سلام به شما دوستان عزیز؛
این تاپیک اختصاص داده شده به خاطرات نجومی جالب و جذاب شما.
شما می تونید خاطرات قشنگتون رو بگید تا بقیه هم از خواندن اونها لذت ببرن و برای دوستانتون هم تجدید خاطره باشه.
سلام به شما دوستان عزیز؛
این تاپیک اختصاص داده شده به خاطرات نجومی جالب و جذاب شما.
شما می تونید خاطرات قشنگتون رو بگید تا بقیه هم از خواندن اونها لذت ببرن و برای دوستانتون هم تجدید خاطره باشه.
asemanih, aypara, e_moases, has_ansar, Hojjat Zafarkhah, Hooman, javadstar76, jawl mong, mahsa, melika-m, mobi, nakhodaye aseman, Navid MMM, pishzamine.com, pulsar, rezash, rostam, SAEED560, sasan20oo20, Setare KOchOlO, shazde, Sky_Watcher, stargazer, subaro, timytailor, محمدرضا صادقیان, امین, بهزاد, حسین زارعی, دختر ستاره, شهلا ناصریان, شادي شهراييني, شبنم مختاری, شعری
من شاید نزدیک به 20 تا 30 خاطره نجومی دارم که به مرور براتون میذارم.
البته تمام دقایق رصدی برام خاطره و از همه مهمتر تجربه ست.
یه سری از این خاطرات جدیه یه سری شاید مسخره به نظر بیاد ویه سری هم تامل برانگیزه.
در هر صورت من به این نیت مینویسم که شاید برای بعضیها اموزنده یا حداقل سرگرم کننده ست.
اولیش اینکه اردیبهشت امسال(89) هنگام رصد تقریبا صبح شده بود که شرق اسمون جرم پور نوری دیدم که در حال طلوع بود.فهمیدم سیاره مشتریه حسابی خوشحال شدم چون چند وقتی ازش خبری نبود.
هنگام رصد احساس کردم خود سیاره تغییری کرده ولی اونروز توجهی نکردم.فردا هم هنگام رصد دوباره متوجه تغییرات شدم کمی دقت که کردم متوجه شدم که کمربند جنوبی که در تلسکوپ بازتابی به صورت کمربند شمالی دیده میشه نیست هرچه بیشتر دقت کردم بیشتر مطمئن شدم که درست دیدم(چون سابقه خطای دید داشته ام که بعدا براتون تعریف میکنم).بعد از بازگو کردن این موضوع یکی دو تا از دوستانم به مسخره میگفتند کمربند مشتری رو تو اسمون دیدند که داشته میرفته سمت زحل و مریخ وغیره...
در هر حال چند روز بعد تو چند سایت اینتر نتی خوندم که کمربند جنوبی مشتری به علت طوفانهای سیاره ای محو شده وهر چند سال یکبار این اتفاق می افته وکاشفش یه منجم اماتور استرالیایی که دو روز قبل این نا پدید شدن رو کشف کرده و یه عکس چارقد هم با تلسکوپش انداخته بود.
همونجا بود که فهمیدم برای ثبت این لحظه ها عکاسی نجومی مهمه وهمینطور جدی گرفتن موارد هر چند کوچک نجومی.والسلام.
ویرایش توسط rezash : 12-18-2010 در ساعت 09:04 PM
وقتی آرامش را در خود نیابید, جستجوی آن در جای دیگر, کار بیهوده ای است.
يه خاطره از 16 آذر براتون بگم كه نجوميه. من قرار بود برم دانشكده علوم تا يسري از پوستر هاي شب رصدي دانشگاه رو از يكي از اعضا بگيرم. اون روز دانشگاه برنامه داشت مخصوصا علوم. منم دوست داشتم برم كه خدا رو شكر يه كاري پيش اومد. وقتي پوسترارو گرفتم رفتم پيش بقيه بچه ها كه يه دفعه آقاي نگهبان مهربون كه اون روز تعدادشون از دانشجو ها بيشتر شده بود خيلي جدي اومد طرفم و پوستر هارو از دستم كشيد و رفت. منم دنبالش كه آقا پوستر رو بده و از اين حرفا!!! خلاصه يه چند دقيقه اي طول كشيد تا ايشون چك كنن و مطمئن بشن كه فقط يه پوستر معموليه و جاتون خالي يه يك ساعتي مركز توجهات بوديم پيش دوستان حراستي اما خودمونيم دوستان كار ما هم جز مشاغل پر خطر محسوب ميشه ها
بي نقطه...
به نام خدا
تاپیک جدیدی که آقای astronomer169 ایجاد کردند، من رو به سرافت پیدا کردن فایلهای قدیمی انداخت و بعد از جستجوهای بسیار متاسفانه فایل های صوتی مربوط به سخنرانی هایی که در اونها شرکت کرده بودم رو پیدا نکردم!
یه عالمه نا امید شده بودم که صدای اخبار تلویزیون در مورد یارانه ها و ... من رو یاد جمله ای از فضا نورد روسی " Georgi Mikhailovich Grechko " انداخت؛
ایشون در یکی از برنامه های هفته جهانی فضا در پارک پردیسان ، داشتن از خاطرات سفرهای فضاییشون تعریف میکردن ،یکی از حضار، در باره پیشرفتهای فضایی ایران سوال کرد و ایشون در پاسخ گفتن : با این قیمت پایین سوخت در ایران، باید خیلی بیشتر از این پیشرفت میکردید و بعد هم شروع کردن به تعریف و تمجید و رعایت حق میزبان و موقعیت میهمان و قص علی هذا ...
مترجمشون هم از علاقه وافر ایشون به کباب های ایرانی و بازدید از تخت جمشید و پاسارگاد اشاره کردن و اینکه در هر بار سفر به ایران مجبورن به هر طریقی شده ایشون رو به شیراز ببرن !
ایشون یه پیشنهاد جالب هم دادن و اون اینکه اگر میخواید فضا نورد بشید قبلش خودتون رو وارونه از سقف آویزون کنید و به یک نفر بگید شما رو تاب بده و اگر طاقت آوردید میتونید به ادامه دادن این راه امیدوار باشید ...
ومن که کلا با محیطهای بی اکسیژن ، چه در قعر اقیانوسها و چه در اعماق فضا مشکل داشتم، با شنیدن این راهکار کلا یه خط قرمز دور فضا و فضانوردی کشیدم !
... جان تو بندری است، جای ورود نور، جای صدور نور ...
چند وقت پیش حدود 2 ماه پیش بود که همراه برادرو خواهروزن برادرم رفته بودیم سر زمین های کشاورزی یکی از آشنایان واسه رصد.توی باغشون یه ساختمان 2 طبقه بود که ما رفته بودیم بالای اون،اول که خیلی خوب بود،هوا عالی ،فضا عالی و آسمون هم تا حدودی عالی،تا اینکه موقع شام خوردن رسید،ما که مشغول شام خوردن بودیم یهو دیدیم کمی اونطرف تر یه چیزی تکون میخوره و با سرعت زیاد به سمت ما میاد.............بببللللللللللل ه یه آقا موشه کوچولو بود و از اونجایی که سه تا خانم محترم اونجا تشریف داشتن و این آقا موشه به صورت نا خوانده تشریف اورده بودن،دیگه خودتون فک کنید چی شد.ولی بنده خدا صاحب باغ در همان حالی که ما وحشت زده بودیم یه پتو برداشت و (ووووی اینجاش رو خودم هم چندشم میشه) حالا نکوب رو پتو کی بکوب ،خلاصه چند ثانیه ما در حال چندش شدن بودیم که پتو رو برداشت که وضعیت رو بررسی کنه که یهو آقا موشه از زیر پتو اومد بیرون و فرار کرد و ما هم ..........،بله دوستان ،خوب شام تموم شد و رفتیم ادامه رصد که دوباره آقا موشه اومد،ولی شانسی که اوردم این بود که یه تخت اونجا بود منم بدو رفتم رو تخت و مشغول صورت فلکی کار کردن شدم و تو اون هوای سرد که تا حالا ما اهوازیا از این هوا ها زیاد ندیدیم هی آقا موشه واسه خودش میرفت و میومد فک کنم می خواست با ما قایم باشک بازی کنه.خلاصه هی از یه طرف ساختمون میرفت پایین و از طرف دیگه میومد بالا ولی شب خیلی خوبی بود مخصوصا طلوع زحل که نزدیکای صبح بود
یه هفته بعد شنیدیم که آقا موشه فوت شدن ، فک کنم از دوری ما دق کرد.
ویرایش توسط آسمون : 12-27-2010 در ساعت 11:29 PM
کمی ستاره روی صورتم بپاش
سعی میکنم شبیه کهکشان شوم
راستی یادم رفت بگم اون شب بارش شهابی اسدی بود و خیلی شهاب دیدیم.
کمی ستاره روی صورتم بپاش
سعی میکنم شبیه کهکشان شوم
ویرایش توسط آسمون : 12-27-2010 در ساعت 11:30 PM
کمی ستاره روی صورتم بپاش
سعی میکنم شبیه کهکشان شوم
امشب به مناسبت هفته پژوهش ،تو دانشگاه رصد داشتیم.خیلی خوش گذشت جای همگی خالی بود ، الان خیلی احساس مفید بودن دارم.
کمی ستاره روی صورتم بپاش
سعی میکنم شبیه کهکشان شوم
رصد وداع
چند وقت پیشا یه رصدی رفتم با دوستام تو دماوند خلاصه اسمشو گذاشتیم رصد وداع(تا سال دیگه دانشجویی بیایم). لیدرمون آقای بابک مشمولی بودن(رئیس باشگاه نجوم تهران) ما هم که طرفدارای پر و پا قرص نجوم خلاصه تا صبح ساعت ۶ بیدار بودیم.استاد فکر کرده بودن که ما تا ساعت ۲ و۳ بیشتر بیدار نمی مونیم (البته که از ۴۰ نفر فقط ما ۴ نفر بیدار موندیم) به خاطر همین به خاطر سخنرانی روز فرداشون ساعت ۳ و خورده ای ما رو وداع گفتند و رفتن بخوابن. البته باید یه ماجرای دیگه رو هم بگم که یکی از عاقبت های با آموزش پرورش رفتن به رصده. تا ساعت ۳ کسی کاری باهامون نداشت و خودمون از رو نقشه جرم می گرفتیم ولی بعدش آقایونی که مسئول مراقبت از دانش آموزان بودن (سوهان های روح) مانع ادامه ی کار ما شدن و گفتن که دیگه بسه آسمون تموم شد... برین بخوابین. ما ام برای اینکه نشون بدیم آسمون به اندازه ی عینک شما نیست تا ساعت ۴و خورده ای عکاسی نجومی مونو ادامه دادیم که چند تا شهاب خوبم توشون افتاده بود. خلاصه وقتی اونا رفتن خوابیدن ما رفتیم سراغ رصد خودمونو و... .خلاصه همه ی سوراخ سمبه های آسمونو با تلسکوپ دابسونیمون رصد کردیم و تا نزدیکای اذان که جبار اومد تو آسمونو و سحابی که تا به حال از پشت تلسکوپ ندیده بودمش رو دیدیم.(سحابی جبار) ساعتای ۶ دیگه رفتیم خوابیدیم تا ساعت ۸ صبح. وقتی بیدار شدیم... بعد از صبحونه دیدیم که استاد داره لکه ی خورشید رو رصد می کنه(یه دونه بیش تر نداشت... سال بی لکه ایه دیگه) من رفتم پیششو گفتم استاد m چندو گرفتین و ایشنو گفت هیچی نیست خورشیده...
یه خاطره دارم باحال
تو یه سایت دیگه گذاشتم باعث شد یه سری خندیدن یه سری به ماوراءالطبیعه ربط دادن و غیره...
در هر صورت تجربه ای بود که براتون میگم.
چند ماه قبل دنباله داری به اسم "مکنات2009" به اسمون اومد و چند وقتی جولان داد.این دنباله دار که توسط اقای مکنات کشف شده با اون دنباله دار معروفی که در سال 2007 توسط همین شخص کشف شد و دنباله ی بلندش قسمت زیادی از نیمکره ی جنوبی را در برگرفت فرق دارد.
این دنباله دار با اینکه قدر ظاهری تقریبا" بالایی داشت ولی دنباله ای که بشه با چشم غیر مسلح یا حتی مسلح دید نداشت.البته در عکسهایی که ازش دیدم دنباله باریکی که ابی رنگ هم بود مشخص بود ولی با تلسکوپ و دوربین من نه.
خلاصه اینکه چند وقتی این دنباله دار هر صبح زود حول و حوش ساعت 4 تا طلوع افتاب من رو سر کار گذاشته بود که این دنباله ی نامریی رو ببینم و من هم هر روز تلاشم رو بیشتر میکردم(با تلسکوپ 8 اینچی و دوربین 15*70 )وهمینطور چشم غیر مسلح.
تا اینکه یک روز صبح وقتیکه اسمون میخواست گرگ ومیش بشه در حالیکه داشتم این جرم اسمانی رو با دوربین و تلسکوپ رصد میکردم ناگهان احساس کردم دنباله ش رو با چشم غیر مسلح میبینم. به قدری خوشحال شده بودم که تمرکزم فقط روی این جرم بود (مکانی که دنباله دار قرار داشت در افق شمال شرقی و کمی بالاتر از کوه بود)با تلسکوپ ودوربین هر چقدر نگاه میکردم دنباله ش رو نمیدیدم ولی با چشم غیر مسلح به راحتی دنباله ای به اندازه تقریبا" 5 برابر خود جرم رو میتونستم ببینم.
چند دقیقه ای کاملا حواسم درگیر این موضوع بود که ناگهان برگشتم به سمت جنوب شرقی نگاه کردم دیدم دو تا جرم دنباله دار دیگه در اون قسمت اسمون میبینم(بعدا" متوجه شدم ستاره "فم الحوت" بود)به بالای سرم نگاه کردم دیدم پر از ستاره های دنباله داره.
قسم میخورم که تا حالا اینقدر نترسیده بودم خداییش داشتم سکته میکردم.تا چند لحظه جنب نخوردم بعدش هم در حالیکه سرم پایین بود نشستم که حالم سر جاش بیاد.و سپس الفرار.
هنگام رفتن باز هم نگاه کردم چشمامو مالیدم این چشمو گرفتم اون چشمو گرفتم هیچ فایده ای نداشت.واقعا صحنه ای ترسناک و در عین حال خیلی خیلی زیبا رو دیدم.حتی یکبار هم از پنجره خونه نگاه کردم(البته تقریبا" هوا روشن شده بود) همونی بود که دیدم.
از اون موقع تا حالا خیلی به این موضوع فکر کردم و الان به این نتیجه رسیدم که خطایی در دیدم پیدا کرده بودم که احتمالا به دلیل استفاده از دوربین دوچشمی بوده چون تنظیم دوچشمی دقت و حوصله میخواد وبه سرعت هم از تنظیم خارج میشه.و احتمالا" باعث بروز خطای دید میشه.
البته شاید!!
وقتی آرامش را در خود نیابید, جستجوی آن در جای دیگر, کار بیهوده ای است.
خداوند رحمت کند خودش را ، پدرش را ، مادرش را و اجدادش را ، آن را که گفت : اول ایمنی بعد رصد!
این خاطره مربوط به خورشید گرفتگی 14 دیماهه و حالا که دیگه ختم به خیر شده باید تعریف اش کرد و ازش عبرت گرفت!
روز خورشید گرفتگی برادر یکی از دوستام از بالای پشت بام سقوط می کنه توی حیاط !! ولی خدا رو شکر
صدمه ی جسمی خیلی شدیدی نمی بینه در حد 2- 3 محل شکستگی که اون ها هم حالا بعد از عمل خدا رو
شکر رو به بهبود هستن...
اما بخش خاطره انگیزه ماجرا اینجاست که وقتی می افته و مادرش با حال نزار می ره بالای سرش می گه:
«تو رو خدا به بابا نگین از پشت بوم افتادم ----> چون تلسکوپ جدید می پره!!!»
بگین با موتور تصادف کرده!!
اینجاست که باید گفت : امان از این عشق !!
گاهی ستاره هدیه کن به مشت پوچ شب ها ...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)