صفحه 12 از 18 نخستنخست ... 28910111213141516 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 120 , از مجموع 174

موضوع: دوست دارید کجا وچگونه زندگی کنید؟

  1. Top | #1
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    شماره عضویت
    1459
    نوشته ها
    267
    تشکر
    3,748
    تشکر شده 2,315 بار در 256 ارسال

    Question دوست دارید کجا وچگونه زندگی کنید؟

    سلام به تمامی منجمان عزیز وآوااستاری.
    حتما شما هم ممکن توی رصداتون وقتی به سیارات نگاه میکند این فکر که اگه من توی این سیاره زندگی میکردم......!(البته بدون در نظر گرفتن اینکه دربعضی از سیارات زندگی امکان پذیر نیست.)

    بنابراین میخواهم توی این تاپیک به این موضوع بپردازیم وکمی در تخیل خود سیر کنیم وفکر کنیم اگر جایی غیر از این مکانی که در ان زندگی میکنیم زندگی میکردیم (هرجایی روی این کره ی خاکی ویا حتی خارج از منظومه شمسی وراه شیری و...

    فکر میکنیددلیل انتخابتون برای زندگی در اون مکان چیه>؟ ویا شرایط جوی ویا محیطی( مثلا فکر کنید در مریخ ویا یک سیاره فرازمینی زندگی میکنید اون محیط از نظر شما چه شکلی؟)

    واز همهمهم ترایا باز هم دنبال نجوم ونگاه کردن به اسمان بالای سرتان بودید؟ حتی اگه تنها یک منجم در اونجا وجود داشت واونم شما بودید؟

    ممنون میشم اگه من را در پرسش به این سوالات در این تاپیک یاری کنید.

    -------------------

    روند جدید تاپیک، لطفا این لینک را مطالعه بفرمایید


    زندگی در زهره: 1......2

    زندگی در مریخ : 1...2...3...4...5...6

    زندگی در6... 5... 4...
    Gliese 581g: 1...2...3...

    زندگی در تیتان:1...2...3...4...5...6...7...8 ...9...10...11



    ویرایش توسط آسمون : 12-30-2013 در ساعت 11:48 PM
    امضای ایشان


    Somewhere
    Something
    Incredible
    Is waiting
    To be known


    'Carl Sagan'




  2. Top | #111
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    شماره عضویت
    104
    نوشته ها
    1,626
    تشکر
    25,887
    تشکر شده 13,425 بار در 1,655 ارسال

    با سلام به دوستان عزیز
    حدودا 20روز دیگه فرصت دارید که داستان های خودتون رو ارسال کنید.
    نکته ای که باید بگم اینه، دوستان درسته که آقای طامهری پیشنهاداتی دادند و ملیکا جان هم اهدافی رو برای آینده تاپیک پیش بینی کردن ولی دلیل نمیشه داستانی ننویسین.همونطوری که داستان های سری آخر نسبت به داستان های اولیه رشد خوبی داشتند، انشالله همین روند ادامه داره تا در طولانی مدت داستان نویسان حرفه ای داشته باشیم، پس از نوشتن داستان نترسین.

    منتظر داستان های خوبتون هستیم
    امضای ایشان
    کمی ستاره روی صورتم بپاش
    سعی میکنم شبیه کهکشان شوم


  3. 10 کاربر مقابل از آسمون عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  4. Top | #112
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    شماره عضویت
    7476
    نوشته ها
    552
    تشکر
    6,383
    تشکر شده 4,689 بار در 597 ارسال

    من به شخصه هیچ مطلبی درباره شرایط حاکم بر تیتان در گذشته پیدا نکردم واسه همین داستان ننوشتم این دفعه.اگر لطف کنید کمی اطلاعات در اختیارمون بذارید ممنون میشم
    امضای ایشان
    با احتیاط نا امید شوید معجزه خبر نمیکند

  5. 12 کاربر مقابل از مداد رنگیهام عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  6. Top | #113
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    May 2012
    شماره عضویت
    4153
    نوشته ها
    2,186
    تشکر
    8,902
    تشکر شده 18,241 بار در 2,271 ارسال

          خاطراتی از تیتان

    جمعه، 2 نوامبر 2362:
    تقریباً یکسال از زمانی که زمین رو به مقصد تیتان ترک کردیم میگذره. هر مخابرمون با زمین تقریباً سه ساعت تمام طول میکشه و این واقعاً آزار دهنده ست. انگاری به عهد عتیق برگشتیم و اینهو مردم اون زمان که با کبوتر به هم پیام میرسوندن چند ساعتی باید صبر کنیم تا جواب پیاممون رو بگیریم. ای کاش سرعت این سیگنال‌ها بیشتر بود و میتونستیم بدون وقفه زمانی با زمین ارتباط برقرار کنیم. اینجوری می‌تونستم به لیزا زنگ بزنم و بهش بگم که اینجا چقدر قشنگه؛ و در عین حال ترسناک. بهش بگم که اون زحل زیبا و کوچیکی که شبهای زیادی دوتایی با تلسکوپ بهش زل میزدیم از نزدیک چقدر باشکوه و محسور کننده ‌ست. هنور هفته پیش یادم نمیره که تازه به زحل رسیده بودیم و پنجره‌های فضاپیمامون رو باز کردیم. یا اون پرواز وصف ناپذیر از روی حلقه‌های زحل. اصلاً قابل توصیف نیست و من چقدر خوششانسم که تونستم یکی از کسایی باشم که به اینجا اومدم. فردا قراره روی تیتان فرود بیایم. چیزی که هیچ وقت تو عمرم حتی فکرش رو هم نمیکردم.

    شنبه، 3 نوامبر 2362 - ماژول فضاپیما:
    داریم برای فرود روی سطح تیتان آماده میشیم. لباسم رو پوشیدم و دیگه یواش یواش وقتشه که بریم داخل ماژول سیاره‌ای. قراره تو پایگاه Titan I فرود بیایم. این اولین پایگاه و تنها پایگاه تأسیس شده روی تیتانه. زیاد بزرگ نیست و فعلاً خالی از سکنه هست. اما چندتا روبات همیشه اونجا هستن تا از ما پذیرایی کنن. وقتی که ابرهای ضخیم تیتان رو از پشت پنجره فضاپیما می‌بینم یخورده میترسم. خیلی هیجان انگیزه اما ترسناک هم هست. دیگه باید برم، استیو داره صدام میکنه.

    شنبه، 3 نوامبر 2362 - تیتان:
    اصلاً باورم نمیشه. من الان روی بزرگترین قمر زحل هستم. پسر اینجا فوق العادست. الان سه ساعتی میشه که فرود اومدیم. فرود طولانی ولی واقعاً هیجان انگیزی بود. من و استیو تمام مدت داشتیم از پنجره ماژول سیاره‌ای به بیرون نگاه میکردیم. وقتی وارد اتمسفر فوقانی تیتان شدیم یک لحظه یاد زمین افتادم. برای لحظاتی آسمون آبی رنگ شده بود و دیگه نمیشد ستاره ها رو دید. ولی طولی نکشید که آسمون تیره تر و تیره تر شد تا اینکه وارد ابرهای ضخیم نارنجی-قهوه‌ای تیتان شدیم. اینجا بود که یهو استیو صدام کرد: "آرتور؟ پایینو ببین! دریاچه‌ها رو میبینی؟" واقعاً منظره فوق العاده‌ای بود. سطح تیتان رو برای اولین بار داشتم با چشمای خودم میدیدم. دریاچه‌های کوچیک و پراکنده که اینهو قیر سیاه بودن، بهمراه رودخانه‌هایی که به اونها منتهی میشدن. تقریباً نیم ساعتی پرواز کردیم تا به پایگاه Titan I رسیدیم. تو این مدت مناظر فوق العاده زیبایی دیدیم. کوه‌ها و دریاچه‌ها و رودخانه‌ها یکی پس از دیگری از زیر پامون رد میشدن. فرود نرم و خوبی روی باند کوتاه Titan I داشتیم. رفقای آهنیمون خیلی زود بسراغمون اومدن و بهمون تو پیاده شدن کمک کردن. الان لباسامو درآورم و داخل اتاقک کم فشار Titan I روبروی پنجره نشستم و دارم آسمون پر از ابر اینجا رو نگاه میکنم. الان سر ظهره ولی آسمون اینجا خیلی تاریکه. مثل آسمون گرگ و میش زمین میمونه. این ابرهای بالای سرمون انقدر ضخیمن که اصلاً خورشید رو نمیشه دید. فقط میشه سمت تقریبی اونو که یکم روشنتره تشخیص داد. راستی تا به امروز نمیدونستم اینجا رعد و برق نداره! خیلی عجیبه مگه نه؟! اینهمه ابر بالای سرمونه ولی خبری از رعد و برق نیست. اینو امروز استیو بهم گفت. واقعاً که دنیای اینجا خیلی عجیبیه. راستی تا چند دقیقه دیگه قراره وارد سایه زحل بشیم. مطمئناً خیلی هیجان انگیز باید باشه.

    ادامه دارد...
    ویرایش توسط mohsen4465 : 09-28-2013 در ساعت 03:47 PM دلیل: اصلاح تاریخ
    امضای ایشان
    “Most people die at 25 and aren’t buried until they’re 75.”
    Benjamin Franklin

  7. 13 کاربر مقابل از mohsen4465 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  8. Top | #114
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    شماره عضویت
    104
    نوشته ها
    1,626
    تشکر
    25,887
    تشکر شده 13,425 بار در 1,655 ارسال

    سلام به همه دوستان عزیز
    و با تشکر از آقای سلحشور که بالاخره طلسم رو شکوندن و با موضوع این ماه داستان ارسال کردن
    خب زمان ارسال آثار تا آخر مهر ماه تمدید شد.

    موضوع به این جذابی به این خوبی...

    منتظر داستان های خوبتون هستیم
    امضای ایشان
    کمی ستاره روی صورتم بپاش
    سعی میکنم شبیه کهکشان شوم


  9. 11 کاربر مقابل از آسمون عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  10. Top | #115
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    May 2012
    شماره عضویت
    4153
    نوشته ها
    2,186
    تشکر
    8,902
    تشکر شده 18,241 بار در 2,271 ارسال

          خاطراتی از تیتان

    ادامه پست قبل...

    شنبه 3 نوامبر 2362:
    اوووووه پسر... بیرونو ببین... داره نفت میباره!!!
    بعد از یه کسوف طولانی دیدن بارش قطرات ریز متان از آسمون واقعاً لذتبخشه. این طولانی‌ترین کسوفی بود که تابحال تو عمرم دیدم. انقدر طولانی که میشه واقعاً گفت شب شده بود و میشد رفت خوابید! البته منم فرصت رو غنیمت شمردم و تو خلال این 5 ساعت تاریکی چندساعتی استراحت کردم. البته استیو رفت یه دوش گرفت و هنوز خوابه. منم بدجوری هوس یه دوش آبگرم رو کردم اما فعلاً باید منتظر بمونم تا سیستم تصفیه فاضلاب، آب استحمام استیو رو تصفیه کنه. با اینکه 2 ساعتی از بیرون اومدن خورشید از پشت زحل میگذره اما هنوز حدود یک ساعت و نیم دیگه باید صبر کنیم تا زمین هم از پشت زحل بیرون بیاد و بعد از 5 ساعت و نیم ارتباطمون مجدداً با زمین برفرار بشه. این قطره‌های ریز متان که داره میباره خیلی جالبن. جاذبه اینجا 7 بار ضعیفتر از زمینه؛ حتی %25 از جاذبه ماه هم ضعیفتره. از طرف دیگه اتمسفر تیتان %50 غلیظتر از اتمسفر زمینه. و باز هم اینکه چگالی متان مایع حتی از نصف چگالی آب هم کمتره. همه اینها باعث میشه تا این قطرات ریز خیلی آهسته و آروم فرود بیان و با کوچکترین نسیمی اینور و اونور برن. از دیشب تابحال، یا بهتر بگم از قبل کسوف، یه چیزی اینجا خیلی توجهمو بخودش جلب کرده. اونم دوتا بنظر "بال" هست که روی دیوار اینجا آویزونه. زیرش انگاری جای دست داره. چیز عجیبیه. باید سر فرصت از استیو بپرسم که اینها چین؟ خب فعلاً تا استیو بیدار بشه برم یه سری به گلخونه بزنم. بدجوری هوس هویج و کاهو کردم.

    ادامه دارد....
    امضای ایشان
    “Most people die at 25 and aren’t buried until they’re 75.”
    Benjamin Franklin

  11. 10 کاربر مقابل از mohsen4465 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  12. Top | #116
    کاربر ممتاز
    مدیر ارشد

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    شماره عضویت
    900
    نوشته ها
    1,223
    تشکر
    8,822
    تشکر شده 12,272 بار در 1,234 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط مداد رنگیهام نمایش پست ها
    من به شخصه هیچ مطلبی درباره شرایط حاکم بر تیتان در گذشته پیدا نکردم واسه همین داستان ننوشتم این دفعه.اگر لطف کنید کمی اطلاعات در اختیارمون بذارید ممنون میشم
    سلام دوست گرامی
    خب تیتان هم سیر زندگی بقیه قمرها رو طی میکنه اما واقعیت مطلب، داشتن تم علمیه نه داستان کاملا علمی با کلی کلمات قلنبه سلنبه! داستان باید مخاطب عام داشته باشه نه خاص!(اخه داستانه نه مطلب علمی)

    واسه همین از تخیلاتتون استفاده کنید... ناسلامتی ماها منجمیم نهایت تصویر سازی ذهنی در یک منجم رقم میخوره رصد صورتهای فلکی و پیدا کردن اشکال درون ستاره ها که گاها جدا تخیله(نمونش تازی ها ) ذهن ماها رو بی نهایت خلاق کرده
    خودمونو باور کنیم!
    امضای ایشان

  13. 11 کاربر مقابل از رضا طامهری عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  14. Top | #117
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    May 2012
    شماره عضویت
    4153
    نوشته ها
    2,186
    تشکر
    8,902
    تشکر شده 18,241 بار در 2,271 ارسال

          خاطراتی از تیتان

    یکشنبه 4 نوامبر 2362:
    تقریباً 15 ساعت از زمان فرودمون میگذره اما بنظر میاد خورشید تو آسمون اصلاً از جاش تکون نخورده. تیتان هم مثل بقیه قمرهای بزرگ منظومه شمسی به سیاره مرکزی خودش قفل شده. بخاطر همین گردش وضعی اون به دور خودش به اندازه مدت حرکت انتقالیش بدور زحل طول میکشه. این یعنی اینکه یکشبانه روز اینجا معادل 16 روز زمینیه! بهرحال من و استیو مجبوریم برای خودمون یه مدتی رو بعنوان روز کاری و یه مدتی رو بعنوان زمان استراحت و خواب تعریف کنیم. بهترین ساعت، ساعت زمینه به همین خاطر تو این مدت از زمان استاندار جهانی استفاده می‌کنیم. از ساعت 6am تا ساعت 6pm روزمونه و بقیش هم شبمون. با این تفاصیل الان زمان استراحتمونه و روز کاریمون 5 ساعت دیگه شروع میشه. چقدر مشتاقم که این 5 ساعت زودتر بگذره و زودتر روز کاریمون رو شروع کنیم. قراره با استیو بریم یه گشتی اطراف بزنیم. اما الان بیشتر از اینکه بفکر پرسه زدن تو دشت‌های اطراف باشم بفکر تستی هستم که قراره من استیو با این بال‌ها انجام بدیم. راستش اون فکری که بنظرم مضحک میاومد به واقعیت تبدیل شده و اون اینکه این بال‌ها واقعاً برای پرواز انسان طراحی شدن! فکرشو بکنین که اون لحظه که استیو اینو بهم گفت چه حالی شدم، پرواز اونم با دوتا بال. اینهو یه پرنده باید بال بزنیم و خودمونو از روی زمین بلند کنیم. رو زمین این کار نه تنها غیرممکنه بلکه حتی انجامش مضحک هم هست اما اینجا با این جاذبه کم و اتمسفر غلیظ اصلاً دور از انتظار نیست. همینجوریش هم الان میتونم طوری بپرم که با شدت سرم بخوره به سقف 3 متری اینجا اونم فقط با یه پرش معمولی. فکرشو بکنید؛ منی که روی زمین 85 کیلو وزن داشتم اینجا فقط 12 کیلو وزن دارم! با وزن لباس تقریباً میشه 16 کیلو. بیرون یکم سرعت باد زیاد شده. امیدوارم این باد برنامه گشت زنی مارو بهم نزنه. میدونم که خیلی خنده‌داره اما با این وزن کمی که ما اینجا داریم همین باد هم میتونه برامون خیلی خطرناک باشه. اگه گرفتار طوفان بشیم ممکنه مثل یه قوطی خالی نوشابه باد ببردمون!!!

    ادامه دارد...
    امضای ایشان
    “Most people die at 25 and aren’t buried until they’re 75.”
    Benjamin Franklin

  15. 11 کاربر مقابل از mohsen4465 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  16. Top | #118
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    May 2012
    شماره عضویت
    4153
    نوشته ها
    2,186
    تشکر
    8,902
    تشکر شده 18,241 بار در 2,271 ارسال

          خاطراتی از تیتان

    روز اول:

    پسر چه روز فوق العاده‌اییه امروز. الان داخل خودروی گشت‌زنی تیتان یا trv نشستیم و در فرصت کوتاهی که تا رسیدن به یک کیلومتری پایگاه در پیش رو داریم این گزارش شخصی رو مینویسم. (استیو میخنده میگه تو این مناظر جذاب اطرافو ول کردی داری خاطره مینویسی؟ راستم میگه). رأس ساعت 6 صبح روز کاریمون رو شروع کردیم. از همون ابتدا همه چیز برامون جالب و جذاب بود. اول از همه لباس‌های مخصوص پیاده‌روی روی تیتان که هیچ حفاظتی در مقابل اتمسفر پر فشار اینجا نمیکنه و الان کاملاً فشار اتمسفری تیتان رو روی بدنمون حس می‌کنیم. من و استیو بهش میگیم لباس "غواصی اتمسفری تیتان"! این لباس دوجداره هست و با آب و ترکیبات ضدیخ و ضد جوش پر شده و سیستم‌های گردش آب گرم در اون طوری تعبیه شده تا بتونه بخوبی بدن ما رو در این فریزر طبیعی گرم نگه داره. در کل لباس خیلی راحت و گرم و نرمیه. اما نکته جالب موقع پوشیدن این لباس‌ها کپسول‌های نیتروکس* اون بودن که با کپسول‌های زمینی که من و استیو موقع غواصی ازشون استفاده میکردیم خیلی فرق دارن. این کپسول‌ها یا بهتره بگیم مخزن‌ها، تک جداره و ساده هستن تا سبکتر باشن. دمای هوای اینجا حول و حوش همون دمای جوش مخلوط نیتروکس هست و به همین خاطر فشار داخل مخرن خیلی زیاد نیست. بخاطر تک جداره بودن، ما این مخزن‌ها رو تو اتاقک مخصوصی که هم دما با اتمسفر تیتانه نگه‌داری میکنیم. یک سیستم گرم کننده به پشت این مخازن نیتروکس متصله تا با گرم کردن مخزن فشار کافی برای تنفس رو ایجاد کنه و البته سیستم گرم کننده دیگری هم باید این گاز سرد رو گرم کنه تا ریه هامون یخ نزنه! خود این سیستم‌های گرم کننده داخل لباس و کپسولمون هم منبع انرژی جالبی دارن. اتمسفر اینجا مقدار زیادی متان داره که در حضور اکسیژن میتونه بسوزه. خیلی جالبه مگه نه؟ دقیقاً برعکس زمینه که متان تو کپسوله و اکسیژن تو اتمسفر! البته غلظت متان اتمسفری تیتان هنوز کمتر از اونیه که با نیتروکس مخازن ما براحتی شعله‌ور بشه اما در مخازن احتراق مخصوص در حضور کاتالیزور بخوبی گرما تولید میکنه. این سیستم تولید انرژی منبع اصلی انرژی ما در اینجاست و در موارد مختلفی برای تولید انرژی ازش استفاده میکنیم. زمینی که داریم از روش عبور میکنیم خیلی قشنگه و پر از کلوخه‌های سفید یخه که اطرافشون از خاک قهوه‌ای کاکائویی مواد آلی پر شده. هوا و آسمون اینجا بدجوری غبارآلوده و افق بسختی دیده میشه. دور تا دور همه چی و همه جا نارنجیه، انگاری درون یه توده عظیم غبار شن هستیم!

    --------------------------------------------------------------------------------------------------------
    * مخلوط اکسیژن و نیتروژن که برای موارد تنفسی از جمله غواصی استفاده میشه.
    امضای ایشان
    “Most people die at 25 and aren’t buried until they’re 75.”
    Benjamin Franklin

  17. 13 کاربر مقابل از mohsen4465 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  18. Top | #119
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    شماره عضویت
    7476
    نوشته ها
    552
    تشکر
    6,383
    تشکر شده 4,689 بار در 597 ارسال

          ماموریت تیتانی

    ورودی ما 48 نفر داشت،بومی هامون که همون ترمای اول ازدواج کردنو از طرح معاف شدن بقیه بچه ها هم تا سال پنجم بارشونو بستنو من موندمو حرفای فامیل که نه!حیفه ها!درسشو تموم کنه بعد...
    حالا این انصافه که از بین این همه منطقه خوش آب و هوا من بدبخت بیوفتم بیمارستان بین سیاره ای! انتقالیم که هر جا رفتم گفتن به مجردا نمیدیم...

    2991 میلادی اورژانس بیمارستان بین سیاره ای ساعت 1:10

    -بیمارستان بین سیاره ای بفرمایید.
    +آقا دستم به دامنت!!!به دادم برسین زنم داره میمیره...
    -خونسرد باشین خانومتون چه اتفاقی براشون افتاده؟
    +زنم بارداره دیشب تولدش بود گفتم خیر سرم خوشحالش کنم با تور اوردمش تیتان...دردش گرفته!
    -موقعیتتونو اعلام کنین الان نیرو اعزام میشه...

    من:آخه زن حسابی! این همه تو رسانه ها میگیم بعد ماه 5 ممنوعیت پرواز دارین نباید فشارتون بالا پایین بشه خطرناکه چرا به گوشتون نمیره نمیدونم!
    پرستار:با جاذبه ضعیفی که تیتان داره و سردی هوا فک کنم لازم بشه سزارینش کنیم
    من:خدا لعنت کنه این مردا رو! آخه اینم شد کادو تولد؟! آدم زن پا به ماهشو برمیداره میبره قمر گردی؟! اونم کجا؟ تیتان!من تا حالا سزارین انجام ندادم خدا به خیر بگذرونه...

    6ساعتی بود که راه افتاده بودیم من از نگرانی داشتم میمردم که نکنه دیر برسیم و بلایی سر مادر و بچش بیاد،پرستار که حالمو میدید برای اینکه حال و هوامو عوض کنه گفت نگران نباش برای تو نصفه روز گذشته ولی به زمان تیتان حالا حالا ها وقت هست!مگه نمیدونی چقدر روزای تیتان طولانیه!من با عصبانیت جواب دادم چه نصفه روز ِزمینی چه یک بیستم ِروز تیتانی!اون داره درد میکشه...میفهمی؟!

    از حلقه های زحل گذشتیم کم کم به تیتان نزدیک میشدیم از دور، تیتان قمری بود کروی که یک نیمش به قرمزی میزد با لایه ای آبی رنگ در اطرافش که انگار جو تیتان بود،وارد جو تیتان شدیم هر چه میگذشت خورشید کم فروغتر میشد و ابرهای تیره نارنجی رنگ ضخیمتر و هوا تاریکتر...جز صخره های تیره و رودخونها و دریاچه های سیاه چیزی به چشم نمی خورد...سرزمینی تیره و نمور و البته کمی ترسناک...با دیدن این صحنه ها فقط فحش و بد و بی راه بود که نثار شوهر زن میکردم...
    در نهایت بعد از 8 ساعت رسیدیم ساختمان فلزی که در میان این همه تاریکیو سیاهی انگار تنها نقطه درخشان تیتان...وارد شدیم مردی تکه فلزی رو بغل گرفته بود و گریه میکرد وقتی ما رو دید اشکاشو سریع پاک کردو رو به تکه فلز گفت عزیزم دیدی گفتم میرسن؟!منو تیمم مات و مبهوت به مرد که لباس تحقیقات ایستگاه فضایی رو به تن داشت نگاه میکردیم...
    جک پسر 24 ساله که برای تحقیق 6 ماه تنهایی رو در تیتان تجربه کرده بود دچار افسردگی شدید و توهم شده بود...ما جک رو برای مداوا به زمین فرستادیم...

    انسانها هرچه قدر از دید دیگران مرفه موفق و خوشبخت باشن وقتی تنهان انگار هیچی ندارن و وقتی یک همراه خوب دارن میتونن همه سختی ها رو تحمل کنن و از با هم بودنشون لذت ببرن و خوشبختی یعنی همین...
    پایان.
    امضای ایشان
    با احتیاط نا امید شوید معجزه خبر نمیکند

  19. 9 کاربر مقابل از مداد رنگیهام عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  20. Top | #120
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    9429
    نوشته ها
    138
    تشکر
    337
    تشکر شده 662 بار در 124 ارسال

    دوست دارید کجا وچگونه زندگی کنید؟         
    اخ جون بلاخره یه تاپیک غیر علمی که بشه از هر چیزی غیر از حافظه هم کار کشید .
    ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ
    تایتان :
    چرا انقدر سرده ؟
    این اولین سوالی که هر کس بعد از رسیدن به تایتان به ذهنش میرسه !
    همیشه از خودم می پرسم ، چرا تایتان رو خونه دوم انسان ها می دونستند؟
    چرا من انقدر علاقه داشتم بیام ؟
    این جا به درد زندانی های تبعیدی میخوره!
    و اصلی ترین سوالم از خودم اینه : چرا همیشه فکر می کنن جهنم داغه؟
    ما جزوی از ارتش بودیم . مهم نیست ارتش کجا چون خودم هم نمی دونم . ما رو برای ارتشی بودن ساختند ! نه مثل کلیشه های مثل کلون سازی که شما انسان های قرن بیست و یکم تو فیلماتون می بینید .
    ما توسط خانواده ها مون به ارتش سازمان ملل متحد اهدا شدیم . خنده داره ؟ مثل جشن روز عاطفه های ایرانی ها که اجناس مازادشون رو اهدا می کنند . از کجا این سنت ایرانی ها رو میشناسم . چون توی سن بیست سالگی همه ما ارتشی ها زیر دستگاهی می خوابیم که همه اطلاعات ممکن رو به ذهنمون منتقل میکنه پاداش این کار علاوه بر اطلاعات بیکران تا سال ها کابوس و برای ضعیف ترها، دیوانگیه.
    من به نجوم و فضا علاقه مند نیستم من حتی تو شناخت خودمم موندم . اما باز برای ماموریت تایتان انتخاب شدم .
    ماموریت ما ردگیری گروه قبلی بود که به تایتان رفته بودند تا شرایط رو برای زندگی انسان توی اون قمر بررسی کنند اما یک ماه بود که ارتباطی با اون ها نداشتیم.
    فرمانده گفت : شما به عنوان تکخال های گروه خودتون انتخاب شدید . وظفیه شما پیدا کردن گروه ، دلیل قطع ارتباطشون یا در کمترین احتمال پیدا کردن بقایا تیم قبل و از بین بردن عامل نابودی اون هاست.
    شما در وضعیت جنگی هستید . هر چیزی که توسط تیم فرماندهی تایید نشه دشمنه. سوالی هست ؟
    همه یک صدا گفتیم خیر قربان .
    فرمانده گفت : هشت ساعت وقت دارید تا ساعت 16 باند a باشید. میتونید برید .
    ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــ
    ساعت 16 همان روز – باند a
    همه افراد تیم 15 نفره ما اماده حرکت بودند . من هیچ کدام را نمی شناختم در واقع نیازی به شناختن نبود . ما عدد بودیم و حفظ کردن عدد کار سختی نبود .
    من 12 بودم .
    ادامه دارد .....
    ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــ
    شما همه از تایتان تعریف کردید من گفتم یکم بد بگم که خنثی بشه . فقط امید وارم سفید نشم .
    امضای ایشان
    احساس پرانتزی را دارم

    که تمام چیزهای خوب در آن اتفاق می افتد

    آری

    خدا را مهمان قلب کوچک خود کرده ام

  21. 8 کاربر مقابل از sesto عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


صفحه 12 از 18 نخستنخست ... 28910111213141516 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تاثیر تکنولوژی فضایی در زندگی انسان
    توسط پیمان اکبرنیا در انجمن تکنولوژی‌ها و یافته‌های علم فضا
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: 08-08-2012, 10:11 AM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق برای آوا استار محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد