چیزهای یک منجم

[م.ح.اربابی فر]

چیزهای زیادی هستند که نباید باشند.
چیزهای زیادی هم هستند که باید باشند.
چیزهای زیادی نیز هستند که چه باشند و چه نباشند فرقی ندارند.
در اینجا می خواهم به بعضی از این چیزها که خیلی جالب هستند و برای خودم سوال هستند بپردازم.

پیش از نوشتن مطلب در این تاپیک، لطفا به لینک زیر مراجعه کرده و آن را مطالعه کنید:

انتقاد: چرا و چگونه؟

[مهبانگ]

اين موضوع در دانشگاه شريف هم سر و صداي زيادي كرده است

احتمال اين وجود دارد كه ايشان را از استادي دانشگاه كنار بگذارند

به هر حال اميدوارم مشكلي براي مجوز انتشار مجله نجوم ايجاد نشود

[م.ح.اربابی فر]

هوشنگ و هوتن و هومن با هم « اسم فامیل» بازی می کنند. حرف مورد انتخابشان «آ» بود. اکنون زمان نوشتن اسامی تمام شده و دارند اسامیشان را با یکدیگر چک کنند.


اسم سایت

هوشنگ: اهنگستان
هوتن: آسمان شب
هومن: آسمان شب
هوشنگ: هاها شماها باختید هردوتاتون اسم یک سایتو گفتید.
هوتن: نخیرم! من منظورم nightsky.ws بود
هومن: منظور منم nightsky.ir بود
هوشنگ: آهان ... خب باشه


اسم برنامه

هوشنگ: آن سوی خبر
هوتن: آسمان شب
هومن: آسمان شب
هوشنگ: ها ها این دفعه دیگه باختید هردتاتون اسم یه برنامرو گفتید
هوتن: پورفسور! من منظورم برنامه « آسمان شب، طبیعت فراموش شده» بود
هومن: منظور منم « تلویزیون خانگی اسمان شب» بود
هوشنگ: اوکی بابا ... قبوله



اسم شرکت

هوشنگ: آیوا
هوتن: آسمان شب
هومن: آسمان شب
هوشنگ: به جون خودم این دفعه دیگه باختید ... شرط می بندم
هوتن: بابا تو چقدر خنگی ! من فروشگاه اسمان شب شعبه میردامادو میگم
هومن: من فروشگاه آسمان شب شعبه میدون کتابیو میگم. اینا با هم فرق دارن بفهم!!
هوشنگ: تسلیم



اسم نمایشگاه

هوشنگ: آرزوهای بر باد رفته
هوتن: آسمان شب
هومن: آسمان شب
هوشنگ: من دیگه هیچی نمیگم. خودتون تفاوتشو بگید برا ملت.
هوتن: ملت خودشون زبون دارن بپرسن تو نمی خواد حرف بزنی انیشتین!
هوشنگ: برو بابا من اصلا با شما بازی نمی کنم. چقدر انحصارطلبید شماها!!! یکم خلاقیت داشته باشید سر جدتان
( هوشنگ به حالت قهر زیر ورقه ها می زند و بلند می شود و می رود)
هومن: کجا میری تازه اسم مجله و جمله کلیشه ای آخر برنامه و مسابقه و اینا مونده!!!

[م.ح.اربابی فر]

مکالمه دیروز من و هوشنگ:
- هوشنگ برای 17 ام بلیط گرفتم بریم شهرهای خاور دور گذر زهره رو رصد کنیم.
- 17 ام برای چی؟
- خب می خوای مثلا 20 ام بریم گذر زهره رو ببینیم. حرفا میزنی هوشیا!
- عزیزم!! منظورم اینه گذر که 16 ام نه 17 ام
- هیییییییییس !!! یه وقت بلند نگی بقیه بشنون آبرومون میره. من اینجا کلی برای تو اعتبار کسب کردم! بگی 16 ام بهت می خندن هوشی جان
- نه جدی میگم چرا جو میدی
- الان یه نیگا به پست اول مهداد خان بنداز ببین زده چندم
- واستا ببینم ......
aaaaaaaaaaa اینجا که زده 17 ام
- اره دیگه خب مگه چیه
- آخه مجله نجومشماره 216 که زده 16 ام
- خب شاید غلط لپی بوده گیر نده ها
- آخه توی مقاله صفحه 18 چند بار این تاریخو نوشته
- خب احتمالا غلط تایپی بوده گیر دادی هوشیا
- آخه مگه ویراستار نمی خونه اینارو
- بحث سیاسی نکن هوشی ! ساکت شوووووووووووووووو ( الان صدای من اینجا فید میشه!)

" کاملا مشخص است این یک روز جابه جایی از کجا نشات گرفته است. آکادمی بخش تحقیق چیزهای یک منجم، به کسی که علت این قضیه را بنویسد یک عدد تشکر بلورین اهدا می کند!!!"

[kh.maroufi]

من خیلی وقت بود که از چیزی رنج ندیده بودم و خیلی خوشحال واسه خودم میچرخیدم...

یکی از اون چیزها همین دیروز اتفاق افتاد!

یک منجم عکاس باشی برای اطلاع از قیمت لنز خاصی روانه بازار شد ( خودم رو میگم )

با بسم الله وارد اولین مغازه شدم ( که البته یکمی آشنا بود )...قیمت رو پرسیدم 2 میلیون و 700 هزار!

خب این از اولین مغازه و برای اطلاع از قیمت های شیرین این لنز، راهی مغازه های دیگر شدم!

مغازه دوم : چند قیمت داری؟ قیمت نگرفتم هنوز؛ آهااا.... 2 میلیون و 850 هزار!

مغازه سوم :چند قیمت داری؟ قیمت نگرفتم هنوز؛ آهااا.... 2 میلیون و 650 هزار!

مغازه چهارم :چند قیمت داری؟ قیمت نگرفتم هنوز؛ آهااا.... 3 میلیون و 100 هزار!

مغازه چهارم : این لنز اصلا تو ایران وجود نداره!

مغازه پنجم : چند قیمت داری؟ قیمت نگرفتم هنوز؛ آهااا.... ما این لنز رو نداریم!

مغازه ششم : پیدا کردی ازت میخرم!

مغازه هفتم : چند قیمت داری؟( ایندفعه گفتم دروغ بگم ) گفتم : 3 میلیون و 800...گفت خوب داره بهت میده؛ ما این لنز رو 4 میلیون و 100 میدیم!

یعنی یک لنز؛ از 2 میلیون و 700 تا 4 میلیون و 100 داره فروخته میشه!!!!!!!!!

خدایا! خداوندا! پروردگارا! ای آفریننده این جهان!

زمین چه خبره؟

و این چنین بود که یک منجم عکاس باشی، دست از پا درازتر روانه خانه شد...

[م.ح.اربابی فر]

اگرچه در زمان امتحانات تارک دنیا شده ایم تا بتوانیم واحدها را یکی پس از دیگری در بنوردیم اما آدرنالین خونمان پایین که هیچ، منفی می شود اگر به این فروم سر نزنیم!
در راستای همین سر زدن ها دیشب در طی بحث مرز میان فیزیک و نجوم برخوردم به این صفحه.
صرف نظر از موضوع بحثی که از میان این صفحه اغاز شده یک نکته خیلی خوبی به چشم می خورد و آن هم شیوه انتقاد و بحث پیرامون آن است.
بحث های این نصفه صفحه، کاملا نشان از بلوغ دارد. این بلوغ را وقتی متوجه می شوید که بحث های یک و سال نیم پیشمان را مقایسه کنید با این بحث های همین نصفه صفحه. آن موقع انتقادها ( از جمله چیزهای اولیه خودم در این تاپیک) اغلب حالت طعنه، کنایه و تمسخر داشت و معمولا یا منجر به ترک زمین می شد یا عصبانیت شخص خاصی. اما الان می بینید هم منتقد اصول را رعایت می کند، هم مدیریت درست رویش مانور می دهد و هم بقیه نقد را درست تایید یا تکذیب می کنند.

این نوع بلوغ ها نوید روزهای خیلی خوبی را می دهد.
خیلی خوب.

( تاکیدم فقط روی همان نصفه صفحه هست چون صفحات قبل و بعد را نخواندم!)

[پیمان اکبرنیا]

به نقل از وبلاگ آقای نوروزی:

سخت ترین اعتراف همه ی عمر

آدمی نیستم که حرفم را پس بگیرم....آدمی هم نیستم که اگر بفهمم اشتباه کرده ام ، پوزش خواهی نکنم و در صدد جبران آن بر نیایم...پست قبلی ام را نه پس میگیرم و نه اشتباه میدانمش....اما...اکنون با گذشت دقیقا ۲۰ سال از نخستین باری که نجوم یاد دادن را آغاز کردم و به معلمیِ خودم افتخار میکنم...(این افتخار را با یاد آوری نام کسانی که شاگردم بوده اند میفهمید) و اثرات مهم و کارآمدی که بر نجوم آماتوری ایران داشته ام(آنهایی که انجمن سازی و موسسه سازی و شاخه سازی و برنامه ریزی و تدریس و دهها اولینها در نجوم آماتوری ایران را از من به یاد دارند میفهمند) یک اعتراف بزرگ و سهمگین و سخت میکنم....

از اینکه منجم آماتور هستم پشیمانم....از اینکه در این جامعه به نجوم آماتوری پرداختم متاسفم....از اینکه آب به آسیاب این دانایی کهنزاد و زیبا ریختم بسیار بسیار شرمنده ام....از این که راهی برای پاک کردن این راه ِ رفته ندارم با تمام وجود شرمسارم

باقی بقایتان

پژمان نوروزی
آخرِ بهار ۱۳۹۱

منبع: http://www.kacoli.blogfa.com/

[gissoo]

به نقل از وبلاگ آقای نوروزی:

سخت ترین اعتراف همه ی عمر

آدمی نیستم که حرفم را پس بگیرم....آدمی هم نیستم که اگر بفهمم اشتباه کرده ام ، پوزش خواهی نکنم و در صدد جبران آن بر نیایم...پست قبلی ام را نه پس میگیرم و نه اشتباه میدانمش....اما...اکنون با گذشت دقیقا ۲۰ سال از نخستین باری که نجوم یاد دادن را آغاز کردم و به معلمیِ خودم افتخار میکنم...(این افتخار را با یاد آوری نام کسانی که شاگردم بوده اند میفهمید) و اثرات مهم و کارآمدی که بر نجوم آماتوری ایران داشته ام(آنهایی که انجمن سازی و موسسه سازی و شاخه سازی و برنامه ریزی و تدریس و دهها اولینها در نجوم آماتوری ایران را از من به یاد دارند میفهمند) یک اعتراف بزرگ و سهمگین و سخت میکنم....

از اینکه منجم آماتور هستم پشیمانم....از اینکه در این جامعه به نجوم آماتوری پرداختم متاسفم....از اینکه آب به آسیاب این دانایی کهنزاد و زیبا ریختم بسیار بسیار شرمنده ام....از این که راهی برای پاک کردن این راه ِ رفته ندارم با تمام وجود شرمسارم
باقی بقایتان

پژمان نوروزی
آخرِ بهار ۱۳۹۱

منبع: http://www.kacoli.blogfa.com/

این تشکرها نشانه ی همدلی دوستان آوا استار باجامعه ی منجمان آماتور هست.
من فکر می کنم نجوم آماتوری یعنی عشقی آسمانی که از میان مردم سر بر آورده، این چیزی نیست که با سفارش یا دستور ایجاد بشه، منجمان آماتور انگیزشونو از آسمان و مردم می گیرند پس این مشکلات اونها رو وادار میکنه لب به شکایت باز کنن اما این فقط همان"چیزهای یک منجم"هست که با بقیه در میان گذاشته شده واندک خللی در عزم
و علاقه ی منجمان آماتور وارد نخواهد کرد.
پایدار باشید!

[Astronomer]

در راستای افزایش مخاطب و ترویج نجوم در جامعه و همچنین بالا بردن سطح کمی وکیفی منجمین آماتور و بهره گیری از توانمندی های منجمان آماتور سطح کشور

بر آن شدیم تا پس از احیای نجوم علمگرا و نجوم عملگرا، که موجب خستگی بیش از حد منجمان عزیز و شکسته شدن شاخه پر ثمر نجوم گردید،

نجوم فانگرا را نیز در جامعه امروز نجوم آماتوری ایران فراگیر کنیم تا خونی تازه در رگ نجوم ایران بیفکنیم.

نجوم فانگرا (که ارتباطی با fundamental astronomy ندارد) امروزه در جهان به صورت بسیار گسترده و جدی پیگیری میشود.

در عجبم که چرا در ایران هیچ فرد یا گروهی این مسئله را وارد جامعه نجوم آماتوری کشور نکرده تا بدین جا که جامعه امروز نجومی ما دچار کرختی و سستی شده است.

البته نباید زحمات عده ای از دوستان رو که به صورت خودجوش شروع به فعالیت نجوم فانگرا نمودند رو نادیده بگیریم. اما این مقوله مگر با کمک جمعی و یکدلی و یکپارچگی به سرانجام نمیرسد.

به هر حال فان یکی از نیازهای هر جامعه برای بقا و جزئی جدا نشدنی از مراسمات نجومی و رصد ها و همایش های نجومی در جهان شده است و هر چه زودتر ایران می بایست خود را عضو 8 کشور دارای این فناوری قرار دهد.

ایران سابقه ای دراز در نجوم و استعداد های شگرفی در فان دارد که می بایست آن دو را بهم پیوند بزنیم.

==================================================
پ.ن:
1) هرگونه برداشت از این پست آزاد است و به ذهن خواننده برمیگردد. بنده از همین جا هرگونه برداشتی را تکذیب میکنم
2) تشابه اسمی در این پست کاملا اتفاقی بوده و بدون هیچ غرضی این پست نگاشته شده است.
3) زیاد جدی نگیرید.

[yasiii]

میاد تو یه فروم نجومی عضو میشه... سعی میکنه پست های مفیدی بذاره تا فعال بشه و بتونه از مطالب بیشتری استفاده کنه و.... در این بین دونسته های اندکی رو هم که داره در اختیار بقیه میذاره!
و در آخر بهش میگن فعالیتت جانبیه...!

[fampersi]

فکر کنم شد چیز 61ام
چیزی که همیشه اذیتم کرده و میکنه سهل انگاری و بی فکری و بی مسئولیتی یه عده ی خاصه
یه عده که تنها به فکر یه سری اهداف پوچ و بی معنی اند!!!!
چیز من مربوط میشه به یکی از رویدادهای نجومی هر منجمی
صحنه ی دلخراش چند دقیقه ای از رصد گذرمو براتون باز سازی میکنم:
پشت تلسکوپ دارم اسکچ میکشم میبینم تصویر تیره و تار شد،
میگم سایه(از اعضای گروهم) چی شد؟
میگه خبرنگار وایساده تو کادر تلسکوپ
میگم ببخشید خانم عذر میخوام تو کادر من هستین
میگه ببخشید الان تموم میشه
میگم خواهش میکنم بازم عذر میخوام
چند دقیقه بعد رفتم پشت تلسکوپ میبینم نزدیک برخورد چهارمه
به اعضای گروهم میگم آماده باشین!
حدودا 2 دقیقه مونده تا برخورد چهارم:
وااااای خدا چرا باز تصویر نیست،سایه!!!!!
میام میبینم خبرنگار عزیز تو کادر تلسکوپه
میگم خانم عزیز میشه لطف کنید برین کنار داریم به برخورد نزدیک میشیم
صدامو نمیشنوه
خاااااااااااااااااانم عزیز تو کادرمین!!!!!!!!!!!!!
آقای فلانی(خطاب به فیلم بردار)من تو کادرشونم؟
نه خانم بهمانی(خطاب به گزارشگر)؛ادامه بدین شما
تلسکوپ رو یه خرده جابه جا میکنیم؛
میگم سایه کرنومتر،آماده باش.......
همین طوری داریم کارامونو چک میکنیم
میگه خانم مگه نمیبینی ضبط داریم
ساکت !! باشین
نمیدونم چی بگم دیگه!!!!!
البته قرار نبود کسی روز گذر تو محوطه ای که بچه ها پروژه دارند وارد بشه و برای عموم مردم مکان دیگه ای در نظر گرفته شده بود!!!!
آیا بهتر نبود خانم گزارشگر و آقای فیلم بردار پیش مردم می موندند و فیلمشونو اونجا ضبط میکردن؟؟؟؟
آیا بهتر نبود اگه هم قراره گزارشگر بیاد پیش ما تو یه تایم مشخص بیاد؟؟؟؟
آیا بهتر نیست یکی صدای منو بشنوههههههههههههههه؟؟؟؟؟