این تاپیک جهت ارسال گزارشهای دوستان از برنامه های رصدی ایجاد شده.
امیدواریم با ارسال این گزارش ها مکان های مناسب رصدی معرفی شده تا همه ی دوستان با این مکان ها آشنا شوند و نیز می توانیم از تجربیات شبهای رصدیشان استفاده کنیم.
این تاپیک جهت ارسال گزارشهای دوستان از برنامه های رصدی ایجاد شده.
امیدواریم با ارسال این گزارش ها مکان های مناسب رصدی معرفی شده تا همه ی دوستان با این مکان ها آشنا شوند و نیز می توانیم از تجربیات شبهای رصدیشان استفاده کنیم.
*artemis, 169, Ahmad, ali zeynali, Amin-Mehraji, Amirali, andromeda.s, Astronomer, Astronomy*, ᗩᖇ☂ᗰᓰᔕᔕ, berjis93, Hojjat Zafarkhah, javadstar76, m.aryayi, Mahdieh. GH, mobi, Mojtaba.M, nakhodaye aseman, Navid MMM, Negar Najafi, pulsar, raha_mousavi, rezash, Sadrieh fatoorchi, Saeed Jafari, SAEED560, sara sadeghian, sara shahabi, sasan20oo20, Setare KOchOlO, skynight, Sky_Watcher, solh, stargazer, stubby8766, subaro, Taha Nagahi, toraj1358, منجم95, محمدرضا صادقیان, گلناز, venus500, آریا برزن, آسمون, امین, امیر عباس, حسین زارعی, دکترعزیزی, رخساره روشنی, رضا طامهری, ستاره بنیادی, شهلا ناصریان, شادي شهراييني, شعری, علیرضا محمدی
توی هرکاری یک سری نقاط زیبا که نشون دهنده اثربخشی اون کار باشه وجود داره که ادم رو به ادامه اون کار هرچند هم که براش سخت یا بی منفعت(مادی) باشه، مشتاق و راغب میکنه
نجوم و به ویژه نجوم گردشگری هم برای من و دوستانم همینطور بوده!(والبته امیدوارم برای همه دل مشغولان اسمون به همین نحو باشه)
برنامه هایی مثل رصدی که با سفیر برزیل و خانومش داشتم، یا همین نوروز که برنامه ای برای سفیر سوئیس و خونواده دوست داشتنیش برگزار کردم گوشه ای از این قوت قلبهاست.
پنجشنبه گذشته مورخ 31شهریورماه هم یکی دیگه از اون برنامه ها رقم خورد. ابتدای هفته ازطرف مدیریت کاروانسرای زین الدین با من تماس گرفته شد مبنی بر اینکه اواخر هفته این کاروانسرا میزبان یک تیم از پروفسورهای المانی هست که به دعوت دانشگاه تهران به ایران اومدن و الان هم برای تحقیقات و البته گشت و گزار به یزد میان! ابتدا فکر میکردن که این تیم رو متخصصین فیزیک تشکیل میدن اما بعدا معلوم شد که این تیم تحقیقاتی شامل 5پروفسور محیط زیست شناسه که هرکدوم توی کارشون دردنیا نخبه اند. در این تیم یک برنده نوبل هم حضور داشت: میشل سوکو برنده نوبل محیط زیست در حیطه حیات وحش
این تیم توسط دکتر مجنونیان و دکتر ملکیان اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران همراهی میشد و از همون صبح رصد بارها و بارها از من خواسته شد که برنامه به بهترین نحو برگزار بشه!
راستش از هیبت این ادمها میترسیدم و وقتی اونجا لیدر گروه اقای اسلامی شروع به معرفی اعضای تیم به من کرد، ترسم صد چندان شد. واسه این تیم نمیشد با ستاره قطبی و ذات الکرسی شروع کرد؛ از صبح کلی براش نقشه کشیده بودم، مزاحم خیلی از دوستان مثل خانومstargazerهم شده بودم تا بهم همفکری بدن(مرسی خانوم مدیر)! خلاصه دستم خالی نبود ولی اونها هم بجز یکیشون از نجوم تقریبا چیزی نمیدونستن(برام جالب بود): پروفسور کناپ؛متخصص کویرشناسی و کاندیدای جایزه نوبل بخاطر تحقیقات در زمینه ابیاری با ستارگان(زمانبندی آب قناتها) که واقعا ستارگان رو عالی میشناخت.
خلاصه بعد از شام رصد آغاز شد و همگی بالای پشت بام اومدن خیلی گذرا شروع به توضیح یافتن ستاره قطبی روی آی پد و اسمون کردم، ناگهان با یه صدای سگ برق از سرم پرید هرچی رشتم تو ذهنم پنبه شد؛ صدای کسی نبود جز پروفسور سوکو(ماشالله تقلید صداش حرف نداشت) یک نکته در ابتدای برنامه برای جمع خیلی جالب بود اونم یافتن عرض جغرافیایی با ستاره قطبی بود.
برخلاف چیزی که فکر میکردم جمع فوق العاده دوست داشتنی بود! فوق العاده!!!
رصد علی القاعده دنبال میشد! البته تو این رصد تنها نبودم و خواهرم و خانوم عزیزالهی(marjan.azizolahi)هم منو همراهی میکردن
از جالبترین اجرام برای گروه خوشهm13، خوشه پروین از پشت دوچشمی(که خودشون پروین رو شکار میکردن و همزمان افسانه ش روهم میشنیدن)، کهکشان اندرومدا و البته سورپرایز نهایی یعنی شاه سیارات، مشتری زیبا، بود.
شاید من اگه درحد علمی این دوستان بودم انقد سوال نمیپرسیدم(زشته یه پروفسور سوال بپرسه!!!)، ولی از پرسیدن اصلا دریغ نمیکردن. دوست داشتنی ترین عضو گروه پروفسور رالف میتلوهنر بود که سوالش درمورد سیاه چاله ها بحث رصد رو بطور کلی تغییر داد و اون بحث تا بعد از رصد هم طول کشید
یکی از کارهایی که به نظرم جالب میاد و در رصدها انجام میدم نشان دادن اسمان لحظه تولد یکی از اعضای گروه(هرکی راغب تر به استرولوژیه) است؛ اگر اطلاعاتی درمورد استرولوژی داشته باشین میتونید با گفتن تاثیر هرکدوم ازصور فلکی در دیدگاه های خرافی جذابیت و وهم زیبایی به برنامه تون بدید. راستش فکرنمیکردم این تور مایل به این چیزا باشه ولی خیلی رغبت نشون دادن و منم این کار رو برای تنها خانوم گروه که اصالتا مصری بود انجام دادم: خانوم پروفسور هاله عارف. واقعا براش جذاب بود.
البته هنگامی که رصد تمام شد و برای استراحت به شاه نشین کاروانسرا مراجعه کردیم بحث داغی بر سر استرولوژی با پروفسور عارف و میتلوهنر برپا شد!
از راست به چپ: هاله عارف، من، اقای امامی(مدیریت زین الدین)، رالف میتلوهنر
نکته جالبی که وجود داشت این بود که همونطور که خیلی از دوستان میدانند در ایران باستان اگر هنگام تولد کودکی ستاره سهیل در اسمان میبوده نام وی را "ستویس(سهیل)" می نامیدند، درزمان تولد پروفسور میتلوهنر هم سهیل در اسمان بوده! وی با شنیدن این داستان خیلی خوشحال شد که نام ایرانی وی نام یک ستاره است و سریعا نام ایرانی خود را یادداشت نمود در اخر فهمیدم هنگام توضیح درمورد استرولوژی تمام صحبتهای من رو ضبط نموده! راستش خیلی خوشحال شدم
افراد شرکت کننده در این برنامه:
- پروفسور میشل سوکو: برنده نوبل محیط زیست
- پروفسور کناپ : متخصص کویر و کاندید جایره نوبل
- پروفسور هاله عارف: متخصص سم شناسی
- پروفسور رالف میتلوهنر: جنگل شناس
- ..................(جوون ترین عضو گروه که اسمشو نمیدونم)
- دکتر مجنونیان: رییس دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
- دکتر ملکیان: عضو هیئت علمی دانشکده منایع طبیعی
اسمون دلتون پرستاره
ویرایش توسط رضا طامهری : 09-26-2011 در ساعت 02:42 PM
شب بارش شهابی طبق گفته دوستان برای رصد اقدام کردم که دو تا شهاب دیدم که اولی تقریبا" با ستاره قطبی قرین شد و بسیار زیبا بود و دومی با روشنائی کمتر در صورت فلکی ذات الکرسی.
البته با توجه به قرارگیری کانون بارش و نور ماه و همینطور آلودگی نوری در شهر تهران قابل پیش بینی بود.
همینطور امروز صبح برای رصد دنباله دار النین اقدام کردم.که البته هنوز به اوج دلخواه نرسیده است و در دقائق پایانی شب و صبح هنگام قابل رصد میباشد.
از دید من و با توجه به قرارگیری در افق شرقی هنوز زیبائی دنباله داری همچون گاراد را پیدا نکرده است.ولی همچون ستاره ای با قدر 6+ الی 7+ با رنگی متمایل به آبی بود بدون هیچ دنباله ای.
شاید در روزهای آینده و با اوج گیری وضعیت بهتری پیدا کند.(حضیض زمینی این دنباله دار 24 مهرماه است).
همچنین دنباله دار النین در روزهای آینده به نزدیکی سیاره مریخ خواهد رسید و شاید رنگ آبی این دنباله دار در کنار سرخی مریخ نمود بیشتری داشته باشد.
وقتی آرامش را در خود نیابید, جستجوی آن در جای دیگر, کار بیهوده ای است.
دیشب مورخ 18 مهر ماه 1390 به بهانه هفته جهانی فضا رصد عمومی در اهواز برگزار شد.
شرکت کنندگان در این رصد که در ورزشگاه منازل لوله سازی اهواز برگزار شد را اغلب خانواده های کارکنان شرکت های گاز و لوله سازی اهواز تشکیل می دادند.
رصد حدود ساعت 20 با سه دستگاه تلسکوپ شامل یک تلسکوپ 8 اینج بازتابی از نوع استقرار دابسونی ، یک تلسکوپ 5 اینچ ماکستوف کاسگرین و یک تلسکوپ 6اینچ نیوتنی آغاز شد.تلسکوپ 8 اینچ را بر روی سیاره مشتری تنظیم کرده و دو تلسکوپ دیگر ماه را نشانه رفتند...در این بین دوست خوبم خانم یاعلی(mahshid yaali) زحمت توضیح صورفلکی موجود در آسمان را برای حضار کشیدند. پس از آن با نوجه به اینکه من در کنار تلسکوپ دابسونی بودم و دائم باید تنظیمات را انجام میدادم و همچنین به علت ازدیاد حضار که حدود 200نفر جمعیت داشتند باز زحمت پخش اسلاید های نجومی به گردن خانم یاعلی بود و ایشون با کلام شیوای خود و عکس های جالبشون ، حضار رو به وجد آوردند.
خدا رو شکر با توجه به استقبال حضار و تعداد 4نفر برگزار کننده ،رصد به خوبی برگزار شد و برای اولین کار مشترک من و خانم یاعلی و دوستاشون خیلی تجربه جالبی بود.
رصد حدود ساعت 22 به پایان رسید.
برگزار کنندگان رصد : زهرابنواری(آسمون) ، مهشید یاعلی(mahshid yaali) ،ریحانه شهریاری ، زهرا کلاهکج
در آخر جا دارد از پدر و مادر خانم یاعلی ، پدر خانم شهریاری ،خانم خدادادی (بابت تهیه ویدئوپروژکتور) و خانواده خودم خصوصا برادرم تشکر ویژه داشته باشم چون اگر حمایت های این عزیزان نبود برنامه به این خوبی برگزار نمی شد.
از اساتید محترم هم بابت گزارشم عذر میخوام چون من بهتر از این بلد نیستم گزارش بنویسم.
عکس هایی از این شب رصدی :
این رو عرض کنم که آقای امیرحسین ادیبی(amir adib) هم در این رصد حضور داشتند اما متاسفانه من آخر سر ایشون رو ندیدم که باهاشون عکس یادگاری بگیریم اما عکس های گرفته شده رو که نگاه می کردم دیدم ایشون توی یکی از عکس ها هست... اون بزرگ مرد کوچکی که وسط تصویر زیر می بینید با پیرهن چهارخونه آقای ادیبی هستند.
به ترتیب از راست به چپ : خانم ریحانه شهریاری ، خانم زهرا کلاهکج ،خانم مهشید یاعلی(mahshid yaali) و من (آسمون)
این هم لینک گزارش رصد در سایت شرکت لوله سازی اهواز:
http://apm-ir.com/newsdetail-213-fa.html
کمی ستاره روی صورتم بپاش
سعی میکنم شبیه کهکشان شوم
درود
بسیار سپاسگزارم از خانم آسمون بابت گزارش خوبشون
ویرایش توسط Setare KOchOlO : 10-11-2011 در ساعت 11:12 PM دلیل: ازاسم واقعي دوستان در فضاي فروم استفاده نكنيد!!لطفا:d
نامفهوم ترین جمله ی دنیا آن است که انسان بداند دنیا قابل فهم است.
(انیشتین)
غیر ممکن هیچ گاه غیر ممکن باقی نمی ماند .
http://persiansky2010.blogfa.com
سلام
سه شنبه هفته گذشته برای پرسنل بیمارستان شهید صدوقی یزد یک برنامه رصد گذاشتیم. طبق هماهنگی ما از ساعت 4 عصر از بیمارستان راه افتادیم.مکان رصد کاروانسرای خرانق بود.ما ساعت 5:30 به خرانق رسیدیم.در این برنامه اقای سراستاد(دبیر انجمن نجوم اسمان کویر ) من را همراهی میکردنند.
اول از قلعه و بافت قدیمی خرانق دیدن کردیم.بعد از ان به طرف ابراه و رودخانه ان راه افتادیم.البته ابی داخل رودخانه نبود ولی خیلی زیبا بود.وقتی از بین درختان رد میشدیم صدای اب که توی جویهای کوچک رد میشد و صدای جیرجیرکها بسیار دلنواز بود.
ساعت 9 به داخل قلعه برگشتیم.البته موقع برگشتن با هماهنگی اقای سراستاد با اداره برق خرانق لامپها خاموش شده بود و راه رفتن بین درختان زیر نور ماه بسیار رویایی بود.
پس از شام و نماز اقای سراستاد با نمایش دادن تعدادی عکس شرکت کنندگان را با علم نجوم اشنا کردنند.بعد از ان به داخل حیاط کاروانسرا رفتیم و رصد را شروع کردیم.
اقای سراستاد صورتهای فلکی را توضیح دادند و من اجرام اسمان را به حضار نشان میدادم.در این برنامه اول ماه و عوارض ان،خوشه پروین،سیاره زیبای مشتری و اقمارش،و ستاره دوتایی سر قو و ...با دو تا تلسکوپ az4 رصد شد.ساعت 11 شب رصد تمام شد و ما ساعت 1 بامدادبه یزد بازگشتیم.
در اینجا جادارد از اقای مهاجان و اقای حیدری به خاطر هماهنگیهای این برنامه و از اقای سراستاد هم به خاطر ارائه مطالب خوبشان تشکر کنم.
سلام 27 مهر پنجشنبه رفتیم رصد اما عجب رصدی!عجب کارگاهی!عجب جشن تولدی!. عجب گرد و خاکی!
قرار بود آقای مهاجان برای بچه های کلاس عکاسی نجومی یک کارگاه عملی بزاره که بچه ها بتونن عملا عکاسی نجومی را یاد بگیرند و آموخته هاشون را بتونند عملی کنند که برنامه را گذاشتند برای 27 مهر که نیمه شب ماه را هم برای عکاسی داشته باشن.
به هر حال حدود ساعت 7.30 راه افتادیم به سمت رصدگاهمون-اسلام اباد کالمند کوه-(خانم سان رایز اومدند)که 73 کیلومتر تا شهر یزد فاصله داره و حدود ساعت 8.30 رسیدیم.ابتدا دو گروه شدیم گروهی برای عکاسی به سرپرستی آقای مهاجان و یک گروه هم با من بودند.
گروه ما حدود 2 ساعتی رصد کردیم و ابتداي رصد من خیلی خوابم گرفته بود اما به مرور به خاطر بچه هایی که باهم بودیم اینقدر خندیدیم که نگو و تا اونجایی که یادمه صورتهای فلکی دلو،قیطس،درنا،سوسمار،زراف ه،نهر را دقیق شناسایی کردیم و اجرام M92،57،72،73،30،2،29،103،31،32،110،42، 43،45 را بهمراه NGC663 و میکروصورت فلکی سبد خرید که بین قوس و جدی هستند را رصد تلسکوپی کردیم.چون نزدیک به بارش جباری هم بود شهابهای زیادی را تونستیم ببینیم.
ساعت حدود 10.45 بچه ها گفتند بریم جشن تولد! تولد زهراخانم (از بچه های انجمن مون) بود که یک کیک خوشمزه آورده بودند.بعد از گرفتن عکس یادگاری رفتیم سراغ کیک و جای همه تون خالی.
کیک و شام (ساندویج) را خوردیم و برگشت مون به رصد با طلوع ماه همراه بود و بچه ها همه رفتند برای عکاسی آفوکال و تلسکوپی از ماه.
در این حین بودیم که یک دفعه گردوخاک اساسی منجمین را احاطه کرد.همه دوربینهاشون را زیر لباس و پتو مخفی کردند و من تا اومدم تلسکوپم را جمع کنم، باد تلسکوپم را زد زمین و شانس آوردم با مقر خورد زمین و لوله طوریش نشد ولی پیچ ارتفاع مقر "ای زد 4 م " اساسی داغون شد و خط خطی شد!و انگشت دوم دست چپم هم در حین سقوط تلسکوپم داغون شد و یک لکه بزرگ خون مردگی توش بوجود اومد.
و سریع جمع کردیم و برگشتیم یزد.
اساسا رصد کوتاه و مفیدی بود و سرشار از وقایعی که شاید توی کمتر رصدی پیش بیاد
ویرایش توسط Setare KOchOlO : 10-25-2011 در ساعت 01:17 AM
شاید این جمله را شنیدید که آسمون و نجوم باعث شده خیلی از ما ها به هم نزدیکتر بشیم.
اما شنیدن کی بود مانند دیدن!
این اتفاق برای ما (منظورم خودم،stargazerو karbalaee هست.) سایت انجمن آسمان کویر یزد یک بخش تالار گفتمان داره که به کمک اون چند نفری از اعضای انجمن مون که توی بافق یزد (که با ما 100 کیلومتر فاصله داره) از طریق اون باهامون در ارتباط هستن.من خیلی مایل بودم که طی یک رصد مشترک دوستانمون را در بافق از نزدیک ببینیم اما قسمت نمیشد.تا اینکه ....
پنجشنبه 12 آبان برای رصد دانش آموزای مجتمع اختردانش یزد رفتیم بافق. من اصلا یادم نبود که دوستانی هم توی بافق داریم.منطقه ای که رفتیم یک ریگزار هست که از نظر توریستی امکانات خوبی داره.مسئول اونجا بهمون گفت که ما هم منجم داریم و برنامه هامون با خانمی به اسم" بهشتی" است.منم خوب گفتم نمیشناسم ولی مسئول اون کمپ گفت اونا شما را میشناسند! منم توی دلم گفتم ایول چقدر معروف شدم
من توی شک بودم که آخه کی هست که توی بافق نجوم کار میکنه و حتی تور هم میگذاره اما ما نمیشناسیمش و برای همه مون به نوعی جالب بود.
شب که شد دانش آموزا ریختن سرمون و من دیگه حواسم کلا رفت به آموزش آسمون که شنیدیم،خانمی که توی بافق نجوم کار کرده ، داره میاد ... منم گفتم خوب بیاد و بارمون را کمتر کنه و مشغول کار خودم بودم.خانم stargazer معمولا خوش برخورد تر از من هستند و رفتند تا به ایشون و دوستانشون خیر مقدم بگن و گروهی را برای تدریس بهشون بدهند که یک هوي دیدیم صدای حالت چطوره؟خوبی؟چه خبر؟ فدات شم و .... اینا بلند شد و دیدم دارن میان طرف من.در تاریکی دیدم یک خانم جوان سلام کرد و stargazer گفتبه لهجه یزدی) این خو بچای خودونن و متوجه شدم ایشون خانم nafi3(توی یزد اسکای) یا همون lilac(توی آوا استار) هستند.
از سمت چپ : خودم،خانم استار گزر،کربلایی،خانم ذولفقاری (مدیر مجتمع اختردانش یزد)،لایلک،یکی از دوستان خانم لایلک
ویرایش توسط Setare KOchOlO : 11-08-2011 در ساعت 12:39 AM دلیل: ويرايششش
هرکجا هستم باشم آسمان از آن من است.
www.yazdsky.com
این رصد همه چیش با رصدهای دیگه فرق داره! از خودش گرفته تا گزارشش تا حال و هوای من که الان دارم گزارش مینویسم؛ یه سرباز وظیفه که امشبو از بند جیم استفاده کرده ولی الان بخاطر اینکه داداشش اشتباها کل پاورپوینت کلاس نجومش رو پاک کرده روی گریه نداره! بیخیال
امروز با سرهنگ واحدمون تو آسانسور فرماندهی گیرافتاده بودیم که یهو یادم افتاد گزارش رصد دانشگاه فرش اردکان رو ننوتشتم؛خیلی مسخره است میدونم! بماند
هفته اول آبان ماه بود که خانم ناصریان(sh.naserian) از شاگردان قدیم بنده و یکی از منجمان خوب کنونی که یکی از مسئولان بسیج دانشجویی دانشگاه فرش اردکان هستند، باهام تماس گرفتن که میخان واسه بچه ها رصد برگزار کنن! البته این بار 7امی بود که واسه بچه های این دانشگاه رصد برگزار میکردم ولی خب انگار از من سیر نمیشن طفلکیا(بمیرم براشون واقعا). رصد رو گذاشتیم واسه چهارنشبه همون هفته ولی ابرشد وکلا کنسلش کردیم، دیگه اینکه چقد خانم ناصریان بخاطر کنسل شدن رصد دعوا شد بماند!!!!! رصد رو در روز شنبه 7آبان ماه برگزار کردیم! تعداد رو به من حدود40نفر اعلام کردن، پس منم مجبور بودم یکی از افراد گروه رصدی آرشیدا رو با خودم ببرم! خانم عزیزالهی(marjan.azizolahi) لطف کردن و من رو تو این رصد همراهی کردن. حدودای ساعت 6بعد از ظهر کوله بار تلسکوپها رو عقب مِزی(وانت مزدای کارگاه بابا که تو رصدها یارغار منه طفلک) گذاشتم و راه افتادم، از اون طرفم خانم عزیزالهی با آژانس راهی شهرستان اردکان شدند. از یزد تا اردکان حدودا 40دقیقه راهه که ولی من حدودای 7بود رسیدم اونجا.
رصد کلا خانومانه بود ولی دوتا از آقایون هم گروه رو اسکورت میکردن!یادم رفت بگم من اون شبم از بند جیم استفاده کرده بودم تا برسم رصد! کلا هروقت رصد دارم میفهمن دوستان و منو تو پادگان نگه میدارن!
قرار بود برای رصد بریم مسجد صاحب الزمان(عج) تو جاده ندوشن؛ هروقت میرفتیم اونجا خادم دوست داشتنی مسجد علاوه براینکه واسمون چراغای محوطه رو خاموش میکرد، چایی هم میذاشت و آخر رصد واسه خودمون ضیافتی داشتیم خلاصه! ولی این رصد کلا سرناسازگاری داشت با ما! وقتی رسیدیم اونجا فهمیدیم اون خادمه یه هفته قبلش فوت کرده و دیگه واسمون چراغ خاموش نمیکنن! کارگروه بحران تشکیل شد وقرار شد بریم500متر بالاتر، ابتدای جاده فرعی که به یه روستا منتهی میشد. رفتیم!
هوا خوب بود تقریبا و دوگروه تشکیل دادیم! به گروه بنده و یه گروه هم خانم عزیزالهی! نکته بانمک رصد این بود که راننده عزیز ما آقایی بود با نام خانوادگی ثریا! منم تا دلتون بخاد از ثریا و پروین و دلبریهاشون گفتم نگو دختر اقای ثریا هم تو جمع بود(در مسیربرگشت مطلع شدم کل داستان رو در اولین تماس حاصله برای مامانشون تعریف کردن، طفلی آقای ثریا)! شب محشری نبود ولی آسمون قشنگی بود. حیف که الان حال و هوای گزارش خودمونیه وگرنه مینوشتم: "فاختگان پروین از یک سو و قوی سفید از سوی دیگر عرصه اسمان را جولان گاه خود قرار داده بود، نوای چنگ ارفئوس بدل می نشست و ورزای سپید همچون ملکه اروپا ما را مدحوش خود ساخته بود." ولی نمیگم دی
آخرای رصد بود خانم ناصریان و دوستانشون خاوستن از گروه عکس بگیرن، همه جمع شدیم، کلی فیگر گرفتیم، عکس گرفته شد جمع متفرق شد، دیگه هوا سردشده بود، داشتم اپتیکمو جمع و جور میکردم که یهو یکی گفت جمع شین، خانم ...... در دوربینو برنداشته بودن!!!! دیگه نمیگم باقیشو؛ دوتا عکس زیر کاملا حالت پریشون دوتا عکس بعدی رو نشون میده
اینم دومیش:
دیگه اپتیکا رو جمع کرده بودیم که یهو دیدم یه مزدا وانت وایساده کنار اتوبوس! گفتم نکنه مزی باشه! منکه سوت نزدم(تلمیح داره به داستان زورو و فرس اعظم)؟؟!!!!!!
رفتم جلو دیدم آقای تقدسی یکی از آقایونی که گروه رو اسکورت میکرد کنار اون ماشین واساده. از آرم ماشین معلوم بود متعلق به محیط زیسته! آقاهه میگفت اینجا حفاظت شده است چرا وایسادین!!!؟؟؟ گاومون زایید، نمیدونم ثور که نبود حالا کدوم گاومون بود الله و اعلم! تازه بیسیم زده بود دوستاشم بیان! تا آقای تقدسی رفت با خانمها مشورت بکنه به محیط بانه گفتم آقا بذار اعتراف کنم، ما 7تا فاخته زدیم، یه گاو، یه قو، یه دلفین، دوتا ماهی......... . فهمیدم میخاست خفم کنه ولی روش نشد. خلاصه دوستان بقیه هم اومدن دوتا نیسان پیکاپ دوکابین با کلیییییی آدم! دوستان شکاربان بودن و ما بعدا فهمیدیم منطقه شکار ممنوع حدودا1کیلومتر اونطرف تره حالا چرا بهمون گیر داده بودن نمیدونم! خلاصه بخاطر برخورد زشت دوستان شکاربان قرار بود درگیری پیش بیاد که دیگه من یه دروغ گنده گفتم و دعوا خوابید ولی فرداش دوستان شکاربان مجبور به معذرت خواهی رسمی از دانشگاه شده بودن!(ببخشید تیکه آخرش حذفیات خیلی داشت، بهمین خاطر نیاوردم). صحنه قشنگی پیش روی بینندگان تو اتوبوس نبود و روحیه جمع خراب شده بود؛ بهمین خاطر تو اتوبوس تو راه برگشت کلی واسه دوستان بحث جن وپری کردم تا یادشون بره چی شد اصلا!
جمع فوق العاده دوست داشتنی بود، فوق العاده!ولی من فرداش بخاطر اینکه چرا سر شیفتم حاضرنبودم کلی تو اتاق مسئول شب پادگان توبیخ شدم
ولی خب، خوب و بد باهم گذشت
آسمون دلتون پرستاره
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)