...
بنده نه مولوی هستم و حافظ. توجه بفرمائید که در مثال جای مناقشه نیست. در مثال باید از وجوه مشترک برای نتیجه گیری کلی و تفهیم بهتر مسئله استفاده کنیم. این توضیح داده شد که بعداً بحثی پیش نیاد.
هر کس برای کارهای خود دلیلی دارد. مثلاً همین ماجرای حافظ و مولوی سبب شده که حافظ رو شاعری بنامند عارف هم هست و مولوی رو عارفی که از شعر استفاده ی ابزاری می کنه برای بیان احساسات. دلیل حافظ برای این طرز بیان از چند حالت خارج نیست : 1. علاوه بر عرفان از نفس شعر هم لذت می بره 2. می خواد بگه بخاطر کارهایی که کرده و رشدی که داشته به جاهای خیلی بالایی رسیده که باعث میشه خودشو بالا بدونه.
وقتی در این دنیا هیچ چیز بالاتر از مقصود حافظ نیست (من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم)، پس رسیدن به مقام بالا هم از همه چیز مهم تره و وقتی حافظ می گه دارم به اون مرتبه می رسم (خرم آن روز کزین مرتبه بر بندم بار/وز سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم) یعنی دارم به اون حس نزدیک میشم.3. از روی بی تفاوتیِ ناشی از رشد
بر می گردیم به بحث اصلی :
1. بدیع دونستن کار شخصی غلط ویرایشی نیست پس جمله ی شما محلی از اعراب نداره.
2. وقتی بنده از این عکس ها تعریف اندکی کردم معنیش بالا بردن کار خودم نیست. کار علمی من و سطحش برای همه واضحه، حالا چه بالا باشه و چه پایین. هیچ وقت هم ادعایی نداشتم. گرفتن این عکس ها هم کاری نداره که خوب بودنش منو ببره بالا و دلیل من برای استفاده از این کلمه همون طور که اول پست هم نوشتم تعریف از شرایط اقلیمی پلوره.
موفق باشید و امیدوارم جوابتونو گرفته باشید