صفحه 11 از 24 نخستنخست ... 78910111213141521 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 101 تا 110 , از مجموع 232

موضوع: ریاضی محض!

  1. Top | #1
    مدیر ارشد

    عنوان کاربر
    مدير ارشد
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    شماره عضویت
    545
    نوشته ها
    1,564
    تشکر
    7,743
    تشکر شده 17,035 بار در 1,523 ارسال

    Post ریاضی محض!

    اصولا تقارن در طبیعت زیاد رخ میده!
    به همین دلیل تصمیم گرفتم همزاد ِ فیزیک ِ محض رو ایجاد کنم: ریاضی محض!
    اگر مبحث ِ ریاضی خاصی دارید که هیچ ربطی به نجوم و فیزیک نداره اون رو اینجا قرار بدید!
    امضای ایشان
    یک سر به هوای کوچک در این دنیای بزرگ


  2. Top | #101
    کاربر جدید

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز آوا استار
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    شماره عضویت
    1
    نوشته ها
    2,772
    تشکر
    17,041
    تشکر شده 43,792 بار در 2,956 ارسال

    مرسي احسان جان از مطلب زيبايي كه به اشتراك گذاشتي

    اتفاقآ اين قضيه Random walk و احتمالات مترتب بر اون در تفاسير و تحليل هاي اقتصادي هم جايگاه بسيار مهمي داره

    البته يك تفاوت با مثال خورشيد كه شما مطرح كرديد داره و اون اينه كه در مثال خورشيد شما مي تونيد يك مبدآ براي آغاز قدم زدن در نظر بگيريد ( و البته يك مقصد نهايي )

    اما در تحليل چارت ها ، ما با يك نمودار 2 بعدي روبرو هستيم كه نه ابتداش معلومه نه انتهاش و بايد يك نقطه رو به عنوان مبدآ قرار داد كنيم ( كه تعيين همين نقطه براي بررسي احتمالات ممكن خيلي مهمه )

    خلاصه اين داستان جذابيت ها ( و براي بعضي ها ضرورت هايي ) داره كه اگر بتونيم سر فرصت موضوع رو بسط بديم به نظرم ميشه به نتايج خوبي از اين بحث دست پيدا كرد
    امضای ایشان
    باده خور غم مخور و پند مقلد منیوش
    اعتبار سخن عام چه خواهد بودن

  3. 7 کاربر مقابل از Mostafa عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  4. Top | #102
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    شماره عضویت
    1003
    نوشته ها
    505
    تشکر
    137
    تشکر شده 3,297 بار در 484 ارسال

    البته به نظر من تفاوت چگالی در لایه های خورشید را نمی شه نادیده گرفت.
    ببینید احتمال تصادف یک فوتون در لایه پرچگال خیلی بیشتر از احتمال تصادف در لایه کم چگال است. یعنی فوتونها از لایه پر چگال با احتمال بیشتری وارد لایه کم چگال می شوند و همین فوتونها با احتمال کمتری به ناحیه پرچگال بر می گردند.
    یعنی ما لایه ای داریم که درصد بالایی از فوتونها وارد آن می شوند اما برنمی گردند. و این در کل می تونه طول زمان را بطور قابل ملاحظه ای تغییر بده.
    ویرایش توسط smhm : 05-17-2012 در ساعت 11:08 AM

  5. 3 کاربر مقابل از smhm عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  6. Top | #103
    مدیر ارشد

    عنوان کاربر
    مدير ارشد
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    شماره عضویت
    545
    نوشته ها
    1,564
    تشکر
    7,743
    تشکر شده 17,035 بار در 1,523 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط smhm نمایش پست ها
    البته به نظر من تفاوت چگالی در لایه های خورشید را نمی شه نادیده گرفت.
    ببینید احتمال تصادف یک فوتون در لایه پرچگال خیلی بیشتر از احتمال تصادف در لایه کم چگال است. یعنی فوتونها از لایه پر چگال با احتمال بیشتری وارد لایه کم چگال می شوند و همین فوتونها با احتمال کمتری به ناحیه پرچگال بر می گردند.
    یعنی ما لایه ای داریم که درصد بالایی از فوتونها وارد آن می شوند اما برنمی گردند. و این در کل می تونه طول زمان را بطور قابل ملاحظه ای تغییر بده.
    بله تاثیر داره اما گفتم که، اخترفیزیکه! من تقریبهایی توی ِ اخترفیزیک دیدم که این پیشش چیزی نیست! بنا بر این این تقریب خیلی دور از واقعیت نیست! فرض کنید تاخیر فوتون در هسته با سرعت ِ بیشترش نزدیک ِ سطح خنثی میشه!
    امضای ایشان
    یک سر به هوای کوچک در این دنیای بزرگ

  7. 5 کاربر مقابل از Ehsan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  8. Top | #104
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    شماره عضویت
    1439
    نوشته ها
    33
    تشکر
    20
    تشکر شده 179 بار در 33 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ehsan نمایش پست ها
    یک پارادکس ِ بسیار جالب که البته در کتاب ِ آمار و احتمالمون دیدم اما جوابش رو اونجا ننوشته بود! خودمم نمی دونم! اما پارادکس اینه:

    فرض کنید در ساعت ِ 23:59 یک ظرف داریم که خالی هستش ولی به هر میزانی تیله توش جا می گیره و ما قراره با تیله پرش کنیم.

    ما این جوری عمل می کنیم که تیله ها رو به ترتیب ِ قرار دادن شماره گذاری می کنیم و بعد شروع می کنیم به قرار دادن ِ تیله ها به این نحو: در نصف ِ دقیقه مونده به نیمه شب ده تا تیله می گذاریم و تیله ی ِ شماره ی ِ 10 رو بر میداریم! در یک چهارم ِ دقیقه مونده به نیمه شب ، 10 تا تیله ی ِ دیگه قرار می دیم و تیله ی ِ شماره ی ِ 20 رو بر می داریم و ....

    واضحه که در 12 نیمه شب ظرف پر از تیله است.

    حالا بیایید نحوه ی ِ برداشتن ِ تیله ها رو عوض کنیم: بعد از اینکه در 0.5 دقیقه مونده ، 10 تا تیله رو گذاشتیم تیله ی ِ شماره ی ِ یک رو برداریم! ده تای ِ بعدی رو که در یک چهارم ِ دقیقه مونده به نیمه شب گذاشتیم تیله ی ِ شماره ی ِ دو رو برداریم و ....

    میشه نشون داد که در این حالت در ساعت 12 ظرف خالیه! چون شما هر کدوم از تیله ها رو که در نظر بگیرید لحظه ای وجود داره که شما اون تیله رو برداشتید! در نتیجه تیله ای تو ظرف وجود نداره!!!!

    چرا من وقتی فقط نحوه ی ِ برداشتن ِ تیله ها رو عوض کردم نتیجه این قدر تغییر کرد؟؟؟
    با سلام
    در رابطه با این پارادوکسِ فراموش شده (!) قصد دارم سوالی را مطرح کنم . تصور نمی کنید بخش دوم صورت سوال_بخش قرمز رنگ _ اندکی غیر واقعی به نظر می رسد ؟ در متن مذکور با استفاده از واژه ی (بعد از ) ، تنها تصوری که در ذهن خواننده ایجاد می کند این است که : پس از این که 10 تیله ی شماره گذاری شده را در ظرف قرار دادیم ،تیله ای را که پیش از همه گذاشته ایم _تیله ی شماره 1 _ را برداریم . که در این صورت ظرف خالی نمی شود؛ پس از برداشتن تیله ی اول ، 9 تیله در ظرف باقی می ماند ! که دیگر به آن پارادوکس نمی گویند و نتیجه ی حاصل با نتیجه ی پارادوکس ،خود نوعی متناقض نماست !
    شاید صورت صحیح به این شکل باشد : نحوه ی دوم قراردادن تیله ها : در 0.5 دقیقه مانده به نیم شب به هنگام قرار دادن 10 تیله ، تیله ی شماره 1 را بر می داریم . و سپس در 0.25 دقیقه مانده به نیم شب به هنگام قرار داده سریِ دومِ 10 تیله ، تیله ی شماره 2 را بر می داریم .
    در این صورت پاسخ این پارادوکس این گونه خواهد بود : در بخش اول زمانی که می خواهیم 10 تیله را بگذاریم و تیله ی دهم را بر داریم ، چون قصدمان برداشتن تیله ی آخر است، 9 تیله ی اول را قرار می دهیم. سریِ دوم هم به همین شکل و نهایتاً 9 تیله از هر سری در طرف می ماند .
    اما در صورت دوم ، چون می خواهیم تیله ی اول را برداریم ، هر تیله را که قرار دهیم باید برداریم (چرا که اولین تیله است )و ظرف خالی می ماند . به دیگر سخن ، اصلاً تیله ی اولی در ظرف قرار نمی گیرد که به دنبال آن بتوانیم 9 تیله ی دیگر را قرار دهیم . سریِ دوم را هم که می خواهیم بگذاریم ، از آنجا که اصلاً نوبت به قرار گرفتن تیله های دیگر نرسیده ، پس اولین تیله یِ سریِ دوم ، شماره ی 2 نام خواهد گرفت . و باز هم همان فرآیند مذکور رخ میدهید . ( می خواهیم تیله ی شماره ی دو را بر داریم و از آنجاکه تیله ی شماره ی 2 اولین تیله ی سریِ دوم است باز هم هرگز زمان قرار دادن تیله های بعد از آن نمی رسد .)
    امضای ایشان
    نامفهوم ترین جمله ی دنیا آن است که انسان بداند دنیا قابل فهم است.
    (انیشتین)
    غیر ممکن هیچ گاه غیر ممکن باقی نمی ماند .
    http://persiansky2010.blogfa.com

  9. 5 کاربر مقابل از mahshid yaali عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  10. Top | #105
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    شماره عضویت
    1439
    نوشته ها
    33
    تشکر
    20
    تشکر شده 179 بار در 33 ارسال

    شاید این مثال به دنبال پاسخ پارادوکس ، به وضوح آن کمک کند :
    پارادوکس بالا را می توان به داستانی در یک فرودگاه تشبیه کرد . هواپیمایی راس ساعت 8 پرواز می کند . مسافرانِ این پرواز _ که 10 نفر هستند _ در یک صف برای دریافت کارت پرواز ایستاده اند . در حال حاضر ساعت 7:30 است و بازرس می داند که انجام امور بازرسی برای این 10 نفر اندکی کمتر از 30 دقیقه به طول خواهد انجامید .
    حال تصور کنید بازرس روی میز مقابل خود یادداشتی می بیند که در آن نوشته شده : فرد دهم ممنوع الخروج است . بنابر این پس از بازرسی 9 نفر اول ، نفر دهم را با خود می برد. این در حالی است که 9 نفر اول به پرواز خود رسیده اند .
    حالت دوم : در یادداشتی که روی میز مامور قرار گرفته نوشته شده است : اولین نفر ممنوع الخروج است . پس بازرس نفر اول را باخود می برد . شخصی دیگری برای انجام امور بازرسی در آنجا حضور پیدا می کند و یادداشت را می بیند و اولین نفری را که در صف مشاهده می کند با خود می برد . بدین صورت تا انتها این رویه پیش می رود _و اگر تصور کنیم تنها مسافران این هواپیما این 10 نفر بودند _ هوا پیما راس ساعت 8 خالی می ماند .
    این هم مصداقی اجتماعی برای پارادوکسِ ریاضی !
    امضای ایشان
    نامفهوم ترین جمله ی دنیا آن است که انسان بداند دنیا قابل فهم است.
    (انیشتین)
    غیر ممکن هیچ گاه غیر ممکن باقی نمی ماند .
    http://persiansky2010.blogfa.com

  11. 3 کاربر مقابل از mahshid yaali عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  12. Top | #106
    مدیر ارشد

    عنوان کاربر
    مدير ارشد
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    شماره عضویت
    545
    نوشته ها
    1,564
    تشکر
    7,743
    تشکر شده 17,035 بار در 1,523 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahshid yaali نمایش پست ها
    شاید این مثال به دنبال پاسخ پارادوکس ، به وضوح آن کمک کند :
    پارادوکس بالا را می توان به داستانی در یک فرودگاه تشبیه کرد . هواپیمایی راس ساعت 8 پرواز می کند . مسافرانِ این پرواز _ که 10 نفر هستند _ در یک صف برای دریافت کارت پرواز ایستاده اند . در حال حاضر ساعت 7:30 است و بازرس می داند که انجام امور بازرسی برای این 10 نفر اندکی کمتر از 30 دقیقه به طول خواهد انجامید .
    حال تصور کنید بازرس روی میز مقابل خود یادداشتی می بیند که در آن نوشته شده : فرد دهم ممنوع الخروج است . بنابر این پس از بازرسی 9 نفر اول ، نفر دهم را با خود می برد. این در حالی است که 9 نفر اول به پرواز خود رسیده اند .
    حالت دوم : در یادداشتی که روی میز مامور قرار گرفته نوشته شده است : اولین نفر ممنوع الخروج است . پس بازرس نفر اول را باخود می برد . شخصی دیگری برای انجام امور بازرسی در آنجا حضور پیدا می کند و یادداشت را می بیند و اولین نفری را که در صف مشاهده می کند با خود می برد . بدین صورت تا انتها این رویه پیش می رود _و اگر تصور کنیم تنها مسافران این هواپیما این 10 نفر بودند _ هوا پیما راس ساعت 8 خالی می ماند .
    این هم مصداقی اجتماعی برای پارادوکسِ ریاضی !
    نه خوب! قسمت ِ دومی که توضیح دادید فرض کنید یاداشت باشه آخرین نفر! طرف هم همون اول بره آخرین نفر رو ببره! نفر ِ بعدی بیاد آخرین نفر رو ببره! و الخ.
    قضیه تناظر برقرار کردنه! بین اعضای ِ مجموعه ی ِ 1 0.5 0.25 .... و 1 2 3 4 5 ..... و 10 20 30 40 و .... می شه تناظر ِ یک به یک برقرار کرد! شهودا سازگار نیست اما واقعیت داره! قضیه کلا همینه!
    امضای ایشان
    یک سر به هوای کوچک در این دنیای بزرگ

  13. 5 کاربر مقابل از Ehsan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  14. Top | #107
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    شماره عضویت
    1439
    نوشته ها
    33
    تشکر
    20
    تشکر شده 179 بار در 33 ارسال

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ehsan نمایش پست ها
    نه خوب! قسمت ِ دومی که توضیح دادید فرض کنید یاداشت باشه آخرین نفر! طرف هم همون اول بره آخرین نفر رو ببره! نفر ِ بعدی بیاد آخرین نفر رو ببره! و الخ.
    قضیه تناظر برقرار کردنه! بین اعضای ِ مجموعه ی ِ 1 0.5 0.25 .... و 1 2 3 4 5 ..... و 10 20 30 40 و .... می شه تناظر ِ یک به یک برقرار کرد! شهودا سازگار نیست اما واقعیت داره! قضیه کلا همینه!
    سلام ؛
    احتراماً بنده تصور می کنم پاسخ شما جاي بحث دارد . هیچگاه نمی توان صرفاً با تکیه بر پاسخ به آن رسید !
    نکته ای که برای بخش دوم فرمودید ، دگرگون سازی صورت مسئله است نه مثال نقض ! در این صورت دیگر پارادوکسی ایجاد نمی شود . در ضمن در رابطه با تناظر اعضای مجموعه ها باید خدمتان عرض کنم که المانِ زمان _0.5 دقیقه و 0.25 دقیقه _ تنها برای بیان محدود بودن این آزمایشِ _فرضی_ در صورت سوال قرار دارد. این مثال در علم ریاضی بسیار رایج است که اگر یک عدد ( یا جسمی ) را بار ها و بار ها (بی نهایت ) به 2 تقسیم کنیم ، عدد مذکور به مقادیر ناچیزی می رسد اما هرگز به صفر مطلق نمی رسد . در اینجا نیز مقصود سوال اشاره به این نکته است که اگر بتوانیم گذاشتن و برداشتن تیله ها را با سرعت بالایی انجام دهیم ( مقصود دقیق سوال که بنده فکر می کنم فراموش کردید در سوال ذکر کنید (!) ، این است که هر بار با سرعتی 2 برابر سرعت دفعه ی قبل قرار دادن مهره ها را انجام دهیم ) ، می توانیم تا بینهایت این عمل را انجام دهیم . به همین علت هم در سوال نوشته شده است که می توانیم تا بیشمار تیله در ظرف قرار دهیم .
    در سوال شما شماره گذاری تیله ها به ترتیب قرار گرفتن در ظرف است . و می توان گفت که در مثال بنده شماره گذاری افراد ایستاده در صف به ترتیب انجام امور بازرسی توسط مامور است .
    این پاسخ از پاسخی که فرمودید قابل قبول تر است .
    امضای ایشان
    نامفهوم ترین جمله ی دنیا آن است که انسان بداند دنیا قابل فهم است.
    (انیشتین)
    غیر ممکن هیچ گاه غیر ممکن باقی نمی ماند .
    http://persiansky2010.blogfa.com

  15. 4 کاربر مقابل از mahshid yaali عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  16. Top | #108
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    شماره عضویت
    165
    نوشته ها
    84
    تشکر
    367
    تشکر شده 1,410 بار در 89 ارسال

    آیا می دانید نماد بینهایت از کجا آمده است؟
    ********************************
    بي‌نهايت حقيقتاً مفهومی عجيب و شگفت‌انگيز است. فرض كنيد بي‌نهايت عدد سيب داشته باشيد. حال اگر يك سيب از سيب‌هاي خود را به دوستتان بدهيد بازهم همان بي‌نهايت سيب را داريد و حتي يك سيب هم از سيب‌هايتان كم نشده است! حال فرض كنيد در حساب بانكي خود بي‌نهايت تومان پول داشته باشيد. در اين صورت مي‌توانيد بي‌نهايت تومان از حساب بانكي خود برداشت كنيد و به دوستانتان ببخشيد و در موجودي حساب‌تان هيچ تغييري ايجاد نخواهد شد. شما هنوز هم بي‌نهايت ثروتمند هستيد و حتي يك تومان هم نسبت به قبل كمتر نداريد و اين درحاليست كه اكنون دوستان شما نيز مانند شما بي‌نهايت ثروتمند شده‌اند!

    مفهوم شگفت‌انگيز بي‌نهايت از گذشته‌هاي دور، ذهن رياضي‌دانان را به خود مشغول كرده بود. هرچند برخي شواهد نشان مي‌دهند كه مفهوم بي‌نهايت براي نخستين‌بار در متون مقدس تمدن كهن هند باستان مطرح شده است اما مي‌توان گفت كه اولين كار جدي در مورد بي‌نهايت در عرصه رياضيات به دوران يونان باستان و تحقيقات اقليدس بر روي اعداد اول بازمي‌گردد. اقليدس در كتاب مشهور "اصول" خود هرچند مستقيماً نامي از بي‌نهايت نمي‌برد اما به‌طور ضمني به آن اشاره کرده و به طور غيرمستقيم ثابت ميکند که تعداد اعداد اول، نامتناهی (بينهايت) است.

    پس از اقليدس، پژوهش در مورد بي‌نهايت توسط ساير رياضي‌دانان همچنان ادامه يافت تا سرانجام نماد ∞ به عنوان نماد اين مفهوم اسرارآميز پا به عرصه رياضيات گذاشت. البته درمورد منشأ اين نماد اطلاع چنداني در دست نيست. برخي معتقدند كه اين نماد، ريشه در متون مقدس كهن دارد چراكه مشابه چنين نمادي بر روي ديوارهاي غارهايي در تبت نيز كشف شده است. برخي نيز متون كيمياگري قرون وسطي را منشأ نماد ∞ مي‌دانند چراكه اين كيمياگران كه در جست و جوي جاودانگي بودند، كتب خود را اغلب با نماد و رمز مي‌نوشتند. در اين ميان، برخي نيز تصور مي‌كنند كه اين نماد از شكل نوار مشهور موبيوس (1) گرفته شده است اما اين تصور نمي‌تواند درست باشد چراكه نماد ∞ حداقل دويست سال پيش از آنكه آگوست فرديناند موبيوس (2)، رياضي‌دان آلماني، نوار موبيوس را به جهان معرفي كند در متون رياضي بكار رفته است.

    احتمالاً جان واليس (3)، رياضي‌دان انگليسي، اولين رياضي‌داني بود كه در كتاب خود با عنوان "رساله‌اي درباره مقاطع مخروطي" (4) كه در سال 1659 منتشر شد، نماد ∞ را براي نشان دادن مفهوم بي‌نهايت بكار گرفت. برخي معتقدند كه واليس اين نماد را از نماد عدد 1000 در سيستم عددنويسي يوناني كه خود از سيستم عددنويسي اِتروريايي (5) ريشه گرفته اخذ كرده است. در اين سيستم عددنويسي، نماد ciɔ به عنوان نماد عدد 1000 كه بعضاً معناي "خيلي زياد" هم مي‌دهد استفاده شده است. يك حدس ديگر هم اين است كه نماد ∞ از حرف اُمگا كه آخرين حرف از حروف يوناني است و با ω نمايش داده مي‌شود گرفته شده باشد. نهايتاً بايد گفت كه تمامي اين گزينه‌ها در مورد منشاء نماد بينهايت در حد حدس و گمان است و هنوز هيچكس به درستي نمي‌داند كه نماد اين مفهوم اسرارآميز از كجا سرچشمه گرفته است.پي‌نوشت:
    1- نوار موبيوس، يك سطح دو بُعدي يك وجهي است كه ويژگي‌هاي توپولوژيكي بسيار جالبي دارد. از نگاه مورچه‌اي كه در امتداد اين نوار حركت مي‌كند، نوار موبيوس عملاً يك راه بي‌پايان يا بي‌نهايت است.
    2- August Ferdinand Möbius (1790-1868)
    3- John Wallis (1616-1703)
    4- Tractatus de Sectionibus Conicis
    5- تمدن اِتروريا (Etruscan)، تمدني باستاني در غرب و مركز ايتالياي كنوني بوده است.


    منبع:
    Never Ending Story, New Scientist, 27 September 2003
    امضای ایشان
    ساقی به دست باش که این مست می پرست. چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست

  17. 12 کاربر مقابل از shadi.porooshani عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  18. Top | #109
    کاربر ممتاز
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    شماره عضویت
    902
    نوشته ها
    760
    تشکر
    11,053
    تشکر شده 5,824 بار در 808 ارسال

    Cool

    اینم از بازی آنلاین روبیک:

    کلیک کنید

    -------------------------------------------
    اگه پلاگین ندارید می تونید برای مرورگر فایرفاکس از اینجا دانلود کنید.
    ویرایش توسط Amin-Mehraji : 06-24-2012 در ساعت 07:52 PM

  19. 5 کاربر مقابل از Amin-Mehraji عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  20. Top | #110
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2012
    شماره عضویت
    3948
    نوشته ها
    90
    تشکر
    696
    تشکر شده 1,128 بار در 87 ارسال

    ریاضی محض!         
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ehsan نمایش پست ها


    راستش یک چیز هایی به ذهنم رسیده در این باره که می گم:

    اصولا بیشتر ِ (تقرببا تمام ِ!) سیستم های فیزیکی-واقعی (مثل ِ اقتصاد) خاصیتی خیلی جالب و البته بدیهی دارند: حالت ِ آینده ی این سیستم ها تابعی از حالت ِ کنونی و ورودی های سیستم هستش یعنی سیستم یک اتفاقی واسش می افته و بعد این اتفاق در سیستم موجب ِ رخ دادن ِ اتفاقات ِ جدید تری میشه این اتفاقات ِ جدید تر موجب ِ اتفاقات ِ جدیدتری ِ دیگری میشه و الخ... پس هر اتفاقی در سیستم می افته تابعی از حالت ِ کنونی ِ سیستم و عوامل ِ خارجی محسوب میشه و این باعث میشه تعقیب ِ رویدادها در گذشته یا آینده تقریبا غیر ِ ممکن بشه. اصولا به چنین سیستم هایی می گویند سیستم های پیچیده. چنین سیستم هایی رو میشه به صورت ِ جبری-ریاضی هم درست کرد مثلا متغییر ِ ایکس رو در نظر بگیرید. من در هر لحظه مقدار ِ ایکس ِ بعدی رو برابر می کنم با مقدار ِ ایکس قبلی ضرب در 3.1 ضرب در یک ِ منهای ِ ایکس ِ قبلی:
    x_(i+1)=x_i*3.7*(1-x_i) "i" is index

    در این رابطه به وضوح مقدار ِ x در آینده کاملا وابسته به مقدار ِ اولیه ی ِ x هستش. این سیستم ِ دنباله ای کاملا آشوب ناک محسوب میشه با این معنی که رفتاری بسیار پیچیده داره. به ازای ِ ایکس ِ اولیه ی 0.4 مقداریر ِ بعدی ِ ایکس رو براتون نشان دادم:

    فایل پیوست 2403

    می بینیم که رفتار ِ دوره ای ِ خاصی نشان نمی ده!

    برخی از این سیستم ها هستند که رفتار های دوره ای و قابل ِ پیشبینی دارند بعضی ها رفتار های هم گرا دارند و بعضی ها رفتار ِ واگرا. برای همین مطالعه ی ِ رفتار ِ چنین سیستم هایی بسیار جالب و مفید یعنی سیستم هایی که تابع ِ خودشون هستند.
    اگر یادتون باشه رابطه ای شبیه ِ رابطه ای که گفتم در مورد فراکتال ها هم بود یعنی فراکتالهای جولیا و چند فراکتال ِ دیگر حاصل ِ رفتار ِ دنباله ای ِ یک سیستم ِ این چنینی هستش و این یعنی فراکتال ها و سیستم های فیزیکی باید نزدیکی ِ قابل ِ توجه ای به هم داشته باشند به طوری که بسیاری از نتایج ِ تحقیقات راجع به فراکتال ها در بررسی ِ سیستمهای فیزیکیه پیچیده کاربرد داره.
    ــــــــــــ
    امید وارم حرفهام مفید بوده باشه.
    سپاس فراوان بخاطر موضوع جالبی که ایجاد کرده بودین (حیف که من یک سال دیر رسیدم D: )

    " امروزه، هندسه فراکتالی در زمینه های گوناگونی به کار برده می شود. برای مثال، هندسه فراکتالی در علوم مهندسی برای تجسم شکل و بافت سطوح پیچیده به کار می رود. در فیلم و تلویزیون، در تولید منظره های خیالی برای پس زمینه فیلم های علمی تخیلی کاربرد دارد. "

    یه فایلی آپلود کردم که توضیحات جالب و کاملی درباره "هندسه فراکتالی" داره... ای جمله هم از همین فایله ...
    http://www.astroupload.com/do.php?fi...3418612491.pdf
    امضای ایشان
    من نمی خندم اگر بادکنک می ترکد

    و نمی خندم اگر فلسفه ای، ماه را نصف کند...

  21. 4 کاربر مقابل از elahe rafiei عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


صفحه 11 از 24 نخستنخست ... 78910111213141521 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فیزیک ِ محض!
    توسط Ehsan در انجمن فیزیک
    پاسخ ها: 529
    آخرين نوشته: 01-22-2017, 12:30 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق برای آوا استار محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد