در جهت فضاسازی شرایط مواجه با حیوان درنده:
ساعت 1:30 شب است.
در بیابانی مثل مرنجاب؛ شب به اصطلاح رصدی رفته ایم.
از صبح ساعت 10 که راه افتاده ایم کلی در راه بودیم و خسته ایم.
شام هایدا با سس سفید خورده ایم و سنگین شده ایم.
هوا بس ناجوانمردانه که چه عرض کنم مثل چی سرد است و در حال یخ زدنیم.
اندک اندک، اندک اندک جمع یاران به خواب فرو می روند.
در چنین شرایطی یکدفعه مجبور می شویم به دستشویی برویم.
به دوستانمان می گوییم : بیا بریم دستشویی من می ترسم / دوستمان می گویید: حسش نیست. و ما مجبور می شویم بیخیال دستشویی رفتن شویم
.
ساعت 2:30 شب
هوا به شدت سرد است.
نمی شود بیخیال دستشویی رفتن شد.
اکثر بچه ها خوابیدن.
هوا به شدت تاریک است.
عزممان را جزم می کنیم که تنها به دستشویی برویم.
به وسط حد فاصل دستشوی تا کاروانسرا که می رویم یکهو یک سگی چیزی جلویمان سبز می شود.
حالا تو این شرایط من چه طوری با سگه دوست بشوم؟
