صفحه 4 از 22 نخستنخست 1234567814 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 214

موضوع: گزارش های رصدی اعضا آوااستار

  1. Top | #1
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    شماره عضویت
    479
    نوشته ها
    58
    تشکر
    0
    تشکر شده 553 بار در 57 ارسال

    smile گزارش های رصدی اعضا آوااستار

    این تاپیک جهت ارسال گزارشهای دوستان از برنامه های رصدی ایجاد شده.


    امیدواریم با ارسال این گزارش ها مکان های مناسب رصدی معرفی شده تا همه ی دوستان با این مکان ها آشنا شوند و نیز می توانیم از تجربیات شبهای رصدیشان استفاده کنیم.


  2. Top | #31
    کاربر فعال

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    شماره عضویت
    572
    نوشته ها
    123
    تشکر
    1,850
    تشکر شده 1,037 بار در 121 ارسال

    فکر کنم دو هفته پیش بوذ که از آلودگی نوری و ایجور چیزا زیاد نالیده بودم اما خوشبختانه یه هفته ای میشه که هوا خوب شده و بازار کل کل رصدی زیر آسمون همدان داغ داغه...
    یکشنبه هفته پیش میخواستم m57 رو که با یک بار شکست در پیدا کردنش به دلیل آلودگی هوا رو به رو شده بودم رو بزنم که یکی از دوستان شروع کرد به آیه یاس خوندن که وااای فلانی رفت پشت تلسکوپ چقدر طولش بده خدا میدونه....اما به حول قوه الهی در عرض 1 دقیقه تونستم روی اسطوره ی دانایی رو کم کنم(البته دوستانه)اپیدا کردنش برام خیلی لذت بخش بود اما شاید برای خیلی ها تکراری باشه
    یه مسافرت هم داشتم که تو مسیر از یه جاده تاریک(گردنه ایران خواه) میگذشتیم اما به دلیل تاریکی زیاد و خلوتی درخواست وایسادن نکردم و از پنجره ماشین هی در حال تغییر دادن زاویه گردنم برا دیدن ستاره ها بودم که تصاااااادف شد و من دیگه مجبور نبودنم گردنم رو به ورطه هلاکت بکشونم.
    البته تصادف خفیف بود و برا من سرشار از یمن و برکت (چقدر خبیسم)به این خاطر که دو ساعتی از آسمون خدا لذت بردم..برام جالب بود ستاره ای پرنور مثلا سماک رامح(تابلوترینش بود که به ذهنم رسید)
    اونجا واقعا گم شده بود....
    دلم دوباره خواست.....
    آسمونتون بی غبار
    امضای ایشان
    فانتزی این روزام شده اینکه استادمو ببینم بهم بگه استاتیک 20 شدی....
    اون امتحان سختو گرفتم که عمقی درسو فهمیده باشی...

    امتحانو بیخِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِیی ییییییییییییییییییییییییی یییییییییال

  3. 11 کاربر مقابل از fampersi عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  4. Top | #32
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    شماره عضویت
    451
    نوشته ها
    1,196
    تشکر
    10,956
    تشکر شده 11,082 بار در 1,135 ارسال

    همیشه دوست داشتم گزارشی از یک رصد رو توی این تاپیک بزارم . فکر می کنم الان فرصت ایجاد شده پس :

    انجمن نجوم پژوهشسرای ابن سینا تصمیم بر این گرفت که دانش آموزان کلاس نجومش رو به یک برنامه رصدی ببره . با توجه به محیط پزوهشسرا مشکلاتی بود که من بیشتر از همه ازش ناراحت بودم از جمله این که دانش اموزان پسر رو به هیج وجه نباید با دانش اموزان دختر رصد برد حتی اگه همه دبستان و راهنمایی باشند در حالی که پسرا خیلی مشتاق تر و آماده تر بودن. بدتر از اون این که نباید دانش اموزان دبستانی رو برد چون کوچیکن . این مسئله باعث شد از دانش آموزای ما فقط پانزده نفر بتونن بیان و بقیه هم از مناطق دیگه .

    محلی که برای رصد انتخاب شده بود اردوگاه شهید دیباجی در نزدیکی گیلاوند بود که خوب آلودگی نوری تهران اونجا به خوبی قابل لمسه . روز 31 ام تیر ماه یعنی همون روزی که آوایی ها از رصد الموت برمی گشتند ما اماده حرکت شدیم و رفتیم به سمت محل مورد نظر .
    در مسیر پک هایی که برای بچه ها اماده شده بود بهشون داده شد که شامل بروشور و یکسری مطالب دیگه بود که خیلی براشون جذاب بود .
    حدودای ساعت هشت رسیدیم و تلسکوپ هایی که داشتیم رو برپا کردیم . یکی دابسونی شش اینچی و یکی دیگه تلسکوپ تال شش اینچی . با تاریک شدن آسمون دونه دونه ستاره ها پدیدار می شدن و ما هم خوشحال که ابری تو آسمون نیست . مربی راهنمای رصدی که همراه ما بود آقای حسینی بودن که من آشنایی باهاشون ندارم . البته من و گندم و دوست دیگمون هم خیلی توضیحات دادیم و خودمون رو محک زدیم .
    اون شب اجرام مسیه زیادی رصد شد که متاسفانه اصلا نمی دونم اسماشون رو حفظ کنم (گندم خوب یادشه ). رصد زحل خیلی هیجان انگیز بود مخصوصا برای بچه هایی که برای اولین بار همچین اسمونی رو دیده بودن . صورت فلکی هایی که تو آسمون بود رو تا جایی که می شد دیدیم .

    کم کم داشت ماه بالا میومد و می دونستیم که بعدش خیلی از اجرام دیده نخواهند شد چون در حالت تربیع بود تقریبا و نوبت رصد اون بود . دیدن ماه و چاله هایی که روی اون هست هم که جذابیت خودش رو همیشه داره که می دونید .

    تا این جای برنامه خیلی خوب بود اما بعد از اون کم کم ابرهای کوچیک اومدن و کل آسمون رو پوشوندن و دیگه هیچ چیزی از آسمون دیده نمی شد . ما هم برای این که ببینیم ابرها می رن یا نه سرگرم عکاسی با زمان نورهی مختلف شدیم و سعی کردیم اسم آوا رو بنیسیم اما زیاد خوب نشد . بعد از اون هم ابرها کنار نرفتن و همه چاره دیگه ای جز خوابین نداشتیم
    اما با وجود ابرها رصد خوب و مفیدی بود
    من خیلی سعی داشتم که تا جایی که می شه یه اسکیچ بکشم از ماه یا یه کهکشان یا سحابی . دوتا مشکل برای ماها هست یکی این که باید خودت یه تلسکوپ داشته باشی که بتونی رو هر جرمی که می خوای مدت زیادی تمرکز کنی و تو رصدای دست جمعی این کارو نمی شه کرد و دوم این که با تلسکوپی که ما داشتیم یه کهکشان با سحابی یه نقطه تقریبا کوچیک بود و جزئیاتی ازش دیده نمی شد که بشه کشید .
    امضای ایشان
    زندگیت رو روی یک قاعده بنا کن
    نه یک استثناء


  5. 11 کاربر مقابل از karimisss عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  6. Top | #33
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    شماره عضویت
    436
    نوشته ها
    700
    تشکر
    5,849
    تشکر شده 6,249 بار در 703 ارسال

    تا اونجایی که من از اون شب یادمه نزدیکای ساعت 2 دیگه حتی ماه رو هم نمی شد دید!
    خیلی از اجرام زیبایی رو که می تونستیم بگیرم (تو صورت فلکی دلو و اسب بالدار) یا تو افق غباری و آلوده ی نور بودن یا هنوز طلوع نکرده بودن!
    چندتا ام هم با توجه به جمعیت که سرعت رو خیلی میاورد پایین به کمک آقای حسینی گرفتیم:
    m12,m10,m3,سحابی مرداب که امش یادم نیست و چند تا ام دیگه که بالای قوس بودن و اجرام زیاد بودن,m57(سحابی حلقه),m51,m92,...
    ابرها دائم زخیم تر و زخیم تر میشدن تا جایی که بارون مجبورمون کرد که تلسکوپ ها ببریم داخل اردوگاه.
    جاتون خالی من و دوستم آستروید(انگلیسیش) اسم هر چی صورت فلکی بود رو ریختیم بهم!
    آسمون از دید دیگه واقعا" زیباتر بود!
    امضای ایشان

  7. 10 کاربر مقابل از gandom عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  8. Top | #34
    کاربر ممتاز
    مدیر ارشد

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    شماره عضویت
    900
    نوشته ها
    1,223
    تشکر
    8,822
    تشکر شده 12,272 بار در 1,234 ارسال

          یک رصد ،دو هدف

    مدتهای مدیدی بود دلم هوای کویر خرانق کرده بود.بهتر است بگم دلمان؛ من و دوستان منجمم. کویری آرام و زیبا که در قلب آن روستای باستانی خرانق قرار دارد. روستایی به قدمت 3هزار سال(طبق برخی از منابع)با کمتر از 200 نفر سکنه ی متغیر در 80 کیلومتری شرق یزد. این روستا را یزدی ها خوب میشناسند. چون هر یزدی که بخواهد از نزدیکترین راه به زیارت امام هشتم برود باید از کنار خرانق رد شود.
    قرار نیست خرانق را زیاد معرفی کنم. سعی میکنم در مطلبی جداگانه خرانق را کاملا توضیح دهم.
    و اما بعد.....
    یادمه هر وقت از بابا می خواستم واسم انشاء بگه(با هرموضوعی که میخواست باشه) اینجور میگفت: میدانیم گاو فایده های بسیاری دارد، از شیر آن ماست و پنیر و... ، از پوست آن کفش و از شاخ آن چاقو و خلاصه انقد میگفت تا بگی باشه بابا خودم مینویسم
    حالام ما هم میدانیم رصد فایده های بسیاری دارد، از جمله هرنوع شیطونی، ترسوندن خلق الله و... اگه فرصت شد رصد ستارگان آسمان خدا

    یه عکس با پشت صحنه منار جنبان:

    خرانق برای این دسته فعالیتهای پربار رصدی بسیار جای مناسبیه. دنبال فرصتی بودیم برای برگزاری رصد خرانق آنهم با دوستان. بهانه جور شد انهم دوتا. اولین بهانه برگزاری نخستین رصد رسمی با نام "گروه رصدی آرشیدا" بود و دومین بهانه که خیلی هم شیرین بود تولد آقای سلطانی دوست عزیز بنده بود که البته 27 تیر تولدش بود و ما قرار بود 30 ام بهش تبریک بگیم.
    پنجشنبه 30 تیر حدود 36نفر از دوستان آشنا و غیر آشنا و نو و کهنه و جدید و قدیمی پا در رکاب مینی بوس کردند و راهی دیار خرانق شدند.
    زحمت لیدری تور با خانم عاطفه دهقان از تور لیدرهای خوب و دوست داشتنی یزدی بود و بنده حقیر، آقای سلطانی و خانم عزیزاللهی هم افتخار منجم باشی جمع رو بر عهده داشتیم.
    متاسفانه آسمان خرانق بخاطر آلودگی نوری خود روستا تا حد زیادی مناسب رصد نیست. در جاهایی مثل کنار پل آبراه قدر آسمون تو سر سو خوب میشه و لی افق در حد فجیهی خرابه. به همین خاطره که واسه رصد باید پناه برد به مزارع شخصی نزدیک روستا و الحمدالله بنده از دم دست داستن چنین جاهای دنجی بی نیازم. واسه رصدهاای از این دست چندین روستا در چندکیلومتری خرانق وجود دارند که بخاطر وجود کوه، الودگی نوری خرانق به کلی حذف میشه. روستای انتخابی ما در این رصد، روستای کوچک میل سفید بود که البته به یمن حضور دوست عزیز و راه بلد همیشگی رصدهای کویری من، حسین غلامی عزیز، بی دردسر برگزار شد.



    برنامه از این قرار بود: حدودای ساعت 6بعد از ظهر از یزد راه بیفتیم، 7خرانق باشیم. بعد از اون بریم واسه بازدید از قلعه باستانی خرانق(که روستای 3هزار ساله خرانق در همون قلعه قرار داره) و پل زیبای آبراه. ساعت 8 واسه بازدید از کاروانسرای شاه عباسی خرانق و صرف شام بریم تو کاروانسرا و بعد هم شیطونی همیشگی بنده و بعد هم رفتن به میل سفید واسه رصد.
    زحمت جمع و جور کردن و هماهنی با دوستان شرکت کننده به عهده آقای آبیاری بود؛ برنامه خیلی خوب پیش رفت و ما حدود 7:30 وارد خرانق شدیم.
    بافت تاریخی قلعه گرچه کهنه و تا حدی میتونم بگم خرابه است ولی انصافا باشکوه و زیباست. یه سیستم معماری منحصر به فرد با یه منار جنبان فوق العاده(منار جنبان خرانق متعلق به دوران سلجوقیه ولااقل 300سال از منار جنبان اصفهان مسن تره و ضمنا تک منتار هم هست و پدیده تشدید در حرکت آون دخالتی نداره)

    منار جنبان:


    واقعا میجنبه ها!!!
    اینم یه نما از بافت زیبای قلعه خرانق با ساختمانهای چندین طبقه:

    خرانق تا حدی واسه من بوی وطن میده!!! آخه علاوه بر این که یه نیم رگی از خرانق در وجود من وول میخوره طامهر یه کوه با خرانق فاصله داره!! ای جانم، یه جور میگم بوی وطن انگار هزار بار تاحالا اونجا رفتم!
    بعد از قلعه به سراغ پل آبراه رفتیم؛ این پل جزو معدود پلهای آبراه سالم کشوره که البته جنسش از ساروج هست. پلهای ابراه به پلهایی گفته میشه که هم از زیرش رد بشه و هم از روش!!(خانم دهقان گفتن و منم تا اون روز این موضوعو نمیدونستم)


    بعد از پل آبراه دیگه تقریبا که نه دقیقا شب شده بود. رفتیم واسه کاروانسرا و شام و نماز. البته میخواستیم بریم واسه دیدن بابا خادم(خادم امام رضا که در راه توس درگذشت) که درش بسته بود بدشانسی. بعد از شنیدن توضیحات خانم دهقان در مورد کاروانسرا واسه شام و البته یه تولد کوچولو واسه آقای سلطانی عزیز حاضر شدیم.

    زندگی با تو چقد قشنگه محمدآقاجان!!!


    نمای بیرونی قلعه خرانق در شب:


    بعد از صرف شام نوبت برنامه همیشگی و مخوف من بود. همیشه من با گروهم دوبار واسه دیدن قلعه میریم. یکی تو روز واسه دیدن کامل قلعه و یکی تو شب واسه درک وهم این قلعه و وحشت حاکم بر تاریکی مطلق کوچه پس کوچه های اون. البته چندتا قانون اینجا حکم رانه!!! کسی حق روشن کردن هیچ نوری رو نداره حتی اسکرین موبایل و همچنین کسی حق ترسوندن بقیه رو هم نداره چون بشدت شخصا باهاش بدون هیچ ارفاقی برخورد میکنم. البته کسایی که خیلی میترسن و مشکل قلبی دارن بهتره نیان و ترجیحا همه با وضو بیان. دیگه همه یه جورایی حس اونجا را درک کردن. یه محیط فوق العاده تاریک، کوچه پس کوچه های تو در تو و جدا اگه کسی اشتباه بره گم میشه و پیداشدنش با خداست و خب یه جای وحشتناک( اینو دوستان خبره از کلمه وضو فهمیدن)
    خلاصه قرار شد یه جمع کوچیک چند نفره بامن بیان چون اصلا نمیخاستم اون شب اونجا برم به یه دلایلی، ولی وقتی رفتم دم کاروانسرا دیدم تمام بچه ها دم در زودتر از من وایسادن و هیشکی تو کاروانسرا نمونده!! کان لم یکن شیئا مذکورا !!!
    همیشه تو قلعه یه اتفاقات ترسناکی میفته!! بگذریم این دفعه بدجوری واسه یکی از بچه ها خیر گذشت.
    حدودای 11بود که رفتیم به سمت رصدگاه روستای میل سفید که حدودا 10 کیلومتر خاکی داره!! البته راننده ها زیاد خوششون نماید اخه ماشین میشه یه گوله خاک و ادمهاشم میشن مثل آفتاب پرست آخه با کویر استتار میشن.
    واسه رصد به دوگروه تقسیم شدیم. یه گروه رو آقای سلطانی رهبری می کردن و یه گروهم به عهده من و خانم عزیزاللهی بود. ولی تا اومدیم بجنبیم ابر تقریبا اکثر آسمون رو گرفتیم و هرچی رشته بودیم پنبه شد.
    تازه ماه هم داشت مهمونمون میشد!!
    خلاصه میون دست و پای ماه و ابرها به هرنحوی بود صورت فلکی و جرم پیدا میکردیم. مثلا خوشه چوب لباسی رو مثل سحابی دمبل رصد میکردیم و ماه رو مثل سحابی جبار میدیدیم. البته خدا عمر باعزت و پرافتخار مشتری بده که میون اون بازار داغون اسمون به داد ما رسید و حدودا نیم ساعت از رصد رو به خودش اختصاص داد.
    رصد از همیشه طولانی تر شدِ البته چایی آتشی که حسین آقا درست کرد واسمون انرژی ما رو واسه رصد صد چندان کرد و حدودای 4 میل سفید رو به مقصد شکرستان یزد ترک کردیم. تو رصد مثل همیشه بحثهای اساطیری به راه بود از نجوم باستان گرفته تا افسانه ها و از همه مهمتر دسامبر ۲۰۱۲ که خداکنه حالا دیگه نسلش ریشه کن شه و خیال ما راحت!!! البته یه کوچولو هم بنده به توضیح قمر در عقرب پرداختم که خالی از طف نبود
    اینم عکسه الوادء:




    اینم یه عکس هنری از خانم دهقان:



    آسمون دلتون پرستاره
    امضای ایشان

  9. 12 کاربر مقابل از رضا طامهری عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  10. Top | #35
    کاربر ممتاز
    مدیر تالار

    عنوان کاربر
    مدير تقويم نجومي ایران
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    شماره عضویت
    98
    نوشته ها
    1,914
    تشکر
    20,232
    تشکر شده 21,151 بار در 1,931 ارسال

    آقای طامهری دست ما رو هم بگیر.من تا حالا کویر نرفتم.

    ماشا... شما هم که همیشه زیر آسمونش لذتی میبرید ها؟

    انشا... همیشه به سفر و رصد.خوش باشید.
    امضای ایشان

    وقتی آرامش را در خود نیابید, جستجوی آن در جای دیگر, کار بیهوده ای است.




  11. 7 کاربر مقابل از rezash عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  12. Top | #36
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    شماره عضویت
    906
    نوشته ها
    346
    تشکر
    2,506
    تشکر شده 3,386 بار در 317 ارسال

    رصد اتشکده ی نویس

    بعد از همه ی ارزوها و درد و دل های نجومی دیشب به ارزوی خود دست یافتم و طلسم شکست!!رصد در اسمانی صاف و بدون لکه ابری!

    حال و هوایم حتی هنوز هم توصیف شدنی نیست نه میتوانم از گامهایم بگویم که هر لحظه مرا به اسمان نزدیک میکرد و نه از چشمهایم که عشق می باراند.مرا یارای گفتن این حرفها نیست شاید یک گزارش علمی در حال حاضر پسندیده تر باشد.

    بیشتر جرمهایی را که رصد کردیم قبلا ندیده بودم و فکر میکنم با احساس کسی که برای اولین بار جرمی را میبیند اشنا باشید!

    اولین جرمی که دیدم اندرومدا(M31)بود که البته اول شب بود و نزدیک افق بود فقط قسمت مرکزی دیده میشد که وقتی بالاتر امد بسیار مشخص تر شده بود.

    M4,M7,M6 را در عقرب دیدم مخصوصا M4 که با قلب العقرب در یک میدان دید دیده میشد(دوربین دو چشمی)

    بعد مشتری طلوع کرد که با 4 قمر زیبایش بهترین سیاره برای رصد است(و البته تنها سیاره ای است که من با تلسکوپ دیدم)

    بعد از اونجایی که قوس داشت غروب میکرد M20یا همون سحابی سه تکه رو دیدیم که فکر کنم واقعا قشنگترین جرمی بود که تا حالا دیده بودم!

    بعد mizar دب اکبر و دوتایی بتا دجاجه رو دیدیم که راستشو بگم رنگاشو اون جوری که باید تشخیص ندادم!!

    بعد هم نوبت به خوشه پروین رسید و بعد خوشه ی دوتایی x , hبرساوش که بسیار زیبا بودند و بعد هم جبار طلوع کرد که سحابیش رو تا یه حدی دیدیم و بعد هم خورشید...

    و من در این مدت چشم از اسمان بر نداشتم (به استثنای چند بار که چند شهاب را از دست دادم)....

    و من باز هم ارزو دارم بیشتر از قبل!!!!
    ویرایش توسط sara shahabi : 08-02-2011 در ساعت 07:21 AM

  13. 11 کاربر مقابل از sara shahabi عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  14. Top | #37
    کاربر ممتاز
    مدیر تالار

    عنوان کاربر
    مدير تقويم نجومي ایران
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    شماره عضویت
    98
    نوشته ها
    1,914
    تشکر
    20,232
    تشکر شده 21,151 بار در 1,931 ارسال

    چند شب قبل که داشتم با تلسکوپ خوشه پروین رو بر ورق کاغذ طراحی میکردم به نکته جالبی برخوردم و اون اینکه قسمت پائین و راست خوشه. ستاره هائی هم اندازه از نظر قدر ظاهری طوری کنار هم قرار

    گرفته اند که خطی بلند نسبت به کل خوشه را تشکیل میدهندو انگار که یه جورائی به هم ارتباط دارند.و همینطور اینکه در واقع با چشم معمولی فقط 6 ستاره آن میدرخشند و 7 تای معروف نیستند.شاید به مرور

    زمان یکی از آنها فروغ خود را از دست داده است.
    امضای ایشان

    وقتی آرامش را در خود نیابید, جستجوی آن در جای دیگر, کار بیهوده ای است.




  15. 6 کاربر مقابل از rezash عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  16. Top | #38
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    شماره عضویت
    584
    نوشته ها
    1,588
    تشکر
    20,144
    تشکر شده 12,837 بار در 1,573 ارسال

          رصد صوفی آباد

    سلام خدمت دوستان آوا استاري گل

    خب خواستم منم يه گزارش از رصد اخيري که در تاریخ 6 و 7 مرداد 90 (همین هفته پیش) با بچه هاي انجمن نجوم تبيان داشتيم براتون بنويسم.

    البته بچه هاي تبيان و آوا با هم بوديم يعني اعضا مشترک بودن تا حدودي.

    خب بريم سراغ گزارش. اميدوارم که دوستان ديگه هم که بودن همراهي کنن و هرچي من يادم نبود اونا بيان کنن

    قرار بود ساعت 3.30 بعد از ظهر از محل موسسه تبيان حرکت کنيم به سمت صوفي آباد، بخاطر همين من زودتر اومدم از خونه بيرون و ساعت 3:05 دقيقه عصر رسيدم به محل. اولش پيدا نکردم موسسه تبيان رو اما چند دقيقه بعدش به لطف تلفن همراه و خبر گيري از جناب محا (مدير انجمن تبيان) تونستم پيداش کنم (البته بماند که يخورده سرکارم گذاشتن ) و رفتيم داخل موسسه و منتظر وسيله نقليه و ساير دوستان شديم تا همه جمع بشن و گمونم حدوداي 4 بود که راه افتاديم به سمت مقصد.

    قبل از اينکه از تهران خارج بشيم بخاطر آقاي صمدي مسئول گروه برساووش و يکي از دوستانشون ايستاديم تا به همراه وسایل و اپتیکهاشون به ما ملحق بشن. بعد از اومدن دوستان به مسيرمون ادامه داديم بين راه هم همونطور که مرسومه شروع کرديم به بازي رايج تورهاي رصدي يعني پانتوميم که الحق و والانصاف خيلييييي بازي جانانه اي بود بين دو تيم آقايون و خانوما، از لغات انتخابي گرفته مثل فيه ما فيه، استپ بياباني، قياس مع الفارغ، حيز انتفاع (که دوستان اصلا خودشونم نميدونستن يعني چي، منم نميدونم چطوري مينويسن)، جرم گمشده در بازوي کهکشان راه شيري، رفیق بد، پلید، الگوريتم غربالي معروف که بخاطر تقلب دوستان به يادموندني شد، تا حواس پرت کردنها و پارازيتهاش و ..... ديگه از بس داد زده بوديم صدامون بيرون نميومد D: خیلی هم خندیدیم سر این حواس پرت کردنا، تازه کلمه خانوم بنیادی هم معروف شد هی میگفتن "مشهده؟" دیگه تیکه شده بود موقع حواس پرت کردن که میشد اولین کلمه ای که شنیده میشد همین "مشهده؟" بود ).

    بعد از اون نبودن آب و همچنین کولر و اصرار بچه ها برای اونا که جواب داد و هم آب و هم کولر ماشین مهیا و برقرار شد که برای تشکر به آب رساننده "سقای لب تشنگان" می خوندیم (البته یکی دوبار بیشتر نخوندیم اونم تو قسمت خواهران D. مسیر ادامه پيدا کرد تا به امامزاده اي در راه رسيديم که اسمش رو يادم نيست. و چون تولد خانوم بنيادي بود همونجا واسمون بستني گرفتن و بعدش فهمیدیم که یکی کم گرفتن و به خودشون نرسیده همه خواستن فداکاری کنن اما قبول نکردن ولی به خوردشون دادیم بستنی رو بزور (آخه نمیشه که آدم تولدش باشه و خودش بستنی یا کیکشو نخوره ) و بالاخره فداکاری یکی از دوستان جواب داد و خلاصه جاي همگي خالي همه نوش جان کرديم و شعر تولد رو براشون خوندیم از هر مدلی که بلد بودیم فارسی انگلیسی و طنز.... .

    بعد از توقف در امامزاده به مسيرمون ادامه داديم تا به محل رصد يعني روستاي صوفي آباد در استان سمنان رسيديم. وقتی رسیدیم دیگه شب شده بود و غروب آفتاب رو از دست داده بودیم. کنار مسجد ایستادیم و برای نماز و بعدش هم شام به مسجد رفتیم. البته ما که واسه شام نرفتیم داخل مسجد اما دوستان پاستوریزه آسمون خدا رو ول کردن و رفتن داخل و بعدش هم مجبور شدن مسجد و جارو برقی بکشن اما ما زیر سقف پر نقش آسمون نشستیم اونم کنار آب و از آسمون خدا لذت بردیم یه عده کنار آب یه عده هم یه ذره اونور تر. دوتا از آقایونم چشمشون افتاد به نردبان کنار دیوار مسجد و یه دفعه هوس کردن برن بالا روی پشت بام مسجد، حالا کجا?، بشینن لب پشت بام و ما هم بگیم برین اونورتر یهو نیفتین پایییییین.

    خلاصه بعد از شام همگی سفره ها رو جمع کردیم و وسایل رو آوردیم تا در قسمت بیابونی روستا زیر انداز بندازیم و رصد رو شروع کنیم. وقتی تقریبا همه جمع شدن آقای صمدی توصیه های ایمنی رو گوشزد کردن مثل اینکه تابستون هوا گرمه و جانوران موزی بیشتر میان بیرون، حواستون جمع باشه اگه کفشتون رو میارین بیرون بعد که میخاین پا کنین حتما بتکونینش چون ممکنه حشرات و جانوران موزی مثل عقرب و رتیل و غیره برن توش. یا اینکه جوراباتون رو بکشین روی پاچه شلوارتون تا چیزی توش نره (خودمونیم خیلی بامزه شده بود قیافمون با این پاچه ها )، بعد از اون آقای صمدی به گروهی که دفعه اولشون بود میومدن رصد آموزش صور فلکی و جهت یابی رو شروع کردن و بقیه هم شروع کردیم به رصد آسمون با چشم مسلح و غیر مسلح (با دوربین دوچشمی خانوم گارسچی و جناب محا بعد ازاونم تلسکوپ استوایی بجه های برساووش)، از مرور صور فلکی گرفته تا اجرام مسیه، مثل کهکشان آندرومدا، سحابی ام 8، ام 6 و ام 7، ام 22، ام 20 و .... .

    سپس گروهی مشغول اسکچ کشیدن شدن، گروهی عکاسی و گروهی هم بحثهای آموزشی و سوالاشون رو می پرسیدن از جمله خودم. گروهی هم که خوابشون گرفته بود رفتن توی چادر و خوابیدن. بنده، جناب محا و نیما نقشه ماهواره ها رو بیرون آورده بودیم و اونجا وقتی نقشه ها رو بررسی کردیم متوجه شدیم که فقط می تونیم مسیر یکی از ماهواره ها رو دنبال کنیم و اونم چیزی نبود جز ایستگاه فضایی بین المللی ISS، که من و جناب محا آلارم موبایلهامون رو برای رصد این ایستگاه فعال کردیم تا خبر بده. بعدش هم به رصد ادامه دادیم تا زمان زنگ موبایلها. موقعی که صداشون بیرون اومد جهت عبور ایستگاه رو روی نقشه چک کردیم و براحتی تونستیم پیداش کنیم و به همه نشون بدیم. جالب بود واسه همه مخصوصا رصد اولیها که چطوری به این راحتی تونستیم پیداش کنیم که خب تا حدودی براشون توضیح داده شد. ولی این اتفاق هم جزو نکات جالب بود برای دوستان . نکته جالب دیگۀ این رصد شهابهای زیادی بود که دیدیم و با صدای جیغ و داد دوستان (مخصوصا خانومها D همراه میشد علی الخصوص برای چند شهاب طولانی که دیدیم. بقیشم هر که میدید با ذوق میگفت "اااا شهاب!" (نمیدونم واسه چی ذوق میکنیم اما خب جالبه دیگه ).

    اتفاقات این بین: گم شدن و قاطی شدن لیزرها، عکسهایی که با تلاش خانوم گارسچی و karimiss برای نوشتن آوا و تبیان با نور گرفته شد، خاطرات دوستان از جمله آقای صمدی، از رصدهای قبلیشون (آقای صمدییییی آقای صمدییییی (با داد و وحشت بخونینش D )، ذوق زدن یه دفعه ای ایشون واسه دیدن هلال ماه که در نوع خودش خیلیییییی جالب و با مزه بود (فکر کن!!!! یهو در آرامش نشستیم ستاره هم داره ازشون سوال میپرسه، یهو فریاد همراه با ذوق ایشون بلند میشه که واییییییی واییییییی اینوووووو ببیییییین ما هم گیج و منگ که خدایا چی شددددددد؟؟؟؟ کی بوووود؟؟؟ کیهههه؟؟؟ چیههههه؟؟؟ چی دیدن که اینطوری ذوقیدن !!!!! که فهمیدیم هلال ماه رو دیدن ) کلی خندیدیم بعدش، و صد البته که خیلی زیبا بود و خاطره انگیز و بچه ها عکسهای قشنگی ازش گرفتن مخصوصا عکس ابتکاری karimiss ).

    این عکاسیها و لحظات خاطره انگیز ادامه پیدا کرد تا موقع نماز و روشن شدن هوا، که تازه دیدیم اونجایی که قرار داشتیم سبز بوده D: با خار و بوته های کوچیک سبزش نمای زیبا و سبزی رو داده بود به زمین. حدودا ساعت 6 صبحانه رو جاتون خالی میل کردیم و بعدش همینطور که نشسته بودیم پرنده زیبایی رو دیدیم که رنگ سبز بالش توی نور برق میزد. خانوم گارسچی گفتن اسمش سبز قباست یه طرف دیگه هم یه پرنده دیگه لب یه خرابه نشسته بود که هرکسی یه چیزی حدس زد نوعشو، یکی گفت جغده، یکی گفت شاهینه و ... این بین هم آقای صمدی پرسیدن کی میدونه فرق شاهین و قرقی چیه؟ و یکی از دوستان فرمودن شاهین که شاهینه ، قرقی هم قر میده ))

    یه سری دوستان رفتن از این پرنده ها عکس بگیرن و ببیننشون و یه دوری توی ساختمون و خرابه ها زدن ما هم سفره و وسایل رو جمع کردیم. این وسط دیدن اینکه بچه ها سعی میکردن طبیعت رو حفظ کنن و همه زباله ها رو از روی زمین جمع می کردن واسم خوشحال کننده و تحسین برانگیز بود . وقتی وسایل رو جمع کردیم و داخل ماشین گذاشتیم نیمی از بچه ها جمع شدن تا عکس دست جمعی بگیریم، تا جمع بشن هم، منو ستاره رفتیم روی همون نردبان کذایی نشستیم و پرچم تبیان به دست، عکس گرفتیم D:، بعد از اونم یه عکس دست جمعی از بچه های آوا گرفتیم و سوار ماشین شدیم و به سمت تهران حرکت کردیم، بین راه هم یادگاری های تبیان و برساووش به بچه ها داده شد و از تجربیات دوستان هم بهره بردیم. ساعت حدودا 10 به تهران رسیدیم و از همدیگه خداحافظی کردیم و این سفر هم به پایان رسید و خاطرات زیبا و لحظات خاطره انگیزش برای من و دوستان دیگه بجا موند.

    واقعا جای همه دوستان آواییم خیلی خالی بود در تک تک لحظاتش، و بارها ازتون یاد کردیم و حتی نام بردیم از دوستان آوایی که جاشون خالی بود.

    به امید سفرهای مفید آتی با همه دوستان آوایی.

    با اجازه دوستان عکسهایی رو که دارم میزارم و از دوستان عزیزم هم میخام بقیه عکسهای زیباشون رو قرار بدن تا سایرین هم از دیدنشون لذت ببرن. مخصوصا عکسهای آسمون شبشون رو اگه هم چیزی جا مونده از گزارش اضافه کنن

    اینم چند تصویر:




    محل رصد:






    جمع بچه ها البته نه همشون



    همون پرنده ذکر شده به همراه جفتش
    (این عکسها رو آقای صمدی گرفتن)





    امتیاز عکسها متعلق به خانوم karimiss می باشد

    از نیمای گرامی هم میخام که عکسهای زیباشون از آسمون و حتی اون پانوراما از محل رصد رو قرار بدن اگه دوست داشتن

    از همگی ممنون
    ویرایش توسط stargazer : 08-01-2011 در ساعت 11:31 PM
    امضای ایشان
    برگ در انتهاي زوال مي افتد و ميوه در ابتداي کمال … بنگر که چگونه مي افتي ؟!

  17. 17 کاربر مقابل از stargazer عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  18. Top | #39
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    شماره عضویت
    436
    نوشته ها
    700
    تشکر
    5,849
    تشکر شده 6,249 بار در 703 ارسال

    یه تقلب بهتون یاد میدم که از بعضیا یاد گرفتم!

    دستتون رو اینجوری...اینجوری می کنین....دقیقا" همینجوریا! میشه الگوریتیم غربالی!

    تا به حال انقد به خاطر بازی پانتومیم جیغ و داد و ... نکرده بودم! یکی از بچه ها که صداش گرفت!
    واسه ستاره چه تولدی گرفتیم!(البته جلوییا هیچی نفهمیدن!) : تولد...تولد...تولدش مبارک! مبارک مبارک تولدش مبارک!
    خلاصه اینکه خوابم میاد و اینجوری باید برم مسواک بزنم و بخوابم!
    خیلی خوب بود خیلی خوش گذشت !دست آقای اربابی و صمدی درد نکنه!

    امضای ایشان

  19. 9 کاربر مقابل از gandom عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  20. Top | #40
    کاربر ممتاز

    عنوان کاربر
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    شماره عضویت
    451
    نوشته ها
    1,196
    تشکر
    10,956
    تشکر شده 11,082 بار در 1,135 ارسال

    گزارش های رصدی اعضا آوااستار         
    استارگیزر عزیز انقدر خوب نوشتین که دیگه نمی شه حرفی زد . واقعا ممنونم ازت .
    چیز دیگه ای که یادم میاد اینه که با مشقتی سه تا اسکیچ شیدم که نگو ... کار سختیست اما خوب تجربه اوله و درست می شه .
    روستای خیلی زیبایی چون خونه های خراب شده قدیمی توش زیاده و مناسب عکاسی اما چون چراغا روشن بود نمی شد ازشون عکس انداخت .
    درضمن اونجا یه امامزاده هم بود که به شخصه دوست داشتم ببینم از نزدیک اما فرصت نشد . امیدوارم این تجارب زیبا باز هم تکرار بشه و به ما درس های خوبی بده .
    امضای ایشان
    زندگیت رو روی یک قاعده بنا کن
    نه یک استثناء


  21. 8 کاربر مقابل از karimisss عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


صفحه 4 از 22 نخستنخست 1234567814 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق برای آوا استار محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد