گشت رصدی الموت - 30 و 31 تیرماه

[شادی حدادی زاده]

مرکز نجوم آوااستار برنامه رصدی در الموت برگزار می کند

زمان حرکت : ساعت 13 روز پنجشنبه 30 تیر

جهت دریافت اطلاعات بیشتر به بخش رصدهای سایت مرجعه نمایید

اين تاپيك جهت اطلاع رسانی و اعلام پيشنهادات براي برگزاري بهتر برنامه ايجاد شده است .

اعضای ممتاز از 30% و اعضای فعال از 20% تخفیف در این برنامه رصدی برخوردارند .



فرم ثبت نام

[Sunrise]

[Mojtaba.M]

بله بله دوستان من تقریبا نیم ساعتی میشه رسیدم خونه(چون الموت توی قزوین هست و منم ساکن قزوین به خاطر همین من دیگه تهران برنگشتم و زودتر به خونه رسیدم یه چیزی حدود 5-6 ساعت وقتم صرفه جویی شد)
خب این رصد خوب بود مثلی خیلی از رصدها
گزارش مختصر رو می نویسم ولی تصویریش رو دوستان قرار میدن چون من هیچ عکسی ندارم متاسفانه

خب دو مینی بوس(حالا میدل باس) حدودا 30 نفر کلا بودیم که تقریبا ساعت 2 ظهر حرکت کردیم و در کرج هم یه دوست دیگه(آقا کاوه کشاورزیان) رو سوار کردیم و به سمت قزوین حرکت کردیم! تقریبا دو ساعت راه بود تا میدان مینودر(غریب کش) و از میدان مینودر یه راه انحرافی داره که به سمت الموت میره! تقریبا 3.5-4 ساعت از خوده اول راه انحرافی الموت تا مقصد راه بود که طول کشید. در طول سفر بازی های مختلف سفری هم انجام شد برای سرگرم شدن دوستان و رفتیم و رفتیم تا به پلی رسیدیم که روی دره "گرمدره"(اگه اشتباه نکنم اسمش همین بود) ساخته شده بود و همه اومیدیم پایین و شروع به عکاسی و دیدن کردیم! خیلی جالب بود برای همه و اکثرا افراد بعد از دیدن می گفتن اوه هاااا چه توپه! نمی دونم عجب چیزیه و این چیزا گفتن که عکسشم دارم ولی حال ندارم بزارم چون هم خوب نشده هم حس گذاشتن نیست! حالا عکس با کیفیت رو می گذارن دوستان ... خب بعد از دیدن دره شروع به حرکت کردیم راستی اینم بگم که وضعیت هوا از موقع شروع حرکت تا رسیدن به مقصد شدیدا ابری بود و رعد و برق و باران و ... که خوشبختانه یکی دو ساعتی باز شد در نیمه شب و مقداری هم در نزدیکیای صبح! خب رفیتم و رفیتم تا به مقصد که خانه معلم بود رسیدیم! همه پیاده شده اند و وسایل رو بردند در حیاط پشتیه خانه معلم و البته در مکان خانه معلم هم یک اتاق گرفتیم که خیلی به درد خورد و خوب بود! خلاصه اومدیم پایین و رفتیم وسایل رو گذاشتیم و رفیتیم داخل اتاق و بساط جشن تولد سه دوست برگزار شد. دوتا کیک تولد و فش فشه و ... اها تولد آقای محمدرضا صادقیان، خانم اسران نژاد(sh*) و خانم رمضانی(hasti) بود ولی بگم که تولد محمدرضا یک هفته دیگه بود،تولد خانم sh* اول مرداد بود و تولدت خانم hasti هم به گمونم هشتم مرداد بود! خلاصه کیک خورده شد و بعد از پذیرایی کیک نوبت شام رسید (این کارها پشت سره هم انجام شد تا هوا صاف بشه) و شام هم خوراک مرغ(اگه بازم اشتباه نکنم) با مخلفات و ... بود. بعد از شام هم که خورده شد رفتیم بیرون و ابزار الان عکاسی و رصدی برپا شد و همه منتظر بودند که هوا صاف بشه! یه چندتایی جرم دیده شد ولی چون هوا ابری بود و ماه هم ساعت حدودا 1 بامداد طلوع می کرد زیاد فرصت رصد نبود و فقط بعد از طلوع ماه و مشتری تونستیم این دو جرم رو رصد کنیم! البته یه چیزه جالب بگم که نمی دونم واقعا درست بود یا نه ولی یکی از بچه ها(فکر کنم آقای کامبیز خالقی بود) دو تا شبه ستاره رو که داشتن به دنباله هم به سمت جنوب حرکت می کردند و نشان داد و جالبیش اینجا بود که این شاتل و ایستگاه فضایی هستند که گویا می خوان به هم متصل بشن( یا شایدم جدا بشن) که صحتشو بقیه میگن! خلاصه رصد هم کردیم و هوا هم اصلا سرد نبود و همه با همون لباس های عادی تا صبح استفاده کردند(البته دمه صبح یه کم لرزش توی بچه ها دیده می شد) و تعداده زیادی از بچه ها حدودا 4 رفتن خوابیدن تا حدودا طلوع خورشید و صبح که همه بیدار شدن و صبحانه هم خورده شد کم کم آماده ی برگشت شدیم! البته یه اتفاقی هم افتاد این بود که اونجا شلوغ بود به نسبت و یکی از ساکنین اتاق از سر و صدای شبی که مثله اینکه بچه ها ایجاد کردند شاکی بودند و یه کم مشکل داشتند ولی واقعا بچه ها اروم بودند و صحبت های علمی و اموزش نجومی بود که اینم طبیعیه!بیخیال بلاخره تموم و شد و گذشت.
ساعت حدودا 7-7.5 هم شروع به برگشت کردیم و 3-4 ساعتی برگشت هم طول کشید و اکثره بچه ها خوابیدند البته سه نفر از دوستان المپیادی هم بهمون اضافه شده اند که برای تمرین رصدی اومده بودند. راستی یه چیز جالب ای نبود که در این سفر خانم mahsa هم قرار بود هم سفرمون باشند که مثله اینکه نشد با هم باشیم ولی از اینکه خیلی اسرار داشته حتما رصد حضور داشته باشه مثله اینکه با خانواده اشون حدودا ساعت های 2-3 بامداد خودشون رو به خانه معلم الموت رسوندن و به جمع مون اضافه شده اند. خیلی جالب بود و زیبا البته! اموزش های صورت فلکی و نجوم مقدماتی هم آقای معین پناهنده زحمتشو کشیدند و بسیار خوب اموزش دادند و در اخر هم بگم که افرادی جدیدی هم برای اولین بار به جمعمون اضافه شده اند که انشالله عضو فروم می شن و خودشون رو معرفی می کنند و تعیین می کنند چون اسم ها به یادم نمونده! راستی یه چیزه دیگه اینکه تنها تور رصدی اواستاری بود که در اون مجلس گرم معارفه برای اولین بار انجام نشد! البته داخل ماشین معارفه انجام شد! اینم نکته جالبی بود!

جالا کیا بودن و نبودن و عکس و سایر گزارشات هم بقیه دوستان قرار میدن...

ببخشید یه سوال داشتم در مورد گزارشتون ؟

توی اون بخشی که گفتین شاتل فضایی رو رصد کردیم اگه اون جوری که شما گفتین شاتل در حال پهلو گرفتن یا خارج شدن بود و اون ایستگاه ایستگاه فضایی بین المللی(iss)بوده باشه پس اون شاتل آتلانتیس بوده ولی زمانی که باید از ایستگاه جدا میشده با زمانی که شما در اون جا بودی یه کم فرق داره .


ببخشید زیادی سوال پیچتون کردم.

[rezash]

یک حشره ای که احتمالا" پشه بوده حسابی تا تونسته من رو گزیده.ولی محلهای گزیدگی به شدت میخاره و تقریبا" ورم کرده.

تا حالا خودم همچین مدلیش رو ندیده بودم.

احتمال داره از پشه های عصر دایناسورها بوده باشه.

بر وبچه های توصیه های پزشکی-التماس دعا.

[م.ح.اربابی فر]

اندر باب نوشتن سیاهه درباره رویت کواکب آن هم در ولایت الموت و در محضر خلق الله، می شود نکته ها گفت به غایت لطیف و دلکش!
می توان از ابرهای کومولوس گفت و استراتوس که تا جا داشت پایدار بودند و دل ما را ناپایدار نمودند.
می توان از کیک های تولدی گفت که 7 ساعت در راه بودند و ظاهرشان آخ هم نگفت!
می توان از آشنایی با دوستان تازه نظیر وحید کوهزاد گفت که برایمان از کرد و لر و جنوب و شمال آواز خواند!
می توان از پیام فروغی عزیز گفت که مثل همیشه در کنار ما بود و یقین دارم در تعداد رصد جزو رکوردداران محسوب می شود.
می توان از صحبت های قبل طلوع آفتاب گفت که ... آخ ... نه ... اونو نمیشه گفت زشته!
می توان از astronomer گفت که با شرایط ویژه اش در این برنامه حضور داشت.
می توان از رصد زیبای رعد و برق گفت که رصد یک بارش شهابی را برایمان بازسازی می کرد.
می توان از رخ نمایی ماه در آسمان گفت و رقابت زحل و مشتری برای عرضه اندام!
...
خلاصه می توان از خیلی چیزها گفت که دوستان گفته اند و خواهند گفت.


=========================================
همانا پروردگار کسانی را که در این رصد حضور داشتند و گزارش نمی نویسند به عذابی سهمگین دچار خواهد کرد!!
=========================================

و یک تشکر ویژه از Rezash عزیز و گرامی که ما را شرمنده کردند و من و سانرایز و اریون را به خانه رساندند

[stargazer]

یک حشره ای که احتمالا" پشه بوده حسابی تا تونسته من رو گزیده.ولی محلهای گزیدگی به شدت میخاره و تقریبا" ورم کرده.

تا حالا خودم همچین مدلیش رو ندیده بودم.

احتمال داره از پشه های عصر دایناسورها بوده باشه.

بر وبچه های توصیه های پزشکی-التماس دعا.

ساسان، سوبارو، مدمن و ایو به داد جناب رضاش برسین هرچه زودتر.
به عنوان یه فرد عادی پماد کالامین دی رو که برای گزیدگی حشراته نقدا پیشنهاد میدم تا اساتید برسن d:

اندر باب نوشتن سیاهه درباره رویت کواکب آن هم در ولایت الموت و در محضر خلق الله، می شود نکته ها گفت به غایت لطیف و دلکش!
می توان از ابرهای کومولوس گفت و استراتوس که تا جا داشت پایدار بودند و دل ما را ناپایدار نمودند.
می توان از کیک های تولدی گفت که 7 ساعت در راه بودند و ظاهرشان آخ هم نگفت!
می توان از آشنایی با دوستان تازه نظیر وحید کوهزاد گفت که برایمان از کرد و لر و جنوب و شمال آواز خواند!
می توان از پیام فروغی عزیز گفت که مثل همیشه در کنار ما بود و یقین دارم در تعداد رصد جزو رکوردداران محسوب می شود.
می توان از صحبت های قبل طلوع آفتاب گفت که ... آخ ... نه ... اونو نمیشه گفت زشته!
می توان از astronomer که گفت که با شرایط ویژه اش در این برنامه حضور داشت.
( این لیست به مرور تا فردا تکمیل می شود ..!)

خدا رو شکر. مثل اینکه این یکی تور علی رغم ابری شدن هوا نویسندگان خوبی داشته و ماشالا بزنم به تخته بچه ها لطف کردن و دارن گزارشاتشون رو مینویسن.
بابت گزارشهای کنونی و آینده و عکسها از همگی ممنونیم.
منتظر ادامش هستیم

[vahiid]

یک حشره ای که احتمالا" پشه بوده حسابی تا تونسته من رو گزیده.ولی محلهای گزیدگی به شدت میخاره و تقریبا" ورم کرده.

تا حالا خودم همچین مدلیش رو ندیده بودم.

احتمال داره از پشه های عصر دایناسورها بوده باشه.

بر وبچه های توصیه های پزشکی-التماس دعا.

سلام
به احتمال بسیار فراوان با گیاهی به نام گزنه برخورد داشتی که باعث سوزش و خارش و ورم شده

[Hojjat Zafarkhah]

به هر حال ما هم اینبار بدون دغدغه رسیدیم خونمون، خدا رو شکر !!!

با توجه به اینکه سری قبل تو مرنجاب دوربین محبوبم (به قول astronomer عزیز : ببین و بگیر ) مورد عنایت قرار گرفته بود و تاکنون در دست تعمیر میباشد،من چیزی با خود نبرده بودم!!

دیگه چون دوستان درمورد تور زیاد توضیح دادن و خواهند داد،من توضیح نمیدم و فقط به بررسی برخی نکات میپردازم!!

1) هیچ چیز در این تور به پای عکاسی سه نفره بهم نچسبید، خانم سانرایز و جناب کاوه کشاورزیان و من (البته در بین این دو دوست عزیز من فقط تماشاگر بودم و و یاد میگرفتم) و در همین جا از این دو نفر که در تاریکی مطلق به دنبال شکار آسمان بودند تشکر ویژه میکنم چون واقعا چیز های ارزشمندی به من آموختند!!!
اما خانم سانرایز عکسهای بسیار جالبی هم از اسمون و هم از افراد گرفته بودند که نمیدونم چرا نمیذارن!!!؟؟؟؟

2) هوا، بازهم ابر بازهم اسمان بی ستاره!!! البته ستاره داشتیم هم در اسمان هم در زمین!!!
ولی بعد از ابری شدن هوا با ستاره های زمینی حرف زدیم و مفیوض گشتیم!!!

3) اتوبوس مسیر رفت:
افراد بسیار با ذوق و با حالی داشت کلی خندیدیم!!!! عجب جایی بود(تا حالا همچین جایی ندیده بودم )

4) اتوبوس مسیر برگشت:
برای اینکه هم دوستان راحت باشن و هم من و هم از جمع دیگر فیض ببرم در مسیر برگشت اتوبوسم رو تغییر دادم!!!
اینجا هم بسیار با شور و شعور و عرفان و ......... (بقول بچه ها گفتنی : آره و اینا )
تو این اتوبوس هم عکس های فراوانی گرفتیم (من که نه) یعنی گرفتن اونم با کادر بندی بسیار بسیار مناسب!!!! ( حرفیه؟؟ )

5) تشکر ویژه دیگر از rezash خوب و عزیز و مهربان:
که منو بهمراه بعضی از دوستان به خونه رسوندن!!! واقعا سپاس گذارم!!!
آقای شعبانی ایشالا بیاین خوی حتما جبران میکنم!!!

6) تشکر ویژه دیگر از moha ی با مرام:
که هم عکس های یادگاری با هم دیگه گرفتیم و هم اینکه کلا فرد بسیار باحال و دوست داشتنیی هست!!!
راستی محا جان حتما منتظرم شما هم بیایین اینجا که بریم یعنی برید (من که نمیتونم) بگردید!!!

بالاخره از همه دوستان تشکر میکنم!!!!!

[Mojtaba.M]

لطفا دوستان عکس بذارن عکس .........................


بابا یعنی هیچ کس عکس نگرفته جز sunrise. ؟

[Ehsan]

این هم دو جوان ِ رعنا ی با کلاس!......:

آقای Astronomrer با چشم ِ عمل کرده مجبور به استفاده از عینک ِ دودی بود و moha (و البته من!) برای همدردی با ایشون عینک ِ آفتابی زده بودیم!
لازم به ذکره که چشمهای Astronomer تبدیل به تلسکوپ شده بود و از پشت ِ عینک ِ دودی ِ به اون سیاهی ستاره میدید!
البته من برای امتحان عینک رو زدم و حتی با توهم زدن هم نتونستم ستاره ببینم که نشان از قدرت چشمهاش داشت!!!

[yperseusy]

خیلی خوش به حالتون شده :d کش منم بودم !!! حیف که این درس من رو ول نمی کنههههه (((((((((
اما شما لذت بردید همین کفیه برام ؛)