صفحه 2 از 144 نخستنخست 1234561252102 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 1431

موضوع: آف تاپیک

  1. Top | #1
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    شماره عضویت
    386
    نوشته ها
    922
    تشکر
    5,844
    تشکر شده 8,391 بار در 879 ارسال

    Wink آف تاپیک

    سلام به همه دوستان گل آوا استاری

    خیلی پیش از این "hasti" عزیز تاپیکی با عنوان "مطالب کوتاه وخواندنی" ایجاد کرده بودن که پست های خوبی میخورد و در حکم آف تاپیک فروم محسوب میشد...
    به همین دلیل بعد از مدتی و به صلاح دید مدير فروم عنوان تاپیک مذکور به "مطالب آزاد" تغییر کرد تا عمومیت عنوان، در محتوای اون هم موثر بشه و البته شد!...
    اما مدتی بعد اون تاپیک بسته و به تالار غیر تخصصی منتقل شد تا حجم ارسالهای غیر علمی و غیر قانونی در فروم کنترل بشه...

    حالا، امشب که شب مبارک عید غدیر هست - راستی عیدتون مبارک - و با موافقت آقای امام و سایر مدیران این تاپیک رو ایجاد میکنیم که :

    محلی باشه برای طرح مسائلی که ارتباط زیادی با دامنه اصلی فعالیت نجومی فروم ندارند؛ مثل مطالب کوتاه و مطالبی که جنبه سرگرمی یا عمومی در سایت دارند. فعالیت در این بخش محدودیت ویژه ای نداره ولی رعایت قوانین کلی و شئونات سایت برای جلوگیری از دریافت اخطار در این بخش هم الزامیه...

    یعنی مطالب سیاسی، مذهبی، دعوا و بحث بی مورد، ارسالهای مکرر و خارج از محدوده ادب ممنوع هستن!

    لطفا حتما به توضیحات فوق دقت کنید تا باز این تاپیک بسته نشه!

    یادتون که هست:
    تاپیک "گنجینه امضا ها و آواتار ها " برای امضاهای قشنگی هست که عوض میشن!
    تاپیک تبریکات برای تبریک های آوایی ماست!
    تاپیک اشعار نجومی هم داریم!
    و ...

    موفق و منصور باشید.

    .................................................. ................

    کاربران گرامی توجه کنند که پستهای ارسالی آنها در آف تاپیک جز پستهای ارسالی شمارش نمی شوند
    ویرایش توسط پیمان اکبرنیا : 08-26-2012 در ساعت 05:36 PM دلیل: اضافه کردن خط آخر :)


  2. Top | #11
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    شماره عضویت
    584
    نوشته ها
    1,588
    تشکر
    20,144
    تشکر شده 12,837 بار در 1,573 ارسال

          متنی بسیار تآمل برانگیز.....

    دربست !...!...!

    فایل پیوست 2923


    طولانیه، ولی قول میدم اگه تا آخرش بخونین پشیمون نمی شین

    توی این روزهای بارانی اخیر منتظر تاکسی موندن واقعا خیلی سخته مخصوصا وقتی راننده ها هم بی انصافی به خرج داده و از جابجایی مسافر به صورت عادی خودداری می کنند. این اتفاق برای ما رخ داد و راننده خط بی توجه به صف مسافران که منتظر ماشین بودند کنار خیابون داد میزد :
    " دربـــــــــــــــــست " . نگاه معنی دار و اعتراض های گاه و بی گاه مسافران هم راننده رو کلافه کرده بود و هم ما رو، به خاطر همین من و یک خانم و دو آقای دیگه با همدیگه ماشین رو با کرایه 6000 تومن دربست گرفتیم که برای هر مسافر نفری 1500 تومن میافتاد درحالی که کرایه خط فقط 550 تومن بود. به هر ترتیب سوار تاکسی شدیم و راننده شروع کرد از مشکلات ماشین و گیر نیومدن لاستیک و بنزین آزاد زدن صحبت کردن و به اصطلاح سخنرانی شروع شد.

    کنار راننده مرد جوانی نشسته بود که انگار از خیس شدن زیر بارون دل خوشی نداشت. وقتی سخنرانی راننده درباره مشکلات بنیادی مملکت شروع شد خیلی سریع خودش رو وارد بحث کرد که بهتره ادامه بحث رو به صورت یه گفتگوی دو طرفه دنبال کنیم :

    راننده تاکسی : برادر خانمم یه وام 6 میلیون تومنی میخواست بگیره مجبور شد ماشینش رو بذاره به عنوان وثیقه. بنده خدا الان خورده به مشکل دارند ماشینش رو مصادره می کنند. یه عده دزد دارند میلیارد میلیارد اختلاس میکنند کسی هم خبردار نمیشه اون وقت این جوون رو ببین چجوری سر میدوونند !

    مسافر : نوش جونش !

    راننده : (نگاه متعجب) نوش جون کی ؟

    مسافر : نوش جون کسی که 3000 میلیارد تومن خورده

    راننده : (با لحن عصبی آمیخته به تمسخر) نکنه اون بابا فامیل شما بوده ؟

    مسافر : نه ! فامیل من نبوده اما یکی بوده مثل همین مردم . مثل شما! مگه این یارو از مریخ اومده اختلاس کرده ؟ یا اون مدیر بانک از اورانوس به ریاست رسیده بوده ؟

    راننده : نه آقا جان اونا از ما بهترون اند. من برای یک جفت لاستیک باید 3 روز برم تعاونی اون وقت اون 3000 میلیارد تومن رو میخوره یه آبم روش !

    مسافر : خب آقا جان راضی نیستی نخر! لاستیک نخر ...

    راننده : (با صدای بلند) چرا نامربوط میگی مرد حسابی؟ مجبورم بخرم ! لاستیک نخرم پس چجوری با ماشین کار کنم ؟

    مسافر : وقتی شما که دستت به هیچ جا بند نیست و یه راننده عادی هستی وقتی میبینی بارندگی شده و مسافر مجبوره زود برسه به مقصد میای ماشینی که باید تو خط کار کنه رو دربست میکنی ...

    راننده پرید وسط حرف طرف که : آقا راضی نبودی سوار نمیشدی !

    مسافر : (با خونسردی) میبینی ؟ من الان دقیقا حال تو رو دارم وقتی داشتی لاستیک ماشین میخریدی. مرد حسابی فکر کردی ما که الان سوار ماشین تو شدیم و 3 برابر کرایه رو داریم میدیم راضی هستیم ؟ ما هم مجبوریم سوار شیم ! وقتی تو به عنوان یه شهروند عادی اینجوری سواستفاده میکنی از مدیر یه بانک که میلیاردها تومن سرمایه زیر دستشه چه انتظاری داری ؟ اون هم یکی مثل تو در مقیاس بالاتر.

    راننده آچمز شده بود و سرش تو فرمون بود ...

    مسافر که حالا کاملا دست بالا رو داشت با خونسردی ادامه داد : دزدی دزدیه ... البته منظورم با شما نیستا ولی خدا وکیلی چند درصد از مردم ما اون کاری که بهشون سپرده شده رو خوب انجام میدن که انتظار دارند یه مدیر بانک کارش رو خوب انجام بده ؟ منتهی وقتی اونا وجدان کاری ندارند کسی بویی نمیبره اما گندکاری یه مدیر بانک رو همه میفهمند. برادر من تو خودت رو اصلاح کن تا اون مدیر بانک جرات همچین خلافی رو نداشته باشه

    راننده که گوشاش تو اون هوای سرد از شدت خجالت حسابی سرخ شده بود گفت : چی بگم والا !

    من اولین نفری بودم که تو مسیر باید پیاده میشدم و طبیعتا طبق قرار اجباری با راننده باید 1500 تومن کرایه میدادم. وقتی خواستم پیاده شم یه اسکناس 2000 تومنی به راننده دادم. راننده گفت 50 تومنی دارید ؟ با تعجب گفتم بله دارم و دست کردم تو کیفم و یه سکه 50 تومنی به راننده دادم . راننده هم یک اسکناس 1000 تومنی و یک اسکناس 500 تومنی بهم برگردوند و گفت : به سلامت !

    همونطور که با نگاهم تاکسی رو که تو هوای بارونی مه آلود حرکت میکرد رو دنبال میکردم چترم رو باز کردم و پولا رو تو کیفم گذاشتم ... آروم شروع کردم به قدم زدن و با خودم فکر میکردم یعنی من هم باید خودم رو اصلاح کنم ...

    ویرایش توسط stargazer : 11-24-2011 در ساعت 10:44 PM دلیل: ادبی
    امضای ایشان
    برگ در انتهاي زوال مي افتد و ميوه در ابتداي کمال … بنگر که چگونه مي افتي ؟!


  3. Top | #12
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    شماره عضویت
    720
    نوشته ها
    87
    تشکر
    1,062
    تشکر شده 593 بار در 78 ارسال

    خیلی جالب و فوق العاده بود .خواستم فقط یه تشکر بزنم نشد !
    میگن یه سوزن به خودت بزن یه جوالدوز به دیگران!
    امضای ایشان
    هر کجا هستم باشم آسمان مال من است.

  4. 7 کاربر مقابل از roset عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  5. Top | #13
    کاربر ممتاز
    کاربر جدید

    عنوان کاربر
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    شماره عضویت
    737
    نوشته ها
    699
    تشکر
    3,631
    تشکر شده 3,855 بار در 697 ارسال

    بیشتر مردم از فکر کردن بیش از هر چیز دیگری رنج میبرند . تولستوی
    ویرایش توسط solh : 11-25-2011 در ساعت 01:47 PM
    امضای ایشان
    مستقبل این مجلس جز قصه ماضی نیست
    تا صبحدم محشر دی خفته به فرداها

  6. 12 کاربر مقابل از solh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  7. Top | #14
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    شماره عضویت
    301
    نوشته ها
    451
    تشکر
    3,295
    تشکر شده 3,243 بار در 483 ارسال

    سلام خانم stargazer .

    بابت مطلب زیباتون بسیار تشکر می کنم ... ( اول یک تشکر گذاشتم ، اما دیدم نمیشه بابت زحمتی که کشیدید و این مطلب را نوشتید اینگونه تشکر کرد)

    موفق باشید .
    امضای ایشان

  8. 8 کاربر مقابل از mh.noori عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  9. Top | #15
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    شماره عضویت
    1466
    نوشته ها
    226
    تشکر
    3,698
    تشکر شده 2,065 بار در 223 ارسال

          ایام سوگواری دهه اول محرم بر همگی اهل حسین تسلیت باد



    از فــــراسوی ازل تا ابد ای حلـــــــــق بریده
    مـــــــــی رود دایــــره در دایره پژواک صدایت





    ایام سوگواری دهه اول محرم بر غصه داران حسین تسلیت باد
    ویرایش توسط آسمون : 11-30-2011 در ساعت 01:23 AM

  10. 8 کاربر مقابل از hadi soleimani عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  11. Top | #16
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    شماره عضویت
    1693
    نوشته ها
    75
    تشکر
    801
    تشکر شده 641 بار در 67 ارسال

    با سلام
    همون طور که از رسانه ها شنیدین دیروز سالگرد شهادت دکتر مجید شهریاری شهید راه علم و دانش بوده که متاسفانه من دیروز فراموش کردم یادی از ایشون بکنم.
    شایسته است به پاس خدمات ایشون به جامعه فیزیک و هسته ای کشورمون و به عنوان یک الگوی تمام نمای اخلاق ودین برای شادی روح طیبه ایشون فاتحه ای قرائت کنیم.


    دانشمند شهید دکتر "مجید شهریاری"، نام آشنایی برای اهل علم و معرفت است. شهیدی که مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در دیدار با خانواده آن عزیز، فرمودند: «شهادت دكتر شهریاری، آبرویی داد به جامعه علمی كشور. شهادت همچنین شخصیت برجسته و مورد قبولی، به دشمن نشان داد كه در محیط علمی جمهوری اسلامی، اینجور شخصیت‌ها و انگیزه‌هایی وجود دارد.»

    روحشان شاد،یادشان گرامی.
    امضای ایشان
    خدایا! خورشید را به من قرض میدهی؟

    از تو که پنهان نیست سرزمین خیالم سالهاست یخ بسته است...

  12. 8 کاربر مقابل از Mahtabe kavir عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  13. Top | #17
    کاربر جدید

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز آوا استار
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    شماره عضویت
    1
    نوشته ها
    2,772
    تشکر
    17,041
    تشکر شده 43,792 بار در 2,956 ارسال

          نصف كردن چه گوارا !

    امروز نزديك غروب بود كه به سانديچي زاپاتاي شهرك غرب رفته بودم ( من فقط سيب زميني هاش رو دوست دارم و تا الآن اصلآ به منوي بقيه چيز هاش نگاه نكرده بودم )

    بعد از دادن سفارش منتظر نوبتم شدم و سرم رو انداخته بودم پايين و در افكار خودم غوطه ور بودم .

    يهو يه آقايي كه بيرون مغازه وايساده بود اومد تو و به آشپز گفت :

    " آقا ميشه چه گوارا رو نصفش كنين ؟! "

    من با تعجب سرم رو آوردم بالا كه ببينم اين يارو چش شده !

    كه ديدم آشپزه هم با خونسردي گفت باشه و شروع به نصف كردن ساندويچ كرد .

    سرم رو بيشتر آوردم بالا و نگاهي به منوي مغازه انداختم ...

    اسم ساندويچ هاي اين مغازه اينها بود :

    چه گوارا

    اميليانو زاپاتا

    سيمون بوليوار !
    .
    .
    .

    با خودم فكر كردم آيا چه گوارا وقتي داشت عليه آمريكايي ها مبازره مي كرد فكرش رو ميكرد سالها بعد روزي در اونطرف دنيا اسمش رو روي سانديچ بذارن و بعد يكي هم بياد بگه " آقا چه گوارا رو نصفش كن " !!

    بعد يهو بي اختيار زدم زير خنده كه ديدم فروشنده و اون آقاهه دارند همچين نگاه عاقل اندر سفيه ميكنند ...

    سرم رو باز انداختم پايين و منتظر نوبتم شدم

  14. 19 کاربر مقابل از Mostafa عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  15. Top | #18
    کاربر ممتاز
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    كاربر ممتاز آوااستار
    كاربر راهنمای ويكی نجوم
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    شماره عضویت
    375
    نوشته ها
    682
    تشکر
    12,149
    تشکر شده 5,596 بار در 572 ارسال

    خوب سه هفته پیش که داشتیم میرفتیم شهرستان(خوی) واسه ولیمه ی عموم که از مکه برگشته بود توی راه بنزین مون داشت تموم میشد خودمونو به اولین پمپ بنزین رسوندیم بابام با شلوار راحتی نشسته بود تو ماشین که راحت تر رانندگی کنه(به علت طولانی بودن مسیر) برگشت کارت سوخت رو داد به من رمزشم گفت گفت برو تو بنزین بزن!!! منم خوشحال پریدم پایین کارت سوخت رو گذاشتم اونجا رمزشم زدم بعد اون نازل رو ورداشتیم چون باک اون سمت بود مجبور شدم کشی رو که داره بکشم نگو نفر قبل اون گیره ی نازل رو که باعث میشه بدون دست زدن بهش بنزین بیاد رو روی درجه ی اخر گذاشته قفلشم کرده همین که کارت سوخت عمل کرد !!!!!!!!! دیگه فکر کنم خودتون متوجه بشین دقیقا همون موقعی بود که نازل روی ماشین بود پاشید روی شیشه ی عقب بعد روی خودم رو زمین همه جا شد بنزین حالا خوب شد زود نازل رو بردم گذاشتم تو باک ولی فکر کنم یه 5 لیتری ریخت این ور اون ور در کل خیلی بد شد تا خود خوی همه از بوی بنزین خفه شدیم (البته 3 ساعت بیشتر نمونده بود) حالا بیا به پدر توضیح بده که من دست نزدم خودش روی ضامن بود من نبودم در کل خیلی بد بود فکر کنم تا اخر عمرم هر وقت بنزین بزنم این داستان بیادم بیفته!!!
    امضای ایشان
    دلي سربلند و سري سر به زير
    از اين دست عمري به سر برده ايم


    قيصر امين پور

  16. 14 کاربر مقابل از sasan20oo20 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  17. Top | #19
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    شماره عضویت
    53
    نوشته ها
    847
    تشکر
    12,984
    تشکر شده 8,834 بار در 819 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط stargazer نمایش پست ها
    دربست !...!...!

    فایل پیوست 2923


    طولانیه، ولی قول میدم اگه تا آخرش بخونین پشیمون نمی شین

    توی این روزهای بارانی اخیر منتظر تاکسی موندن .
    .
    .
    .
    .
    .
    . ... آروم شروع کردم به قدم زدن و با خودم فکر میکردم یعنی من هم باید خودم رو اصلاح کنم ...

    با تشکر از خانوم استارگییزر،واقعا که قلمتون عالی بود تبریک میگم هم به شما هم به اون مسافری که اون حرفارو زد و شما به دقت گوش دادینو نوشتینش!!!

    در راستای تکمیل متنی که خانوم استارگیزر نوشتن امروز یه اتفاقی افتاد که لازم دونستم بگم:

    این روزها مخصوصا دهه اول محرم روزهای عزاداریه اونم برای کی؟؟ برای برای کسی که کشته شد بخاطر اینکه دین زنده بمونه!!! درسته؟

    این روزها رسم هم شده که خیلیا نذری میدن و فلان،و باز رسم شده که تو ظروف یکبار مصرف نذری هارو پخش میکنن بنا به دلایل بهداشتی و اینا!! خب؟؟

    امروز صب که کلی کار داشتم،دقیقا دوتا نایلون لازم شد که منم رفتم به یکی از این مغازه هایی که ظروف یکبار مصرف میفروشن که دوتا کیسه معمولی (بزرگ هم نمیخواستم) بله من برای احتیاط چهار تا گرفتم که کم نیارم وسط کاری،قیمتشو پرسیدم 2000تومن بله کیسه معمولی دونه ای 500تومن!!!! یعنی دزدی در حد ........!!

    حالا اینو میشد درست کرد:
    نزدیکای ظهر با ماشین شخصی با یکی از دوستام رفتیم ارومیه برگشتنی من مجبور بودم با تاکسی یا اتوبوسی چیزی بیام،(لازم به ذکره از ارومیه تا خوی دو ساعت راهه)
    سوار یه تاکسی شدم که بیاد خوی،دقیقا کرایه ای برابر سفر با اتوبوس اسکانیا از خوی تا تهران رو ازمون گرفت!!!
    دیگه واقعا داشتم سکته میکردم بخاطر این وضع!!!


    شهادت امام ما شعیان هستش باید یکم مراعات کنیم ملتو بعد میایم خفتشون میکنیم


    بله ما ملتی هستیم که با دین نون میسازیم برا خودمون کارو کاسبی راه انداختیم تو دین........

    اونی هم که اون همه پول اختلاس کرده نوش جونش، حقشه، کشش ندید خب!!!
    امضای ایشان
    عاشق دستپخت مادرمم
    اگرم سرد باشه مشکلی نیس
    در عوض یه ادویه ای می زنه که بکره
    تو هیچ رستورانی نیست و اسمش عشقه


    orion سابق!!!

  18. 14 کاربر مقابل از Hojjat Zafarkhah عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  19. Top | #20
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    شماره عضویت
    720
    نوشته ها
    87
    تشکر
    1,062
    تشکر شده 593 بار در 78 ارسال

    آف تاپیک         
    دیروز( روز تاسوعا) نزدیکهای ظهر از خونه رفتم بیرون نزدیک های مرکز شهر بودم و عزاداری هم در اوج خودش بود مغازه هایی هم که وسایل عزاداری میفروختند باز بودند توی یکی از این مغازه ها پیرمردی رو دیدم که سربند یا شال عزا میخواستن و گویا پول همراهشون نبود برخورد صاحب مغازه با این آقا اونقدر زننده و ناراحت کننده بود که...
    فقط اینکه کاش ما که ادعا مون میشه زیر پرچم امام حسین سینه میزنیم گاهی هم مرام اون آدمای بزرگ یادمون بیاد ...
    امضای ایشان
    هر کجا هستم باشم آسمان مال من است.

  20. 9 کاربر مقابل از roset عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


صفحه 2 از 144 نخستنخست 1234561252102 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 3 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق برای آوا استار محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد