مکانی برای کتاب خوان ها

[م.ح.اربابی فر]

با تمام پیشرفت های دنیای مجازی باز هم کتاب بهترین دوست ما به حساب می آید!

دور و بر ما کتاب هایی وجود دارند که هربار می خوانیمشان لذت خاصی به ما دست می دهد و اغلب علاقه خود به کائنات را از آن ها به ارث برده ایم!
منظورم کتاب های آموزشی مانند نجوم به زبان ساده، نجوم دینامیکی، شناخت ستارگان و ... نیست. منظورم کتاب هایی است که به ظاهر جنبه آموزشی ندارند اما خواندن آنها دنیاهای جدیدی را به روی ما باز می کند. مثل کتاب " تاریخچه تقریبا همه چیز!!" یا " تاریخ پیدایش علم جدید" که هر دوتایشان به نحوی به نجوم مربوط می شوند.
اینجا محلیست که قرار است شما دوستان این نوع کتاب ها را به ما معرفی کنید تا با هم قرار بگذاریم و ظرف مدت مشخصی به اتفاق یکدیگر شروع به خوانش آن ها کنیم و بعد هم درباره یشان کمی گپ بزنیم!

پس روند این تاپیک به شرح زیر است:

1- بحث درباره انتخاب یک کتاب
2- تعیین زمان برای خواندن آن کتاب
3- خواندن کتاب
4- گپ زدن درباره کتاب! ( همان نقد و رفع اشکال خودمانی)
5- بازگشت به مورد شماره یک
.
.فکر می کنم بهتر است کمی از وبگردی هایمان کم کنیم و همچون گذشته به سراغ کتاب خوانی برویم تا شاید سرانه مطالعه کتاب در کشور را هم افزایش دهیم!

لیست کتاب‌های خوانده شده تا کنون(برای دریافت خلاصه کتاب روی آن کلیک کنید):

1- کمدی‌های کیهانی
2- ناوی که نامرئی شد
3- تاریخچه زمان
4- کیهان در پوست گردو
5- پتک آسمان
6- صفر
7- انفجار بزرگ

۸ - رویای من

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
این تاپیک با تاپیک معرفی کتاب ها و نرم افزارهای نجومی تفاوت دارد. برای معرفی و آشنایی با کتاب های آموزشی نجومی به آن تاپیک سر بزنید.

[Tahereh Ramezani]

عزیزان از امروز ( 21 / 6 / 93 ) تا تاریخ 24 / 6 / 93 ، هرگونه نظر و نقدی در مورد فصل هفتم کتاب " رؤیای من " دارید ، بفرمایید ..........

[Astro_M111]

سلام
فصل 7:
بعد از ماجراهای فروش سهام شرکت انوشه و شوهرش برای تعطیلات به جزایر هاوایی رفتند و سعی کردند مدتی به دور از مسائل کاری به استراحت بپردازند.
در طول همین استراحت خانوم انصاری دوباره به ارزویش یعنی رفتن به فضا فکر کرد و تصمیم گرفت بتواند راهی برای رفتن به فضا پیدا کند.برای رسیدن به این هدف ابتدا به سراغ شرکت هایی که اقدام به فرستادن انسان به فضا میکرد رفت ولی زود متوجه شد بیشتر این شرکت ها فقط به دنبال پول هستند و هیچ وسیله ای برای رفتن به فضا در اختیار ندارند.
مقصد بعدی خانوم انصاری جزیره مرکزی هاوایی جایی که کوه موناکی و همین طور رصد خانه بزرگ کک قرار داشت بود بعد از بازدید از رصد خانه ودیدن اسمان زیبای بالای سرش انوشه تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به دانشگاه هاوایی بیاید. تا بتواند هر چه بیشتر در نزدیکی رصد خانه بماند. البته دانشگاه تا چند ماه بعد تشکیل نمیشد و به همین علت برای سر وسامان دادن به کارها قبل از رفتن به دانشگاه به تگزاس برگشتند.
ادامه دارد...
ممنون

[Tahereh Ramezani]

فصل هفتم :

استراحت در هاوایی به قلب ، ذهن و روح آن ها انرژی و زندگی بخشید . آنها به کوه های موناکی رفتند ، جایی که دانشگاه هاوایی با کمک سازمان ناسا رصدخانه ی بزرگی بنا کرده بود . آنها از رصدخانه ی کک بازدید کردند و انوشه تا آن زمان چنین آسمان پرستاره و زیبایی را ندیده بود و او را به فکر رؤیای کودکیش ، دیدار با ستارگان ، برد . انوشه تصمیم گرفت که ادامه تحصیل دهد که البته تا شروع ترم دانشگاه چند ماه فاصله بود و آنها می توانستند در این مدت به تگزاس برگردند و به زندگیشان سامان دهند .

پس از بازگشت به تگزاس با فردی از مؤسسه ی ایکس پرایز که قصد دیدار با آنها را داشت ملاقات کردند و با پیشنهاد او مبنی بر اسپانسر بودن در طرح مسابقه ی ایکس پرایز که ساخت سفینه فضایی قابل استفاده ی مجدد با توانایی حمل مسافر دوبار طی دو هفته به صد کیلومتری کره زمین در فضا بود ، قبول کردند ؛ و انوشه هم از فرصت استفاده کرد و گفت که می خواهند دو بلیت در اولین سفینه ای که به فضا می رود رزرو کنند .

آنها از شرکت های غیردولتی مختلفی که برای مسابقه شرکت کرده بودند ، بازدید کردند ، سپس انوشه برای ادامه تحصیل به دانشگاه رفت .

پس از مدتی با پیشنهاد حمید آنها در کشتی دنیا که دور دنیا را با کشتی سفر می کرد ، آپارتمانی خریدند . در یکی از سفرهایی که کشتی به کشور هندوستان می رفت ، انوشه تصمیم گرفت که به هندوستان بروند تا برای تولد حمید نزد پیشگویی که یکی از دوستانشان تعریفش را کرده بود ، بروند . انوشه و حمید همراه امیر و راهنما ، به دیدار پیشگو رفتند و او نیز با سؤالها و برگهای قدیمی نخل ، گذشته و آینده ی آنها را پیشگویی کرد .

[Tahereh Ramezani]

گرامیان با هم از امروز ( 24 / 6/ 93 ) تا تاریخ 28 / 6 / 93 ، فصل های هشتم و نهم از کتاب " رؤیای من " رو می خونیم ( به دلیل اینکه فصل هشتم خیلی کم هست ، همراه با فصل نهم می خونیم ) .

[Tahereh Ramezani]

دوستان بزرگوار از امروز ( 28 / 6 / 93 ) تا تاریخ 31 / 6 / 93 ، هرگونه نظر و نقدی در مورد فصل های هشتم و نهم کتاب " رؤیای من " دارید ، بفرمایید ..........

[Tahereh Ramezani]

فصل هشتم :

همان طور که پیش بینی میشد ، برت روتان و گروه مهندسین اسکیلد کامپوزیت مدت ها قبل از بقیه رقبای جایزه ایکس ، برای پرواز آماده شدند . برت روتان آمادگی خود را برای انجام شرایط برنده شدن جایزه ایکس که دو پرواز طی دو هفته در ماه سپتامبر بود ، اعلام کرد . از آنجا که کمپانی دیگری به عنوان حمایت کننده ی اصلی از برنامه ی جایزه ایکس داوطلب نشده بود ، حمید و انوشه و امیر تصمیم گرفتند این مسئولیت را برعهده بگیرند و نام آن را جایزه ایکس انصاری ثبت کنند . روز موعد فرا رسید و آنها به کالیفرنیا رفتند . سفینه همراه هواپیمایی تا ارتفاع هشت هزار پایی برده شد و سپس از هواپیما جدا شد . سفینه ی فضایی ابتدا به چپ و بعد به راست متمایل شد ، پس از آن چند بار دور خودش چرخید ولی در نهایت خلبان موفق به کنترل آن و رسیدن به ارتفاع مورد نظر شد و سپس با موفقیت بازگشت . یک هفته بعد ، دومین پرواز هم انجام گرفت و جایزه را بردند . یک سال بعد ، برای آن سالگرد گرفتند و همایشی با سخنرانی و حضور افراد سرشناس در عرصه فضا ترتیب دادند. یکی از سخنرانان اریک اندرسن ، رئیس شرکت اسپیس ادونچرز بود ، او پس از سخنرانی اش انوشه را به دیدار از مرکز تعلیمات فضانوردی ، استارسیتی در روسیه دعوت کرد . اریک به انوشه گفت که پس از معاینات پزشکی دقیق ، می تواند در دوره ی تعلیم شش ماهه شرکت کند و پس از آن اگر جای خالی داشتند می تواند به فضا برود .


فصل نهم :

انوشه همراه حمید برای انجام آزمایشات پزشکی از دالاس به مسکو رفت . آنها همراه نماینده ی اسپیس ادونچرز وارد استارسیتی که مرکز تعلیمات فضانوردی بود ، شدند ، در آنجا ساختمان های مختلفی بود که یکی از آنها برای معاینات پزشکی بود . انوشه در چند روز تحت آزمایشات پزشکی مختلف و سختی قرار گرفت و در کمال تعجبِ پزشکان ، آزمایشهای سخت و طاقت فرسا را با موفقیت پشت سر گذاشت . انوشه طی اقامتش در روسیه یک چیز را یاد گرفت : درد و رنج تا زمانی که اجازه ندهیم ، شکست به شمار نمی رود !

[Tahereh Ramezani]

دوستان خوبم از امروز ( 31 / 6 / 93 ) تا تاریخ 4 / 7 / 93 ، با هم فصل دهم کتاب " رؤیای من " رو می خونیم .

[Astro_M111]

سلام
فصل 8:یک سال بعد از فرود موفقیت امیز در مسابقه ایکس حمید و انوشه شرکت پرودیا را که در خدمت طراحی و ساخت هر نوع فن اوری جدید بری تغییر در دنیای تکنولوژی بود تاسیس کردند.و در کنار ان انوشه فعالیت در زمینه خیریه به خصوص ارگانی بین المللی حامی کودکان به نام اشوکا را افزایش داد.
مدتی بعد پیتر دایمندیس برای برنامه سالگرذ اعطای جایزه ایکس تماس گرفت و بعد از مشورت در مورد نحوه برگرازی ان تصمیم گرفته شد با تشکیل یک همایش فضایی در کشتی دنیا ودعوت از افراد مختلف علاوه بر سالگرد بحثی جدی در ارتباط با اینده سفر های فضایی خصوصی داشته باشند.
همایش با استقبال و موفقیت کامل رو برو شد.باز الدرین اولین سخنران جلسه بود و سخنرانان دیگر که از سرتاسر جهان دعوت شده بودند.در این همایش شرکت کردند.
ممنون

[Tahereh Ramezani]

عزیزان از امروز ( 4 / 7 / 93 ) تا تاریخ 6 / 7 / 93 ، هرگونه نظر و نقدی در مورد فصل دهم کتاب " رؤیای من " دارید ، بفرمایید ..........

[Tahereh Ramezani]

فصل دهم :

در این فصل ابتدا گفته که آژانس فضایی ناسا بر عکس آژانس فضایی روسیه ، به مردم عادی اجازه ی ورود به فضا را نمی دهد . در مورد تمرینات سخت و پیاپی انوشه توضیح داده و در نهایت که برنامه های تمریناتیِ انوشه همراه دایس کی انوموتو تمام شد ، انوموتو در تست نهایی پزشکی شرایط کافی را نداشت و به انوشه اطلاع دادند که می تواند به جای انوموتو با سفر بعدی به فضا برود و انوموتو وقتی شرایط پزشکی را کسب کرد می تواند به فضا برود . انوشه از شنیدن این خبر در پوست خود نمی گنجید و اول به حمید گفت و بعد تصمیم گرفت اقدام کند که بقیه ی اعضای خانواده هم بر مشاهده ی سفر رفتنش بیایند .