صفحه 12 از 17 نخستنخست ... 28910111213141516 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 120 , از مجموع 168

موضوع: حیات فرازمینی

  1. Top | #1
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    شماره عضویت
    190
    نوشته ها
    29
    تشکر
    3
    تشکر شده 137 بار در 24 ارسال

    Question حیات فرازمینی

    امکان وچود حیات در فراسوی زمین مدت هاست که ذهن بشر رو به خود مشغول کرده.آیا کره ای وجود داره که در اون نوع متفاوتی از حیات وجود داشته باشه؟و از اون فراتر، ایا تمدن های هوشمند دیگری هم در این عالم وجود دارند؟
    لطفا علاوه بر درج مطالب علمی نظر شخصی خودتون رو هم بیان کنید.
    امضای ایشان
    دو چیز را حد و مرزی نیست: عالم و حماقت بشری.البته در مورد اولی مطمئن نیستم! (آلبرت اینشتین)


  2. Top | #111
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    May 2012
    شماره عضویت
    4153
    نوشته ها
    2,186
    تشکر
    8,902
    تشکر شده 18,241 بار در 2,271 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط rezash نمایش پست ها
    در تشکیل یک حیات هوشمند معتقدم شانس کاملا تاثیر مستقیم داره.

    همین الان که ما با هم صحبت میکنیم اگر سیارکی که در زمان دایناسورها به زمین خورد الان میومد سمت زمین یا دویست سال پیش میومد قطعا شرایط عوض میشد.

    همون سیارک هم شانس ما بود که پستانداران امکان ادامه حیات پیدا کردند.

    این شانس رو میتونیم وجود یک جاروبرقی بزرگ همچون مشتری و دیگر سیارات گازی بزرگ بدونیم که شاید در منظومه های دیگر وجود نداشته باشند.

    من میتونم واستون صدها نمونه خوش شانسی مثال بزنم.

    بعضی از فیزیکدانان این همه خوش شانسی رو نشانه طرحی بزرگ یا تدبیری بزرگ میدونن.همون اصل انسانی که میگه دنیا واسه ما انسانها درست شده.

    این خوش شانسیها به غیر از اینکه خوش شانسی هستند,دقیقا به موقع اتفاق می افتند.

    انگار که میدونستند انسانها قرار بیان!

    یک اصل دیگر نیز میگه که همه اتفاقات طبیعی جهان به دلیل این بوجود میان که از قبل برنامه ریزی شدند.

    البته نمیخوام قضیه رو فلسفی کنم.ولی یا ما خیلی خوش شانسیم یا شرایط برای وجود ما از قبل مهیا شده است.
    ولی این برخوردها نه فقط در زمان نابودی دایناسورها بلکه پس از اون هم چندین بار تکرار شده. فکر کنم مستند The Universe بود که شواهدی از برخوردهای بزرگ دیگری بجز مورد 65 میلیون سال پیش رو مطرح میکرد که چندتاشون در زمان انسان ها اتفاق افتادن. از جمله جالب ترین اونها فرضیه ای بود که میگفت طوفان نوح در اثر برخورد شهابسنگی ایجاد شده بدین شکل که شهابسنگی عظیم بداخل اقیانوس افتاده و باعث تبخیر عظیم آب شده. ابرهای ناشی از این تبخیر شدید سرتاسر زمین رو فرا گرفتن و بارانی سرتاسری و طولانی مدت قسمت های زیادی از زمین رو فرا گرفت و باعث ایجاد طوفان نوح شد. اگه اشتباه نکنم یک دهانه برخوردی هم که از لحاظ زمانی با طوفان نوح هماهنگی داره رو در نزدیکی جزیره ماداگاسکار کشف کردن.

    بهرحال طبق نظر خیلی از دانشمندان و از جمله خود من (البته این آخری جدای از دانشمندانه) برخورد سیارکی عامل نابودی دایناسورها نبوده و فرضیات دیگری رو ارجح میدونن. از جمله بیماری و رقابت و ... که از بین اونها من به رقابت پستانداران با دایناسورها اعتقاد دارم. پستانداران خونگرمن و میتونن شب فعال باشن در حالی که دایناسورها تا ساعاتی پس از طلوع خورشید بی حس و بی رمق بودن. از طرف دیگه توانایی نگهداری اونها از تخم و فرزندانشون کم بود در حالی که پستانداران بچه زا هستند و از فرزندانشون تا زمان بلوغ محافظت میکنن و بهشون شیر و غذا میدن؛ کلاً همه اینها باعث شد تا پستاندرانی مثل موش ها (اجداد قدیمی ما) براحتی تخم دایناسورها رو شبانه بخورن و باعث انقراض اونها بشن. اصلاً هم نظریه عجیبی نیست؛ این موش ها بعضی موقع ها انسان ها رو به زانو در میارن چه برسه به دایناسورها. (اگه تله موش و مرگ موش نبود الان شاید ما هم منقرض میشدیم)

    جدای این حرفها من کلاً به شانس اعتقادی ندارم. از افتادن تاس گرفته تا خلقت انسان همگیشون بنظر من نتیجه پدیده های علمی و قوانین ریاضیه و بهیچ وجه شانسی در کار نیست. کافیه تا به این سوال جواب بدین که شانس چیه؟
    امضای ایشان
    “Most people die at 25 and aren’t buried until they’re 75.”
    Benjamin Franklin

  3. 3 کاربر مقابل از mohsen4465 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  4. Top | #112
    کاربر ممتاز
    مدیر تالار

    عنوان کاربر
    مدير تقويم نجومي ایران
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    شماره عضویت
    98
    نوشته ها
    1,914
    تشکر
    20,232
    تشکر شده 21,151 بار در 1,931 ارسال

    اتفاقا همین مساله علمی که امکان شانس رو افزایش میده.

    اگر بگیم که فکر دوستدار انسان باعث این عوامل و رشد انسان بوده که یک بحثه.اما اگر بخواهیم مباحث علمی رو رو حائز اهمیت بدونیم بدون شانس اصلا نمیشه تصور کرد.

    اگر همه این عوامل برای مریخ پیش میومد الان مریخیها کنجکاوی رو میفرستادن زمین.

    ولی تمام عوامل خوب و خوش برای ما اتفاق افتاده نه اونا.

    اگر منظومه شمسی ما کمی بیشتر خوش شانسی داشت شاید به جای زمین دو یا سه سیاره میزبان حیات داشتیم.
    امضای ایشان

    وقتی آرامش را در خود نیابید, جستجوی آن در جای دیگر, کار بیهوده ای است.




  5. 3 کاربر مقابل از rezash عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  6. Top | #113
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    May 2012
    شماره عضویت
    4153
    نوشته ها
    2,186
    تشکر
    8,902
    تشکر شده 18,241 بار در 2,271 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط rezash نمایش پست ها
    اتفاقا همین مساله علمی که امکان شانس رو افزایش میده.

    اگر بگیم که فکر دوستدار انسان باعث این عوامل و رشد انسان بوده که یک بحثه.اما اگر بخواهیم مباحث علمی رو رو حائز اهمیت بدونیم بدون شانس اصلا نمیشه تصور کرد.

    اگر همه این عوامل برای مریخ پیش میومد الان مریخیها کنجکاوی رو میفرستادن زمین.

    ولی تمام عوامل خوب و خوش برای ما اتفاق افتاده نه اونا.

    اگر منظومه شمسی ما کمی بیشتر خوش شانسی داشت شاید به جای زمین دو یا سه سیاره میزبان حیات داشتیم.
    خب این تعریف شانس به نظر منه:

    شانس عبارتست از مجموعه پدیده ها و اتفاقاتی که از قوانین عادی علمی پیروی میکنند اما بدلیل پیچیده بودن قابل تجزیه و التحلیل توسط ریاضیات ساده ما نیست مگر توسط ابررایانه های فوق پیشرفته. مثل افتادن سکه که توسط ریاضیات ساده قابل پیشگویی نیست.

    ما بهیچ وجه نمیتونیم سیارات دیگری رو مثل مریخ، زهره، مشتری و ... رو میزبان حیات بدونیم که چون شانس نداشتن حیات در اونجا شکل نگرفته. اصلاً اگر حیات قرار بود از روی شانس باشه الان باید احتمال وجود اونو روی سطح پلوتو هم داشته باشیم ولی نداریم چون میدونیم پلوتو از لحاظ علمی شرایطش رو نداره. همینطور سایر سیارات. هر سیاره رو میشه مثله یک تاس فرض کرد. اما این فقط تاس زمینه که در یک وجهش عدد 6 قرار گرفته و بقیه سیارات 6 ندارن. بنابراین شانس تشکیل حیات فقط برای زمین وجود داره. اونهم نه بشکل اتفاقی بلکه 100 درصد چون این تاس یکبار نمیافته بلکه بینهایت بار در این مدت 4.5 میلیارد سال افتاده. و چون 6 داشته الان ما اینجا هستیم. نمونه همون دنباله داری که آب رو به زمین آورد ممکنه به زهره و مریخ هم برخورد کرده باشه اما این فقط زمین بوده که از لحاظ فاصله از خورشید و اندازه عدد 6 رو روی تاس خودش داشته. روی مریخ و زهره میلیون ها بار دیگه دنباله دار سقوط کنه یا بخار میشه یا منجمد. تاس اونها 6 نداره!
    امضای ایشان
    “Most people die at 25 and aren’t buried until they’re 75.”
    Benjamin Franklin

  7. 2 کاربر مقابل از mohsen4465 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  8. Top | #114
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز آوا استار
    کاربر برگزیده زمستان 91
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    شماره عضویت
    1461
    نوشته ها
    302
    تشکر
    7,289
    تشکر شده 2,676 بار در 337 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen4465 نمایش پست ها
    جدای این حرفها من کلاً به شانس اعتقادی ندارم. از افتادن تاس گرفته تا خلقت انسان همگیشون بنظر من نتیجه پدیده های علمی و قوانین ریاضیه و بهیچ وجه شانسی در کار نیست. کافیه تا به این سوال جواب بدین که شانس چیه؟
    راستش آقا محسن این حرفایی که شما زدین همش شخصی هستش حال مثلا من میگم اینا شانس نیست عنایت خداست (ببخشید دینی شد) شما قبول میکنی ؟ یا اصلا من میام یه تعریفی از شانس میدم که شما قبول ندارین ولی گروهی قبول دارن این نمیشه قانع کردن
    حالا به نظر من این حرفای شما در مورد انقراض و یا در مورد طوفان نوح نبی درسته و وقتی داریم پدیده هارو علمی توجیه میکنیم خیلی جالبه ولی فک نکنم همه چی رو بشه با علم توجیح کرد (ببخشید کمی از بحث دور بود)
    امضای ایشان


    به یاد ستار خان یگانه قهرمان آزادی ایران

  9. 5 کاربر مقابل از nakhodaye aseman عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  10. Top | #115
    NARUTO

    نقل قول نوشته اصلی توسط nakhodaye aseman نمایش پست ها
    راستش آقا محسن این حرفایی که شما زدین همش شخصی هستش حال مثلا من میگم اینا شانس نیست عنایت خداست (ببخشید دینی شد) شما قبول میکنی ؟ یا اصلا من میام یه تعریفی از شانس میدم که شما قبول ندارین ولی گروهی قبول دارن این نمیشه قانع کردن
    حالا به نظر من این حرفای شما در مورد انقراض و یا در مورد طوفان نوح نبی درسته و وقتی داریم پدیده هارو علمی توجیه میکنیم خیلی جالبه ولی فک نکنم همه چی رو بشه با علم توجیح کرد (ببخشید کمی از بحث دور بود)
    سلام بر جناب ناخدای آسمان.
    من هم با مطالبی که جناب اقای محسن فرمودند موافقم . کل گیتی یعنی همه و همه چیز از علم بوجود اومده و مطمئن باشید اگر علم نبود هیچ خلقتی هم نبود . یعنی دنیایی از هیچ داشتیم ( تهی ) . اگر طبق کتب دینی تنها یک دست ( خدا ) رو برای خلقت در نظر داشته باشیم _ اون دست تمام گیتی رو توسط علم بوجود آورده و اگر طبق نظریه برخی از دانشمندان بزرگ امروزی پیروی کنیم ( یعنی خلقت ما توسط تمدنی بسیار پیشرفته تر ) باز هم اون تمدن ما رو توسط علم بوجود آورده . امیدوارم منظورمو رسونده باشم .

  11. 2 کاربر مقابل از NARUTO عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  12. Top | #116
    کاربر ممتاز
    مدیر تالار

    عنوان کاربر
    مدير تقويم نجومي ایران
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    شماره عضویت
    98
    نوشته ها
    1,914
    تشکر
    20,232
    تشکر شده 21,151 بار در 1,931 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen4465 نمایش پست ها
    خب این تعریف شانس به نظر منه:

    شانس عبارتست از مجموعه پدیده ها و اتفاقاتی که از قوانین عادی علمی پیروی میکنند اما بدلیل پیچیده بودن قابل تجزیه و التحلیل توسط ریاضیات ساده ما نیست مگر توسط ابررایانه های فوق پیشرفته. مثل افتادن سکه که توسط ریاضیات ساده قابل پیشگویی نیست.

    ما بهیچ وجه نمیتونیم سیارات دیگری رو مثل مریخ، زهره، مشتری و ... رو میزبان حیات بدونیم که چون شانس نداشتن حیات در اونجا شکل نگرفته. اصلاً اگر حیات قرار بود از روی شانس باشه الان باید احتمال وجود اونو روی سطح پلوتو هم داشته باشیم ولی نداریم چون میدونیم پلوتو از لحاظ علمی شرایطش رو نداره. همینطور سایر سیارات. هر سیاره رو میشه مثله یک تاس فرض کرد. اما این فقط تاس زمینه که در یک وجهش عدد 6 قرار گرفته و بقیه سیارات 6 ندارن. بنابراین شانس تشکیل حیات فقط برای زمین وجود داره. اونهم نه بشکل اتفاقی بلکه 100 درصد چون این تاس یکبار نمیافته بلکه بینهایت بار در این مدت 4.5 میلیارد سال افتاده. و چون 6 داشته الان ما اینجا هستیم. نمونه همون دنباله داری که آب رو به زمین آورد ممکنه به زهره و مریخ هم برخورد کرده باشه اما این فقط زمین بوده که از لحاظ فاصله از خورشید و اندازه عدد 6 رو روی تاس خودش داشته. روی مریخ و زهره میلیون ها بار دیگه دنباله دار سقوط کنه یا بخار میشه یا منجمد. تاس اونها 6 نداره!
    در مباحثی که در مورد جهانهای موازی وجود دارد.یکی از فرضیات که استیون هاوکینگ هم خیلی روش تاکید میکنه همین شانسه.

    یکی از نظریه ها اینه از بینهایت جهان موازی که در کنار هم وجود دارند,جهانهای بیشماری هستند که شرایط و شانسهای جهان مارو نداشتند.

    این جهانها به نوعی مرده به حساب میان.

    حتی عده ای از دانشمندان بر این عقیده هستند که چون جهان ما در ابعاد شناخته شده(سه بعد مکانی منظور هست) وجود داره هوش هم وجود داره.و شاید در جهانهائی با ابعاد اضافی هوش و یا حتی زندگی قابلیت شکل گیری نداره.

    این شانسی که از میلیاردها جهان مرده نصیب ما شده.

    همینطور از میلیاردها سیاره مرده(داغ یا سرد)این شرایط فعلا فقط در این سیاره شکوفا شده است که بر طبق شانسهای موجود شناخته شده یا ما خیلی خوش شانسیم که طبق احتمالی که شما زدید کاملا ممکنه یا به صورت علمی و کاملا کنترل شده و با تدبیر جهان فعلی ساخته شده است.

    آیا راه سومی هست که بشه حدس زد؟
    امضای ایشان

    وقتی آرامش را در خود نیابید, جستجوی آن در جای دیگر, کار بیهوده ای است.




  13. 2 کاربر مقابل از rezash عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  14. Top | #117
    NARUTO

    سلام .
    نمیدونم جای این مطلب اینجا هستش یا خیر اما به خاطر پستهای قبلی ضرورت دونستم این پست رو در این مکان قرار بدم .

    گر یک سکه را به دفعات محدود و در شرایط یکسان در هوا چرخش دهیم، ممکن است که به هنگام فرود دفعات شکل (شیر یا خط) آن یکسان نباشد، اما طبق فرضیه‌های آماری، تکرار این امر دفعات هر شکل را به سمت مساوی بودن نزدیک می‌کند. آیا بر این اساس می‌توان گفت: جهان نیز به صورت تصادفی ایجاد و منظم شده است؟

    در بررسی این فرضیه و تناسب آن با حدوث تصادفی جهان لازم است به نکات ذیل توجه شود:

    الف – دلایل متقن، منطقی، عقلی و علمی (تجربی) بر حدوث غیر تصادفی و حکیمانه‌ی جهان به مراتب متعدد‌تر (به تعداد هر مخلوق و هر عنصر) از فرضیه‌های اثبات نشده و احتمال حدوث تصادفی خلقت است، حال چرا باید دلایل متقن را رها نموده و به فرضیه‌های غیر علمی (اثبات نشده) رجوع و استناد نمود؟

    ب – در عالم احتمالات نیز احتمال این که هیچ چیزی (حتی خود تصادف) به خودی خود به وجود نیامده و نمی‌آید، بسیار قریب به واقع‌تر است از احتمال پیدایش و نظم تصادفی.

    ج – مطرح کنندگان این نظریه‌ی اثبات نشده، طبق معمول یک مسئله (یا طول حرکت) را با ندیدن اول و آخر آن از نیمه مورد مطالعه یا نگاه قرار داده‌اند و بدیهی است که بدون نگاه به مبدأ و معاد (اول و آخر)، نمی‌توان تعریفی ارائه داد و یا استنادی نمود و در چنین حالتی هر چیزی نه تنها محتمل، بلکه مهمل خواهد بود.

    در فرضیه‌ی مطروحه نیز بدیهی است که: نه سکه به خودی خود به وجود آمده است و نه به خودی خود در به هوا پرتاب شده و به چرخش درآمده است و نه به خودی خود فرود می‌آید و ... .

    لذا تمامی روابط علمی مانند: علت و معلول – حرکت و محرک ... و نیز قوانین متقن فیزیک مانند: جاذبه، فشار، جو و ... که همگی دال بر عدم وقوع تصادفی یک حرکت است در این چرخش وجود دارد.

    بدیهی است اگر در شرایط کاملاً مشابه یک سکه در فضا و جو ثابت، جاذبه‌ی ثابت، محرک ثابت، فشار ثابت و ... ده میلیارد مرتبه نیز به هوا پرتاب گردد، به یک شکل فرود می‌آید که اگر چنین نبود، کشف هیچ قانون و انجام هیچ محاسبه‌ای ممکن نبود. شما می‌توانید با رعایت قوانین برنامه‌ریزی کنید که اگر سکه‌ای تا آخر الزمان نیز در شرایط یکسان پرتاب شود، به یک شکل فرود آید و یا مثلاً میلیاردها دفعه به یک شکل و چند دفعه به شکل دیگر فرود آید.

    د – در فرض مسئله‌ی فوق، وجود سکه، جو، پرتاب کننده، جاذبه و ... همه لحاظ شده است، اما در عدم چگونه ممکن است تصادف رخ دهد. چه چیزی با چه چیزی یا دست کم چه چیزی با خودش برخورد‌ی دیالیک‌تیکی یا فیزیکی دارد که تصادفی رخ دهد.

    لذا چنین فرضی مردود است و هر پدیده‌ای، پدید آورنده می‌خواهد. مگر این که پدیده نبوده و «هستی» مطلق باشد .

    منبع : http://www.aviny.com/shobhe/falsafi/3.aspx



    نظریه روحانیون و علما و برخی از دانشمندان فیزیک و کیهان شناشی درباره جهانهای تصادفی ( البته این به این معنا نیست که نظر شخصیه منه اما بعضی از مواردش رو قبول دارم . من به نظر دانشمندان بزرگ فیزیک و کیهان شناس بیشتر اعتقاد دارم ).

    . جهان تصادفی ادعایی عقیم است که تمام علوم تجربی را عملاً از معنی تهی می‌‌کند.
    2. مطابق اصل دوم ترمودینامیک هر سیستم به خود واگذاشته شده و هدایت نشده حرکتش در سوی بی‌نظمی است. نظم شگفت‌آور موجود و از جمله حیات موجودات زنده درست بر ردّ نظریۀ جهان تصادفی است.
    3. انسان، به راهنمایی عقل و فطرت خود عملاً هیچ نظمی را بدون تدبیر و اندیشه که آن را ابداع کرده باشد نمی‌پذیرند و عملاً جهان تصادفی را مردود می‌نامند.
    4. نظریه تصادفی نیز نیروهای مرموز و غیرعلمی و موهوم را به جای حکمت پدید‌آورنده جهان به‌کار می‌گیرند.
    5. مختصری از کار شگفت‌آور چشم
    پاسخ تفصیلی:
    دلائل کاملاً استوار در نتایج علوم پایه و راهنمایی فطرت سالم آدمی و عقل و خرد او وجود دارد و همگی به این نتیجه منتهی می‌شود که محال است این جهان محصول تصادف باشد. در اینجا به‌شرح مختصر دو سه مورد می‌پردازیم.
    1: ادعای جهان تصادفی ادعایی کاملاً عقیم است که همه پژوهش‌های علمی و همه کوشش‌های عالمان را بی‌معنا و از محتوا تهی کرده و تجسس علمی را عملی لغو و بیهود می‌سازد. هر پژوهشگری در زیست‌شناسی یا نجوم یا فیزیک و یا سایر رشته‌های علوم طبیعی عملاً در جستجوی اسرار طبیعت است. در یک جهان تصادفی و اصولاً در هر واقعه و حادثه‌ای که اندیشه و تدبیری در سامان‌ دادن آن وجود نداشته باشد، بلکه بر اثر تصادف ایجاد شده است. چه چیزی برای کشف وجود خواهد داشت و چه اسراری در بطن آن نهفته است؟
    بعضی از نقاشی‌های مدرن آن‌چنان درهم و برهم می‌نماید که برای ناآشنایان بدین هنرها تصاویری کاملاً بی‌معنی است. اما متخصصان این‌گونه هنرها هفته‌ها و گاهی ماه‌ها در آن تأمل می‌کنند تا شاید برای آن تفسیر و معنایی معقول بیابند. این‌همه دقت و صرف وقت برای آن است که جستجو‌گران می‌دانند این تصاویر ساختۀ نقاشی است که صاحب اندیشه بوده است و کار آنها کشف اندیشۀ نقاش در ورای این صورت‌ها است. اما اگر بر اثر حادثه‌ای تصادفی چند کپسول رنگ بر روی بوم نقاشی خالی شود یا کودکی بی‌خبر در هنگام بازی رنگ‌ها را با انگشت‌ بر روی کاغذ بمالد و شکلی به‌وجود آورد، هیچ‌کس برای کشف اندیشه یا اسراری که می‌داند وجود نداشته است وقت و همت صرف نخواهد کرد. منظور از این مثال آن است که هرکس به‌ جستجوی طبیعت و اسرار آن در علوم می‌پردازد پیشاپیش مفروض گرفته که در بطن طبیعت اندیشه و تدبیری وجود دارد و او می‌خواهد آن را کشف کند.
    2: یکی از اصول بدیهی و مسلم ماشین‌های گرمایی که در همه ماشین‌ها و چرخه‌های گرمایی حاکمیت قطعی دارد. اصل دوم ترمودینامیک یا اصل افزایش آنتروپی است. دقت فرمایید نمی‌گویم قضیه علمی بلکه سخن از یک اصل بدیهی است. شما می‌توانید آن را در هر کتاب فیزیک دانشگاهی مطالعه فرمایید. اما از نتایج این اصل است که هرگز نمی‌توان ماشینی با بازده صددرصد ساخت و همیشه آن‌چه از انرژی در یک ماشین مصرف می‌شود بیش ‌از بازدهی است که ماشین پس خواهد داد. از نتایج این اصل است که در یک زمان بسیار طولانی جهان به تعادل گرمایی می‌رسد و همه اشکال انرژی به انرژی گرمایی تبدیل می‌شود و این نتیجه کاملاً مخالف نظریه اصالت ماده و فرض جهانی است که از ازل وجود داشته و همچنان وجود خواهد داشت. زیرا جهانی که ما می‌بینیم با تعادل گرمایی فاصله بسیار زیاد دارد و اشکال مختلف انرژی در آن موجود است. و بالاخره تعبیر این اصل در آمار به این نتیجه منتهی می‌شود که افزایش آتروپی به معنای افزایش بی‌نظمی است و هر سامانۀ به خود واگذاشته شده جهت حرکتش حتماً در سوی افزایش بی‌نظمی است و امکان ندارد یک سامانه به خود رها شده در تحولات نظمی بیافریند. بگذارید مثالی ذکر کنم: در اطاق خواب شما فرضاً هر چیز درست در جای خود قرار دارد و نظم حاکم است. لباس‌ها، تخت‌خواب و لوازم آن، کفش، کیف، میزتحریر، تلفن و وسائل روشنایی یا گرمایی و الی آخر. اگر نیرویی اطاق خواب شما را به حرکت شدید وا دارد همه‌ چیز از جای خود فروریخته و درهم برهم شده و بی‌نظمی کامل حاکم خواهد شد. فرض کنید حرکت اطاق همچنان ادامه داشته باشد آیا با این تحول کسی انتظار دارد که هرچیز در اثر حرکت به جای اصلی خود باز گردد و دوباره نظم اولیه برقرار گردد؟ منظور این است که هر نظمی تدبیری می‌طلبد و در بطن هر تدبیری ناگزیر اندیشه‌ای نهان است. الحق کسانی‌که نظم شگفت‌آور و هوش‌ربای حیات و تدبیر به‌کار رفته در جزء‌جزء موجودات زنده یا افلاک یا گوشه‌گوشه خلقت را به تصادف بی‌شعور نسبت می‌دهند جداً نظریه‌ای ضد علمی را مستمسک ادعای خود قرار داده‌اند. در این مورد داستان‌های خواندنی و توجیهات غریب و شگفت‌آوری در پاسخ به نتایج این اصل در تاریخ ایده‌‌های اصالت ماده مطرح شده است که به‌جای خود خواندنی است و آسان‌ترین آنها پاسخ انگلس است که هیچ‌گاه این اصل علمی را باور نمی‌کرد!
    اما خود ما عملاً در مشاهده یک نظم به‌وجود آمده اگرچه ساده و ابتدایی باشد چه می‌کنیم: هرگاه باستان‌شناسی یک کوزه سفالین را از دل خاک، روی زمین بیرون می‌آورد. حدس‌ها و اندیشه‌ها به‌کار می‌افتد که این کوزه از میراث کدام تمدن‌ است؟ ابزار آن تمدن در ساختن این محصول چگونه ابزاری بوده است؟ با چه وسائلی آن گل را پخته‌اند؟ اصالت هنری و ظرافت ساخت آن و اندیشۀ به‌کار رفته در آن چیست؟ اگر روزی یکی از همین باستان‌شناسان مدعی شود که این کوزه ناقابل گلی براثر تصادف و تحولات باد و باران خودبه‌خود به‌وجود آمده است؛ خود را مضحکه دیگران می‌کند. اکنون شما قضاوت فرمایید شگفتی‌ای حیات و آسمان‌ها و زمین و چشم و گوش و عقل و خرد آدمیان به‌اندازه شگفتی و پیچیدگی یک کوزه سفالین نیست؟
    درمیان خون و روده فهم و عقل جز به اگرام تو نتوان کرد نقل
    جفای غریبی است که هیچ‌کس حاضر نیست کاسه و کوزه گلین را محصول تصادف بداند و هستند کسانی‌که حیات و عقل را زاییده تصادف بی‌عقل می‌دانند. شما حتماً دقت فرموده‌اید که نظریه‌ای شبه علمی در توجیه حیات تصادفی یا حیات تکاملی چه خدایان خلاق و موهومی وارد فرضیات می‌شود که نه هیچ کدام علمی است و نه واقعیتی دارد و نه کمیت‌پذیر است. برای اینکه نمونه‌ای ذکر کنم شما را به کتاب زیست‌شناس مشهور روسی آی، اوپارین حواله می‌دهم که به پارسی‌ بارها منتشر شده و مؤلف آن نیز یک زیست‌شناس مادی و عضو آکادمی علوم شوروی سابق بوده و خود نیز صاحب نظریه‌ای موفق در این رشته است. مؤلف در این کتاب سعی می‌کند پدیده‌های حیات را به نظریه‌ مادی حزب خود پیوند زند. در همین کتاب و شاید در هر یک صفحه یک یا چندبار به این واژه‌ها برخورد می‌کنیم: مجهول، کاملاً مجهول، کاملاً تاریک، دانش ما اکنون بسیار ناقص است، هنوز هیچ مدرک موثقی نداریم، متأسفانه هنوز معلومات ما بسیار ناچیز است و الی آخر ... اوپارین در عین حال دائماً برای قبولاندن نظریه خود خدایانی موهوم را به‌کار می‌گیرد و کار سامان دادن حیات را بدان‌ها نسبت‌ می‌دهد مانند: انتخاب طبیعی، خود بازسازی، صیانت ذات، تضمین مقصود و البته انتخاب، صیانت ذات و توجه به غایت هدف را همگی به ماده نسبت می‌دهد و باکی نیز ندارد. بیاد دارم که در گذشته دور در همین کتاب خوانده‌ام که برای شناخت واقعی حیات فعلاً هفت میلیون مجهول وجود دارد. اما هفت میلیون مجهول دست به نقد هم مانع از آن نیست که اوپارین بالاخره بگوید: (آنچه به حیات منتهی شده) فقط آن جهاتی را انتخاب و دنبال می‌کرد که ضرورت تاریخی یعنی آنها را بدان تحمیل کرد. شما چیزی در علوم تجربی به نام ضرورت تاریخی را می‌شناسید؟ این ضرورت تاریخی مفهومی کمیت ناپذیر، نادیدنی، لمس نکردنی، تعریف نشدنی است، اما همه‌کاره‌ای است که بسان خدایی حکیم سامان دادن پیچیدگی‌های حیات را بر عهده دارد. فقط نام‌هایی که از هر محتوایی تهی است، گویی این آیه شریفه کریمه در سوره مبارکه یوسف وصف چنین جهالتی است: "یا صاحبی السجن اربابٌ متفرقون خیرٌ ام الله الواحدُ القهّارما تعبدون من دون الله اسماء سمیتوها انتم و آباءُکم ما انزل اللهُ بها من سلطان"، ای هم‌صحبتان زندانی آیا خدایان پراکنده بهترند یا خدای یکتای قهار؟ نمی‌پرستید شما مگر نام‌هایی را که خود و پدرانتان نامگذاری کرده‌اید؟ خدا حجتی بر اثبات آنها نازل نکرده است. شما خود قضاوت فرمایید در این عالم تاکنون کسی تعریف درستی به‌معنای تعاریف علوم تجربی برای انتخاب طبیعی یا تنازع بقا دارویی ارائه کرده است؟ یا در آزمایشگاهی به‌اندازه درآورده یا تجربه‌پذیر دانسته است؟ خصوصاً که داروین به‌کلی از ژنتیک و یافته‌های بسیار اساسی زیست‌شناسی جدید بی‌خبر بود. با همه جنجال‌ها پیرامون تکامل داروینی در زمان خود، بعضی از اصول نظریه او ابطال‌ناپذیر است. یعنی درستی یا نادرستی آن قابل‌تجربه نیست. درست همچون غربالی با سوراخ‌های گشاد که هر نخاله‌ای را اجازه عبور می‌دهد.
    3: دوست عزیز! عقل، تدبیر، حکمت، خلاقیت، لطافت، جمال، در همه آیات الهی و آنچه نظرگاه ما است نهفته است. اجازه بفرمایید تشبیهی از یک فیزیکدان روسی دربارۀ جزیی از ساختمان چشم بیاورم: پیش خود تصور کنید که پنج میلیارد دانه تسبیح ـ تعداد جمعیت جهان در زمان گوینده ـ روی سطح زمین پراکنده‌‌اند. آنها نسبت به زمین همان اندازه کوچک‌اند که دانه‌های ریگ نسبت به بیابان. فرض کنید روی هریک از این دانه‌‌های تسبیح نه فقط نقشۀ مینیاتوری آسمان همراه با میلونها ستاره‌ای که آن را روشن می‌کند ترسیم شده باشد؛ باز فرض کنید که هر دانۀ تسبیح نه فقط به یک صورت فلکی این نقشه مربوط می‌گردد، بلکه محور خود را ابتدا به یک نقطه و بعد به نقطه‌ای دیگر آسمان می‌گرداند. این‌گوی کوچک اشیا را از فاصله بسیار زیاد تشخیص می‌دهد. این یک [داستان] فانتری یا افسانه پریان نیست. این دانه‌های تسبیح چشمان انسان‌ها هستند که بر روی زمین پراکنده‌‌اند. شما نیز قطعاً می‌دانید که این تصویر زیبا حتی یک هزارم کار چشم انسان‌ها نیست.
    بنده نیز مثالی از این ساختمان شگفت‌آور می‌زنم. می‌دانیم که یکی از بزرگ‌ترین و مفیدترین اکتشافات در تاریخ ریاضی، کشف لگاریتم اعداد است. بدون کمک از لگاریتم اعداد اگر مهندسان می‌خواستند تقسیمات پرشمار چند هزار یا چند میلیونی را بر روی محور مختصات رسم کنند، باید محور را به چند میلیون قسمت تقسیم می‌کردند و انجام این کار مستلزم رسم محور مختصاتی به طول چند کیلومتر است. به جای این کار طاقت‌فرسا و مثلاً برای تقسیم از صفر تا میلیون به جای خود اعداد از لگاریتم اعداد استفاده می‌کنند و محور را فقط به شش قسمت تقسیم کرده و منحنی را ترسیم و یا محاسبات را به نتیجه می‌رسانند. یعنی رسم تغییرات از صفر یا یک میلیون با استفاده از لگاریتم تبدیل به تغییرات صفر تا شش می‌شود. می‌دانیم که چشم ما قادر است نور یک کرم شب‌تاب را با شدت نور بسیار اندک در باغچه حیات و نور خورشید را با شدت بسیار زیاد یعنی میلیاردها برابر شدت نور کرم، در آسمان ببیند. این کار با این چشم میسر نبود مگر اینکه چشمان ما نیز همچون مهندسان کارآمد از شدت نور لگاریتم بگیرند و همین کار را نیز می‌کنند. و اگر چنین نبود برای محسوس بودن نور یک کرم شب‌تاب و همچنین نور خورشید باید چشمی به‌اندازه هزاران مترمکعب می‌داشتیم. همچنان‌که گوش‌ها نیز در دریافت شدت صوت همین کار را می‌کنندو انسان را قادر می‌سازند با گوش کوچک خود هم صدای یک نجوا را بشنود و هم صدای یک انفجار عظیم را یعنی تغییراتی بین یک تا هزار میلیارد. آیا شما اندیشه‌ای، ریاضیدانی، محاسبه‌گری، متفکری و حکیم و لطیفی در بطن ساختمان چشم نمی‌بینید؟ آیا همچنان‌که هیچ عاقلی کشف یک کوزه ساده باستانی را به تصادف کور نسبت نمی‌دهد، می‌توان ساختمان شگفت‌آورچشم را به تصادف بی‌شعور نسبت داد و نام آن را علم گذاشت! شما قضاوت فرمایید.

  15. 4 کاربر مقابل از NARUTO عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  16. Top | #118
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    May 2012
    شماره عضویت
    4153
    نوشته ها
    2,186
    تشکر
    8,902
    تشکر شده 18,241 بار در 2,271 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط rezash نمایش پست ها
    در مباحثی که در مورد جهانهای موازی وجود دارد.یکی از فرضیات که استیون هاوکینگ هم خیلی روش تاکید میکنه همین شانسه.

    یکی از نظریه ها اینه از بینهایت جهان موازی که در کنار هم وجود دارند,جهانهای بیشماری هستند که شرایط و شانسهای جهان مارو نداشتند.

    این جهانها به نوعی مرده به حساب میان.

    حتی عده ای از دانشمندان بر این عقیده هستند که چون جهان ما در ابعاد شناخته شده(سه بعد مکانی منظور هست) وجود داره هوش هم وجود داره.و شاید در جهانهائی با ابعاد اضافی هوش و یا حتی زندگی قابلیت شکل گیری نداره.

    این شانسی که از میلیاردها جهان مرده نصیب ما شده.

    همینطور از میلیاردها سیاره مرده(داغ یا سرد)این شرایط فعلا فقط در این سیاره شکوفا شده است که بر طبق شانسهای موجود شناخته شده یا ما خیلی خوش شانسیم که طبق احتمالی که شما زدید کاملا ممکنه یا به صورت علمی و کاملا کنترل شده و با تدبیر جهان فعلی ساخته شده است.

    آیا راه سومی هست که بشه حدس زد؟
    جهان های موازی صرفاً یک فرضیه است و خیلی ها از جمله خود من اعتقادی به اون ندارند. بنابراین نمیشه یک حدس علمی (فرضیه) رو پایه و اساس نتیجه گیری هامون قرار بدیم. در مورد گفته آقای هاوکینگ من باهاشون در این مورد مخالفم. برای ساختن دنیایی موازی ابتر (نمیدونم از واژه درستی استفاده کردم یا نه) شما بایستی یکی از مفاهیم جهان رو عوض کنید. در خود متن بالا که گفتید، در مورد غیر سه بعدی بودن جهان مثال زده شده. با این فرض شما مفهوم مکان-زمان رو تغییر دادید. بفرض چنین دنیایی قابل خلق شدن باشه اما آیا واقعاً موازی با جهان ماست؟ چطور یک دنیای سه بعدی با یک دنیای دو بعدی میتونن موازی باشن؟ در این مورد آقای هاوکینگ اشتباه کردن! جهان های موازی جهان هایی مشابه هستند که صرفاً در اتفاقاتی که در اونها میافته متفاوت ان نه اینکه کلاً دنیاهایی متفاوت باشن که در این صورت اصلاً موازی نیستند.

    البته من به جهان های موازی و شانس اعتقادی ندارم. به نظر من از همون لحظه ی بیگ بنگ تمام آینده جهان مشخص و تعریف شده بود. یعنی از همون لحظه ی بیگ بنگ تعریف شده بود که باید سیاره ای بنام زمین تشکیل بشه، کشوری بنام ایران بوجود بیاد، موجودی بنام محسن سلحشور (خودم) بوجود بیاد، فورامی بنام آوااستار تشکیل بشه و ... که این ... هم که در ادامش گذاشتم تا انتها تعریف شده و غیر قابل تغییره. در حقیقت دنیا بنظر من همچون یک نوار کاست در حال پخش میمونه. ما نمیدونیم در ادامه نوار کاست چه آهنگی وجود داره اما اون آهنگ و کل نوار کاست از قبل تعریف شده و غیر قابل تغییره. تمام رفتار های ما و تصمیم های ما از قبل روی این نوار ضبط شده. حتی اگه زمان به عقب برگرده و دوباره به جلو حرکت کنه ما عیناً (عیناً) همین کارهایی رو انجام میدیم که الان انجام دادیم. نه فقط ما بلکه تک تک مولکولها و تک تک ذرات عیناً همون مسیرهایی رو طی میکنن که در حالت قبل طی کردن. بخاطر همینه که دنیا قابل پیشگوییه! البته نه توسط ما؛ اما اگه یک ابر رایانه بسیار بسیار عظیم و پیشرفته وجود داشت بطوری که حرکات تک تک ذرات جهان در اون تعرف میشد اونوقت این ابررایانه دست نیافتنی و خیالی میتونست به ما بگه که در آینده چه اتفاقی قراره بیافته.

    اینها اعتقادات منه و همونطور که میبینین درش هیچ چیزی بنام شانس و اتفاق وجود نداره. اگر وجود داشت آهنگ نوار کاست هر لحظه عوض میشد شاید انقدر عوض میشد که همه چی تبدیل میشد به یک صدای نابهنجار و درهم و برهم.
    امضای ایشان
    “Most people die at 25 and aren’t buried until they’re 75.”
    Benjamin Franklin

  17. 3 کاربر مقابل از mohsen4465 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  18. Top | #119
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    كاربر ممتاز آوااستار
    مدال طلای كشوری المپياد نجوم
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    شماره عضویت
    1120
    نوشته ها
    2,424
    تشکر
    12,335
    تشکر شده 28,319 بار در 2,458 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen4465 نمایش پست ها
    جهان های موازی صرفاً یک فرضیه است و خیلی ها از جمله خود من اعتقادی به اون ندارند. بنابراین نمیشه یک حدس علمی (فرضیه) رو پایه و اساس نتیجه گیری هامون قرار بدیم. در مورد گفته آقای هاوکینگ من باهاشون در این مورد مخالفم. برای ساختن دنیایی موازی ابتر (نمیدونم از واژه درستی استفاده کردم یا نه) شما بایستی یکی از مفاهیم جهان رو عوض کنید. در خود متن بالا که گفتید، در مورد غیر سه بعدی بودن جهان مثال زده شده. با این فرض شما مفهوم مکان-زمان رو تغییر دادید. بفرض چنین دنیایی قابل خلق شدن باشه اما آیا واقعاً موازی با جهان ماست؟ چطور یک دنیای سه بعدی با یک دنیای دو بعدی میتونن موازی باشن؟ در این مورد آقای هاوکینگ اشتباه کردن! جهان های موازی جهان هایی مشابه هستند که صرفاً در اتفاقاتی که در اونها میافته متفاوت ان نه اینکه کلاً دنیاهایی متفاوت باشن که در این صورت اصلاً موازی نیستند.

    البته من به جهان های موازی و شانس اعتقادی ندارم. به نظر من از همون لحظه ی بیگ بنگ تمام آینده جهان مشخص و تعریف شده بود. یعنی از همون لحظه ی بیگ بنگ تعریف شده بود که باید سیاره ای بنام زمین تشکیل بشه، کشوری بنام ایران بوجود بیاد، موجودی بنام محسن سلحشور (خودم) بوجود بیاد، فورامی بنام آوااستار تشکیل بشه و ... که این ... هم که در ادامش گذاشتم تا انتها تعریف شده و غیر قابل تغییره. در حقیقت دنیا بنظر من همچون یک نوار کاست در حال پخش میمونه. ما نمیدونیم در ادامه نوار کاست چه آهنگی وجود داره اما اون آهنگ و کل نوار کاست از قبل تعریف شده و غیر قابل تغییره. تمام رفتار های ما و تصمیم های ما از قبل روی این نوار ضبط شده. حتی اگه زمان به عقب برگرده و دوباره به جلو حرکت کنه ما عیناً (عیناً) همین کارهایی رو انجام میدیم که الان انجام دادیم. نه فقط ما بلکه تک تک مولکولها و تک تک ذرات عیناً همون مسیرهایی رو طی میکنن که در حالت قبل طی کردن. بخاطر همینه که دنیا قابل پیشگوییه! البته نه توسط ما؛ اما اگه یک ابر رایانه بسیار بسیار عظیم و پیشرفته وجود داشت بطوری که حرکات تک تک ذرات جهان در اون تعرف میشد اونوقت این ابررایانه دست نیافتنی و خیالی میتونست به ما بگه که در آینده چه اتفاقی قراره بیافته.

    اینها اعتقادات منه و همونطور که میبینین درش هیچ چیزی بنام شانس و اتفاق وجود نداره. اگر وجود داشت آهنگ نوار کاست هر لحظه عوض میشد شاید انقدر عوض میشد که همه چی تبدیل میشد به یک صدای نابهنجار و درهم و برهم.
    من هم زمانی فکر می کردم جهان تا ابد قابل پیش بینی هست اما این تصور ناشی از اینه که ما به کمک قوانین فیزیک کلاسیک فکر می کنیم. اگر مثلا کمی کوانتومی فکر کنیم دیگه به این نتیجه نخواهیم رسید. خیلی از پدیده ها با هر دقتی قابل پیشبینی نیستند. پیشبینی هر پدیده فیزیکی فقط میتونه تا حدی دقت داشته باشه و بیش از اون امکان پذیر نیست نمونه اش هم اصل عدم قطعیت که فکر کنم باهاش آشنا هستید

  19. 4 کاربر مقابل از پیمان اکبرنیا عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  20. Top | #120
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    May 2012
    شماره عضویت
    4153
    نوشته ها
    2,186
    تشکر
    8,902
    تشکر شده 18,241 بار در 2,271 ارسال

    حیات فرازمینی         
    نقل قول نوشته اصلی توسط پیمان اکبرنیا نمایش پست ها
    من هم زمانی فکر می کردم جهان تا ابد قابل پیش بینی هست اما این تصور ناشی از اینه که ما به کمک قوانین فیزیک کلاسیک فکر می کنیم. اگر مثلا کمی کوانتومی فکر کنیم دیگه به این نتیجه نخواهیم رسید. خیلی از پدیده ها با هر دقتی قابل پیشبینی نیستند. پیشبینی هر پدیده فیزیکی فقط میتونه تا حدی دقت داشته باشه و بیش از اون امکان پذیر نیست نمونه اش هم اصل عدم قطعیت که فکر کنم باهاش آشنا هستید
    بیاید دیدگاه فیزیکیش رو بذاریم کنار و اتفاقات دنیا رو بشکل یک معادله ریاضی ببینیم. از لحاظ ریاضی ممکنه که برای یک معادله بینهایت جواب بدست بیاد. تا اینجا قبول؟ حالا بیاد قطعی شدن یکی از این جواب ها رو در نظر بگیریم. بلاخره باید یکی از این جوابها قطعی بشه تا دنیا واقعیت پیدا کنه دیگه، مگه نه؟ خب معادله بعدی میتونه از این بینهایت جواب بینهایت جواب ثانوی تولید کنه. تا اینجا این ذهنیت بوجود میاد که بینهایت جواب تولید میشه و بینهایت جهان موازی. اما من بشخصه احساس میکنم که از این بینهایت فقط یکی انتخاب میشه و اون انتخاب همیشه یکسانه. جهان یعنی قطعیت و قطعیت نمیتونه از عدم قطعیت زاییده بشه. من فکر میکنم فاکتورهایی در جهان وجود دارن که از جواب های بیشمار یکیشون رو انتخاب میکنن و چون این فاکتور یکسانه همیشه یکی از جواب ها انتخاب میشه. شاید فقط یکی از اون بینهایت ها در معادله بعدی جواب دارن و به این شکله که فقط یکی از اونها انتخاب میشن. بهرحال خود همین موضوع نشون میده که شانس در کار نیست بلکه معادله دوم فقط برای یکی از اون بینهایت ها جواب داره و اون ماییم.
    ویرایش توسط mohsen4465 : 10-21-2012 در ساعت 10:37 PM
    امضای ایشان
    “Most people die at 25 and aren’t buried until they’re 75.”
    Benjamin Franklin

  21. 3 کاربر مقابل از mohsen4465 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


صفحه 12 از 17 نخستنخست ... 28910111213141516 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق برای آوا استار محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد