دوستان اینم مطلبی از وبلاگ خودم که کپی هم از جایی نیست:
خب سوال این بود که چرا شب ها مثل روزها روشن نیست؟اولبرس یکی از دانشمندان تقریبا زمان نیوتن بود و وقتی به این سوال برخورد 4 تا فرض کرد یعنی سعی کرد با این 4 فرض به سوالش جواب بده)
1. عالم نامتناهی است
2. عمر عالم نامتناهی است
3. در عالم اجرام به طور یکنواخت قرار دارند
4. در عالم ماده وجود ندارد که مانع رسیدن نور اجرام به زمین شود
وی کره ای به شعاع R به دور زمین فرض کرد. این کره ضخامتی به اندازه T داشت. در این ضخامت مقداری ستاره به صورت یکنواخت پخش شده بودند.
حالا این موضوع رو همین جا نگه میداریم و به بررسی علل هر کدوم از 4 فرض میپردازیم
او گفت: عالم نامتناهی است : یعنی بعد از آر ، دو آر ، سه آر ، .... و بینهایت آر وجود دارد.
او گفت: عمر عالم نامتناهی است: منظور او این بوده که تقریبا تمام ستارگانی که باید بوجود می آمدند به وجود آمده اند.
او گفت: اجرام به طور یکسان پخش شده اند که فکر کنم واضحه.
و او گفت ماده ای بین ستارگان و زمین نیست که نور آنها به ما نرسد که اینم واضحه
پس با این حساب ما باید بی نهایت ستاره در آسمان ببینیم پس چرا اینطور نیست؟
در آن زمان کسی موفق به حل آن نشد ولی امروز ما جواب آن را میدانیم.
در این حل مسئله ای که اولبرس انجام داد اگر یکی از فرضیه ها غلط باشد این مسئله حل میشود.
و آن عمر عالم است که متناهی است و نزدیک به 14 میلیارد سال است.
ولی همین باعث میشود که تا حدودی فرضیه شماره 1 نیز غلط شود، زیرا وقتی عمر عالم 14 میلیارد است ما فقط قادر به دیدن اجرامی در فاصله 14 میلیارد سال نوری هستیم نه بیشتر.
و از طرفی تمام ستارگان آنقدر نور ندارند که از زمین دیده شوند. یعنی از ستاره ای با فاصله زیاد خیلی کم نور به زمین میرسد و نمیتواند باعث روشنایی آسمان زمین شود.
به همین راحتی