این تاپیک جهت ارسال گزارشهای دوستان از برنامه های رصدی ایجاد شده.
امیدواریم با ارسال این گزارش ها مکان های مناسب رصدی معرفی شده تا همه ی دوستان با این مکان ها آشنا شوند و نیز می توانیم از تجربیات شبهای رصدیشان استفاده کنیم.
این تاپیک جهت ارسال گزارشهای دوستان از برنامه های رصدی ایجاد شده.
امیدواریم با ارسال این گزارش ها مکان های مناسب رصدی معرفی شده تا همه ی دوستان با این مکان ها آشنا شوند و نیز می توانیم از تجربیات شبهای رصدیشان استفاده کنیم.
*artemis, 169, Ahmad, ali zeynali, Amin-Mehraji, Amirali, andromeda.s, Astronomer, Astronomy*, ᗩᖇ☂ᗰᓰᔕᔕ, berjis93, Hojjat Zafarkhah, javadstar76, m.aryayi, Mahdieh. GH, mobi, Mojtaba.M, nakhodaye aseman, Navid MMM, Negar Najafi, pulsar, raha_mousavi, rezash, Sadrieh fatoorchi, Saeed Jafari, SAEED560, sara sadeghian, sara shahabi, sasan20oo20, Setare KOchOlO, skynight, Sky_Watcher, solh, stargazer, stubby8766, subaro, Taha Nagahi, toraj1358, منجم95, محمدرضا صادقیان, گلناز, venus500, آریا برزن, آسمون, امین, امیر عباس, حسین زارعی, دکترعزیزی, رخساره روشنی, رضا طامهری, ستاره بنیادی, شهلا ناصریان, شادي شهراييني, شعری, علیرضا محمدی
خیلی وقت بود گزارش رصد ننوشته بودم....
الانم شاید این اتفاق و این رصد خاطره انگیر دلیلی شده بر نوشتن گزارش رصد...
عصر یکشنبه بود که باهام تماس گرفتن برای رصد. باید یه توریست استرالیایی رو از هتل ملک التجار برمیداشتم و به یه گروه دیگه در کاروانسرای زین الدین برای رصد میپیوستم...
حدوای ساعت 5 بود که دیوید رو از هتل سوار کردم و به سمت زین الدین راه افتادیم. با صحبتهای مسیر متوجه شدم که این جهانگرد دوست داشتنی از درصد نسبتا بالایی فلج رنج میبره. البته جالبه این فعل"رنج بردن" رو ماها بکار میبریم نه اونا...خیلی حوصله داشت تازه بعد از ایران میخاست بره دوبی و بعد هم اردن.. نصف دنیا رو هم گشته بود...باهمین به به قول ماها محدودیت...
واقعا آدم جذابی بود.. تو شصت کیلومتر مسیر تا زین الدین کلییی چیز تازه ازش یاد گرفتم. مثلا اینکه ما حدودا 50 نوع کانگرو داریم
بماند....
حدودای ساعت 6 بود که به کاروانسرا رسیدیم چندتا گروه دیگه هم اونجا بودن از جمله یه زوج فرانسوی که با کامیون کاروان خودشون سفر میکردن...
ساعتهای حدودا 8 بود که گروه بعدی هم به ما پیوستن... البته گروه که نه یه توریست انگلیسی که اسمشم حتی یادم نموند...ولی خیلی شیرین بود... یادم نمیره هرچی کردم نتونستم چپ چپ نگاه کردنو بهش یاد بدم... بقیه هم که فهمیده بودن نتونستن...
خلاصه بعد از اینکه لیدر گروه توضیحات کاروانسرا رو واسشون داد و شام سرو شد یهو لیدر بهم گفت فلانی بیا...
به جمع که پیوستم متوجه داستان شدم...
اتفاقی که چند روز پیش برای زوج فرانسوی افتاده بود...اتفاقی بد و عجیب..چند روز پیش از رصد اون زوج با کامیونت شون از مرزهای غربی وارد کشور شدند واز سر بی احتیاطی و ناآگاهی در دامنه یه کوه در منطقه کردستان برای خوابیدن وشام پارک میکنند که ناگهان با صدای بلندی که ناشی از کوبیده شدن قنداق تفنگ به در کاروانشون بوده از خواب بیدار شدند... بعد از چند ثانیه تیر هوایی و بعد هم شکستن در کاروان توسط اشرار... یه حمله که بعد از کلی التماس و خواهش فقط به دزدیده شدن پولهای همراهشون منجر میشه و انگار اشرار محترم از کشتن و دزدین کل اموالشون چشم پوشیده بودند...
خیلی ناراحت شدم... بهرحال این اتفاق توی ایران برای اون زوج افتاده بود. به همین خاطر به اونها پیشنهاد دادیم تا به برنامه رصد ما به صورت مهمان بپیوندند که با استقبال عالی قبول کردند... شب بسیار قشنگی بود. افق تمیز و صاف و آسمون تاریک و مشتری که کم کم داشت توی افق اوج میگرفت. همه از نیم کره شمالی بودن بجز دیوید که تاحالا اصلا این ستاره ها رو ندیده بود. رصد طبع معمول با آشنایی با اسمان و صور فلکی و چند داستان آسمانی دنبال شد ولی قشنگترین جای رصد، رصد مشتری از پشت لنز جدید من بود. لنز 3.7 میلیمتری epic-Ed که روی آپوی اوریون یه تصویر خیره کننده رو ایجاد کرده بود. واقعا تا حالا مشتری رو انقد قشنگ ندیده بودم. البته این تصویر برای بقیه خیلی جذاب تر بود چون هم اولین بار بود که مشتری رو بصورت زنده از پشت تلسکوپ میدیدند و هم تصویر خیلی به عکسها نزدیک بود.
شب زیبایی بود..کاش خاطره اون اتفاق بد از ذهن دوستان فرانسوی ما زود محو بشه
آسمون دلتون پرستاره
*sh, af.skylover, Amirali, Astronomy, Astro_M111, Behnaz sasani, Flare star, gissoo, marzieh, Mehrzad-jupiter, mh.noori, mohammad_reza, mohsen4465, Mojtaba Gholami, Mojtaba.M, nakhodaye aseman, rezash, sama.ara, sasan20oo20, Soroush Samadi, stargazer, subaro, مسعود فرح بخش, هانیه امیری, یوسف روشنی, پیمان اکبرنیا, yperseusy, آسمون, حسین زارعی, شهلا ناصریان, شادي شهراييني
دروووود بر دوستای اسمونی...
دیشب بعد از کلی اصرار و التماس 3 تا از دوستامو بردم بیرون شهر برای رصد اسمون...همراه با پایه ی همیشگی مبینا دوستم
رفتیم طرفای جنوب سبزوار (کویر ششتمد) اونجا یک خونه داشتن یکی از دوستان که بهمون قرض دادن اون شب!!! واقعا دستشون درد نکنه!!! ما هم با کلی شادی و خوشحالی روانه ی کویر شدیم!
و رصد شروع شد!!! برای رصد کردن رفتیم پشت بوم!!!و این هم طرز انتقال وسایل به بالا!!!
و این هم اولین تجربه ی عکاسی من از اسمون با دوربین حرفه ای (نسبت به انالوگ)
من و مبینا و سوسن!!!
می دونم خیلی نویزش بالاس و کادر بندی خوب نیست!!! ببخشین
و بعد از کلی خوش گذرونی منتظر طلوع ماه نشستیم در سکوت و با اهنگی ملایم
و این هم عکس از ماه!!!
و طلوع خورشیــــــــــــــــــــ ــــــــــــد!!!
و عکس دسته جمعی ما دوستان!!!
از سمت راست: خانم مبینا زارع_نسترن باغانی_ غراله فلاح_خودم_ و سوسن مجاهدی هم خواب بودن!!!
موقع رفتن دوستام بهم گفتن الان می فهمیم تو چی میگی!!! واقعا عاشق اسمون شدیم و بنده در حال بال دراوردن بودم!!! خیلی خوشحالم که تونستم دوستامو علاقه مند کنم!
و این هم از شب رصدی خاطره انگیز ما در تاریخ 20/7/1391
سپاس گزارم
ویرایش توسط شادي شهراييني : 10-12-2012 در ساعت 04:06 PM دلیل: جابه جایی عکس ویرایش شده
اسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
af.skylover, Astronomy, Behnaz sasani, farshad, fateme.kokabi, Flare star, gandom, gissoo, javadstar76, karimisss, marzieh, Mehrzad-jupiter, mh.noori, Mojtaba.M, Mostafa, nakhodaye aseman, rezash, sama.ara, Soroush Samadi, stargazer, subaro, محمد مهدی عسگری, یوسف روشنی, پیمان اکبرنیا, آسمون, دختر ستاره, رضا طامهری, شهلا ناصریان
چهارشنبه هفته قبل 26 مهر با هماهنگی هایی که سید مصطفی و من انجام داده بودیم. بچه های مکانیک هم ورودی سید مصطفی به دعوتش، اومدند سر یزد و یک رصد عالی داشتیم .
طبق برنامه حدود ساعت 4 بعداز ظهر از میدان عالم به سمت سریزد به راه افتادیم وسط راه که من خواب رفتم و نزدیکیهای مهریز از خواب بیدار شدم با بچه ها یک صحبت مختصری کردیم و وارد خود سریزد شدیم. برنامه 2بخش داشت اول گردش و دوم رصد.
اول رفتیم مسجد پای برج و آب انبارش را هم دیدیم و بعد رفتیم خود ارگ
بعد از صرف شولی و چایی رفتیم رصد و آسمون زیبای شب را با هم به نظاره نشستیم.
و بالاخره بعد از دزدیده شدن دوربینم باز عکاسی نجومی را با دوربین جدیدم آغاز کردم
هرکجا هستم باشم آسمان از آن من است.
www.yazdsky.com
*sh, af.skylover, Astronomy, Astro_M111, Coral, farshad, gandom, gissoo, javadstar76, masi, Mehrzad-jupiter, mohammad_reza, Mojtaba Gholami, Mojtaba.M, nakhodaye aseman, rezash, solh, Soroush Samadi, stargazer, subaro, محمد مهدی عسگری, هانیه امیری, پیمان اکبرنیا, آسمون, رضا طامهری, شهلا ناصریان, شادي شهراييني
سلام
چند روز پیش یکی از دوستام بهم زنگ زد که داداشش داره با یکی از دوستانش از سوئد میان و قراره یک شب بریم بیرون بگردیم و بعدش رصد کنیم، منم که از خدا خواسته و عشق رصد گفتم باشه
شد ساعت 2 ونیم بعد از ظهر که دوستم زنگ زد و گفت این آقا سوئدیه ناپرهیزی کرده و مریضه و الان بردیمش مرتاض و حالش به هم خورده! منم ناراحت تو دلم گفتم ای به خشکی ای شانس میخواستیم بریم رصدا ولی دیدی نشد.
به هر حال ساعت 3 باز موبایلم زنگ خورد که آقا همه چی ردیفه و میایم دنبالت بریم رصد؛ منم پریدم تلسکوپ فلفلیم و دوربین عکاسی را آماده کردم که بریم رصد
اول رفتیم روستای چم از سرو زیباش لذت بردیم
بعد هم رفتیم از دخمه اش بازدید کردیم که هنوز بحمدلله سالمه و معماریش بسیار جالبه
بعد هم رفتیم مبارکه و از دو تا سرو قدیمیش احوالی پرسیدیم و در کنار این دو سرو چای و شام صرف نمودیم
و رفتیم اسلامیه و رصد شروع شد و من اول جهت یابی را گفتم و بعد هم مثلث
تابستانی و بعد هم صورفلکی پاییزی را دیدم و آخر سر هم مشتری و کهکشان آندرومدا را
دیدیم.
هرکجا هستم باشم آسمان از آن من است.
www.yazdsky.com
سلام
الان ساعت 1:24 است و از بس این رصد بهم انرژی داد خوابم نمیاد! امشب بعد از مدتی با اعضای انجمن یا بهتره بگم موسسه نجوم آسمان کویر رصد اجرام نرفته بودیم. رصد بسیار خوبی بود و برای گروهی که من مدرس شون بودم که اعضای رصد اولی کلاس نجوم بودند تدریس بسیار مسمر ثمری داشتم و تونستم چند نفری را عاشق آسمان شب کویر کنم.
کارهایی که ما توی گروه رصد اولی ها انجام دادیم عبارتند از صورت فلکی ها را یکسر دوره کردیم،جهت یابی و قبله یابی هم که مثل همیشه نقل و نبات مون بود.بعد هم مشتری را دیدیم که خیلی شبی جوون شده بود.از اجرام هم چون رصد اولی بودند فقط خوشه پروین و ام 15 و کهکشان آنرومدا را رصد کردیم.بعد از اتمام رصد گروه رصد اولی ها فقط وقت شد 2تا جرم جدید بگیرم ام34 و ام 39 که نسبتا اجرام راحتی هستند و گروه های تخصصی تر بسیار رصد پربار تری داشتند و تونستند تعداد زیادی اجرام را تونستند شکار کنند.
این بار در کالمندکوه به یک گروه منجم برخوردیم! همیشه به یک تعداد حیوان یا آدمهای بیکار و ... برمیخوردیم ولی این سری به یک مینی بوس منجم دیگه برخوردیم که مسئول رصدشون دوست خوبم آقای همتی و آقای پویا از مهریز بودند که تلسکوپ جدید 10 اینچ گوتو شون را اورده بودند و میخواستند باهاش رصد کنند ولی الاین نمی شد که بعد مجبور شدم یک نیم ساعتی مشکلش را رفع کنم تا بتونند رصد کنند که تجربه جالبی بود که توی رصد به منجم بربخوریم! گروه اونها زود رفت ولی ما تا چندساعت بعد موندیم و رصد کردیم و اینم عکس یادگاری این رصد سرد پاییزی
به علت سرمای شدید مجبور شدم جمع کنم که برگردیم.هوا خیلی سرد بود ولی بنده با تجهیزات زمستانی اومده بودم و تونستیم خوب رصد کنیم.
هرکجا هستم باشم آسمان از آن من است.
www.yazdsky.com
من تابحال تو رصدهای دسته جمعی شرکت نکردم و همیشه تکی از تو حیاط خونمون رصد میکنم. خب رصد تکی هم چیزی نیست که آدم بخواد ازش گزارش بذاره ولی راستش رصد دیشب من اونقدر برام لذتبخش بود که گفتم شاید بد نباشه یه دوخطی در موردش اینجا یادگاری بنویسم.
دیشب دومین شبی بود که هوا اینجا بعد از یک بارندگی طولانی صاف شده بود. من همیشه برای بررسی وضعیت کیفیت هوا به کوههای جنوبی شهرمون (تنکابن) نگاه میکنم. اگه بتونم درخت ها رو روی دامنه کوه بخوبی تشخیص بدم ملاک رو بر کیفیت خوب هوا میگیرم. هوای بارونی شب باز شد. همون موقع احساس کرده بودم که کیفیت هوا خیلی خوبه اما خسته تر از اونی بودم که بخوام برم رصد. ضمناً گذر سایه آیو، قمر مشتری، فردا شب اتفاق میافتاد و من خودم رو برای اون آماده میکردم. صبح روز بعد با همون روش که گفتم کیفیت هوا رو بررسی کردم. فوق العاده بود. حتی انگاری میشد شاخه های درختان رو روی کوه تشخیص داد چه بررسه به خودشون. هوا واقعاً لاجوردی بود.
شب خودم رو برای رصد آماده کردم. هدف اولم اورانوس، دوم گذر سایه آیو و سوم سرس بود. البته مثل همیشه چندتا جرم عمقی آسمون هم رصد کردم از جمله سحابی سیاره ای گوله برفی آبی (NGC7662) و سحابی سیاره ای سبز رنگ NGC1535 و چندتا دیگه. با اورانوس شروع کردم. بارلو ×2 و چشمی 5 میلیمتریم رو سوار تلسکوپ 12 اینچی نیوتونی گوتوی خودم کردم و با حداکثر توان روش زوم کردم. قصدم دیدن بزرگترین قمر این سیاره یعنی تیتانیا بود. تیتانیا با قدر 13.97 در مرز حداکثر توان تلسکوپ من قرار داشت. قبلاً تونسته بودم تریتون قمر نپتون رو با قدر 13.45 با همین ابزارها ببینم. تریتون رو بشکل ستاره بسیار کم نوری دیده بودم که سو سو زنان و با نگاه چپ چپ دیده میشد. البته من به نپتون نگاه میکردم که این خودش یجور نگاه چپ چپ برای تریتون محسوب میشد. قبلاً روی اورانوس همین کار رو انجام داده بودم اما نتونسته بودم تیتانیا رو ببینم. بهرحال خواستم یکبار دیگه امتحان کنم. چشمم رو گذاشتم پشت چشمی. بخار گرفتن چشمی خیلی اذیت میکرد و مجبور بودم تیکه تیکه نگاه کنم تا چشمی بخار نگیره. همونطور که به اورانوس خیره شده بودم کنارش سو سو باز هم ضعیفتری نسبت به نپتون دیدم در حدی که فکر کردم خیالاتی شدم. سعی کردم تصور کنم جای دیگه ای هم ستاره ای سو سو میزنه تا مطمئن بشم خیالاتی شدم یانه. اما ستاره سوسو زن فقط همونجا بود و جالب اینکه همراه با اورانوس داخل چشمی تکون میخورد. در نهایت مطمئن شدم که واقعاً انگار چیزی اونجاست. برای خاطر اینکه خیالات منو به اشتباه نندازه هیچوقت موقع رصد اقمار کم نور سیارات از قبل استاری نایت رو چک نمیکنم تا ندونم قمر کجاست. اگه از قبل بدونم قمر کجاست ممکنه دچار تلقین بشم و اونو بطور خیالی ببینم. رفتم بالا پشت کامپیوترم نشستم و با استاری نایت وضعیت اقمار اورانوس رو چک کردم. واقعاً برام غافلگیر کننده بود. اون نقطه سو سو زن دقیقاً همونجایی بود که قمر اوبرون قرار داشت. اوبرون با قدر 14.18 کم نور تر از تیتانیاست و من تونسته بودم ببینمش. اما عجیب این بود که پس چرا نتونستم تیتانیا رو ببینم. خب در نهایت اینطور نتیجه گرفتم که تیتانیا اون شب یک مقدار به اورانوس نزدیک بود و به همین دلیل داخل نور خیره کننده اون گم شد. برای دیده شدن قمر، باید اون قمر یک مقدار خاصی از سیاره مرکزی فاصله داشته باشه تا وقتی به اورانوس نگاه میکنین چشمتون در وضعیت نگاه چپ چپ برای اون قمر قرار بگیره. نگاه چپ چپ به جای دیگه هم تأثیر نداره چون تیتانیا به اورانوس نزدیک بود و بنابراین در داخل نور خیره کننده اون محو میشد.
بعد از اون به سراغ مشتری رفتم. قبل از شروع گذر طبق برنامه ریزی خودم چندتا فیلم سیاه و سفید با سه تا فیلتر مختلف (آبی، سبز و قرمز) از مشتری توسط موبایلم گرفتم. فعلاً هنوز اونها رو با هم ترکیب نکردم ولی امیدوارم بتونم عکسی باز هم بمراتب با کیفیت تر از مشتری تهیه کنم. بعد از یه استراحت کوتاه و خوردن شام ساعت 3 بامداد گذر زیبای سایه آیو از روی مشتری شروع شد. واقعاً اون نقطه نورانی داخل آسمون (مشتری) چه اتفاقاتی که هر لحظه داخلش نمیافته و ما از اونها بی خبریم.
یه فیلم هم از گذر آیو گرفتم تا بعد توسط RegiStax باهاش یه عکس یادگاری دیگه درست کنم. حین رصد بخار گرفتن چشمی یخورده اذیت میکرد و بخاطر همین از اختراع خودم که یه جعبه گرم کننده چشمیه استفاده کردم. این جعبه رو خودم طراحی کردم و ساختم. چشمی ها رو میذارم داخلش و چراغ الکلی رو روشن میکنم تا چشمی ها گرم بشن. بعداً عکسشو میذارم تو تاپیک «کارگاه مجازی ساخت ابزارهای نجومی». برای آینه ثانویه تلسکوپم هم یه گرمکن الکتریکی درست کردم که اونو گرم میکنه و بخارشو از بین میبره. تو این فاصله که چشمی ها تو جعبه بودن و آینه ثانوی داشت گرم میشد، مشغول ور رفتن با لیزر سبزم شدم که یهو متوجه شدم برخلاف شب های قبل امشب خط لیزر مشخص نیست. نقطه سبزش رو در و دیوار میافتاد اما خبری از امتداد نورانی اون نبود. وقتی گرفتمش طرف آسمون هیچ چیزی دیده نمیشد حتی دریغ از یه نور ضعیف! اول فکر کردم باطریش ایراد داره اما بعد که با ها کردن (بخار دهان) تستش کردم دیدم که نه مسیرش تو بخار دهانم دیده میشه. اینجا بود که فهمیدم چرا اون شب برخلاف شب های دیگه و حتی شب مقابله تونستم قمر اورانوس رو ببینم. دلیلش به شفاف بودن فوق العاده هوا برمیگشت تا حدی که حتی نور لیزر سبز هم دیگه دیده نمیشد. هوایی که تا حد کریستال شفاف بود ضعیفترین فوتون ها رو از خودش عبور میداد و من تونستم اوبرون رو تشخیص بدم.
بسراغ سرس رفتم. تو کنترل دستی تلسکوپم هیچ چیزی بنام سرس وجود نداشت و بنابراین بایستی اونو دستی پیدا میکردم. این چیزیه که اصلاً ازش خوشم نمیاد.بنظرم تمام لذت رصد رو از بین میبره. البته خیلی ها با تلسکوپ های گوتو مخالفن ولی خب منی که از همون روز اول با گوتو جرم یابی میکردم بدون اون کار برام خیلی سخت میشد. اول خواستم از روی مختصات سماوی بهش برسم ولی دیدم که نه نمیشه. گفتم پس باید از همون روش پرش ستاره ای حرفه ای تر ها استفاده کنم. خوشبختانه سرس اون شب کنار M35 بود. تلسکوپ رو بسمت اون نشونه رفتم و بعد با چند پرش ستاره ای کوتاه به سرس رسیدم. یه نقطه آبی خیلی کمرنگ. رفتم رو بزرگنمایی بالا (600 برابر) و بهش خیره شدم. هرچند که هنوز تقریباً بشکل ستاره دیده میشد اما زیبا بود. نورش ضعیف بود اما یهو بسرم زد که ازش فیلم بگیرم. اینکار رو کردم و در کمال تعجب دیدم که حسگر دوربین موبایلم با همین نور کم تحریک شد! یه دایره خیلی کوچیک لرزان بنفش رنگ. از زوم دیجیتال استفاده کردم و تا تونستم ازش فیلم گرفتم. نگه داشتنش توی کادر خیلی سخت بود اما هر طور که بود انجامش دادم. دیگه صبح شده بود و باید آماده میشدم تا برم سر کار. هر چند خواب آلود بودم اما واقعاً ارزششو داشت. از اون فیلم ها اولین عکسم رو از سیاره کوتوله سرس تهیه کردم. فرستادمش تو سایت عکاسی آوا. میتونین اونجا ببینین.
“Most people die at 25 and aren’t buried until they’re 75.”Benjamin Franklin
با سلام خدمت دوستان آسمونیه آوا استار
مدتی میشه تو برنامه های گروه نجوم آرشیدا شرکت میکنم و با دوستان گرامی( آقایان سلطانی و طامهری) میرم رصد آسمون پرستاره کویر. انقد از جذابیت آسمون تعریف کرده بودم که همه دوستان مشتاق شدن حتما برای یکبار هم که شده آسمون کویر رو تجربه کنن. پس از هماهنگی با آقای طامهری یه برنامه برای روز جمعه 26 آبانماه گذاشته شد.
آقای طامهری بیابان دربید رو واسه رصد انتخاب کردن به دلیل اینکه هم به منطقه آشنایی کامل داشتن (گویا ایشون اصالتا کویری هستند) هم مکان نزدیک و در عین حال مناسبی برای رصد بود. به گفته ایشون، بومیان منطقه به اونجا "گلو دروازه" میگفتند که انگار ابتدای بیابانهای شمالی شهرستان یزد قرار داره. حدودا 20 کیلومتر تا اونجا فاصله بود. برنامه جوری چیده شده بود که دو ساعت قبل از غروب اونجا باشیم تا بچه ها از گردش در طبیعت هم لذت ببرن.
طبق معمول بساط چایی آتیشی علم شد و آقای طامهری و سلطانی پای آتیش نشستند. چایی خوش طعم و عطری بود خداییش..(دست و پنجه آقایون بعضی وقتا بد نیستا... )
کم کم غروب شد و البته سرد... اتیش کمی گسترش پیدا کرد و اتیش بزرگتری به پا شد تا هم بچه ها گرم بشن کمی و هم آقای طامهری بساط رو واسه سورپرایزحاضر کنن...
با تاریک شدن هوا تلسکوپها سوارشد و آقای سلطانی رصد رو آغاز کردند. اولش راستش فکر میکردیم این فاصله کم از شهر(حدود20کیلومتر) نتونه آسمون قشنگی داشته باشه ولی جدا آسمون تاریک و خوبی بود. با اینکه گاه گداری ابرها در آسمون خودنمایی میکردن ولی مانع رصد نبودن.
ابتدا چون ماه داشت کم کم میرفت پایین ماه رو با دو بزرگنمایی رصد و به وضوح زمین تاب اون رو دیدیم. بچه ها هیچی از آسمون نمیدونستن به همین خاطر بعد از رصد ماه ابتدا من جهت یابی آسمون رو بهشون یاد دادم و صور فلکی سرسو (مثلث تابستانی و صور فلکی داخلی اون) رو توضیح دادم بعد هم بقیه کار رو به آقای سلطانی واگذار کردم. ایشون صور فلکی آندرومدا و فرس اعظم رو توضیح دادند و بعد به سراغ کمی از صورتهای فلکی جنوبی مثل حوت رفتند.
در حین رصد من با دوربین دوچشمی 70*15 آقای طامهری، که کلی به سلسترون بودنش مینازیدن (غیبتتونو کردم آقای طامهری )، خوشه پروین رو به بچه ها نشون دادم. سپس با تلسکوپ به سراغ کهکشان آندرومدا و بعد هم سیاره مشتری رفتیم که با بزرگنمایی حدود 280 برابر واقعا دیدنی بود...کمربندهای مشتری به زیبایی پیدا بود و خیلی واضح قابل رصد بود که البته بعدا آقای سلطانی گفتند به خاطر آپوکروماتیک بودن تلسکوپ به این وضوح مشخص بوده است.
درحال رصد بودیم که ندای آقای طامهری سکوت آسمونیمون رو شکست...بچه هاااااا...بیاین...(یه دروغ بزرگ تو زندگیم گفتم.با وجود اونهمه دختر چه سکوتی؟!!!!!)
رفتیمو دیدیم بله....آقای طامهری دارن خاکها رو پس میزنن و یه چیزایی از زیر خاک بیرون میاد...سیب زمینی بود... یه طعم جالب از سیب زمینی که به طرز عالی پخته شده بود... دیگه زیاد وقت نداشتیم در حین خوردن سیب آقای طامهری برامون افسانه شلیاق رو تعریف کردند و شبمون رویایی هم شد!
در مسیر برگشت به شهر نور چراغهای شهر خیلی دیدنی بود که زیبایی اون شب رو برامون تکمیل کرد....
*sh, af.skylover, Astronomy, Beyran99, gissoo, Hojjat Zafarkhah, masoumehbahri, Mehrzad-jupiter, mh.noori, mina arabzadeh, mohammad_reza, mohsen4465, n.darang, nakhodaye aseman, rezash, stargazer, subaro, محمد مهدی عسگری, محمدرضا صادقیان, مسعود فرح بخش, آسمون, رخساره روشنی, رضا طامهری, شهلا ناصریان, شادي شهراييني
امروز صبح خواستم مقارنه زحل و زهره رو ببینم که هوا طبق معمول ابری بود.
الان در این حداقل دو هفته گذشته همیشه آسمان ابری بوده به جز یکی دو شب آونهم بصورت زودگذر و محدود.
اشتباه نکنید ها.اینجا تهران است.
وقتی آرامش را در خود نیابید, جستجوی آن در جای دیگر, کار بیهوده ای است.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)