نوشته اصلی توسط
smhm
ادامه افسانه قیطس (نهنگ)
البته نام مردوخ را نباید با نام مردوخای اشتباه گرفت. او فرد دیگری است.
کسی هست در مورد مردوخای اطلاعاتی داشته باشه؟
مردوخای کیست؟
مردوخای یا مردخای یک یهودی است که در زمان خشایار شاه به دربار ایران نفوذ می کند و با حیله گری به مقامات بالا و حتی به مقام وزارت می رسد. در مورد این فرد حکایتی نقل شده که اگر درست باشد باید آن را فجیع ترین واقعه در تاریخ ایران دانست.
سیزده به در ، یا جشن پوریم یهود !!
پوریم یا جشن ایرانی کشی جشنی است که 26 قرن است یهودیان هرسال در روزهای 13 و 14 و 15 ماه "ادار" به مناسبت قتل عام 70 هزار ایرانی در 3 روز در زمان خشایارشاه برگزار می کنند. این جشن مصادف است با 13 اسفند یا 13 فروردین بسته به اینکه سال عبری 12 ماهه باشد یا 13 ماهه ! به همین علت است که 13 فروردین برای ایرانیان به عنوان روزی نحس شناخته می شود و ایرانیان در این روز مجبور به ترک خانه ها و منازل و فرار به صحرا و بیابان شدند ( شاید به همین علت باشد که آیین بیرون رفتن از منزل در میان ایرانیان تا کنون باقی مانده است چون در آن زمان هرکس در خانه می ماند کشته میشد.)
اين ماجرا در عهد قديم (تورات)، کتاب «استر» شرح داده شده است. به روايت تورات در زمان «خشايارشا» مردي يهودي به نام «مرد خاي» وارد دربار مي شود. وي بعدها دخترعموي خود، «هدسه» را که به او «استر» مي گفتند وارد حرمسراي شاه کرد و ترتيبي داد تا او ملکه شود. اما به او گفت که نسبتش با مردخاي را پنهان کند. سپس ميان مردخاي و هامان که وزير برجسته پادشاه بود دشمني ايجاد شد به صورتي که هامان تصمیم به اعدام کردن مردخاي نمود. هامان به واسطه قرعه (که به آن «پور» مي گفتند) روز سيزدهم ماه ادار که مصادف است با سیزده فروردین ماه (ماه دوازدهم) را براي اینکار انتخاب کرد. به اين ترتيب مردخاي مجبور شد از استر کمک بخواهد. استر نيز نقشه اي اجرا کرده و پادشاه را مجاب ساخت تا هامان و افراد خانواده اش را اعدام کنند. اما ماجرا به همين جا تمام نشد. در تورات آمده است: «سپس وقتي استر به پادشاه گفت که چه نسبتي با مردخاي دارد، پادشاه مردخاي را به حضور پذيرفت و انگشتر خود را ... به مردخاي داد ... آن گاه خشايارشا به ملکه استر و مردخاي گفت: «من دستور دادم هامان را که مي خواست شما يهوديان را نابود کند، به دار بياويزند... شما مي توانيد حکم ديگري مطابق ميل خود، به نام پادشاه براي يهوديان صادر کنيد و آن را با انگشتر پادشاه مهر کنيد.» سپس فرماني که مردخاي صادر کرد، نوشتند و به مهر پادشاه ممهور کردند. اين فرمان پادشاه به يهوديان تمام شهرها اجازه مي داد براي دفاع از خود و خانواده هايشان متحد شوند و تمام بدخواهان خود را از هر قومي که باشند، بکشند و دارايي آنها را به غنيمت گيرند. در روز سيزدهم و چهاردهم ادار ۷۵۰۰۰ نفر در سراسر ايران از دم تيغ گذشتند.
این کشتار در 13 فروردین ماه اتفاق افتاد، از آن به بعد روز سیزده فروردین ایرانی ها از خانه هایشان بیرون رفتند تا بار دیگر در خانه هایشان و در چنین روزی کشته نشوند ) . به علاوه در شوش که پايتخت آن روزگار بود طي دو روز ۸۰۰ نفر کشته شدند. مردخاي طي نامه اي به يهوديان سراسر ايران از آنها خواست تا همه ساله روزهاي چهاردهم و پانزدهم ماه ادار را به مناسبت نجات يهود (!) از چنگ دشمنان، جشن بگيرند و شادي نمايند.
واقعا باید گفت کورش که یهودیان را از چنگال بخت النصر نجات داد و آنان را از بردگی رهانید در عوض یهود با این کارشان به خوبی خدمات کورش را پاسخ دادند و جبران کردند.!!