ماهم با اقتدار این تاپیک رو دوباره ایجاد می کنیم تا جایی باشد برای بحثهای فیزیکی که ربطی به نجوم ندارد!
ماهم با اقتدار این تاپیک رو دوباره ایجاد می کنیم تا جایی باشد برای بحثهای فیزیکی که ربطی به نجوم ندارد!
یک سر به هوای کوچک در این دنیای بزرگ
*artemis, 169, Alireza Joshani, Amin-Mehraji, Amirali, aramis, arashgmn, Arta.kh, Astronomer, Astronomy, atillaasa, celestial boy, elahe rafiei, elia, erfan bayat, farimah sh, fatemeh.zar, Flare star, Fowad, gissoo, Hojjat Zafarkhah, javadstar76, kamyar amirmoeini, kh.maroufi, Khoofo, Kianoosh.S, kopernik, m.aryayi, Mahtabe kavir, melika bidabadi, melika-m, mobi, Mojtaba.M, Mostafa, nakhodaye aseman, Navid MMM, Neda Jafari, Negar Najafi, Negin_GH, Night*, Pale_Rider, Parnia Shokri, parvin, raha_mousavi, rezash, safavicnc2070, sasan20oo20, shahrzad.b.m, shahrzad.bmq, shariatzadeh, shiva, skynight, Sky_Watcher, solh, stargazer, storm, Sunrise, Tahereh Ramezani, فائزه معتضدیان, ماهی91, محمد سروش, محمدرضا صادقیان, مسعود فرح بخش, هانیه امیری, یوسف روشنی, یزدان بابازاده, vahid96, violet20, y=ax+b, Zahra Shakeeb, آسمون, آسمان آبی, حسین زارعی, ریحانه نوروزی, رخساره روشنی, سیاره ی ناهید, شهلا ناصریان, علیرضا محمدی
با عرض سلام و تشکر
بنده فیزیک خواندم و از این بابت هم بسیار خرسند هستم ، با من هم مثل شما بسیاری از این قبیل صحبت ها را داشته اند ولی از آنجایی که به نظر بنده اگر انسان به دنبال چیزی که علاقه دارد برود قطعا احساس رضایت خواهد داشت چرا که ممکن است کسی بر حسب موقعیت یا به هر عنوان دیگری مثلا وارد کاری یا رشته ای شود و حتی سعی کند علاقه هم ایجاد کند و در نزد سایرین فرد موفقی هم باشد ولی با همه این اوصاف در درون خودش احساس کاملا رضایتمندی ای ندارد و به نظر بنده چنین فردی خوشبخت نیست چرا که انسان خوشبخت کسی است که در وهله اول نزد خودش احساس شعف و موفقیت و کامیابی داشته باشد .
افرادی که به من می گویند که به نظر شما که فیزیک خوانده اید اگر فرزندمان فیزیک بخواند آینده ای دارد یا نه ؟ من در پاسخ این افراد می گویم : هر کسی در هر رشته ای می تواند موفق باشد و آینده ی درخشانی داشته باشد و تنها به این شرط که خلاقیت ، پشتکار و اراده قوی داشته باشد .
من به نوبه خودم قبل از دانشگاه به فیزیک بسیار علاقمند بودم و اکنون که در انتهای کارشناسی ام هستم ، علاقه ام بیش از پیش شده است .
امیدوارم موفق و سربلند باشید
آزمایش ِ ذهنی ِ گربه ی شیرودینگر بسیار جالب ِ توجه است. الکترون خاصیتی دارد به نام ِ اسپین که این مقدار (اسپین) به احتمال ِ 50 درصد مثبت است و به احتمال 50 درصد منفی. فرض کنید گربه ای را درون ِ یک جعبه قرار داده ایم که کاملا در بسته است و هیچ صدا و تصویر و ماده ای از درون ِ جعبه به بیرون نمی رود تنها راه ِ ارتباطی ِ این جعبه با دنیای بیرون یک آشکارگر ِ اسپین است که این آشکارساز به یک بسته ی محتوی ِ گازی بسیار سمی وصل است. اگر اسپین ِ الکترونی که به سمت ِ آشکار ساز می فرستیم مثبت باشد، آشکار ساز در ِ بسته ی گاز ِ سمی را باز می کند و گربه میمیرد!!!!! اگر اسپین ِ ذره منفی باشد گربه زنده می ماند!
حال الکترون را می فرستیم.تجربه ی ما از زندگی می گوید که از نظر احتمالاتی گربه به احتمال ِ 50 درصد کامل زنده است یا به احتمال ِ 50 درصد کامل مرده است! اما نقطه نظر کوانتمی این حالت عجیب است:
گربه برهم نهی از حالت ِ مرده و زنده است! یعنی گربه هم مرده است و هم زنده! نه این که 50 درصد سلول هایش مرده باشد و 50 درصد دیگر زنده بلکه دقیقا هم کاملا مرده است و هم کاملا زنده! روی هم قرار گرفتن ِ زنده بودن و مرده بودن گربه یک حالت کوانتمی و در واقع واقعیت ِ فیزیکی سیستم است!
حال بیایید در ِ جعبه را باز کنیم: یا می بینیم که گربه مرده است یا می بینیم که گربه زنده است! یعنی نمی توانیم مشاهده کنیم که گربه هم زنده است و هم مرده و فقط یکی از حالات را مشاهده می کنیم به اصطلاح این برهم نهی ِ مرده-زنده بودن فقط به یکی از دو حالت ِ مرده بودن یا زنده بودن فرو رویزش می کند! اما چه چیزی باعث ِ فرو ریزش می شود؟ آگاهی ِ ما از درون ِ جعبه!!!!!!!!! آگاهی ما از درون ِ جعبه واقعیت ِ فیزیکی سیستم را تغییر میدهد! ولی چگونه؟ چگونه سیستم می فهمد که ما فهمیدیم!
شاید بگویید سیستم هم مارا مشاهده کرده ولی به فرض ِ مشاهده کردن ِ ما از کجا فهمیده که فهمیده ایم! نکته این است که حتی اگر ما را مشاهده نکند و ما مثلا از بوی ِ درون ِ جعبه بفهمیم که گربه مرده باز هم واقعیت سیستم تغییر می کند! در واقع مهم آگاهی است نه راه ِ حصول ِ آن!
ویرایش توسط Ehsan : 07-05-2011 در ساعت 02:27 PM
یک سر به هوای کوچک در این دنیای بزرگ
169, Astronomy, aysa, Fowad, gandom, Khoofo, m.aryayi, mohsen4465, parvin, rezash, shahrzad.b.m, stargazer, یزدان بابازاده, آسمون, آسمان آبی
از چند تا از دوستان شنيدم كه نظريه پادماده و جهان پادماده كه ديراك به تصوير كشيد جوابي بوده به همين گربه شرودينگر ... ميشه اگه ممكنه ربط اين دو تا رو هم توضيح بديد (البته ممنون ميشم اگه شبيه پست قبلي تون نثرش ساده باشه!)
من به اندازه يك ابر دلم مي گيريد
وقتي از پنجره مي بينم جوري
-دختر بالغ همسايه-
پاي كمياب ترين نارون روي زمين
فقه مي خواند .
سهراب سپهري
اين رو تو يك كتاب در مورد پايستگي انرژي خوندم ... يعني هنوز شكي در مورد پايستگي انرژي وجود داره؟ ... اين قانون كه تا حالا از خيلي آزمايش ها و مشاهدات (مثل وجود نوترينو) سر بلند بيرون اومده ... ميشه توضيح بديد؟! من جايي رو بد متوجه شدم؟... برخي از اين انتقاد مي كنند و معتقدند درستي آن فقط به اين دليل حفظ ميشود كه دانشمندان انرژي جديدي ، يعني انرژي شيميايي رو از خودشان اختراع كرده اند كه جلوي نقض آشكار اين قانون بگيرند. البته دليل موجهي براي وجود اين انرژي وجود دارد : كبريتي را روشن كنيد ، مقداري زيادي انرژي به صورت گرما و نور توليد مي شود . فيزيكدانان مدام علت توليد اين انژري را توضيح ميدهند و تاكيد مي كنند كه چوب كبريت و سر آن انباشته از انرژي شيميايي است، كه انتظار تبديل شدن به انواع انرژي هاي آشكار تر را مي كشند . لازم به توضيح نيست كه انرژي شيميايي به گونه اي تعيين مي شود كه محاسبات درست از آب در بيايند . به بيان ديگر جمع كل انرژي پيش و پس از اشتعال با هم برابر ميشود. ...
يك سوال ديگه ... قانون صفرم ترموديناميك بعد از قانون دوم و سوم تعريف شد؟
(لطفا يك جوابي بديد!!)
من به اندازه يك ابر دلم مي گيريد
وقتي از پنجره مي بينم جوري
-دختر بالغ همسايه-
پاي كمياب ترين نارون روي زمين
فقه مي خواند .
سهراب سپهري
شک که والا در بدیهی ترین اصول هم ملت شک می کنند ولیییییییییییییییییییییی
در مورد انرژی شیمیایی واقعا کم لطفی هستش که این جوری راجع بهش قضاوت بشه! دقت کنید منشا این انرژی شیمیایی پیوند های الکترو مغناطیسی هستش! یعنی چیزی که کاملا شناخته شده هستش نه یک چیز ناشناخته! این کتاب احتمالا قدیمی هستش! (عهد بوق!) ولی در نسبیت واقعا چنین چیزی (پایستگی انرژی) فقط و فقط مبنای شهودی داره یعنی معادلات پیش بینی نمی کردند و فقط از آزمایش فهمیدند که این پایسته است ( و البته انرژی رو طوری تعریف کردند که پایسته بمونه!)
در مورد قوانین ترمودینامیک هم اتفاقا خیلی جالبه اولین قانونی که ملت باهاش آشنا بودند قانون دوم بود! بعد قانون اول ولی قانون سوم و صفرم بعدا ایجاد شدند و قانون صفرم به این دلیل صفرم شد چون بنیادی تر بود و تعریف ِ دما رو شامل میشد.
یک سر به هوای کوچک در این دنیای بزرگ
یک نقطه ی خیلی کوچیک در فضا در نظر بگیرید (کوچکترین نقطه ی ممکنه) انرژی این نقطه بنا به کوانتم نباید صفر باشه بلکه باید یک مقدار ِ پایه داشته باشه که بستگی به شرایط مرزی داره و صفر هم نیست!!!!! حالا اگر تک تک ِ این نقاط ِ بی نهایت کوچک رو در یک فضا کنار هم قرار بدیم به تعداد بینهایت نقطه هر کدوم با یک انرژی غیر صفر میرسیم که نهایتا این نتیجه رو میده که..................
که..............
ها .....بگید!
.
.
.
.
در یک حجم ِ بسته ی غیر ِ صفر انرژی ِ بینهایت وجود داره!!!!!! یعنی چگالی انرژی ِ جهان بینهایته
این موضوع آشکارا با اون چه که در جهان مشاهده شده در تناقضه هم اکنون ریاضی-فیزیک دانها در حال تلاش برای حل ِ این تناقض ها و رفع این بینهایت ها هستند گویا با جهان های موازی و این ها میشه یه جوری وصله پینه اش زد.
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــ
چیه چرا این جوری نیگام می کنی؟ ساعت هفت صبحی که شب زنده دار بودم چرا پست ِ فیزیک محض میزارم؟!؟
خوابم نمیاد خوب چی کار کنم؟! خوبه برم معتاد بشم؟!
والا!
یک سر به هوای کوچک در این دنیای بزرگ
من تو پست قبلي ام گفتم كه كشف نوترينو نتيجه ثبات انرژي است ... ديروز يك جايي بودم (بماند!) داشتم فكر مي كردم ! ... يادم اومد تو ذرات بنيادي گريفيتس خونده بودم كه نوترينو حاصل ثبات تكانه است ... مي خواستم ويرايش كنم امكانش نبود! بابت اشتباه ببخشيد (البته هنوز مطمئن نيستم شايد همين يكي اشتباه باشه تا مهر به گريفيتس دسترسي ندارم!!)
من به اندازه يك ابر دلم مي گيريد
وقتي از پنجره مي بينم جوري
-دختر بالغ همسايه-
پاي كمياب ترين نارون روي زمين
فقه مي خواند .
سهراب سپهري
پست شما اشتباه نیست!!!!!!!!!!!!! خوشحال باشید!!!
این لینک رو ببینید:
نوترینو
یک سر به هوای کوچک در این دنیای بزرگ
يعني چي واقعا !
شونصد شال پيش تونستن از طريق تغيير دما به اين كمي بفهمن نوترينو وجود داره و يك ديوانه نوتريتو رو پيش بيني كرد(منظور از ديوانه پائولي است !! اون هايي كه زندگي نامه پائولي رو نخوندن به اين موضوع توجه كنند كه همه نوابغ به نوعي ديوانه اند !(از اديسون گرفته كه اسم خودش رو فراموش كرد تا نپوشيدن جوراب توسط اينشتين!!) ... اون هايي هم كه زندگي نامه اش رو خوندن مي دونن منطورم چيه!!) و يك جاني براش اسم انتخاب كنه (منظور فرمي است ... همه دانشمندايي كه مستقيم و غير مستقيم در پروژه منهتن بودند جاني محسوب ميشن!! چه برسه به فرمي كه كلا ايتاليايي و بدنيا نيومده اسمش تو ليست مافيا ثبت شده !)
بعد از اين همه سال و اين همه سيكلوترون و سينكروترون ساختن هنوز نمي تونن جرم دقيقش رو تعيين كنند ... اين همه فيزيك دان نشستن تو سرن فقط اتم مي كوبونن به هم ديگه(حيف اون اتم هاي طلا كه داره حروم ميشه!) هر چند وقت يك مطلب ميگذارن رو سايت كه احتمالا ذره هيگز پيدا شد و بعد چند ماه بعد تا خبر بعدي ... حالا خوبه نوترينو نخود هر آش و از بد انسان گرفته كه باسرعت 400 تا در ثانيه تا خورشيد با سرعت 2 با 38 تا صفر جلوش در ثانيه ! دارن توليدش مي كنند ... يعني چي واقعا !
اگه از شوخي بگذريم !! چرا وقتي مي تونن تغيير انرژي رو متوجه بشن نمي تونن جرم رو اندازه بگيرن ... E=mC^2 انيشتين واسه همين روز هاست ديگه؟
من به اندازه يك ابر دلم مي گيريد
وقتي از پنجره مي بينم جوري
-دختر بالغ همسايه-
پاي كمياب ترين نارون روي زمين
فقه مي خواند .
سهراب سپهري
به يك مشكل فلسفي ترمولوژي ( همون كسموديناميك ... علم آميخته كيهانشناسي و ترموديناميك!!) بر خوردم كه ممنون ميشم حلش كنيد
چيزي كه بديهي اينه كه اگه حجم يك سيستم افزايش پيدا كنه آنتروپي سيستم افزايش پيدا مي كنه ... از طرفي اگه دما كاهش پيدا كنه آنتروپي كاهش پيدا مي كنه ... جهان ما داره منبسط ميشه و دماش هم داره كم ميشه ... از اونجايي كه طبق قانون سوم ترموديناميك انتروپي جهان داره زياد ميشه پس در جهان ما عامل انبساط بر دما برتري داره
سوال من اينه كه آيا ممكنه جهاني در حال انباساط وجود داشته باشه كه عامل كاهش دما بر عامل انبساط غلبه پيدا كنه و به عبارت ديگه قانونه سوم ترموديناميك در آن جهان بر عكس باشه؟ ... (ممنون ميشم كه اشتباهي در نتيجه گيري هام وجود داره بگيد!)
من به اندازه يك ابر دلم مي گيريد
وقتي از پنجره مي بينم جوري
-دختر بالغ همسايه-
پاي كمياب ترين نارون روي زمين
فقه مي خواند .
سهراب سپهري
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)