صفحه 94 از 144 نخستنخست ... 4484909192939495969798104 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 931 تا 940 , از مجموع 1431

موضوع: آف تاپیک

  1. Top | #1
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    شماره عضویت
    386
    نوشته ها
    922
    تشکر
    5,844
    تشکر شده 8,391 بار در 879 ارسال

    Wink آف تاپیک

    سلام به همه دوستان گل آوا استاری

    خیلی پیش از این "hasti" عزیز تاپیکی با عنوان "مطالب کوتاه وخواندنی" ایجاد کرده بودن که پست های خوبی میخورد و در حکم آف تاپیک فروم محسوب میشد...
    به همین دلیل بعد از مدتی و به صلاح دید مدير فروم عنوان تاپیک مذکور به "مطالب آزاد" تغییر کرد تا عمومیت عنوان، در محتوای اون هم موثر بشه و البته شد!...
    اما مدتی بعد اون تاپیک بسته و به تالار غیر تخصصی منتقل شد تا حجم ارسالهای غیر علمی و غیر قانونی در فروم کنترل بشه...

    حالا، امشب که شب مبارک عید غدیر هست - راستی عیدتون مبارک - و با موافقت آقای امام و سایر مدیران این تاپیک رو ایجاد میکنیم که :

    محلی باشه برای طرح مسائلی که ارتباط زیادی با دامنه اصلی فعالیت نجومی فروم ندارند؛ مثل مطالب کوتاه و مطالبی که جنبه سرگرمی یا عمومی در سایت دارند. فعالیت در این بخش محدودیت ویژه ای نداره ولی رعایت قوانین کلی و شئونات سایت برای جلوگیری از دریافت اخطار در این بخش هم الزامیه...

    یعنی مطالب سیاسی، مذهبی، دعوا و بحث بی مورد، ارسالهای مکرر و خارج از محدوده ادب ممنوع هستن!

    لطفا حتما به توضیحات فوق دقت کنید تا باز این تاپیک بسته نشه!

    یادتون که هست:
    تاپیک "گنجینه امضا ها و آواتار ها " برای امضاهای قشنگی هست که عوض میشن!
    تاپیک تبریکات برای تبریک های آوایی ماست!
    تاپیک اشعار نجومی هم داریم!
    و ...

    موفق و منصور باشید.

    .................................................. ................

    کاربران گرامی توجه کنند که پستهای ارسالی آنها در آف تاپیک جز پستهای ارسالی شمارش نمی شوند
    ویرایش توسط پیمان اکبرنیا : 08-26-2012 در ساعت 05:36 PM دلیل: اضافه کردن خط آخر :)


  2. Top | #931
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز آوا استار
    مدال طلای كشوری المپياد نجوم
    مدال طلای جهانی المپياد نجوم
    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    شماره عضویت
    3538
    نوشته ها
    521
    تشکر
    3,297
    تشکر شده 4,710 بار در 536 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mojtaba Gholami نمایش پست ها
    این که حله . مثلا دارین پزشو میدین؟ 4 تا خونه باید حذف شه تا تکمیل شه
    آخه مساله پیدا کردن همون 4 تا خونه اس ... با منطق و استدلال نمیشه بدستشون آورد ! (البته بی خیالش چون بازی رو بر اساس انتخاب یکی از خونه ها ادامه دادم و ... خب .... بمبا ترکیدن ! باختم!)

    راستی نسخه ی نهایی ویندوز 8 تا سه روز دیگه وارد بازار میشه(البته بازار آمریکا)! می تونیم امیدوار باشیم که برنامه ی این بازی اصلاح شده باشه ...
    امضای ایشان
    عجیب ترین چیزی که تا به حال تو نجوم دیدم نه ابعاد و ارقام ماه و ستاره و فاصله و جرم اجرام کیهانیه و نه اسرار سر به مهر درون سیاهچاله ها !
    اینه که یک علاقه مشترک چه جوری می تونه این همه آدمو با هم آشنا کنه !



  3. 4 کاربر مقابل از arashgmn عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  4. Top | #932
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    شماره عضویت
    2693
    نوشته ها
    228
    تشکر
    1,932
    تشکر شده 2,158 بار در 242 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط arashgmn نمایش پست ها
    آخه مساله پیدا کردن همون 4 تا خونه اس ... با منطق و استدلال نمیشه بدستشون آورد ! (البته بی خیالش چون بازی رو بر اساس انتخاب یکی از خونه ها ادامه دادم و ... خب .... بمبا ترکیدن ! باختم!)

    راستی نسخه ی نهایی ویندوز 8 تا سه روز دیگه وارد بازار میشه(البته بازار آمریکا)! می تونیم امیدوار باشیم که برنامه ی این بازی اصلاح شده باشه ...
    اون 4 خونه کاملا معلومه که کدوما هستند

    امضای ایشان
    حافظ از مشرب قسمت گله بی انصافیست
    طبع چون آب و غزل های روان ما را بس ...

  5. 4 کاربر مقابل از Mojtaba Gholami عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  6. Top | #933
    کاربر فعال
    مدیر تالار

    عنوان کاربر
    ديوان سالار ويكی نجوم
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    شماره عضویت
    1479
    نوشته ها
    1,068
    تشکر
    14,157
    تشکر شده 11,960 بار در 1,080 ارسال

    آقا داماد چیکاره هستن ؟
    .

    .

    .


    ناظر پُست هستن.


    خوب به سلامتی کدوم منطقه ؟


    منطقه خاصی ندارن ، تو ف ی س ب و ک

    پست ها رو میخونن ، لایک میکنن
    و نظر میدن دعوا میکنن از آرمان ها پاسبانی میکنند
    و تشخیص میدهند چی تکراری چی فتوشاپه :|




    امضای ایشان
    وقتی خدا را دیدم که مشکلم را حل می کرد، من به توانایی او ایمان می آوردم

    و وقتی حل نمی کرد


    می فهمیدم او به توانایی من ایمان دارد...


  7. 20 کاربر مقابل از هانیه امیری عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  8. Top | #934
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    كاربر ممتاز آوااستار
    كاربر راهنمای فعالیت در فروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    شماره عضویت
    1590
    نوشته ها
    1,310
    تشکر
    21,552
    تشکر شده 11,473 بار در 1,308 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط arashgmn نمایش پست ها
    آخه مساله پیدا کردن همون 4 تا خونه اس ... با منطق و استدلال نمیشه بدستشون آورد ! (البته بی خیالش چون بازی رو بر اساس انتخاب یکی از خونه ها ادامه دادم و ... خب .... بمبا ترکیدن ! باختم!)

    راستی نسخه ی نهایی ویندوز 8 تا سه روز دیگه وارد بازار میشه(البته بازار آمریکا)! می تونیم امیدوار باشیم که برنامه ی این بازی اصلاح شده باشه ...
    واللا این ویندوز 8 که ما داریم که توش بازی نداره

    البته برا من Enterprise هست و ورژن شرکتی به حساب میاد (این ورژن نسخه ی نهاییش هم اومده اما ورژن خانگی، نسخه نهاییش تا چند روز دیگه میاد!)

    نمیدونم شاید تو نسخه ی نهایی ورژن خانگی بازی داشته باشه

  9. 5 کاربر مقابل از Astronomy عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  10. Top | #935
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    شماره عضویت
    1466
    نوشته ها
    226
    تشکر
    3,698
    تشکر شده 2,065 بار در 223 ارسال

    اینجا هوا سرده سرده همه بخاریها دیگه روشن شده همه ملافه ها لحاف شده.تیشرت ها کاپشن شده.دیگه خبری از گرممه نیست.

    ولی یه جایی از وطنمون هرشب یه عده فقط میگن سردمونه.کووو اون همه طرفداریهاا.چرا دیگه کسی ازش صحبت نمیکنه.چرا کسی دیگه به دادشون نمیرسه؟

    مشکلاتتون زیاده؟؟باشه؟؟سرتون شلوغه؟؟ باشه.ولی وجدانمون چی؟؟؟اونم باشه؟؟؟

    آذربایجان فراموش شد؟

    ویرایش توسط hadi soleimani : 11-04-2012 در ساعت 03:13 AM
    امضای ایشان
    آفاق را گردیده ام، مهر بُتان ورزیده ام

    بسیار خوبان دیده ام، امّا تو چیز دیگری


  11. Top | #936
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز آوا استار
    کاربر برگزیده زمستان 91
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    شماره عضویت
    1461
    نوشته ها
    302
    تشکر
    7,289
    تشکر شده 2,676 بار در 337 ارسال

    درود
    راستش این متنی که میخوام بذارم خیلی برام جالب و منقلب کننده بود حالی که با خوندن این خاطره پیدا کردم تا به حال تو هیچ خاطره ای نداشتم
    بی زحمت اگه وقتتون رو نگیره شما هم بخونین یه تلنگری برامون بشه شاید

    قضیه ای تکان دهنده از شهید محمد معماریان

    همه ماجرا از يادواره شهيد زين الدين شروع شد. حاج حسين کاجي پشت ميکروفون رفت تا خاطراتي از شهدا رو نقل کنه. اما لابه لاي اين خاطرات...:

    از مادر شهيد معماريان دعوت مي کنم که تشريف بيارن و خودشون تعريف کنن و البته امانتي رو هم با خود بيارن..

    مادر شهيد از تو جمعيت بلند شد، حس کنجکاويم بيشتر شده بود که ايشون کين؟ و امانتي چيه؟ ...

    اون شب گذشت و خاطراتش تو ذهن همه باقي موند؛ ولي خيلي دوست داشتم بيشتر در جريان اين ماجرا قرار بگيرم. چند روز بعد اطلاعيه اي تو سطح شهر توجهم رو جلب کرد:

    يادواره شهداء تو مسجد المهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بلوار امين قم با حضور مادر شهيد معماريان

    اسم مسجد و شهيد مطمئنم کرد که اين همون مسجديه که جريان در اون اتفاق افتاده. روزها سپري شده بود و شب جمعه 16 آذر تو مسجد المهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودم.

    حالا اين اتفاق تکان دهنده رو از زبان مادر شهيد براتون نقل مي کنم:
    «محرم حدود 20 سال پيش بود که تو يه اتفاق پام ضربه شديدي خورد،

    طوريکه قدرت حرکت نداشتم. پام رو آتل بسته بودند. ناراحت بودم که نمي تونستم تو اين ايام کمک کنم. نذر کرده بودم که اگه پام تا روز عاشورا خوب بشه با بقيه دوستام ديگهاي مسجد را بشورم و کمکشون کنم. شب عاشورا رسيده بود و هنوز پام همونطور بود. از مسجد که به خونه رفتم حال خوشي نداشتم. زيارت را خوندم و کلّي دعا کردم. نزديکهاي صبح بود که گفتم يه مقدار بخوابم تا صبح با دوستام به مسجد بِرَم. تو خواب ديدم تو مسجد (المهدي) جمعيت زيادي جمع هستند و منم با دو تا عصا زير بغل رفته بودم. يه دسته عزاداريِ منظم، داشت وارد مسجد مي شد. جلوي دسته، شهيد سعيد آل طه داشت نوحه مي خوند. با خودم گفتم: اين که شهيد شده بود! پس اينجا چيکار مي کنه؟! يه دفعه ديدم پسرم محمد هم کنارش هست. عصا زنان رفتم قسمت زنونه و داشتم اينها رو نگاه مي کردم که ديدم محمد سراغم اومد و دستش را انداخت دور گردنم. بهش گفتم: مامان، چقدر بزرگ شدي! گفت: آره، از موقعي که اومديم اينجا کلّي بزرگ شديم.

    ديدم کنارش شهيد آزاديان هم وايساده. آزاديان به من گفت: حاج خانوم! خدا بد نده. محمد برگشت و گفت: مادرم چيزيش نيست. بعد رو کرد به خودم و گفت: مامان! چيه؟ چيزيت شده؟ گفتم: چيزي نيست؛ پاهام يه کم درد مي کرد، با عصا اومدم. محمد گفت: ما چند روز پيش رفتيم کربلا. از ضريح برات يه شال سبز آوردم. مي خواستم زودتر بيام که آزاديان گفت: صبر کن که با هم بريم. بعد تو راه رفته بوديم مرقد امام(ره). گفتيم امروز که روز عاشوراست اول بريم مسجد، زيارت بخونيم بعد بيايم پيش شما. بعد دستهاشو باز کرد وکشيد از سر تا مچ پاهام؛ بعد آتل و باندها رو باز کرد و شال سبز را بست به پام و بعدش هم گفت: از استخونت نيست؛ يه کم به خاطر عضله ات است که اون هم خوب مي شه.

    از خواب بيدار شدم، ديدم واقعيت داره؛ باندها همه باز شده بودند و شال سبزي به پاهام بسته شده بود. آروم بلند شدم و يواش يواش راه رفتم. من که کف پام را نمي تونستم رو زمين بذارم حالا داشتم بدون عصا راه مي رفتم. رفتم پايين و شروع به کار کردم که ديدم پدر محمد از خواب بيدار شده؛ به من گفت: چرا بلند شدي؟ چيزي نمي تونستم بگم. زبونم بند اومده بود. فقط گفتم: حاجي! محمد اومده بود. اونم اومد پاهام رو که ديد زد زير گريه. بعد بچه ها رو صدا کرد. اونا هم همه گريه شون گرفته بود. اين شال يه بويي داشت که کلّ فضاي خونه رو پر کرده بود. مسجد هم که رفتيم کلّ مسجد پر شده بود از اين بو. رفتم پيش بقيه خانوم ها و گفتم: يادتونه گفته بودم اگه پاهام به زمين برسه صبح ميام. اونا هم منقلب شده بودند. يه خانومي بود که ميگرن داشت. شال رو از دست من گرفت و يه لحظه به سرش بست و بعد هم باز کرد، از اون به بعد ديگه ميگرن اذيتش نکرده. مسجدي ها هم موضوع را فهميده بودند. واقعاً عاشورايي به پا شده بود. بعدها اين جريان به گوش آيت الله العظمي گلپايگاني(ره) رسيد. ايشون هم فرموده بودند: که اينها رو پيش من بياريد. پيش ايشون رفتم ، کنار تختشون نشستم و شال رو بهشون دادم. شال رو روي چشم و قلبشون گذاشتند و گفتند: به جدّم قسم، بوي حسين(علیه السلام) رو مي‌ده. بعد به آقازاده شون فرمودند: اون تربت رو بياريد، مي خوام با هم مقايسه شون کنم. وقتی تربت رو کنار شال گذاشتند، گفتند که این شال و تربت از یک جا اومده. بعد آقا فرمودند: فکر نکنید این یه تربت معمولیه. این تربت از زیر بدن امام حسین(علیه السلام) برداشته شده، مال قتلگاه ست، دست به دستِ علما گشته تا به دست ما رسیده. بعد ادامه دادند: شما نیم سانت از این شال رو به ما بدید، من هم به جاش بهتون از این تربت می دهم. بهشون گفتم: آقا بفرماید تمام شال برای خودتان. ایشون فرمودند: اگه قرار بود این شال به من برسه، خدا شما رو انتخاب نمی کرد. خداوند خانواده شهداء رو انتخاب کرد تا مقامشون رو به همه یادآور بشه ... اگر روزی ارزش خون شهدای کربلا از بین رفت، ارزش خون شهدای شما هم از بین می ره. بعد هم نیم سانت از شال بهشون دادم و یه مقدار از اون تربت ازشون گرفتم.»

    مراسم داشت تموم می شد که یه دفعه دیدم که اون شال، دست یکی از بچه های مسجده و می خواد به کسی نشون بده. بله! تا اینجای ماجرا نقل قول بود،اما من اون شال رو با دست خودم لمس کردم..

    این شال بوی خوشی داشت که در عرض چند دقیقه ای که از شیشه درش آوردند، کلّ فضا رو معطر کرد و چه عطری؟! هرگز چنین بوی خوشی رو تا به اون روز استشمام نکرده بودم. بچه های مسجد می گفتند: ما بیست ساله که این شال رو زیارت می کنیم، اما این بو، حتی ذره ای هم تغییر نکرده...

    و خداوند چنین مقدر کرده بود تا یه جلوه دیگه از کرامات شهداء رو به چشم ببینم.

    یادی که در دلها

    هرگز نمی میرد

    یاد شهیدان است.

    یاد شهیدان است.
    امضای ایشان


    به یاد ستار خان یگانه قهرمان آزادی ایران

  12. 7 کاربر مقابل از nakhodaye aseman عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  13. Top | #937
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    May 2012
    شماره عضویت
    4153
    نوشته ها
    2,186
    تشکر
    8,902
    تشکر شده 18,241 بار در 2,271 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mojtaba Gholami نمایش پست ها
    اون 4 خونه کاملا معلومه که کدوما هستند

    از کجا معلوم که 4تا ی دیگه نباشن؟!
    آقا آرش شما تو دام افتادین و باید یکی از خونه ها رو شانسی انتخاب کنین. البته بنظر من این خودش هیجان بازی رو میبره بالا. مخصوصاً اینکه آخر بازی هم هست.
    امضای ایشان
    “Most people die at 25 and aren’t buried until they’re 75.”
    Benjamin Franklin

  14. 3 کاربر مقابل از mohsen4465 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  15. Top | #938
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    شماره عضویت
    39
    نوشته ها
    95
    تشکر
    579
    تشکر شده 1,121 بار در 109 ارسال

    نمایش "عطسه ی 21 دسامبر" به نویسندگی و کارگردانی محمد مهدی خاتمی رو می تونید آبان و آذر 91 ساعت 18:00 در سالن سایه تئاتر شهر تهران ببینید.
    این نمایش داستان زوجیه که شدیدا معتقدند 21 دسامبر جهان به پایان می رسه.کل دارایی خودشون رو(اعم از خونه و وسایلش و...)فروختند و یک ماه رو به یک سفر لوکس 30 روزه در سرتاسر ایران پرداختند.نمایش رو در زمان بیستم دسامبر می بینیم که این زن و شوهر در جنگل سیسنگام آخرین ناهارشون رو(به قول خودشون)می خورند.اونها حتی پی اتومبیلشون رو که توسط پلیس راه گرفته شده نمی گیرند...
    اگر خواستید شنبه تا چهارشنبه برای دیدن نمایش برید با کارت دانشجویی 50% تخفیف خواهید داشت

    موضوع این نمایش به این فروم بی ارتباط نیست برای همین تصمیم گرفتم اینجا معرفیش کنم
    امضای ایشان
    بکش ای دل چراغت را که خورشیدست در سرسو/بهل یعقوب پیراهن عزیز مصر رویت شد

  16. 4 کاربر مقابل از Esmaeilpour عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  17. Top | #939
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز آوا استار
    مدال طلای كشوری المپياد نجوم
    مدال طلای جهانی المپياد نجوم
    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    شماره عضویت
    3538
    نوشته ها
    521
    تشکر
    3,297
    تشکر شده 4,710 بار در 536 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen4465 نمایش پست ها
    از کجا معلوم که 4تا ی دیگه نباشن؟!
    آقا آرش شما تو دام افتادین و باید یکی از خونه ها رو شانسی انتخاب کنین. البته بنظر من این خودش هیجان بازی رو میبره بالا. مخصوصاً اینکه آخر بازی هم هست.
    بابا بی خیال این بازی بشین !
    اینا که برای آدم نون و آب نمیشه ...!
    برید درس بخونید که مثل من مجبور نشید روز امتحان میان ترمتون توی مترو درس بخونید ... !

    پ.ن:من این بازی رو 5 دقیقه پس از زدن اون پست ملعون (!) تموم کردم . و خب .... بـــاخــــتـــــم !
    امضای ایشان
    عجیب ترین چیزی که تا به حال تو نجوم دیدم نه ابعاد و ارقام ماه و ستاره و فاصله و جرم اجرام کیهانیه و نه اسرار سر به مهر درون سیاهچاله ها !
    اینه که یک علاقه مشترک چه جوری می تونه این همه آدمو با هم آشنا کنه !



  18. 8 کاربر مقابل از arashgmn عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  19. Top | #940
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    شماره عضویت
    1389
    نوشته ها
    342
    تشکر
    6,199
    تشکر شده 3,041 بار در 301 ارسال

    Red face خدایا تو قلب مرا می خری?

    آف تاپیک         
    دلم را سپردم به بنگاه دنیا
    و هی آگهی دادم اینجا و آنجا
    و هر روز
    برای دلم
    مشتری آمد و رفت
    و هی این و آن
    سرسری آمد و رفت
    ***
    ولی هیچ کس واقعا
    اتاق دلم را تماشا نکرد
    دلمͺ قفل بود
    کسی قلب مرا وا نکرد
    ***
    یکی گفت:
    چرا این اتاق پر از دود و آه است
    یکی گفت:
    چه دیوارهایش سیاه است!
    یکی گفت:
    چرا نور اینجا کم است
    و آن دیگری گفت:
    و انگار هر آجرش
    فقط از غم و غصه و ماتم است!
    ***
    و رفتند و بعدش
    دلم ماند بی مشتری
    و من تازه آن وقت گفتم:
    خدایا تو قلب مرا میخری?
    ***
    و فردای آن روز
    خدا آمد و توی قلبم نشست
    و در را به روی همه
    پشت خود بست
    و من روی آن در نوشتم:
    ببخشیدͺ دیگر
    برای شما جا نداریم
    از این پس به جز او
    کسی را نداریم


    عرفان نظر آهاری(85/8/16)
    امضای ایشان
    If everyone cared and nobody cried
    If everyone loved and nobody lied
    If everyone shared and swallowed their pride
    We'd see the day when nobody died

  20. 13 کاربر مقابل از Flare star عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


صفحه 94 از 144 نخستنخست ... 4484909192939495969798104 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق برای آوا استار محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد